واقع گرایی (Factfulness)

 

بازار داغ شایعات و اخبار دروغین در فضای مجازی

مهر نوشت: متأسفانه در کشور ما به دلیل عدم آموزش صحیح و آگاهی بخشی به خانواده‌ها به راحتی اطلاعات رد و بدل می‌شود بدون اینکه درستی یا نادرستی اخبار و اطلاعات ارسالی مدنظر قرار گیرد.

 شایعه پدیده‌ای اجتماعی و روانی است که به بیان مسائل پوچ و بی اساس و نشر و گسترش آنها می‌انجامد. مخصوصاً وقتی که شایعات به حریم خصوصی انسان‌ها مربوط گردد اهمیت و ریسک بالایی می‌یابد و به نوعی نیز برای اکثریت مردم جالب و جذاب خواهد بود.

فضای مجازی به دلیل وجود گروه‌ها و کانال‌های متفاوت و متنوع و هم چنین فراگیری آن در میان مردم به گونه‌ای که بسیاری از اخبار، ارتباطات خانوادگی و اجتماعی و حتی خریدها از طریق فضای مجازی صورت می‌گیرد جزئی تفکیک ناپذیر از زندگی ما شده است. متأسفانه در کشور ما به دلیل عدم آموزش صحیح و آگاهی بخشی به خانواده‌ها به راحتی اطلاعات رد و بدل می‌شود بدون اینکه درستی یا نادرستی اخبار و اطلاعات ارسالی مدنظر قرار گیرد.

عده‌ای نیز با هدف جمع آوری دنبال کنندگان در صفحات مجازی خودشان و جلب توجه مخاطبین اقدام به نشر اخبار و آمارهای نادرست می‌کنند. به همین منظور باید در میان مردم فرهنگ سازی صورت گرفته و آموزش‌های لازم به آنها داده شود تا اسیر اخبار دروغین و شایعات فضای مجازی نشوند.

تبعات انتشار اخبار دروغین و شایعات گاهی جبران ناپذیر بوده و زیان‌هایی را در بر دارد و موجب ترویج فضای نا امنی و بی اعتمادی در جامعه می‌شود.

پدیده‌ای که امروزه با آن مواجه هستیم شیوع بیماری مسری و ویروس کرونا است

که اخبار ضد و نقیض فراوانی را در شبکه‌های مجازی و به نقل از افراد مختلف درباره ی این نوع ویروس شاهد هستیم. فرهنگ سازی خانواده‌ها در راستای عدم باور و قبول هر نوشته، تصویر، فیلم و… در فضای مجازی بدون دلیل موجه و منطقی، سبب نجات مردم جامعه از افتادن به دامِ دروغ‌ها و اطلاعات و اخبار بی‌پایه و اساس می‌گردد.

شایعه به طور معمول در واقعیت و در زندگی افراد وجود دارد و از طریق ارتباطات مختلف، افراد در جامعه اقدام به انتشار شایعات می‌کنند اما فضای مجازی ویژگی‌ها و خصوصیاتی را دارا می‌باشد که اگر ما خبری را به دروغ منتشر کنیم، امکان پخش و گسترش آن توسط افراد دیگر هم وجود دارد و این کار زنجیره وار ادامه پیدا می‌کند و در نهایت این انتها هم نخواهد داشت.

در فضای مجازی هویت و شخصیت افراد در اکثر موارد غیر واقعی می‌باشد

به همین خاطر افراد با نام ساختگی و جعلی یک صفحه ایجاد کرده و به راحتی اقدام به انتشار اخبار دروغ می‌کنند.

به این صورت افراد با توجه به هویت جعلی که وجود خارجی هم ندارد به راحتی هر مطلب یا تصویر و فیلم دروغین را پخش و نشر کرده و مسئولیت و تعهدی هم در خصوص نشر این اخبار و اطلاعات ندارند.

با توجه به اینکه شایعات ذهن افراد را به خود درگیر می‌نمایند می‌توان گفت بهترین راه برای امنیت کاربران در برابر آمار، اطلاعات و اخبار دروغ افزایش سواد رسانه‌ای آنها می‌باشد.

سواد رسانه‌ای قادر است کاربران را در مواجهه با هر مطلبی که در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌شود آگاهی بخشد

تا واکنشی نسبت به آنها نشان نداده و سریعاً و بدون دلیل نسبت به انتشار آنها اقدامی نکنند.

معمولاً هر چقدر موضوع مورد نظر اهمیت داشته باشد میزان انتشار شایعات و اخبار کذب نیز در مورد آن بیشتر خواهد بود،

کرونا بیماری همه گیری که اخیراً گریبانگیر جوامع مختلف و کشورهای جهان می‌باشد

سوژه‌ی مناسبی است برای شایعه پراکنان و به قولی افرادی که از آب گل آلود ماهی می‌گیرند،

بعضی از افراد سوءاستفاده‌گر نیز با استفاده از عواطف و احساسات مردم، از آن‌ها مطالبه‌ی کمک می‌نمایند

و به کاربران فضای مجازی شماره حساب می‌دهند تا برایشان پول و کمک‌های مالی واریز کنند.

در شرایط به وجود آمده‌ی کنونی و شیوع این بیماری بیشتر از همیشه نیاز است

تا فضای مجازی محیطی امن و سالم را برای مخاطبین به وجود بیاورد تا آرامش روانی در جامعه حکم فرما شود.

برای شناساییِ اخبار جعلی و شایعات بی پایه و اساس باید به موارد زیر توجه کنیم:

۱- به سرخط اخبار شک کنیم: سرخط خبرهای جعلی اکثراً جالب و تعجب برانگیز می‌باشند، اگر سرخط خبر باور ناپذیر بود احتمال دهید که خبر جعلی باشد.

۲- منبع خبر: اگر خبر از جایی به دست شما رسیده که برایتان نامشخص و نا آشناست درباره آن اطلاعات بیشتری کسب کنید.

۳- سایت‌های وابسته به گروه‌های معاند و بیگانه: مثل رسانه‌های زنجیره‌ای، بی بی سی، من و تو و… اخبار جعلی را به طور هماهنگ تولید و پخش می‌کنند.

۴- فرمت‌های ناشناخته: اخبار ساختگی در خود خطاهای املایی و گرامری دارند و فرمت ظاهری‌شان هم غیرعادی و غیر معمولی است.

۵- پیوست و مستندات اخبار: اخبار و گزارش‌های جعلی معمولاً با اسناد و مدارک صوتی و تصویری دستکاری شده همراه هستند. می‌توانید عکس یا فیلم را در اینترنت جستجو کنید تا صحت و درستی آن را بیابید.

۶- تاریخ‌های درج شده در اخبار: در مطالب جعلی ممکن است ، زمان رخدادها دستکاری و تغییر داده شده باشند.

۷- نام نویسنده مطلب: مطالبی که در آنها هیچ منبعی درج نشده و یا بدون نام نویسنده است می‌تواند نشانه‌ی ساختگی بودنِ آن باشد.

شایعات هرگز مواردی را ثابت نمی‌کنند اما می‌توانند با ایجاد بی اعتمادی، در بین مردم حوادث را در ابهام قرار دهند تا حقیقت وقایع، به راحتی و برای هر شخصی میسّر نباشد.

باید توجه داشت که شایعات رایج در فضای مجازی فقط مختص مکان یا کشور خاصی نیستند

و می‌توان گفت در هر نقطه‌ای از جهان که مردم، به وسایل ارتباطات جمعی و شبکه‌های اجتماعی دسترسی داشته باشند

به سادگی در هر لحظه و زمانی می‌توانند اخبار نادرست و جعلی را آپلود کرده و جنگ روانی و اجتماعی را در میان کاربران به راه بیاندازند

و با ایجاد فضایی موهوم و ناامن تنش‌و نگرانی را به وجود آورند.

فضای مجازی هم خوب است و هم بد که با استفاده‌ی درست می‌تواند فرصتی برای شکوفایی و رشد فکری افراد باشد و منبعی برای اطلاع رسانی‌های صحیح که با آموزش به افراد و بالا بردن سواد و آگاهی آنها در استفاده از فضای مجازی می‌توان به این مهم دست یافت.

در پایان باید گفت که درباره هر خبری که می‌شنویم کمی بدبین باشیم، شک کنیم و از خود بپرسیم: آیا واقعاً این اتفاق افتاده است؟

واقعیت مجازی چیست؟ واقعیت افزوده چیست؟ کاربرد آنها در کجاست؟

  • اگر چه دو اصطلاح واقعیت مجازی (Virtual Reality) و واقعیت افزوده (Augmented Reality) طی سال‌های اخیر به صورت گسترده در گفته‌ها و نوشته‌ها به کار می‌روند،
  • اما اصل مفهوم آنها چندان جدید نیست.
  • شاید بتوان گفت از نخستین روزهایی که گرافیک سه بعدی برای کامپیوترها طراحی شد
  • و مورد استفاده قرار گرفت، رویای برنامه نویسان و طراحان سخت‌‌افزار، شبیه سازی جهان سه بعدی بود.

کتاب واقع نگری (کتاب واقعیت) | هانس روسلینگ

می‌توان گفت همین که بیل گیتس عکس خود را با کتاب واقع نگری (Factfulness) منتشر کند، برای پرفروش شدن این کتاب کافی است؛

چه برسد به این‌که اعلام کند هزینه‌ی خرید یک نسخه از آن را برای تمام فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها در سال ۲۰۱۸ در آمریکا پرداخت می‌کند

و هر کس با مراجعه به وبلاگ بیل گیتس می‌تواند پس از ثبت مشخصات خود، نسخه الکترونیکی کتاب واقع نگری را به صورت رایگان دانلود و مطالعه کند.

هانس روسلینگ (Hans Rosling)، پزشک سوئدی و از بنیان‌گذاران سازمان پزشکان بدون مرز بود

که در سال میلادی گذشته فوت کرد و کتاب Factfulness که حاصل کار و تلاش او بود، با همکاری پسرش و دوستِ پسرش، جمع‌بندی و منتشر شد.

به خاطر همین روی جلد، علاوه بر نام هانس، نام‌های اولا روسلینگ و آنا را هم می‌بینیم.

هانس روسلینگ عاشق آمار و اعداد بود.

چیزی که تقریباً در تمام سخنرانی‌های TED او هم حس می‌کنید.

در صفحه‌ی معرفی او در سایت تد نوشته شده است که: «داده‌ها در دستان او آواز می‌خوانند.»

روسلینگ به خاطر سال‌ها سفر و فعالیت‌های انسان‌دوستانه در نقاط مختلف جهان، در سال ۲۰۱۲ جایزه‌ی فعالیت‌های بشردوستانه‌ی هاروارد را نیز دریافت کرد

و احتمالاً با این توضیحات، بهتر می‌توانید حدس بزنید که دوستی او و بیل گیتس هم چگونه و بر چه اساسی شکل گرفته است.

ده خطای شناختی بر اساس کتاب واقعیت هانس روسلینگ

هانس روسلینگ به عنوان کسی که چند دهه از عمر خود را در تلاش برای کمک به حل چالش‌های انسانی و بحران‌های بیماری و ارتقاء کیفیت سلامت در نقاط مختلف دنیا گذرانده،

به عنوان یک شاهد عینی بر این باور است که دنیا آن‌قدر هم که ما مردم از راه دور و به کمک رسانه‌ها و شبکه های اجتماعی می‌شناسیم، سخت و تلخ نیست.

از این منظر – چنان‌که بیل گیتس هم تأکید می‌کند – او را می‌توان در کنار استیون پینکر قرار داد

(البته گیتس به این نکته هم اشاره می‌کند که از نظر جایگاه دانشگاهی، روسلینک کمی پایین‌تر از پینکر قرار دارد).

روسلینگ در کتاب خود به ده خطای شناختی اشاره می‌کند که باعث شده بسیاری از ما، دنیا را تلخ‌تر از آن‌چه هست ببینیم

و حتی احساس کنیم جهان به سرعت رو به نابودی پیش می‌رود.

فقر و نابرابری‌ها،

تغییرات اقلیمی،

جنگ‌های داخلی

و نبردهای بین کشورها

و انواع بحران‌ها

و خبرهای تلخی که هر روز در رسانه‌ها می‌خوانیم و می‌شنویم،

خوراک مناسبی برای آن خطاهای شناختی هستند

تا ما را به کلی از آینده ناامید کنند.

البته روسلینگ ترجیح می‌دهد به جای اصطلاح خطای شناختی از اصطلاح ساده‌ترِ غریزه (Instinct) استفاده کند.

برخی از مواردی که روسلینگ به آن‌ها پرداخته به شرح زیر هستند:

 غریزه‌ی شکاف (Gap Instinct)

 این‌که ما همه‌چیز را به دو یا سه قطب تقسیم می‌کنیم (مثلاً خوب و بد یا فقیر و غنی) و با این تقسیم‌بندی،

نواحی خاکستری از بین می‌رود و شکاف بزرگی که بین این قطب‌ها باقی می‌ماند،

خطای ما را در تحلیل افزایش می‌دهد. تقسیم‌بندی جهان به توسعه یافته و توسعه نیافته،

یکی از همین تقسیم‌بندی‌هاست

(بیل گیتس در وبلاگ خود اشاره می‌کند که من از این اصطلاح زیاد استفاده کرده‌ام و فکر می‌کنم دیگر نباید استفاده کنم).

 غریزه‌ی سریع‌تر دیدن و جدی‌تر گرفتن سیگنال‌های منفی (Negativity Instinct):

 این ویژگی اگر چه به بقای انسان بر روی کره‌ی زمین کمک کرده، اما می‌تواند تصویری تیره‌تر از واقعیت دنیای بیرونی را در ذهن ما ترسیم کند.

 غریزه‌ی ترس (Fear Instinct): 

ترسیدن و محافظه‌کار بودن، بهتر از برآورد واقعی میزان ریسک است.

 غریزه‌ی فوریت (Urgency Instinct):

موارد بسیاری پیش می‌آید که حس می‌کنیم یا باید همین الان کاری را انجام دهیم یا دیگر هرگز نمی‌شود

(حس حیوانی که در جنگل از دست شکارچی فرار می‌کند).

در حالی که می‌توان به جای اقدام فوری، اقدامِ گام به گام انجام داد.

 غریزه‌ی مقصریابی (Blame Instinct):

به جای این‌که بپذیریم شبکه‌ای از علت‌ها و رویدادها و عوامل دست به دست هم داده‌اند و مشکلی ایجاد شده، می‌کوشیم یک مقصر مشخص را پیدا کنیم (بحثی که ما در درس تفکر سیستمی به تفصیل به آن پرداخته‌ایم).

حساسیت روسلینگ به آمارها و اطلاعات واقعی

در همه جای کتاب روسلینگ، درست مثل سخنرانی‌ها و مقاله‌هایش، دغدغه‌ی توجه به واقعیت و آمارها را می‌بینیم.

مثلاً در بخشی از کتاب نمودار زیر را در توزیع جمعیت جهان نشان می‌دهد:

توزیع جمعیت جهان

او توضیح می‌دهد که ۷۰ درصد مردم، نمی‌دانند که گزینه‌ی درست A است و برای این‌که بر اهمیت این نکته تأکید کند

می‌گوید که اگر این سوال را روبروی یک شامپانزه‌ بگذارید و بخواهید که به صورت تصادفی روی یک گزینه دست بگذارد،

نرخ خطای او مشابه انسان‌ها خواهد بود (احتمال نشان دادن گزینه‌ی درست یک سوم است).

روسلینگ اشاره می‌کند که شما با یک غلط تایپی در رزومه‌تان، ممکن است شغل دلخواه‌تان را از دست بدهید،

اما اگر ندانید توزیع جمعیت جهان چگونه است، احتمالاً می‌توانید به بالاترین مقام‌ها در شرکت‌های بین‌المللی دست پیدا کنید.

حس کردن این‌که روسلینگ بیش از حد می‌کوشد ندانستن و نفهمیدن مخاطبش را به رخ او بکشد دشوار نیست.

بسیاری از منتقدان کتاب هم بر این نکته تأکید دارند که احساس نفهمی پس از خواندن یک کتاب، حس خوبی نیست. آن‌هم در مواردی که واقعاً شاید ندانستن‌شان یک بحران تلقی نشود.

اما باید دو نکته را هم به خاطر داشته باشیم:

  • روسلینگ نمی‌خواهد بگوید هر کس توزیع جمعیت جهان (یا مواردی مانند این‌ها) را نمی‌داند، باید در قفس در کنار شامپانزه‌ها نگهداری شود. بلکه بر این نکته تأکید دارد که ما بسیاری نکات کم‌اهمیت‌تر را به عنوان خبر می‌خوانیم و می‌دانیم و پیگیری می‌کنیم. اما تصویر کلان را به خوبی نمی‌شناسیم.
  • روسلینگ این نوع سوال‌ها را صرفاً به عنوان نمونه‌هایی از خطاهای شناختی ما در تحلیل مطرح می‌کند و یافتن مصداق‌های دیگر را بر عهده‌ی خودمان می‌گذارد (به عنوان یک مثال ایرانی، ما رقم اختلاس در یک سازمان را می‌دانیم؛ اما اغلب، بودجه‌ی سالیانه‌ی آن سازمان را نمی‌دانیم تا بتوانیم بزرگی یا کوچکی آن رویداد را برآورد کنیم).

در مجموع، قضاوت ما در متمم این است که خواندن کتاب واقع نگری، برای کسانی که به تقویت تفکر نقادانه  (به عنوان یکی از مهارتهای زندگی) علاقه دارند، می‌تواند تجربه‌ای مفید (و البته شیرین)‌ باشد.

چند جمله برگزیده از کتاب Factfulness

در یکی از موارد انتشار مواد هسته‌ای، حتی یک نفر هم از مواد هسته‌ای کشته نشد؛ اما بیش از هزار نفر در حین فرار از حادثه کشته شدند.

غریزه‌ی ترس راهنمای خوبی برای فهم جهان نیست.

این غریزه توجه ما را به سمت خطراتی نامحتمل هدایت می‌کند و باعث می‌شود از چیزهای واقعاً خطرناک غافل شویم.

ترس تنها در صورتی می‌تواند مفید واقع شود که متوجه خطرات واقعی باشد.

ترسناک = چیزی که احساس خطر را در ما به وجود می‌آورد.

خطرناک = آن‌چه ما را واقعاً در معرض خطر قرار می‌دهد.

نکته‌ای درباره‌ی ترجمه کتاب واقع نگری

ما ترجمه‌ی عاطفه هاشمی و حسن رضوی را خواندیم و در حد قضاوت و انتظار ما، این دو مترجم، ترجمه‌ای بسیار شیرین و روان از کتاب ارائه کرده‌اند که می‌تواند خواننده را با لذت و آرامش – بدون این‌که مدام فکر کند عبارت انگلیسی چه بوده – از ابتدا تا انتها با خود همراه کند.

ترجمه‌ی خوب و دقیق مراجع و مآخذ کتاب نیز، کار ارزشمند دیگر مترجمان است. به شکلی که در کنار حفظ امکان دسترسی به نسخه‌ی انگلیسی، توضیحات فارسی روان و مناسبی را هم ارائه کرده‌اند.

اما به‌نظر می‌رسد، ناشر می‌توانسته تلاش بیشتری برای کیفیت تصاویر و نمودارهای کتاب به خرج دهد.

مشخص است که تصاویر و نمودارها، همگی از نسخه‌ی PDF‌ کتاب که در وب پخش شده برداشته‌ شده‌اند و کیفیت بسیار پایینی دارند.

حداقل کاری که از ناشر انتظار می‌رود، خرید یک نسخه از کتاب اصلی و اسکن کردن طرح‌های آن، یا طراحی و اجرای مجدد نمودارها و تصاویر بود

(به فرض که بخواهیم به عُرفِ عدمِ وفاداری به حقوق صاحب اثر، وفادار بمانیم و با ناشر هماهنگ نکنیم).

در عرضه‌ی هر شکلی از محتوا، جدای از فکر کردن به کانال‌های عرضه و توزیع، مهم است که بتوانیم شوق خودمان را به عنوان ناشر محتوا در اثر منعکس کنیم.

می‌توان حدس زد که انعکاس این شوق، نقش مهمی در برانگیختن مخاطب به بررسی و پیگیری محتوا خواهد داشت.

امیدواریم نشر میلکان که اتفاقاً چند عنوان کتاب ارزشمند دیگر را نیز اخیراً به بازار عرضه کرده است،

با رعایت این نکات و تحمل هزینه‌ی آن‌ها در چاپ بعدی، کمک کند که در صورت عرضه‌ی ترجمه‌های دیگر (که در کشور ما بسیار رایج است) این نسخه‌ی خوب و روان، به سرعت از گردونه‌ی رقابت خارج نشود.

توضیح تکمیلی: کتاب واقعیت ترجمه‌ی دیگری از Factfulness است که توسط بهار رحمتی منتشر شده و به همت نشر نوین به بازار عرضه شده است.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *