یوگوسلاوی – تشکیل، بحران نژاد پرستی، فروپاشی (دیپ پادکست)

فروپاشی یوگسلاوی در نتیجه یک سری تحولات و درگیری های سیاسی در اوایل دهه 1990 رخ داد. پس از یک دوره بحران سیاسی و اقتصادی در دهه 1980، جمهوری های تشکیل دهنده جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی از هم جدا شدند، اما مسائل حل نشده منجر به جنگ های قومی شدید یوگسلاوی شد . جنگ ها عمدتاً بوسنی و هرزگوین ، بخش هایی از کرواسی و بعداً کوزوو را تحت تأثیر قرار داد .

پس از پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم ، یوگسلاوی به عنوان یک فدراسیون متشکل از شش جمهوری با مرزهای قومی و تاریخی تشکیل شد: بوسنی و هرزگوین ، کرواسی ، مقدونیه ، مونته نگرو ، صربستان و اسلوونی . به غیر از آنها، دو منطقه خودمختار ایجاد شد: ویوودینا و کوزوو . هر یک از جمهوری‌ها دارای شاخه خاص اتحادیه کمونیست‌های یوگسلاوی و نخبگان حاکم هستند که تنش‌های قومی در سطح فدرال تنظیم می‌شوند. مدل یوگسلاوی سازمان دولتی، و همچنین راه میانی بین برنامه ریزی شدهو اقتصاد لیبرال به موفقیت نسبی دست یافت و دولت دوره ای از رشد اقتصادی قوی و ثبات سیاسی نسبی را تا دهه 1980 تحت رهبری جوسیپ بروز تیتو تجربه کرد . پس از مرگ او در سال 1980، سیستم ضعیف دولت فدرال نشان داد که قادر به مقابله با چالش های اقتصادی و سیاسی فزاینده نیست.

در دهه 1980، آلبانیایی‌های کوزوو شروع به تقاضا کردند که منطقه خودمختارشان به یک جمهوری تشکیل‌دهنده تبدیل شود و در سال 1981 باعث اعتراضات در پریشتینا شد. تنش‌های قومی بین آلبانیایی‌ها و صرب‌های کوزوو در طول دهه ادامه داشت و منجر به افزایش مخالفت صرب‌ها با خودمختاری بیشتر شد. از مناطق و به یک سیستم اجماع ناکارآمد در سطح فدرال، که مانعی برای منافع صربستان تلقی می شود. در سال 1987، اسلوبودان میلوسویچ در صربستان به قدرت رسید و از طریق یک سری مانورهای پوپولیستی به طور مؤثر کنترل کوزوو، ویوودینا و مونته نگرو را به دست گرفت و به دلیل سیاست های متمرکزسازی، سطح بالایی از حمایت صرب ها را به دست آورد .. میلوسویچ با مخالفت رهبران حزب جمهوری‌های غربی اسلوونی و کرواسی روبرو شد که از دموکراسی بزرگ‌تر در کشور حمایت می‌کردند، در حالی که اروپای شرقی در سال 1989 تحت کنترل انقلاب‌ها بود . اتحادیه کمونیست‌های یوگسلاوی در ژانویه 1990 منحل شد و خطوط فدرال ناپدید شدند. با آن. سازمان های کمونیستی جمهوری خواه به احزاب سوسیالیستی جداگانه تبدیل شدند.

در سال 1990، سوسیالیست ها (کمونیست های سابق) قدرت را به احزاب جدایی طلب قومی در اولین انتخابات چند حزبی کشور از دست دادند، به جز در صربستان و مونته نگرو ، جایی که میلوسویچ و متحدانش پیروز شدند. لفاظی های ملی گرایانه از هر طرف در حال داغ شدن است. بین ژوئن 1991 و آوریل 1992، چهار جمهوری اعلام استقلال کردند (فقط صربستان و مونته نگرو در فدراسیون باقی ماندند)، اما وضعیت صرب های قومی خارج از صربستان و مونته نگرو و وضعیت کروات های قومی خارج از کرواسی حل نشده باقی ماند. پس از یک سری حوادث بین قومی، جنگ های یوگسلاوی ، ابتدا در کرواسی و سپس در بوسنی و هرزگوین آغاز شد.، جایی که درگیری شدیدترین است. جنگ‌ها خسارات اقتصادی و سیاسی سنگینی را در منطقه به جا می‌گذارد. [1]

متن

یوگسلاوی بخش قابل توجهی از شبه جزیره بالکان را اشغال می کند، از جمله نوار زمینی در ساحل شرقی دریای آدریاتیک ، که از جنوب خلیج تریست در اروپای مرکزی تا دهانه رودخانه بویانا و دریاچه پرسپا و از شرق تا آهن امتداد دارد. دروازه های دانوب و میجور در استارا پلانینا . بنابراین، قلمرو این کشور بخش بزرگی از جنوب شرقی اروپا را در بر می گیرد که منطقه ای با سابقه طولانی درگیری های قومی است.

عوامل مهمی که باعث ایجاد اختلاف می شوند عبارتند از عوامل تاریخی و معاصر مانند تشکیل پادشاهی یوگسلاوی ، اولین انشعاب و جنگ های بین قومی و سیاسی متعاقب آن، نسل کشی جنگ جهانی دوم ، ایده های صربستان بزرگ ، کرواسی بزرگ و آلبانی بزرگ . ، دیدگاه های متضاد در مورد پان اسلاویسم و ​​به رسمیت شناختن یک جانبه جمهوری های جدا شده توسط آلمان تازه تاسیس.

قبل از شروع جنگ جهانی دوم، تنش بزرگی در ترکیب چند قومیتی یوگسلاوی سلطنتی به وجود آمد.

پایه های تنش، مفاهیم مختلف دولت جدید است. کروات‌ها و اسلوونیایی‌ها یک مدل فدرال را متصور بودند که در آن می‌توانستند از خودمختاری بیشتری نسبت به حاکمیت اتریش-مجارستان برخوردار شوند . تحت حاکمیت اتریش-مجارستان، آنها دارای خودمختاری با آزادی آموزش، قانون، مذهب و 45 درصد مالیات بودند. [2] صرب‌ها این مناطق را پاداشی عادلانه برای حمایت از متفقین در جنگ جهانی اول و به‌عنوان گسترش پادشاهی صربستان می‌دانند .

تنش‌ها بین صرب‌ها و کروات‌ها اغلب به درگیری آشکار تبدیل می‌شد، با تشکیلات امنیتی تحت سلطه صرب‌ها که انتخابات را سرکوب می‌کرد و در پارلمان ملی رهبران سیاسی کرواسی، مانند استپان رادیچ، که مخالف مطلق‌گرایی پادشاه صرب بود، ترور می‌شد . [3] ترورهای سیاسی و نقض حقوق بشر به نگرانی اتحادیه حقوق بشر فرانسه تبدیل شد و به خشم روشنفکران از جمله آلبرت انیشتین منجر شد . [4] در این محیط سرکوب بود که گروه رادیکال (و بعداً یک دیکتاتوری فاشیستی) اوستاشی شکل گرفت .

در طول جنگ جهانی دوم ، قدرت‌های محور از تنش در کشور استفاده کردند و یک کشور دست نشانده کرواسی را در مرزهای کرواسی و بوسنی و هرزگوین امروزی تأسیس کردند. قدرت های محور، اوستاشی ها را مسئول کشور مستقل کرواسی قرار دادند . اوستاشی ها تصمیم گرفتند که اقلیت صرب ” ستون پنجم ” توسعه طلبی صرب ها باشد و سیاست آزار و اذیت صرب ها را آغاز کردند. بر اساس این سیاست، یک سوم صرب ها باید کشته می شدند، یک سوم اخراج می شدند و یک سوم با گرویدن به کاتولیک با کروات ها یکسان می شدند . به طور مشابه، چتنیک ها کمپین خود را برای آزار و اذیت غیر صرب ها در بخش هایی از بوسنی و هرزگوین، کرواسی و ساندژاک آغاز کردند.به دنبال طرح استوان مولویچ و دستورات درازا میهایلوویچ ، که شامل “تصفیه همه تفاهمات و مبارزات ملی” بود.

کروات ها و مسلمانان هر دو به عنوان سرباز اس اس (عمدتا در لشکر سیزدهم کوهستان اس اس هانجار ) استخدام شدند .

در همان زمان، سلطنت طلب و ژنرال سابق میلان ندیچ توسط قدرت های محور به عنوان رئیس دولت دست نشانده صربستان منصوب شد و صرب های محلی در گشتاپو و سپاه داوطلب صربستان که به Waffen-SS آلمان مرتبط بود، استخدام شدند . هر دو رژیم همدست با جنبش پارتیزانی کمونیستی ، متشکل از اعضای همه گروه‌های قومی در منطقه، که پایه‌های جمهوری سوسیالیستی فدرال یوگسلاوی را پایه‌ریزی کرد ، مواجه شدند و در نهایت شکست خوردند .

تخمین رسمی یوگسلاوی پس از جنگ از تلفات این کشور 1704000 نفر بود. بررسی بیشتر داده های موجود در دهه 1980 تعداد کل تلفات جنگ را حدود 1 میلیون نفر نشان می دهد. از این تعداد، حدود 330000 تا 390000 صرب به طرق مختلف در کرواسی و بوسنی جان باختند. 192 – 207 هزار کروات کشته و 86 – 103 هزار مسلمان کشته شده نیز در سراسر یوگسلاوی یافت شدند.

قبل از فروپاشی یوگسلاوی یک نیروگاه صنعتی منطقه ای و از نظر اقتصادی موفق بود. از سال 1960 تا 1980، رشد تولید ناخالص داخلی به طور متوسط ​​6.1٪، مراقبت های بهداشتی رایگان، سواد 91٪، و امید به زندگی 72 سال بود. تا سال 1991، نیروهای مسلح یوگسلاوی جزو مجهزترین نیروها در اروپا بودند.

یوگسلاوی کشوری منحصربه‌فرد است که در شرق و غرب قرار گرفته است. به همین دلیل، یوگسلاوی نقش یک کشور حائل بین غرب و اتحاد جماهیر شوروی را ایفا کرد و همچنین شوروی را از دستیابی به جای پایی در مدیترانه باز داشت .

قدرت دولت مرکزی در نتیجه نارضایتی فزاینده ناسیونالیستی و تمایل حزب کمونیست به حمایت از ” خود تعیین سرنوشت ملی ” شروع به کاهش کرد. این منجر به تبدیل کوزوو به یک منطقه خودمختار صربستان شد که با قانون اساسی 1974 مشروعیت یافت. این قانون اساسی قدرت را بین پایتخت و مناطق خودمختار کوزوو (منطقه ای با جمعیت عمدتاً آلبانیایی) و وویودینا (با تعداد زیادی از مردم) تقسیم کرد. اقلیت های مختلف).

با وجود ساختار فدرال یوگسلاوی، تنش‌ها همچنان بین فدرالیست‌ها، عمدتاً کروات‌ها و اسلوونیایی‌هایی که خواهان خودمختاری بیشتر هستند در مقابل صرب‌ها که خواهان حکومت متمرکزتر هستند، وجود دارد. این مبارزه به شکل اعتراضات دوره ای برای حقوق فردی و ملی بیشتر ( بهار کرواسی ) و به دنبال آن سرکوب شد. قانون اساسی 1974 تلاشی برای تضمین مدل فدرال از طریق رسمی کردن حقوق ملی بود.

تضعیف کنترل عملا یوگسلاوی را به یک کنفدراسیون تبدیل می کند ، که همچنین بر مشروعیت رژیم در یک فدراسیون فشار می آورد. پس از اواخر دهه 1970، شکاف فزاینده در منابع اقتصادی بین مناطق توسعه یافته و توسعه نیافته یوگسلاوی به طور جدی وحدت فدراسیون را تضعیف کرد. توسعه یافته ترین جمهوری ها، کرواسی و اسلوونی، تلاش ها برای محدود کردن خودمختاری خود را رد می کنند. افکار عمومی در اسلوونی در سال 1987 این بود که استقلال از یوگسلاوی فرصت های اقتصادی بهتری را به همراه خواهد داشت. همچنین مکان هایی هستند که هیچ سود اقتصادی از حضور در یوگسلاوی نمی بینند. به عنوان مثال، منطقه خودمختار کوزوو توسعه نیافته است، جایی که تولید ناخالص داخلیسرانه از 47 درصد میانگین یوگسلاوی پس از جنگ جهانی دوم به 27 درصد در دهه 1980 کاهش یافت. این نشان دهنده تفاوت های بزرگ در کیفیت زندگی بین جمهوری های مختلف است.

رشد اقتصادی به دلیل موانع تجاری غرب و بحران نفتی 1973 محدود بود . متعاقباً، یوگسلاوی به دلیل تعداد زیاد وام های گرفته شده توسط رژیم، به شدت به صندوق بین المللی پول دچار بدهی شد . به عنوان شرط برای اعطای وام های بیشتر، صندوق بین المللی پول آزادسازی بازار یوگسلاوی را الزامی کرد. تا سال 1981، یوگسلاوی 19.9 میلیارد دلار بدهی خارجی داشت. یکی دیگر از مشکلات رو به رشد بیکاری بود که تا سال 1980 به 1 میلیون نفر رسید. این مشکل با “غیرمولد بودن جنوب” که نه تنها به مشکلات اضافی یوگسلاوی کمک کرد، بلکه خشم اسلوونی و کرواسی را نیز برانگیخت.

دلایل

مشکلات ساختاری

یوگسلاوی مجموعه ای از هشت واحد فدراتیو است که تقریباً از مرزهای قومی پیروی می کنند: 6 جمهوری و 2 منطقه خودمختار (در داخل صربستان). با قانون اساسی 1974، نهاد ریاست جمهوری یوگسلاوی با ریاست جمهوری SFRY جایگزین شد. – یک گروه 8 نفره متشکل از نمایندگان شش جمهوری و دو منطقه خودمختار. این قانون اساسی به طور قابل توجهی نفوذ دولت مرکزی صربستان را بر مناطق آن محدود کرد و باعث شد که آنها خودمختاری طولانی مدت خود را به دست آورند. دولت صربستان دیگر نمی تواند تصمیماتی را اتخاذ و اجرا کند که بر مناطق تأثیر می گذارد. این مناطق حق رای در هیئت رئیسه دارند که همیشه به نفع صربستان نیست. در صربستان، نارضایتی زیادی در برابر تحولات رخ داد که عناصر ناسیونالیست آن را «جدایی صربستان» می دانستند. قانون اساسی 1974 نه تنها ترس صرب ها از “صربستان ضعیف برای یوگسلاوی قوی” را تشدید کرد، بلکه به قلب احساسات ملی صربستان ضربه زد. تعداد زیادی از صرب ها کوزوو را مهد ملت می دانند و نمی خواهند احتمال از دست دادن آن را به اکثریت آلبانیایی در آنجا بدهند.

در تلاش برای حفظ میراث، قانون اساسی تیتو در سال 1974 سیستم ریاست دوره ای یک ساله را در میان هشت واحد فدراسیون ایجاد کرد. مرگ تیتو نشان می دهد که این کوتاه مدت بسیار ناکارآمد است. اساساً، این یک خلاء قدرت برای بیشتر دهه 1980 ایجاد کرد.

مرگ تیتو تضعیف کمونیسم است

در 4 می 1980 مرگ تیتو اعلام شد. با مرگ او آنچه بسیاری از سیاستمداران بین المللی به عنوان نیروی اصلی اتحاد کشور تعریف می کنند از بین می رود. اندکی پس از آن، تنش های قومی در یوگسلاوی شروع به افزایش کرد. بحرانی که در یوگسلاوی به وجود آمد به تضعیف رژیم های کمونیستی در اروپای شرقی در اواخر جنگ سرد مربوط می شود . در یوگسلاوی، حزب کمونیست ملی، اتحادیه کمونیست های یوگسلاوی ، قدرت ایدئولوژیک خود را از دست داده است. در سال 1986، آکادمی علوم و هنر صربستان در هنگام تهیه پیش نویس یادداشت جدلی SANU کمک قابل توجهی به برانگیختن احساسات ناسیونالیستی کرد.، که به تضعیف دولت مرکزی صربستان اعتراض کردند.

مشکلات در منطقه خودمختار صربستان کوزوو بین صرب های قومی و آلبانیایی ها به سرعت در حال افزایش است. این امر، همراه با مشکلات اقتصادی در کوزوو و صربستان، منجر به نارضایتی بیشتر صرب‌ها علیه قانون اساسی 1974 شد. آلبانیایی‌های کوزوو در اوایل دهه 1980 به خصوص از طریق تظاهرات در پریشتینا در سال 1981 شروع به درخواست برای دادن وضعیت به کوزوو به عنوان یک جمهوری سازنده کردند. جامعه صربستان این رویداد را به دلیل روابط تاریخی صربستان با کوزوو، ضربه ظالمانه ای به غرور صرب می داند. جدایی منطقه برای صرب های کوزوو وحشتناک خواهد بود. این متعاقباً منجر به سرکوب اکثریت آلبانیایی در کوزوو شد. [15]

در همین حال، جمهوری‌های مرفه‌تر اسلوونی و کرواسی مشتاق حرکت به سمت تمرکززدایی و دموکراسی هستند. [16] به گفته برخی از مورخان، قومیت عامل درگیری ها در یوگسلاوی، به ویژه در مورد صرب ها و کروات ها نبود و شرایط اقتصادی عامل اصلی انگیزه بود.

فروپاشی اقتصادی و آب و هوای بین‌المللی

به عنوان رئیس جمهور، سیاست تیتو تاکید بر رشد سریع اقتصادی بود. رشد در دهه 1970 واقعاً بزرگ بود. با این حال، گسترش بیش از حد اقتصاد منجر به تورم شد و یوگسلاوی را در رکود اقتصادی فرو برد. [18] مشکل عمده در یوگسلاوی بدهی های بزرگی بود که این کشور در دهه 1970 گرفتار آن شد و بازپرداخت آن در دهه 1980 دشوار بود. [19] بار بدهی یوگسلاوی، که در ابتدا 6 میلیارد دلار تخمین زده می شد، در واقع 21 میلیارد دلار آمریکا بود که مبلغی هنگفت برای یک کشور فقیر است. [19] در سال 1984، دولت رونالد ریگانسند محرمانه ای صادر می کند که در آن ابراز نگرانی می کند که بدهی های یوگسلاوی می تواند باعث اتحاد این کشور با اتحاد جماهیر شوروی شود. [20] دهه 1980 زمان ریاضت اقتصادی بود زیرا صندوق بین المللی پول شرایط سختی را بر یوگسلاوی تحمیل کرد، که باعث نارضایتی شدید نخبگان کمونیستی شد که با استقراض بی پروا پول از خارج، اقتصاد را نادرست مدیریت کردند. [21] سیاست ریاضت اقتصادی همچنین منجر به افشای فساد در مقیاس بزرگ در میان نخبگان شد، به ویژه با رسوایی آگروکومرک در سال 1987، زمانی که مشخص شد شرکت بوسنیایی مرکز یک هرم فساد بزرگ در سراسر یوگسلاوی است. فساد گسترده در یوگسلاوی، که ماجرای آگروکومرتز تنها بارزترین نمونه آن بود، به بدنام کردن نظام کمونیستی کمک زیادی کرد، به ویژه هنگامی که فاش شد که نخبگان با پول های ربوده شده از مردم در جریان مشکلات اقتصادی زندگی تجملی داشتند. در اواسط دهه 1980، مشکلات ناشی از افزایش بدهی و فساد به طور فزاینده ای مشروعیت سیستم کمونیستی را از بین برد و مردم شروع به از دست دادن ایمان به شایستگی و صداقت نخبگان دولتی کردند.

موجی از اعتصابات بزرگ در سالهای 1987-1988 آغاز شد، زیرا کارگران شروع به درخواست دستمزدهای بالاتر برای جبران تورم کردند و صندوق بین المللی پول دستور تعلیق یارانه های مختلف را صادر کرد. این اعتصابات با اتهاماتی مبنی بر فساد کل سیستم همراه است. سرانجام، سیاست های ریاضتی تنش بین جمهوری های مرفه مانند اسلوونی و کرواسی و جمهوری های فقیرتر مانند صربستان را به منصه ظهور رساند. [22] هر دو اسلوونی و کرواسی معتقدند که پول زیادی به بودجه فدرال برای حمایت از جمهوری‌های دارای کسری پرداخت می‌کنند، در حالی که صربستان از اسلوونی و کرواسی می‌خواهد که برای حمایت از آنها در مواقع ریاضت بیشتر به بودجه فدرال بپردازند. [23]در همان زمان، در صربستان، بخشی از جامعه شروع به تمرکز بیشتر و بیشتر کردند تا اسلوونی و کرواسی را وادار به پرداخت سهم خود کنند – مطالباتی که در این دو جمهوری کاملاً رد شد. [23]

کاهش تنش ها در اتحاد جماهیر شوروی، پس از به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف ​​در سال 1985، به این معنا بود که کشورهای غربی دیگر نیازی به تحمل بدهی های یوگسلاوی ندارند، زیرا نمونه یک کشور کمونیستی خارج از بلوک شوروی دیگر مورد نیاز نبود. غرب به عنوان راهی برای بی ثبات کردن اتحاد جماهیر شوروی. وضعیت بیرونی که حزب کمونیست بر آن تکیه می کند در حال از بین رفتن است. علاوه بر این، شکست کمونیسم در اروپای مرکزی و شرقی یک بار دیگر تضادهای داخلی یوگسلاوی را آشکار کرد: ناکارآمدی اقتصادی (فقدان مداوم بهره‌وری ناشی از تصمیم رهبری کشور برای تحمیل سیاست اشتغال کامل) و تنش‌های قومی مذهبی. وضعیت غیرمتعهدیوگسلاوی منجر به دسترسی به وام های هر دو بلوک ابرقدرت شد. این ارتباط با غرب بازار یوگسلاوی را زودتر از سایر کشورهای اروپای مرکزی و شرقی باز کرد.

یک دهه ریاضت منجر به افزایش احساس نارضایتی و نارضایتی علیه طبقه حاکم صربستان و اقلیت هایی شد که به نظر می رسید توسط قوانین دولتی مورد حمایت قرار می گیرند. درآمد واقعی در یوگسلاوی بین سال‌های 1979 و 1985 به میزان 25 درصد کاهش یافت. تا سال 1988، حواله‌های مهاجران به یوگسلاوی به 4.5 میلیارد دلار و در سال 1989 به 6.2 میلیارد دلار آمریکا رسید که 19 درصد از حواله‌های جهانی را نشان می‌دهد. [12] [13]

در دهه 1990، سیاست ایالات متحده بر برنامه شوک درمانی اقتصادی با هدف کشورهای سابق شورای همکاری خلیج فارس اصرار داشت . این برنامه توسط صندوق بین المللی پول و سایر سازمان ها به عنوان “شرط تزریق تازه سرمایه” مورد حمایت قرار می گیرد.

ظهور ناسیونالیسم در صربستان (1987-1989) [ ویرایش | ویرایش کد ]

 نوشتار اصلی: ناسیونالیسم صرب

اسلوبودان میلوسویچ [ ویرایش | ویرایش کد ]

تمایل صریح اسلوبودان میلوسویچ ، رئیس جمهور صربستان برای حفظ وحدت صرب ها، و همچنین مخالفت او با مقامات آلبانیایی در کوزوو، به درگیری قومی دامن زد.

در سال 1987، اسلوبودان میلوسویچ کمونیست صرب برای سرکوب اعتراض صرب‌ها بر اساس قومیتی علیه دولت آلبانیایی در کوزوو فرستاده شد. تا آن زمان، میلوسویچ یک کمونیست سرسخت بود و هر شکلی از ناسیونالیسم را به عنوان خیانت محکوم می کرد و یادداشت SANU را به عنوان “چیزی بیش از تاریک ترین ناسیونالیسم” محکوم می کرد. [25] با این حال، خودمختاری کوزوو همیشه یک سیاست حساس در صربستان بوده است و او از این موقعیت استفاده کرد و بی‌طرفی سنتی کمونیستی در مورد کوزوو را شکست.

میلوسویچ به صرب ها اطمینان داد که بدرفتاری آنها توسط آلبانیایی ها متوقف خواهد شد. او سپس مبارزاتی را علیه نخبگان کمونیست حاکم در صربستان آغاز کرد و به دنبال کاهش خودمختاری کوزوو و وویودینا بود. این اقدامات او باعث محبوبیت او در میان صرب ها شد و به او کمک کرد تا به قدرت برسد. میلوسویچ و متحدانش رویکرد ناسیونالیستی تهاجمی را برای احیای صربستان در یوگسلاوی در پیش گرفتند و وعده اصلاحات و حمایت از همه صرب ها را دادند.

برخلاف اتحادیه کمونیست‌های یوگسلاوی که بر تمام یوگسلاوی حکومت می‌کرد، اتحادیه کمونیست‌های صربستان بر صربستان حکومت می‌کرد. اسلوبودان میلوسویچ (رئیس اتحادیه کمونیست های صربستان از می 1986) سوار بر موج ناسیونالیسم و ​​برخورداری از محبوبیت خود در میان صرب های کوزوو، پس از شکست دادن استاد سابق خود و رئیس جمهور صربستان ، ایوان استامبولیچ در هشتمین جلسه عمومی، به قدرتمندترین سیاستمدار صربستان تبدیل شد. جلسه کمیته مرکزی اتحادیه کمونیست های صربستان در 22 سپتامبر 1987. در یک راهپیمایی در بلگراد در سال 1988، میلوسویچ وضعیت پیش روی صربستان در یوگسلاوی را روشن کرد و اظهار داشت:

در داخل و خارج از کشور، دشمنان صربستان علیه ما انباشته شده اند. ما به آنها می گوییم «ما نمی ترسیم. ما از جنگ عقب نشینی نمی کنیم.» [26]

انقلاب ضد بوروکراتیک [ ویرایش | ویرایش کد ]

 نوشتار اصلی: انقلاب ضد بوروکراتیک

انقلاب ضد بوروکراتیک مجموعه ای از اعتراضات در صربستان و مونته نگرو است که توسط میلوسویچ سازماندهی شده و هدف آن به قدرت رساندن حامیان خود در وویودینا، کوزوو و مونته نگرو است، زیرا او به دنبال راهی برای برکناری رقبای خود است. در اکتبر 1988، دولت مونته نگرو از یک کودتا جان سالم به در برد، [27] اما نه از کودتای دوم در ژانویه 1989. [28]

علاوه بر صربستان، میلوسویچ اکنون می تواند نمایندگانی را از دو منطقه خودمختار و از مونته نگرو در هیئت رئیسه یوگسلاوی منصوب کند. همان ابزاری که قبلاً نفوذ صرب ها را کاهش می داد، اکنون برای افزایش آن استفاده می شود: در ریاست جمهوری 8 نفره، میلوسویچ می تواند حداقل بر روی چهار رأی حساب کند. حامیان میلوسویچ در یک سری تجمعات موفق شدند حکومت محلی را سرنگون کنند و متحدانش را جایگزین آن کنند.

در نتیجه این رویدادها، در فوریه 1989، معدنچیان آلبانیایی معدن ترپچا در کوزوو اعتصابی ترتیب دادند و خواستار حفظ خودمختاری تهدید شده بودند. [29] این به درگیری قومی بین آلبانیایی ها و صرب ها در این منطقه کمک کرد. در آن زمان آلبانیایی ها حدود 77 درصد از جمعیت کوزوو را تشکیل می دادند.

در ژوئن 1989، در ششصدمین سالگرد نبرد کوزوو ، اسلوبودان میلوسویچ در گازیمستان برای 200000 صرب سخنرانی کرد، با مضامین ناسیونالیستی صرب که عمداً تاریخ صربستان قرون وسطی را لمس می کرد . پاسخ میلوسویچ به بی کفایتی سیستم فدرال متمرکز کردن دولت بود. با توجه به اینکه اسلوونی و کرواسی چشم به راه استقلال هستند، سخنان وی غیرقابل قبول تلقی می شود.

اکو [ ویرایش | ویرایش کد ]

در همین حال، کرواسی و اسلوونی از معدنچیان آلبانیایی و مبارزه آنها برای به رسمیت شناختن حمایت می کنند. رسانه های اسلوونی مقالاتی را منتشر کردند که میلوسویچ را با دیکتاتور فاشیست ایتالیایی بنیتو موسولینی مقایسه می کرد . میلوسویچ معتقد است که چنین انتقادی بی اساس است و به گسترش “ترس از صربستان” کمک می کند. [30] رسانه دولتی میلوسویچ با بیان اینکه میلان کوچان ، رئیس اتحادیه کمونیست های اسلوونی، از کوزوو و جدایی طلبی اسلوونی حمایت می کند، پاسخ داد. اعتصابات اولیه در کوزوو به تظاهرات گسترده ای تبدیل شد که خواستار تبدیل کوزوو به جمهوری هفتم شدند. این خشم مقامات صربستان را برانگیخت که همچنان از پلیس علیه تظاهرکنندگان استفاده می کردند و بعداً ارتش خلق یوگسلاوی .

در فوریه 1989، آزم ولاسی آلبانیایی تبار ، نماینده کوزوو در هیئت رئیسه، مجبور به استعفا شد و یک متحد میلوسویچ جایگزین او شد. معترضان آلبانیایی خواستار بازگشت ولاسی به قدرت شدند و حمایت ولاسی از تظاهرات بیشتر باعث شد که میلوسویچ و حامیانش واکنش نشان دهند و اقدامات او را “ضد انقلاب علیه صربستان و یوگسلاوی” خواندند و از دولت فدرال یوگسلاوی خواستند تا ناآرامی های آلبانیایی را سرکوب کند. زمانی که تظاهرات بزرگی در خارج از پارلمان یوگسلاوی در بلگراد توسط حامیان صرب میلوسویچ آغاز شد که از نیروهای نظامی یوگسلاوی می خواستند حضور خود را در کوزوو افزایش دهند تا از صرب ها در آنجا محافظت کنند و اعتصابات را سرکوب کنند، به میلوسویچ کمک کرد.

در 27 فوریه، نماینده اسلوونی در هیئت رئیسه، میلان کوچان، از خواسته‌های صرب‌ها سرپیچی کرد و بلگراد را به مقصد اسلوونی ترک کرد و در آنجا در جلسه نیروهای مخالف دموکراتیک شرکت کرد و علناً از تلاش‌های معترضان آلبانیایی علیه استعفای ولاسی حمایت کرد. کوچان بعداً به اشتراک گذاشت که از موفقیت انقلاب ضد بوروکراتیک میلوسویچ در مناطق خودمختار صربستان و مونته‌نگرو می‌ترسید، زیرا جمهوری کوچک او هدف بعدی کودتای سیاسی توسط حامیان میلوسوویچ خواهد بود اگر کودتای کوزوو بدون مانع انجام شود. تلویزیون بلگراد (تلویزیون دولتی صربستان) کوچان را جدایی طلب، خائن و مروج جدایی طلبی آلبانیایی اعلام کرد.

تظاهرات صرب ها در بلگراد با درخواست برای اقدام در کوزوو ادامه دارد. میلوسویچ به پتار گراچانین نماینده کمونیست دستور داد تا از ادامه اعتراضات در حین بحث در مورد موضوع با شورای اتحادیه کمونیست ها اطمینان حاصل کند تا بتواند سایر اعضا را متقاعد کند که حمایت گسترده ای را که در پشت سرکوب اعتصابات آلبانی ها در کوزوو داشته است، درک کنند. . بوریساو یوویچ ، سخنگوی دولت صربستان ، که از حامیان نزدیک میلوسویچ است، با رئیس فعلی ریاست جمهوری SFRY، بوسنیاک رایف دیزدارویچ ملاقات کرد.و از دولت فدرال خواست که خواسته های صربستان را بپذیرد. دیزدارویچ با یوویچ درگیر شد و گفت: “شما [سیاستمداران صرب] تظاهرات را سازماندهی کردید، شما آنها را کنترل می کنید”، اما یوویچ از پذیرش مسئولیت اقدامات معترضان خودداری کرد. دیزدارویچ سپس تصمیم گرفت خودش سعی کند اوضاع را آرام کند و با معترضان صحبت کرد و یک سخنرانی پرشور در مورد وحدت یوگسلاوی ایراد کرد:

پدران ما برای ایجاد یوگسلاوی مردند. ما در مسیر درگیری ملی نخواهیم رفت. ما راه برادری و اتحاد را در پیش خواهیم گرفت . [26]

این اظهارات مورد تحسین سیاسی قرار گرفت، اما اعتراضات با این وجود ادامه یافت. یوویچ بعداً با شور و شوق با جمعیت صحبت کرد و به آنها گفت که میلوسویچ برای حمایت از اعتراضات آنها خواهد آمد. هنگامی که میلوسویچ وارد شد، با معترضان صحبت کرد و به طور جدی به آنها گفت که مردم صربستان در نبرد خود علیه بوروکرات های حزب قدیمی پیروز شده اند. سپس فریاد «ولاسی را دستگیر کن» از میان جمعیت شنیده می شود. میلوسویچ وانمود می کند که او را نشنیده است، اما اعلام می کند که هرکس علیه وحدت یوگسلاوی توطئه کند دستگیر و مجازات خواهد شد. روز بعد، با اصرار شورای حزب برای تسلیم به صربستان، ارتش یوگسلاوی وارد کوزوو شد و ولاسی دستگیر شد.

در مارس 1989، بحران در یوگسلاوی پس از تصویب اصلاحیه‌هایی در قانون اساسی صربستان که به دولت جمهوری صربستان اجازه داد تا قدرت مؤثری را بر مناطق خودمختار کوزوو و وویودینا بازگرداند، عمیق‌تر شد. تاکنون تعدادی از تصمیمات سیاسی در این مناطق گرفته شده است و آنها در ریاست فدرال یوگسلاوی صدای خود را دارند. [31]

گروهی از حامیان صرب کوزوو میلوسویچ که به او در سرنگونی ولاسی کمک کردند، اعلام می کنند که برای برپایی یک “رالی حقیقت” به اسلوونی خواهند رفت تا میلان کوچان را به عنوان خائن به یوگسلاوی محکوم کنند و خواستار برکناری او شوند. با این حال، تلاش برای اجرای مجدد انقلاب ضد بوروکراتیک در لیوبلیانا در دسامبر 1989 شکست خورد – معترضان صرب که با قطار به اسلوونی سفر می کردند، هنگامی که کرواسی با هماهنگی نیروهای پلیس اسلوونی عبور از خاک خود را مسدود کرد، متوقف شدند. [32] [33] [34] در هیئت رئیسه SFRY، بوریساو یوویچ از صربستان (همچنین رئیس جمهور در آن زمان)، نناد بوچین از مونته نگرو، یوگوسلاو کوستیچ از ویوودینا، و ریزا ساپوندجیو از کوزوو شروع به تشکیل یک بلوک رای دادند.[35]

آخرین بحران سیاسی (1990–1992) [ ویرایش | ویرایش کد ]

بحران حزبی [ ویرایش | ویرایش کد ]

در ژانویه 1990، چهاردهمین کنگره فوق العاده اتحادیه کمونیست های یوگسلاوی تشکیل شد. ترکیب حزب حاکم یوگسلاوی در بحران است. بیشتر کنگره به بحث و جدل بین هیئت های صربستان و اسلوونی در مورد آینده اتحادیه کمونیست های یوگسلاوی و خود فدراسیون سپری شد. کرواسی از رسیدن معترضان صرب به اسلوونی جلوگیری کرد. هیئت صربستان، به رهبری میلوسویچ، در عضویت در حزب به سیاست یک نفر-یک رای پایبند است که بزرگترین گروه قومی فدراسیون، صرب ها را قدرت می بخشد. کروات‌ها و اسلوونیایی‌ها به نوبه خود می‌خواهند یوگسلاوی را با تفویض اختیارات بیشتر به شش جمهوری بازسازی کنند، اما در هر تلاشی برای وادار کردن حزب به اتخاذ یک سیستم رأی‌گیری جدید، از رأی‌دهی دور شده‌اند. در نتیجه، هیئت کرواسی ازایویکا راچان و هیئت اسلوونیایی کنگره را در 23 ژانویه 1990 ترک کردند و بدین ترتیب حزب یوگسلاوی منحل شدند. همراه با فشار خارجی، این امر منجر به اتخاذ یک سیستم چند حزبی در همه جمهوری ها شد.

انتخابات چند حزبی [ ویرایش | ویرایش کد ]

جمهوری‌های منفرد در سال 1990 انتخابات چند حزبی برگزار کردند و کمونیست‌های سابق عموماً نتوانستند دوباره در انتخابات پیروز شوند، در حالی که اکثر دولت‌های منتخب برنامه‌های ملی‌گرایانه داشتند و قول می‌دادند از منافع ملی فردی خود محافظت کنند. در انتخابات پارلمانی اسلوونی در 8 آوریل 1990، ملی گراها احزاب کمونیست سابق را شکست دادند. به دنبال آن کرواسی در 22 آوریل و 2 می، مقدونیه در 11 و 25 نوامبر و بوسنی و هرزگوین در 18 و 25 نوامبر 1990. در انتخابات پارلمانی چند حزبی، احزاب کمونیست سابق در مونته نگرو در 9 و 16 دسامبر پیروز شدند. صربستان در 9 و 23 دسامبر 1990. علاوه بر این، صربستان دوباره اسلوبودان میلوسویچ را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کرد. صربستان و مونته نگرو به طور فزاینده ای از یوگسلاوی تحت سلطه صرب ها حمایت می کنند.

تنش های قومیتی در کرواسی [ ویرایش | ویرایش کد ]

فرانجو توجمان، رئیس جمهور کرواسی .

در کرواسی، اتحادیه دموکراتیک کرواسی به رهبری فرانجو توجمان ملی‌گرای جنجالی ، تحت وعده “حفاظت از کرواسی در برابر میلوسویچ” و حمایت علنی از حاکمیت کرواسی به قدرت رسید. صرب های کرواسی از دولت ملی گرای توجمان می ترسیدند و در سال 1990 ملی گرایان صرب در شهر کنین در جنوب کرواسی یک نهاد جدایی طلب به نام منطقه خودمختار صربستان کراینا را تشکیل دادند که می خواست در صورت تصمیم کرواسی با بقیه جمعیت صرب متحد بماند. جدا شدن دولت صربستان از قیام صرب‌های کرواسی حمایت می‌کند و می‌گوید که برای صرب‌ها، حکومت توجمان مساوی با فاشیسم است.یک کشور مستقل کرواسی از زمان جنگ جهانی دوم که مرتکب نسل کشی علیه صرب ها شد. میلوسویچ از این موضوع برای جمع کردن صرب‌ها علیه دولت کرواسی استفاده کرد و روزنامه‌های صرب نیز در دامن زدن به درگیری‌ها شرکت کردند. [36] صربستان 1.8 میلیارد دلار پول جدید چاپ می کند که توسط بانک مرکزی یوگسلاوی حمایت نمی شود. [37]

صرب های کرواسی در کنین، تحت رهبری بازرس پلیس محلی، میلان مارتیچ ، شروع به تلاش برای به دست آوردن سلاح کردند تا بتوانند یک شورش موفق علیه دولت کرواسی به راه بیندازند. سیاستمداران صرب کرواسی، از جمله شهردار کنین، با بوریساو یوویچ، که ریاست هیئت رئیسه یوگسلاوی را بر عهده داشت، در اوت 1990 ملاقات کردند و از او خواستند تا شورا را تحت فشار قرار دهد تا برای جلوگیری از جدا شدن کرواسی از یوگسلاوی اقدامی انجام دهد. آنها استدلال می کنند که جمعیت صرب ها در کرواسی در زمان توجمان و دولت ملی گرای او در خطر خواهد بود. در این دیدار ژنرال پتار گراچانینبه صرب‌های کرواسی می‌گوید که چگونه قیام خود را سازماندهی کنند، توضیح می‌دهد که چگونه سنگرها را برپا کنند و چگونه انواع سلاح‌ها را ذخیره کنند، و به آنها توصیه می‌کند “اگر چیز دیگری به دست نمی‌آورید، از تفنگ‌های شکاری استفاده کنید.” در ابتدا، این شورش به عنوان ” انقلاب لگ ” شناخته شد زیرا صرب ها با درختان بریده راه های کنن را مسدود کردند و از ورود کروات ها به شهر یا رسیدن به سواحل دالماسی جلوگیری کردند . تلویزیون کرواسی در آن زمان در تلاش برای کم اهمیت جلوه دادن این درگیری، “انقلاب لوگ” را کار صرب های مست نامید. با این حال، محاصره تأثیر منفی بر گردشگری کرواسی دارد. دولت کرواسی از مذاکره با جدایی طلبان صرب امتناع ورزید و تصمیم گرفت شورش را با زور سرکوب کند و نیروهای ویژه مسلح را با هلیکوپتر بفرستد.

خلبانان ادعا می کنند که تجهیزات را به Knin حمل می کنند، اما نیروی هوایی فدرال یوگسلاوی مداخله می کند و جت های جنگنده را برای رهگیری آنها می فرستد. از هلیکوپترها خواسته شد که به پایگاه خود بازگردند یا مورد حمله قرار گیرند، در نتیجه نیروهای کرواسی رعایت کردند و به پایگاه خود در زاگرب بازگشتند . برای دولت کرواسی، این حرکت نیروی هوایی یوگسلاوی به این معنی است که ارتش خلق یوگسلاوی به طور فزاینده ای تحت کنترل صربستان است. منطقه خودمختار صربستان کراینا سرانجام در 21 دسامبر 1990 توسط شورای ملی صربستان به ریاست میلان بابیچ خود را یک نهاد جداگانه اعلام کرد .

در اوت 1990، پارلمان کرواسی در سپیده دم “انقلاب لگ”، نماینده خود، استیپه سوار ، استپان مسیچ را جایگزین کرد. [38] مسیچ تا اکتبر همان سال به دلیل اعتراض صرب‌ها به قدرت نرسید و سپس به واسیل توپورکوفسکی مقدونیه، یانز دورنووشک از اسلوونی و بوگیچ بوگیچویچ از بوسنی و هرزگوین پیوست تا با درخواست اعلام دولت عمومی مخالفت کند. وضعیت اضطراری ، که به ارتش خلق یوگسلاوی اجازه می دهد حکومت نظامی را اعمال کند . [35]

پس از اولین انتخابات چند حزبی، جمهوری‌های اسلوونی، کرواسی و مقدونیه در پاییز 1990 پیشنهاد تبدیل یوگسلاوی به فدراسیونی متشکل از شش جمهوری را دادند، اما میلوسویچ با این استدلال که صرب‌ها نیز مانند اسلوونیایی‌ها و کروات‌ها، این پیشنهادها را رد کردند. حق تعیین سرنوشت سیاستمداران صرب از تغییر عبارت در قانون اساسی کرواسی نگران هستند ، جایی که وضعیت صرب ها در کرواسی از مردمی که به صراحت نام برده شده به ملت ها و اقلیت ها تغییر کرده است .

استقلال اسلوونی و کرواسی [ ویرایش | ویرایش کد ]

در جریان همه پرسی اسلوونی که در 23 دسامبر 1990 برگزار شد، اکثریت قریب به اتفاق ساکنان به استقلال رأی دادند: [39] 88.5٪ از کل رأی دهندگان به استقلال رأی دادند که در 25 ژوئن 1991 اعلام شد. [40] [41]

در ژانویه 1991، سرویس ضد جاسوسی یوگسلاوی ویدئویی از یک جلسه محرمانه را نشان داد که گمان می رود در سال 1990 بین وزیر دفاع کرواسی، مارتین اسپگل، و دو مرد دیگر برگزار شده باشد. اسپگل در این نشست اعلام کرد که کرواسی در حال جنگ با ارتش خلق یوگسلاوی است و دستورالعمل هایی در مورد قاچاق اسلحه و روش های برخورد با افسران ارتش مستقر در شهرهای کرواسی ارائه کرد. ارتش متعاقباً به دنبال متهم کردن اسپگل به دلیل خیانت و واردات غیرقانونی اسلحه، عمدتاً از مجارستان بود .

کشف قاچاق اسلحه کرواسی، بحران کنین، انتخاب دولت‌های طرفدار استقلال در بوسنی و هرزگوین، کرواسی، مقدونیه و اسلوونی و همچنین درخواست‌های اسلوونی برای استقلال پس از رفراندوم نشان می‌دهد که یوگسلاوی با خطر قریب‌الوقوع تجزیه مواجه است.

در 1 مارس 1991، درگیری در پارکاک آغاز شد و ارتش خلق یوگسلاوی به صحنه رسید. در 9 مارس 1991، اعتراضات در بلگراد آغاز شد و با کمک ارتش سرکوب شد. در 12 مارس، رهبری ارتش در تلاش برای متقاعد کردن آنها برای اعلام وضعیت اضطراری که به ارتش پان یوگسلاوی اجازه می دهد کنترل کشور را در دست بگیرد، با هیئت رئیسه ملاقات کرد. ولکو کادیجویچ ، رئیس ارتش یوگسلاوی ، اعلام کرد که توطئه ای برای نابودی دولت وجود دارد و گفت:

نقشه موذیانه ای برای نابودی یوگسلاوی طراحی شد. مرحله اول جنگ داخلی است. مرحله دوم مداخله خارجی است. سپس رژیم های دست نشانده در یوگسلاوی مستقر خواهند شد. [26]

این بیانیه عملاً نشان می دهد که دولت های جدید جمهوری های طرفدار استقلال توسط صرب ها به عنوان ابزار غرب تلقی می شوند. استپان مسیچ نماینده کرواسی با عصبانیت به این پیشنهاد پاسخ داد و یوویچ و کادیجویچ را متهم کرد که سعی دارند از ارتش برای ایجاد صربستان بزرگ استفاده کنند و اعلام کرد: “این یعنی جنگ!”. یوویچ و کادیجویچ سپس از نمایندگان هر جمهوری خواستند در مورد اعلام حکومت نظامی رای دهند و به آنها هشدار دادند که در صورت عدم برقراری حکومت نظامی، احتمالا یوگسلاوی از هم خواهد پاشید.

در این جلسه، حکومت نظامی پیشنهاد شد تا اجازه مداخله نظامی برای پایان دادن به بحران در کرواسی از طریق حمایت از صرب‌ها را بدهد. این پیشنهاد زمانی رد شد که بوگیچ بوگیچویچ نماینده بوسنیایی به آن رای منفی داد و معتقد بود که هنوز رویکرد دیپلماتیکی وجود دارد که بتواند بحران را حل کند.

بحران ریاست جمهوری یوگسلاوی زمانی به بن بست رسید که رضا ساپوندجیو از کوزوو جناح خود را در جریان دومین رأی گیری حکومت نظامی در مارس 1991 رها کرد . [35] در 16 مه 1991، پارلمان صربستان، ساپوندجیو را با سیدو بایرامویچ، و همچنین نناد بوچین از ویوودینا را با یوگوسلاو کوستیچ جایگزین کرد. [42] این عملاً هیئت رئیسه را به بن بست رساند، زیرا جناح صرب میلوسویچ قبلاً 4 رأی از 8 رأی فدرال ریاست جمهوری را به دست آورده بود و می توانست جلوی هر گونه تصمیمی را که برای صرب ها در سطح فدرال نامطلوب بود، بگیرد که به نوبه خود اعتراض سایر جمهوری ها و درخواست اصلاحات را برانگیخت. در فدراسیون یوگسلاوی[35] [43] [44]

پس از پایان دوره یوویچ به عنوان رئیس هیئت رئیسه، او از پذیرش جانشین خود مسیچ جلوگیری کرد و آن را به برانکو کوستیچ ، که یکی از اعضای دولت مونته نگرو حامی میلوسویچ بود، سپرد.

در همه پرسی استقلال کرواسی که در 2 می 1991 برگزار شد، 93.24 درصد به استقلال رای دادند. در 19 می 1991، مرحله دوم همه پرسی برگزار شد که بر ساختار فدراسیون یوگسلاوی تأثیر گذاشت. نحوه بیان سوال به صراحت بیان نمی کند که آیا رای دهنده از جدایی حمایت می کند یا خیر. در همه پرسی این سوال مطرح می شود که آیا او از کرواسی حمایت می کند که “می تواند وارد اتحادیه ای از دولت های مستقل با جمهوری های دیگر شود (طبق پیشنهاد جمهوری های کرواسی و اسلوونی برای حل بحران دولتی در SFRY)”. 94.17 درصد از رای دهندگان از این پیشنهاد حمایت کردند، در حالی که صرب های کرواسی به طور کلی همه پرسی را تحریم کردند. در نهایت استقلال کرواسی در 25 ژوئن 1991 اعلام شد.

آغاز جنگ های یوگسلاوی [ ویرایش | ویرایش کد ]

 نوشتار اصلی: جنگ‌های یوگسلاوی

جنگ در اسلوونی [ ویرایش | ویرایش کد ]

 نوشتار اصلی: جنگ ده روزه

اسلوونی و کرواسی به طور همزمان در 25 ژوئن 1991 استقلال خود را اعلام کردند. در صبح روز 26 ژوئن، واحدهای سپاه 13 ارتش خلق یوگسلاوی پادگان خود را در Rijeka (کرواسی) ترک کردند و به سمت مرز اسلوونی با ایتالیا حرکت کردند . این حرکت بلافاصله منجر به واکنش شدید اسلوونیایی‌های محلی شد که سنگرها و تظاهرات خودجوش را علیه اقدامات JNA سازماندهی کردند. زد و خورد رخ نمی دهد، زیرا هر دو طرف سیاست خود را حفظ می کنند که ابتدا دعوا را شروع نکنند.

در آن زمان، دولت اسلوونی از قبل برنامه خود را برای کنترل فرودگاه بین المللی لیوبلیانا و پست های مرزی این کشور با ایتالیا، اتریش و مجارستان به اجرا گذاشته بود. پرسنل پست های مرزی در بیشتر موارد قبلاً از اسلوونیایی ها تشکیل شده بودند، بنابراین تصرف اسلوونی عمدتاً یک تغییر ساده یونیفرم ها و نشان ها بدون هیچ گونه اقدام رزمی بود. با در دست گرفتن کنترل مرزها، اسلوونی ها موفق شدند مواضع دفاعی خود را در برابر حمله مورد انتظار JNA ایجاد کنند. این بدان معنی است که JNA باید اولین گلوله را شلیک کند، که در 27 ژوئن در ساعت 2:30 بعد از ظهر در دیواتسا توسط یک افسر JNA انجام شد. [45]

جامعه اروپا در حالی که از حقوق مربوطه خود برای تعیین سرنوشت ملی حمایت می کرد، اسلوونی و کرواسی را تحت فشار قرار داد تا یک تعلیق سه ماهه برای استقلال خود وضع کنند و به بیانیه بریون در 7 ژوئیه 1991 (که توسط نمایندگان همه جمهوری ها به رسمیت شناخته شد) رسیدند. [46] در طول این سه ماه، ارتش یوگسلاوی عقب نشینی خود را از اسلوونی کامل کرد. مذاکرات برای احیای فدراسیون یوگسلاوی با دیپلمات لرد پیتر کارینگتون و اعضای جامعه اروپا در حال پایان است. کارینگتون متوجه شد که یوگسلاوی وارد مرحله تجزیه شده است و تصمیم گرفت که هر جمهوری باید استقلال اجتناب ناپذیر سایرین را بپذیرد و به میلوسویچ قول داد که اتحادیه اروپاتمام تلاش خود را برای حفاظت از صرب ها در خارج از مرزهای صربستان انجام خواهد داد.

نظرات لرد کارینگتون اندکی پس از اینکه آلمان متحد اسلوونی و کرواسی را در کریسمس 1991 به رسمیت شناخت، بحث برانگیز شد. و ایالات متحده که هیچ مشورت قبلی با آنها صورت نگرفت. سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل نیز در حال مبارزه هستند. در حالی که یوگسلاوی در حال حاضر در آشفتگی کامل به سر می برد، به رسمیت شناختن جمهوری های جدا شده توسط آلمان و بسیج مرزی جزئی اتریش، احتمالاً اوضاع را برای دولت چند ملیتی در حال فروپاشی بدتر می کند. جورج اچ دبلیو بوش، رئیس جمهور آمریکاتنها نماینده قدرت های بزرگ است که اعتراض خود را اعلام می کند.

میلوسویچ از موافقت با این طرح امتناع ورزید و مدعی شد که جامعه اروپا حق انحلال یوگسلاوی را ندارد و این طرح به نفع صرب ها نیست، زیرا مردم صربستان را به چهار جمهوری (صربستان، مونته نگرو، بوسنی و هرزگوین) تقسیم می کند. و کرواسی). کارینگتون با دعوت به رای گیری در مورد این موضوع پاسخ می دهد، که در آن همه جمهوری های باقی مانده به طرحی که یوگسلاوی را تجزیه می کند، رای می دهند. با این حال، صربستان مونته نگرو را تحت فشار قرار داد و رای خود را تغییر داد و خود را مخالف تجزیه یوگسلاوی اعلام کرد.

جنگ در کرواسی [ ویرایش | ویرایش کد ]

 نوشتار اصلی: جنگ استقلال کرواسی

پس از عید پاک خونین Plitvice در اواخر مارس و اوایل آوریل 1991، جنگ استقلال کرواسی بین دولت کرواسی و شورشیان صرب قومی در منطقه خودمختار صربستان کراینا ، که تا آن زمان به شدت توسط ارتش خلق یوگسلاوی حمایت می شد، آغاز شد. به رهبری صرب ها در 1 آوریل 1991، SAO Krajna اعلام کرد که از کرواسی جدا خواهد شد. بلافاصله پس از اعلام استقلال از کرواسی، صرب‌های کرواسی، SAO Slavonia غربی و SAO East Slavonia، Baranja و West Srem را تشکیل دادند . سپس این سه منطقه در 19 دسامبر 1991 به جمهوری صربسکا کراینا ادغام شدند .

واحدهای دیگر با جمعیت عمدتاً صرب در شرق کرواسی اعلام کردند که به SAO Krajina نیز خواهند پیوست. در این زمان، زاگرب پرداخت مالیات به بلگراد را متوقف کرده بود و صرب های کرواسی نیز به نوبه خود پرداخت مالیات به زاگرب را متوقف کردند. در برخی نقاط، ارتش یوگسلاوی به عنوان حائل عمل می کرد، در حالی که در جاهای دیگر به صرب ها در رویارویی با ارتش و پلیس تازه تأسیس کرواسی کمک می کرد.

نفوذ بیگانه هراسی و نفرت قومی در طول تجزیه یوگسلاوی در طول جنگ کرواسی آشکار شد. تبلیغات در هر دو طرف باعث ایجاد ترس می شود و ادعا می کند طرف مقابل به سرکوب آنها متوسل می شود و در مورد تعداد کشته ها اغراق می کند تا حمایت مردمی را برانگیزد. [47] در ماه های اولیه جنگ، ارتش و نیروی دریایی یوگسلاوی عمدا مناطق غیرنظامی در اسپلیت و دوبرونیک و همچنین روستاهای اطراف کرواسی را با توپخانه گلوله باران کردند. [48] ​​رسانه های یوگسلاوی ادعا کردند که این اقدامات به دلیل آنچه که آنها نیروهای اوستاشی فاشیست و تروریست های بین المللی در شهرها توصیف می کنند انجام شده است. [48]

تحقیقات سازمان ملل نشان داد که در آن زمان چنین نیرویی در دوبرونیک نبود. [49] پس از آن حضور نظامی کرواسی افزایش یافت. میلو جوکانوویچ ، نخست وزیر مونته نگرو ، که در آن زمان از متحدان میلوسویچ بود، ناسیونالیسم مونته نگرو را پذیرفت و قول داد که تصرف دوبرونیک به گسترش مونته نگرو به این شهر که به ادعای او بخشی از مونته نگرو است، اجازه خواهد داد، و مرزهای کنونی مونته نگرو را محکوم کرد. مونته نگرو به عنوان “طراحی شده توسط نقشه نگاران بلشویک قدیمی و ضعیف “. [48] ​​در همان زمان، دولت صربستان زمانی که نخست وزیر صربستان دراگوتین زلنوویچ با متحد مونته نگرویی خود مخالفت کرد.بیان می کند که دوبرونیک از نظر تاریخی صرب است نه مونته نگرو. [50] رسانه های بین المللی از نزدیک بمباران دوبرونیک را پوشش دادند و استدلال کردند که شواهدی است که نشان می دهد میلوسویچ به دنبال ایجاد صربستان بزرگ با فروپاشی یوگسلاوی، احتمالاً با کمک رهبری مونته نگرو زیردست بولاتوویچ و ناسیونالیست های صرب بود. [49]

در ووکوار ، با ورود ارتش یوگسلاوی به شهر، تنش‌های قومی بین کروات‌ها و صرب‌ها به خشونت کشیده شد. ارتش و شبه نظامیان صرب با درگیری های خیابانی و تخریب اموال کرواسی شهر را ویران کردند. شبه نظامیان صرب جنایاتی را علیه کروات ها مرتکب شدند که در جریان کشتار ووکوار ، بیش از 200 نفر را کشتند و دیگران را مجبور به فرار از شهر کردند . [51]

استقلال جمهوری مقدونیه شمالی و بوسنی و هرزگوین [ ویرایش | ویرایش کد ]

بوسنی و هرزگوین [ ویرایش | ویرایش کد ]

آلیا ایزت بیگوویچ رئیس جمهور بوسنی .
رادوان کاراجیچ ، رئیس جمهوری صربسکا .

از آنجایی که ساختار جمعیتی بوسنی متشکل از جمعیتی مرکب از بوسنیایی ها و اقلیت های صرب و کروات است، مالکیت مناطق وسیعی از بوسنی موضوع ورزش شد. از سال 1991 تا 1992، وضعیت در بوسنی و هرزگوین چند قومیتی به طور فزاینده ای متشنج شد. پارلمان این کشور از نظر قومی به یک جناح غالب بوسنیایی و فراکسیون کوچکتر صرب و کروات تقسیم شده است. در سال 1991، رادوان کاراجیچ ، که بزرگترین فراکسیون صربستان در پارلمان، حزب دموکراتیک صربستان را رهبری می‌کرد ، در صورت تصمیم به جدایی پارلمان بوسنی هشداری قوی و مستقیم صادر کرد و گفت:

کاری که شما انجام می دهید خوب نیست. این راهی است که شما می خواهید بوسنی و هرزگوین را هدایت کنید، همان بزرگراه جهنم و مرگ که اسلوونی و کرواسی ادامه دادند. فکر نکنید بوسنی و هرزگوین را به جهنم نخواهید فرستاد و ممکن است مسلمانان ناپدید شوند. چون اگر اینجا جنگ شود مسلمانان نمی توانند از خود دفاع کنند. [52]

در همین حال، مذاکراتی بین میلوسویچ و توجمان برای تقسیم بوسنی و هرزگوین به سرزمین‌هایی که به ترتیب توسط صربستان و کرواسی اداره می‌شوند، آغاز شد تا از جنگ احتمالی بین کروات‌های بوسنی و صرب‌ها جلوگیری شود. [53] صرب های بوسنی در نوامبر 1991 همه پرسی برگزار کردند که در آن اکثریت قاطع به باقی ماندن در یک کشور مشترک با صربستان و مونته نگرو رأی دادند.

رسانه های دولتی صربستان ادعا می کنند که بوسنی و هرزگوین ممکن است در یک اتحادیه داوطلبانه جدید در یوگسلاوی جدید که دارای یک دولت دموکراتیک باشد، گنجانده شود، اما این موضوع توسط دولت بوسنی و هرزگوین جدی گرفته نشده است. [54]

در 9 ژانویه 1992، مجمع صرب‌های بوسنی یک جمهوری جداگانه از صرب‌ها در بوسنی و هرزگوین ( جمهوری صربستان ) را اعلام کرد و با تشکیل مناطق خودمختار صرب‌ها در داخل کشور ادامه داد. همه پرسی صربستان در مورد باقی ماندن در یوگسلاوی و ایجاد مناطق خودمختار توسط دولت بوسنی و هرزگوین خلاف قانون اساسی اعلام شده است.

همه پرسی استقلال با حمایت دولت بوسنی در 29 فوریه و 1 مارس 1992 برگزار شد. این همه پرسی توسط دادگاه قانون اساسی فدرال و دولت تازه تأسیس صربستان نقض قانون اساسی فدرال بوسنی اعلام شد و عموماً توسط بوسنیایی تحریم شد. صرب ها بر اساس نتایج رسمی، شرکت کنندگان در انتخابات 63.4 درصد از مردم بودند که از این تعداد 99.7 درصد به استقلال رای دادند. [55] مشخص نیست که شرط اکثریت دو سوم واقعاً به چه معناست و آیا برآورده شده است یا خیر.

بوسنی و هرزگوین در 3 مارس 1992 استقلال خود را اعلام کرد و در 6 آوریل 1992 به رسمیت شناخته شد. از جنگ در بوسنی و هرزگوین . [57] متعاقبا، جمهوری بوسنی و هرزگوین در 22 مه 1992 به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. [58]

جمهوری مقدونیه شمالی [ ویرایش | ویرایش کد ]

همه پرسی استقلال جمهوری مقدونیه در 8 سپتامبر 1991 برگزار شد و حدود 96 درصد از رای دهندگان به استقلال رای دادند که در 25 سپتامبر 1991 اعلام شد.

پانصد سرباز آمریکایی زیر پرچم سازمان ملل برای نظارت بر مرز شمالی جمهوری مقدونیه با صربستان مستقر هستند. با این حال، مقامات بلگراد نه مداخله کردند و نه تلاش کردند خروج جمهوری مقدونیه را متوقف کنند، و نه به ورود نیروهای سازمان ملل اعتراض کردند، و نشان دادند که وقتی بلگراد کشور جدید خود را تشکیل داد (جمهوری فدرال یوگسلاوی در آوریل 1992 ) . جمهوری مقدونیه را به رسمیت بشناسد و روابط دیپلماتیک با آن را توسعه دهد. بنابراین، جمهوری مقدونیه به تنها جمهوری سابق تبدیل شد که بدون مقاومت مقامات و ارتش یوگسلاوی، حاکمیت خود را دریافت کرد.

علاوه بر این، اولین رئیس جمهور مقدونیه، کیرو گلیگوروف ، روابط خوبی با بلگراد و دیگر جمهوری های یوگسلاوی سابق داشت. هیچ مشکلی بین پلیس مرزی مقدونیه و صربستان وجود ندارد، اگرچه بخش های کوچکی از کوزوو و دره پرشوو شمالی ترین محدوده منطقه تاریخی مقدونیه را نشان می دهد که می تواند اختلاف مرزی ایجاد کند.

درگیری نظامی در جمهوری مقدونیه ، آخرین درگیری بین ملی گرایان آلبانیایی و دولت جمهوری مقدونیه، پس از سال 2001 فروکش کرد.

به رسمیت شناختن بین المللی انحلال [ ویرایش | ویرایش کد ]

نهادهای دولتی در قلمرو SFRY سابق یوگسلاوی ، 2008.

در نوامبر 1991، کمیسیون داوری کنفرانس صلح در یوگسلاوی، به ریاست رابرت بادنتر ، به درخواست لرد کارینگتون به این نتیجه رسید که SFR یوگسلاوی در حال فروپاشی است، که جمعیت صرب در کرواسی و بوسنی هیچ حقی برای خودگردانی ندارند. تعیین در قالب دولت های جدید و اینکه مرزهای بین جمهوری ها به عنوان مرزهای بین المللی به رسمیت شناخته شود. در نتیجه این درگیری، شورای امنیت سازمان ملل متحد به اتفاق آرا قطعنامه 721 را در 27 نوامبر 1991 تصویب کرد که راه را برای ایجاد یک عملیات حفظ صلح در یوگسلاوی هموار کرد. [59]

در ژانویه 1992، کرواسی و یوگسلاوی آتش بس تحت نظارت سازمان ملل متحد امضا کردند در حالی که مذاکرات بین رهبری صرب ها و کروات ها بر سر تقسیم بوسنی و هرزگوین ادامه داشت. [60]

در 15 ژانویه 1992 استقلال کرواسی و اسلوونی در سراسر جهان به رسمیت شناخته شد. در 22 می، کرواسی، اسلوونی و بوسنی و هرزگوین به عنوان کشورهای عضو سازمان ملل پذیرفته شدند . جمهوری مقدونیه در 8 آوریل 1993 به عنوان چنین موردی پذیرفته شد [61]

در سال 1999، اسکار لافونتن از حزب سوسیال دموکرات آلمان سخنرانی کرد و از نقش آلمان در تجزیه یوگسلاوی با به رسمیت شناختن زودهنگام استقلال جمهوری ها انتقاد کرد. [62] به عقیده برخی کارشناسان، انحلال فدراسیون ناقض اصول سیستم پس از جنگ سرد است که در سازمان امنیت و همکاری اروپا و منشور پاریس 1990 مقرر شده بود. هر دو تصریح می کنند که صفحات درون دولتی در اروپا نباید تغییر کند.

در مارس 1992، سیاستمدار و رئیس جمهور آینده بوسنی و هرزگوین، آلیا ایزت بیگوویچ، طرحی را برای تشکیل یک سیستم کنفدرال متشکل از سه کانتون اعلام کرد. با این حال، دولت ایالات متحده او را تحت فشار قرار داد تا نظام حاکمیتی واحد را بپذیرد. [63] این امر یک جنگ داخلی خشونت آمیز را محتمل تر می کند، که در آن کروات های بوسنی و صرب های بوسنی حمایت ایالت های مربوطه خود را به دست خواهند آورد.

عواقب در صربستان و مونته نگرو [ ویرایش | ویرایش کد ]

جمهوری فدرال یوگسلاوی متشکل از صربستان و مونته نگرو.

استقلال بوسنی و هرزگوین ضربه نهایی به جمهوری سوسیالیستی فدرال پان یوگسلاوی یوگسلاوی بود. در 28 آوریل 1992، جمهوری فدرال باقیمانده یوگسلاوی تشکیل شد که تنها متشکل از جمهوری های سوسیالیستی سابق صربستان و مونته نگرو بود. این کشور توسط اسلوبودان میلوسویچ و متحدان سیاسی او اداره می شود. این کشور ادعا می کند که جانشین دولت سابق است، اما جامعه بین المللی از به رسمیت شناختن آن به عنوان چنین چیزی خودداری می کند. موضع جامعه بین المللی این است که یوگسلاوی به کشورهای جداگانه تجزیه شده است. جمهوری فدرال یوگسلاوی با قطعنامه سازمان ملل متحد در 22 سپتامبر 1992 از ادامه تصرف کرسی سازمان ملل به عنوان یک تداوم منع شد.SFRY. این موضوع برای ادعاهای مربوط به دارایی های بین المللی SFRY از جمله سفارتخانه ها در بسیاری از کشورها مهم است. جمهوری فدرال یوگسلاوی تا سال 1996 از ادعای خود مبنی بر تداوم SFRY چشم پوشی نکرد.

جنگ در بخش‌های غربی یوگسلاوی سابق در سال 1995 با مذاکرات صلح در دیتون ، اوهایو پایان یافت که منجر به توافق‌نامه صلح دیتون شد . پنج سال تجزیه و جنگ منجر به تحریم و تحریم شد که منجر به فروپاشی اقتصاد شد. جنگ در کوزوو در سال 1996 آغاز شد و با بمباران یوگسلاوی ناتو پایان یافت . اسلوبودان میلوسویچ در سال 2000 سرنگون شد.

SR یوگسلاوی در 4 فوریه 2003 تغییر نام داد و نام صربستان و مونته نگرو را به خود اختصاص داد . اتحادیه دولتی بین دو کشور ذاتاً بی ثبات بود و سرانجام در سال 2006 پایان یافت، زمانی که پس از همه پرسی در 21 مه، استقلال مونته نگرو مورد حمایت 55.5 درصد از رأی دهندگان قرار گرفت. استقلال رسماً در 3 ژوئن 2006 اعلام شد. صربستان وارث کرسی اتحادیه در سازمان ملل شد. [64]

کوزوو پس از جنگ کوزوو توسط سازمان ملل متحد اداره می شود . با این حال، کوزوو در 17 فوریه 2008 استقلال خود را از صربستان اعلام کرد و نام جمهوری کوزوو را برگزید. بخش بزرگی از اتحادیه اروپا (از جمله بلغارستان) و ایالات متحده آمریکا آن را بر اساس حق تعیین سرنوشت به رسمیت می شناسند (به واکنش بین المللی به اعلام استقلال کوزوو مراجعه کنید ). [65] از سوی دیگر، برخی از کشورها مانند روسیه ، چین و اسپانیا استقلال کوزوو را به رسمیت نمی شناسند. از جولای 2015، کوزوو توسط 56 درصد کشورهای عضو سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *