میخاییل گورباچوف آخرین رهبر شوروی – دیپ پادکست

میخائیل سرگیویچ گورباچف ​​[ 1 ] یا گورباچف ​​; [ یادداشت 2 ] به روسی : Михаи́л Серге́евич Горбачёв ، GLC ، ( استاوروپل ، 2 مارس 1931 – مسکو ، 30 اوت 2022 ) یک دولتمرد و سیاستمدار روسی بود . هشتمین و آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی ، دبیر کل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی بود(CPSU) از سال 1985 تا 1991. وی از سال 1988 تا 1991 رئیس دولت، از سال 1988 تا 1989 رئیس هیئت رئیسه شورای عالی ، از سال 1989 تا 1990 رئیس شورای عالی و رئیس جمهور این کشور بود. اتحاد جماهیر شوروی از 1990 تا 1991 از نظر ایدئولوژیک، شناسایی اولیه آن با آرمان های مارکسیستی-لنینیستی ، اما در اوایل دهه 1990 به سوسیال دموکراسی متمایل شد .

گورباچف ​​با اصالت روسی و اوکراینی در پریولنویه، استان استاوروپل در خانواده ای فقیر و دهقانی به دنیا آمد . او که در دوران حکومت یوزف استالین به دنیا آمد و بزرگ شد ، در دوران جوانی خود، قبل از پیوستن به حزب کمونیست، که در آن زمان بر اتحاد جماهیر شوروی تحت یک رژیم تک حزبی با گرایش مارکسیستی-لنینیستی حکومت می کرد، دروگرها را در مزرعه جمعی اداره می کرد . در طول تحصیل در دانشگاه دولتی مسکو ، در سال 1953، دو سال قبل از فارغ التحصیلی در رشته حقوق، با دانشجوی همکار خود رایسا تیتارنکو ازدواج کرد . پس از نقل مکان به استاوروپل، او برای Komsomol کار کرد، سازمان جوانان CPSU و پس از مرگ استالین، به حامی جدی اصلاحات استالین زدایی رهبر شوروی نیکیتا خروشچف تبدیل شد . او در سال 1970 به عنوان دبیر اول کمیته منطقه ای استاوروپل CPSU منصوب شد و در این سمت بر ساخت کانال بزرگ استاوروپل نظارت داشت. در سال 1978 به مسکو بازگشت تا دبیر کمیته مرکزی CPSU شود و در سال 1979 به دفتر سیاسی پیوست . پس از سه سال پس از مرگ لئونید برژنف، رهبر شوروی ، پس از دولت های کوتاه یوری آندروپوف و کنستانتین چرننکو ، دفتر سیاسی گورباچف ​​را به عنوان دبیرکل انتخاب کرد و او را به ریاست دولت تبدیل کرد.در واقع ، در سال 1985

گورباچف ​​علیرغم تعهد خود به حفظ دولت شوروی و آرمان‌های سوسیالیستی آن، معتقد بود که اصلاحات سیاسی قابل توجهی به خصوص پس از حادثه هسته‌ای چرنوبیل در سال 1986 مورد نیاز است . با توجه به سیاست داخلی، Glasnost («شفافیت») را اجرا کرد ، سیاستی که آزادی بیان و مطبوعات را افزایش داد . پرسترویکا (“تجدید ساختار”)، سیاستی که هدف آن تمرکززدایی تصمیم گیری در حوزه اقتصادی، با هدف افزایش کارایی اقتصادی است. اقدامات دموکراتیک کننده او و تشکیل کنگره نمایندگان خلق، سیستم دولتی تک حزبی را تضعیف کرد. گورباچف ​​از مداخله نظامی در کشورهای مختلف بلوک شرق که جهت گیری های مارکسیستی-لنینیستی خود را در دهه های 1989 و 1990 رها کرده بودند خودداری کرد. احساسات ملی گرایانه فزاینده تهدیدی برای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود که حامیان مارکسیست-لنینیست را بر آن داشت تا علیه گورباچف ​​کودتا کنند. دولت در اوت 1991. متعاقباً، اتحاد جماهیر شوروی منحل شدبرخلاف میل گورباچف، که باعث شد او در ماه دسامبر استعفا دهد. پس از ترک قدرت، او بنیاد گورباچف ​​را ایجاد کرد، از دولت‌های روسای جمهور روسیه بوریس یلتسین و ولادیمیر پوتین انتقاد کرد و برای جنبش سوسیال دمکراتیک روسیه مبارزه کرد.

گورباچف ​​که یکی از مهم ترین چهره های نیمه دوم قرن بیستم به حساب می آید، همچنان یک شخصیت بحث برانگیز است. او که جوایز زیادی از جمله جایزه صلح نوبل را دریافت کرد، به دلیل نقشش در پایان دادن به جنگ سرد، کاهش نقض حقوق بشر در اتحاد جماهیر شوروی و تحمل هر دو سقوط دولت‌های سوسیالیستی در شرق مورد تحسین قرار گرفت. اروپا در مورد اتحاد مجدد آلمان . از سوی دیگر، در روسیه دائماً او را به خاطر شکستش در جلوگیری از فروپاشی شوروی مورد تمسخر قرار می‌دهند، رویدادی که منجر به کاهش نفوذ روسیه در جهان شد و پیش از بحران اقتصادی رخ داد.

دوران کودکی و جوانی

میخائیل سرگویویچ گورباچف ​​( روسی : ? Михаи́л Серге́евич Горбачёв ، IPA : mʲɪxɐˈil sʲɪrˈgʲeɪvʲɪʨ gərbɐˈʨof) در 2 مارس 193 در استانریت 193 متولد شد . پسر مسیحیان ، پدرش، سرگی گورباچف ​​(1909-1976)، روسی بود و مادرش، ماریا گوپکالو (1911-1993)، اوکراینی بود.

در طول جنگ، زمانی که گورباچف ​​جوان هنوز ده ساله بود، سرزمینی که خانواده او در آن زندگی می کردند توسط نیروهای آلمانی اشغال شد و پدرش عازم جبهه شد. پس از آزادسازی شهر، خبر از بین رفتن پدر در میان قهرمانان به خانواده رسید، اما به اشتباه او را مرده اعلام کردند و با شکست آلمان و پیروزی متفقین موفق شد مجروح به خانه بازگردد.

در سن 13 سالگی، او شروع به اشتراک مدرسه با کار دهقانی، در یک کلخوز کرد . از 15 سالگی به عنوان دستیار برق در ماشین آلات شروع به کار کرد. در سال 1948، به عنوان یک برقکار نمونه، نشان استاندارد قرمز کار را دریافت کرد . در سن 19 سالگی، او برای یک مکان در CPSU درخواست داد ، اما تنها دو سال بعد با توصیه‌های مدیر و معلمان مدرسه‌اش پذیرفته شد. همچنین در سال 1950 وارد دانشکده حقوق در دانشگاه فدرال مسکو شد و در سال 1955 از آنجا فارغ التحصیل شد. در سپتامبر 1953 با رایسا تیتارنکو که در دانشگاه با وی آشنا شده بود ازدواج کرد. او قبلاً در مرخصی بود ، در دفتر دادستانی استاوروپل کار می کرددر حالی که در زندگی سیاسی تا سال 1962 مسئولیت اداره تبلیغات و تبلیغات منطقه کومسومول را بر عهده داشت .

حرفه

در سال 1961، گورباچف ​​یکی از نمایندگان کنگره بیست و دوم حزب کمونیست بود که در میان موضوعات دیگر، شکاف چین و شوروی را تعریف کرد . در سال 1345 در سن 35 سالگی تحصیلات خود را در مؤسسه کشاورزی به عنوان کارشناس کشاورزی-اقتصاد به پایان رساند. او سپس به سرعت در حرفه سیاسی خود پیشرفت کرد. در سال 1970 به عنوان وزیر کشاورزی و سال بعد به عضویت کمیته مرکزی منصوب شد. در سال 1972 در رأس هیئتی از شوروی به بلژیک رفت و دو سال بعد در سال 1974 نماینده شورای عالی کشور شد . او در سال 1979 بخشی از دفتر سیاسی شد . در آنجا از حمایت یوری آندروپوف ، رئیس KGB ، که همچنین اهل استاوروپل بود، برخوردار شد.و در دوره کوتاه آندروپوف به عنوان رهبر اتحاد جماهیر شوروی ، قبل از مرگ او در سال 1984 ارتقا یافت.

موقعیت هایی که او در حزب گرفت به او فرصت سفر به نقاط مختلف جهان را داد که بر دیدگاه سیاسی و اجتماعی او به عنوان رهبر کشورش تأثیر می گذاشت. در سال 1975، او در رأس هیئتی به جمهوری فدرال آلمان و در سال 1983 به رهبری هیئت دیگری به کانادا رفت و در آنجا با نخست وزیر پیر ترودو ، با اعضای مجلس عوام و سنا دیدار کرد .

دولت

گورباچف ​​ریاست جلسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی .

میخائیل گورباچف ​​در 11 مارس 1985، کمی بیش از چهار ساعت پس از مرگ سلف وی کنستانتین چرننکو در سن 73 سالگی، توسط دفتر سیاسی به عنوان دبیرکل انتخاب شد. گورباچف، 54 ساله، جوانترین عضو دفتر سیاسی، اولین و تنها رهبر شوروی بود که پس از انقلاب روسیه متولد شد، و بنابراین تنها کسی بود که شوروی متولد شد. هدف اولیه او به عنوان دبیر کل احیای اقتصاد راکد شوروی بود و او متوجه شد که این امر مستلزم اصلاح ساختارهای سیاسی و اجتماعی زیربنایی مانند دموکراتیزه کردن نهادها و تجدید ساختار اقتصادی قابل توجه است. با مرگ کنستانتین چرنکو ، میخائیل گورباچف ​​توسط دفتر سیاسی به عنوان رهبر اتحاد جماهیر شوروی انتخاب شد.، در 11 مارس 1985.

او در مقام ریاست جمهوری، اصلاحات و کمپین های متعددی را آغاز کرد که در درازمدت کشور را به اقتصاد بازار ، پایان دادن به انحصار قدرت مرکزی CPSU و بعداً به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوق داد .

سوسیالیسم بیشتر به معنای دموکراسی، شفافیت و جمع گرایی بیشتر در زندگی روزمره است.

یکی از اولین فعالیت‌های سیاسی او، کمپین متناقض علیه الکلیسم بود که در سال 1985 ایجاد شد که منجر به افزایش 45 درصدی قیمت مشروبات الکلی، و در نتیجه کاهش تولید الکل و شراب و کمبود آن شد. الکل شکر در بازارها به دلیل تولید مخفیانه مشروبات الکلی. از سوی دیگر، جامعه افزایش امید به زندگی و کاهش قابل توجه جرایم ارتکابی تحت تأثیر الکل را به ثبت رسانده است.

در سال 1986، گورباچف ​​باید با حادثه هسته ای چرنوبیل ، پس از انفجار راکتور در کارخانه این شهر، واقع در اوکراین ، که موجی از تشعشعات را در سراسر اروپا ایجاد کرد، مقابله کند.

اقتصاد

اتحاد جماهیر شوروی در سال‌های پایانی خود از یک بحران اقتصادی عمیق عبور می‌کرد، اما این به تنهایی برای توضیح فروپاشی ارضی آن کافی نیست. اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی در امتداد خطوط “سوسیالیسم واقعی” – که “سوسیالیسم واقعاً موجود” نیز نامیده می شود – سازماندهی شد که در آن مالکیت به جای خصوصی بودن مانند مدل سرمایه داری، دولتی بود. و قیمت ها توسط یک بوروکراسی “انتخاب” شد. کلیه بخشهای اقتصادی – کشاورزی، دامداری، صنعت و غیره. و غیره. – مشمول برنامه ریزی اقتصادی دولتی بودند. این بدان معناست که بوروکراسی قبلاً مقداری را که تولید می کند، جایی که آن را تولید می کند و غیره برنامه ریزی می کند.

اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی از نظر GDP (برابری قدرت خرید) سیستم روابط اجتماعی در حوزه تولید، مبادله و توزیع محصولات بخش های مختلف اقتصاد ملی دومین اقتصاد در جهان بود. سهم اقتصاد شوروی حدود 20 درصد از تولید صنعتی جهان را تشکیل می داد. با این حال، این شاخص ها شاخص های اقتصاد کلان مطلق هستند، از نظر شاخص های کلان اقتصادی نسبی، اتحاد جماهیر شوروی در سطح سی نفر برتر این لیست قرار نداشت، یعنی: از همه پایین تر بود.

کشورهای سرمایه داری توسعه یافته ( کشورهای اروپای غربی ، ایالات متحده آمریکا، کانادا و ژاپن). در همان زمان، اتحاد جماهیر شوروی 4 برابر کمتر از ایالات متحده کامیون تولید کرد، 8 برابر مواد مصنوعی کمتر، ده برابر رایانه های الکترونیکی کمتر، 7 برابر کاغذ و مقوا کمتر، ده ها بار کمتر لوازم خانگی تولید کرد، طول راه آهن 2.5 برابر بود. کمتر از ایالات متحده، جاده های آسفالت شده – 10 برابر کمتر، تعداد تلفن های نصب شده – 15 برابر کمتر از ایالات متحده.

در طول جنگ سرداین کشور همچنان به ثبت نرخ های بالای رشد ادامه داد، اگرچه بیشتر تلاش های آن بر صنایع سنگین متمرکز بود و کالاهای مصرفی در پس زمینه باقی ماندند. در دهه 70 تا 80، اتحاد جماهیر شوروی در تولید تقریباً همه انواع محصولات صنایع پایه، فولاد، چدن، ماشین آلات، لوکوموتیوهای دیزلی، لکوموتیوهای الکتریکی، تراکتورها، کمباین ها، سازه های بتنی پیش ساخته در رتبه اول جهان قرار داشت. – قالب گیری، سنگ آهن، کک، یخچال، پارچه های پشمی، کفش های چرمی، روغن حیوانی، شیر، تولید گاز طبیعی، تولید کودهای مبتنی بر پتاسیم، الوار، اورانیوم راکتوری (50 درصد تولید جهانی))، لاستیک مصنوعی، پارچه های پنبه ای، شکر دانه ای، لوله های فولادی، آجر، حمل و نقل ریلی بار و مسافر، تولید انواع تجهیزات نظامی، با توجه به تعداد کل پرتاب های فضاپیما (50٪ از کل پرتاب ها در جهان)، برداشت خام سیب زمینی، چغندرقند؛ رتبه دوم در جهان از نظر صید ماهی و سایر غذاهای دریایی، تعداد گوسفند، تعداد خوک، تولید برق، معدن طلا، تولید سیمان، آلومینیوم اولیه، کودهای نیتروژن، کودهای فسفاته، معدن زغال سنگ، معدن زغال سنگ، کل طول راه آهن، گردش کالای خودرو، حمل و نقل هوایی و مسافربری. چغندر قند؛ رتبه دوم در جهان از نظر صید ماهی و سایر غذاهای دریایی، تعداد گوسفند، تعداد خوک، تولید برق، معدن طلا، تولید سیمان، آلومینیوم اولیه، کودهای نیتروژن، کودهای فسفاته، معدن زغال سنگ، معدن زغال سنگ، کل طول راه آهن، گردش کالای خودرو، حمل و نقل هوایی و مسافربری. چغندر قند؛ رتبه دوم در جهان از نظر صید ماهی و سایر غذاهای دریایی، تعداد گوسفند، تعداد خوک، تولید برق، معدن طلا، تولید سیمان، آلومینیوم اولیه، کودهای نیتروژن، کودهای فسفاته، معدن زغال سنگ، معدن زغال سنگ، کل طول راه آهن، گردش کالای خودرو، حمل و نقل هوایی و مسافربری.

میانگین نرخ رشد سالانه اتحاد جماهیر شوروی (1950-1985) [ 4 ]
1950-1959 5.7٪
1960-1969 5.2٪
1970-1975 3.7٪
1976-1979 2.6٪
1980-1985 دو درصد

شاخص های اقتصادی شوروی رشد قابل توجهی را در 5 سال بین 1965-1970 نشان می دهد و در این زمان به طور متوسط ​​8.5٪ در سال رشد صنعتی را ثبت می کند، اما از این تاریخ شروع به کاهش کرد. در دوره 1981-1985 این نرخ به 3.5 درصد کاهش یافته بود. طی یک دوره 20 ساله، بهره وری شوروی از 6.3% به کمتر از 3% و سرمایه گذاری از 7.8% به تنها 1.8% کاهش یافت.

اصل اقتصادی دولت گورباچف ​​شتاب بود که اغلب با افزایش تولید صنعتی و در نتیجه بهبود رفاه جمعیت در یک دوره سریع همراه بود. این کمپین به اولین تعاونی ها و طرح های اصلاحی کمک کرد. تبدیل شرکت‌های دارای بودجه دولتی به شرکت‌های خودکفا، همراه با حذف محدودیت‌های بازار خارجی، نشان‌دهنده ورود اولین عناصر اقتصاد بازار به اتحاد جماهیر شوروی بود که تا آن زمان یک کشور سوسیالیستی بود. معرفی سیستم های کارت اعتباری برای تجارت مواد غذایی منجر به تورم شدید می شود، منجر به پایین آمدن قدرت خرید و متعاقباً محو شدن محصولات غذایی از انبارها می شود. در زمان گورباچف، بدهی خارجی اتحاد جماهیر شوروی فقط افزایش یافت. در سال 85 بدهی خارجی 31.3 میلیارد و در سال 91 70.3 میلیارد بوده است.

فهرست مطالب 1985 1991
ذخایر طلا 2500 تن 240 تن
بدهی خارجی 31.3 میلیارد دلار 70.3 میلیارد دلار
روبل / دلار 0.64 روبل / دلار 90 روبل / دلار
رشد اقتصادی +2.3٪ -11٪
  • شاخص تولد (قرمز) و مرگ و میر (سیاه) در روسیه بین سال‌های 1979 و 1993.

    شاخص تولد (قرمز) و مرگ و میر (سیاه) در روسیه ، بین سال‌های 1979 و 1993.

  • نرخ باروری در روسیه بین سال های 1979 و 1993.

    نرخ باروری در روسیه ، بین سال های 1979 و 1993.

آنجلو سگریلو استدلال می‌کند که هزینه‌های بیش از حد در بخش‌های غیرمولد – مانند هزینه‌های نظامی برای نیروهای مسلح و KGB – برای فروپاشی تعیین‌کننده نبود، زیرا هزینه‌های شوروی در این زمینه رشد قابل‌توجهی نداشت – و در سال‌های آخر آن کاهش یافت. در مقایسه با داده های دوره های قبلی از نظر او، فروپاشی اقتصادی عمدتاً به دلیل تغییر در الگوی تولید جهانی بود که در دهه 1970 آغاز شد، و جایگزین مدل فوردیست شد، جایی که تولید متمرکز و با انعطاف کمی بود – تا آن زمان با موفقیت توسط «اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده» سفت و سخت و غیر قابل انعطاف پذیرفته شد. دستور – برای مدل تویوتیست که نیاز به انعطاف، تمرکززدایی از تولید و پویایی داشت – ناسازگار با مدل اقتصادی شوروی. [ 4 ]

عوامل متعددی این کاهش بهره وری شوروی را توضیح می دهد. ناآرامی محسوسی در میان کارگران اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمد، با اعتصاب‌ها و تلاش‌ها – که همگی با شکست مواجه شدند – برای تشکیل اتحادیه‌های آزاد مستقل از CPSU. مشکلات دیگری مانند ضایعات و عدم انضباط در کار وجود داشت که در ضرب المثل معروف «آنها وانمود می کنند که به ما حقوق می دهند و ما تظاهر به کار می کنیم» بیان می شود. [ 7 ]

با این حال، رکود اقتصادی به تنهایی هنوز قادر به توضیح فروپاشی رژیم شوروی نیست. اتحاد جماهیر شوروی در سال‌های آخر خود توانست نرخ رشد تقریباً ثابتی را حفظ کند و تنها دو سال قبل از انحلال، نرخ‌های منفی را ثبت کرد – در سال 1990، -4٪. و 1991، 9- درصد، که نشان می دهد اصلاحات اجرا شده توسط گورباچف ​​پس از به قدرت رسیدن او در سال 1985، تا حدی عامل بدتر شدن – و نه علت – بحران بوده است. اریک هابسبام مورخ اشاره می کند که: [ 8 ]

«با قضاوت بر اساس عدم آمادگی کامل دولت های غربی برای فروپاشی ناگهانی سال های 1989-1991، پیش بینی های مرگ قریب الوقوع دشمن ایدئولوژیک چیزی بیش از انبوهی از لفاظی های عمومی نبود. آنچه اتحاد جماهیر شوروی را با سرعت فزاینده ای به سمت پرتگاه سوق داد، ترکیب گلاسنوست بود که به از هم پاشیدگی اقتدار منجر شد، با پرسترویکا که به منزله نابودی مکانیسم های قدیمی بود که اقتصاد جهان را به کار انداخت، بدون ارائه هیچ جایگزینی. و در نتیجه سقوط فزاینده چشمگیر استاندارد زندگی شهروندان. (…) این یک ترکیب انفجاری بود، زیرا پایه های کم عمق وحدت اقتصادی و سیاسی اتحاد جماهیر شوروی را تضعیف کرد.

دولت میخائیل گورباچف ​​اصلاحات آزادسازی را ارائه کرد. در اواسط آبان 1365، قانونی تصویب شد که کار خصوصی را تایید می کرد. در ماه مه سال بعد، اساسنامه دیگری تصویب شد که در آن وجود شرکت های خصوصی – که به طور قانونی “تعاونی” نامیده می شد – پذیرفته شد، اما کار چندانی نداشت، زیرا مجوز با یک سری محدودیت ها و بوروکراسی بیشتر همراه بود که در عمل باعث دلسردی من شد. می خواست تشویق کند

در سال بعد، گام رسمی دیگری برداشته شد: بسته جدیدی از اقدامات تصویب شد که به شرکت ها اجازه می داد تا میزان مشخصی از آزادی را در تصمیم گیری، تعیین قیمت ها و تامین کنندگان بدون نیاز به بوروکراسی دقیق داشته باشند، در حالی که برنامه های پنج ساله این امکان را فراهم می کرد. فقط نشان دهنده باشد و محدود به نرخ های بهره وری تعیین شده توسط شرکت ها باشد. با این حال، این اقدامات تأثیر چندانی نداشت، زیرا با مقررات قانونی که برای پذیرش و اخراج کارگران، الزامات ورشکستگی، یا سیستم بانکی برای حمایت از ابتکار عمل خصوصی تعریف شده بود، همراه نبود.

چالش اصلی اصلاحات گورباچف ​​در دهه 1980 کاهش منابع برای توسعه گسترده بود: مواد خام طبیعی، منابع انسانی. تنها رشد اقتصادی ممکن با استفاده از عوامل فشرده با استفاده از دستاوردهای انقلاب علمی و فناوری، گذار به تولید کاملاً خودکار و استفاده از فناوری‌های جدید تبدیل شده است. با این حال، مدل اقتصادی که در دهه‌های آخر اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت، علاقه شرکت‌ها را به استفاده از دستاوردهای انقلاب علمی و فناوری برانگیخت. توسعه اقتصادی بیشتر با بازگشت به مدل استالینیستی اقتصاد دستوری و کامپیوتری کردن کامل فرآیندهای اقتصادی امکان پذیر شد.

خط مشی

اصلاحات سیاسی گورباچف، انتخابات شورای عالی و کمیته های منطقه ای، عفو دانشمند و منتقد آندری ساخاروف ، و به دنبال آن پایان دادن به آزار و اذیت مخالفان، حذف سانسور در آثار رسانه ای و فرهنگی، و سرکوب درگیری های محلی، با برجسته کردن تظاهرات جوانان را معرفی کرد. در آلما آتا ، مداخله در آذربایجان و سرکوب جنبش های ملی گرایانه در جمهوری های بالتیک . وقایع مهمی مدل سیاسی گورباچف ​​را شکل دادند، از جمله:

  • اصلاحات داخلی در حزب کمونیست چین که منجر به تشکیل پلاتفرم های سیاسی متنوع و در نتیجه لغو سیستم تک حزبی شد، با حذف قانون اساسی ماده ای که حزب را به عنوان نیروی محرکه و راهنمای ملت تعریف می کرد. [ 9 ]
  • بازپروری قربانیان رژیم استالین ، پس از چندین دهه سکوت.
  • پایان جنگ افغانستان و خروج نیروهای شوروی. [ 9 ]
  • مداخله ارتش در باکو در سحرگاه 20 ژانویه 1990 علیه جبهه مردمی آذربایجان . بیش از 130 نفر از جمله زنان و کودکان جان باختند.

سیاست گلاسنوست یکی از نکات اصلی دولت گورباچف ​​بود. این پروژه که در سال 1986 در بحبوحه درگیری های ملی گرایانه و نارضایتی های اجتماعی ارائه شد، شامل گشایش سیاسی بود که هدف آن ایجاد شفافیت و آزادی بیان در کشور بود .

سیاست خارجی

در سال 1985، گورباچف ​​پس از یک دوره تیرگی روابط بین نخست وزیر بریتانیا و اسلاف گورباچف ​​در کرملین، به انگلستان سفر کرد و در آنجا با مارگارت تاچر ملاقات کرد . در سال 1988، رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی با اعتراف به اینکه اروپای شرقی حق دارد در صورت تمایل رژیم های دموکراتیک را اتخاذ کند، اعلام کرد که این کشور رسما دکترین حاکمیت محدود را کنار می گذارد. سخنگوی آن ، Guennadi Guerassimov ، با لحنی خنده دار، این ماده را دکترین سیناترا نامید . این منجر به زنجیره ای از انقلاب ها شد که در کشورهای پیمان ورشو رخ داد.، که از طریق آن سوسیالیسم فروپاشید. این انقلاب ها به صورت مسالمت آمیز و دیپلماتیک مانند آلمان با فروریختن دیوار برلین به وقوع پیوستند ، تنها استثنا رومانی بود که دولت انقلابی تازه تأسیس آن دیکتاتور نیکولای چائوشسکو را محاکمه و اعدام کرد . بدین ترتیب جنگ سرد ، که انتساب جایزه صلح نوبل به گورباچف ​​را توجیه می کرد، در 15 اکتبر 1990 پایان یافت.

بحران

نوشتار اصلی: سقوط اتحاد جماهیر شوروی
اطلاعات بیشتر: Decommunization و Decommunization در روسیه
گورباچف ​​در سال 1987

عبارت ” امپراتوری شوروی ” در اواسط جنگ سرد برای توصیف موضع خصمانه مسکو و کنترل بر کشورهای منطقه تحت نفوذش ابداع شد. با توجه به اینکه اتحاد جماهیر شوروی خود را در برابر امپریالیسم قرار داده بود و حتی از جنبش های استقلال طلبانه در آفریقا و آسیا حمایت مالی کرده بود، بنابراین، من این بیان را با چشمان خوبی ندیدم.

با این حال، برخی از مورخان معاصر این عبارت را نه به عنوان انتقاد از نحوه دخالت اتحاد جماهیر شوروی در کشورهای تحت نفوذ خود، بلکه وجود خود آن به عنوان یک کشور و هویت ملی آن به کار می برند. [ 10 ]

برای سرهی پلخی ، در «آخرین امپراتوری: آخرین روزهای اتحاد جماهیر شوروی»، انقلاب روسیه به بلشویک‌ها این امکان را داد که امپراتوری تزاری را با تبدیل آن به یک کشور فدرال – حداقل در تئوری – نجات دهند. پس از پایان جنگ جهانی اول، عملاً تمام امپراتوری‌های استعماری اروپایی فروپاشیدند و به خاک سپرده شدند: آلمان، از هوهنزولرن، اتریش-مجارستان از هابسبورگ و عثمانی از عثمانی. با این حال، به استثنای مناطق از دست رفته توسط معاهده صلح جداگانه با آلمان – اتفاقاً با معاهده عدم تجاوز در اوت 1939 با هیتلر و جنگ جهانی دوم پس از آن بازیابی شد – قلمرو امپراتوری سابق رومانوف باقی ماند . تا حد زیادی دست نخورده

این تجربه تاریخ امپراتوری روسیه را طولانی کرد ، اما در درازمدت اجازه نداد از سرنوشت امپراتوری های دیگری که قبل از آن در همان قرن فروپاشیده بودند، بگریزد. در سال 1990، اکثر جمهوری‌های شوروی روسای جمهور، وزرای خارجه و پارلمان‌های نسبتاً دموکراتیک داشتند. تنها در سال 1991 – با برچیده شدن آن – جهان سرانجام فهمید که اتحاد جماهیر شوروی روسیه نیست ، بلکه مجموعه‌ای از واحدهای دیگر است که آن را تشکیل می‌دهند. با این منطق، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در همان مقوله فروپاشی قرن بیستم امپراتوری های بزرگ جهان از جمله امپراتوری های اتریش-مجارستان، عثمانی، بریتانیا، فرانسه و پرتغال است. امپراتوری روسیهدر ترکیب قومی خود اقوام گوناگونی با سنت ها، فرهنگ ها، زبان ها و مذهب های مختلف داشت. با تحولات انقلابی روسیه، این مردمان، مانند بسیاری از امپراتوری‌های معاصر دیگر، راه خود را نرفتند، اما در نهایت در مرزهای اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفتند. [ 11 ]

برخلاف تجزیه ای که امپراتوری های بزرگ اروپایی را در پایان جنگ جهانی اول قربانی کرد ، انقلاب بلشویکی بیشتر وحدت ارضی چندملیتی دولت قدیمی تزاری را حداقل برای ۷۴ سال دیگر حفظ کرد تا سرانجام، شوروی فروپاشید . با این تفسیر، سقوط اتحاد جماهیر شوروی را می‌توان حداقل در بخش‌هایی در نتیجه ناسیونالیسم‌ها و آرمان‌های خود برای تعیین سرنوشت ملت‌های تشکیل‌دهنده آن دانست: [ 12 ]

«(…) مسابقه تسلیحاتی از دست رفته، انحطاط اقتصادی، تجدید حیات دموکراتیک و شکست آرمان های کمونیستی، اگرچه در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نقش داشتند، اما فروپاشی آن را که توسط بنیادهای امپریالیستی، توسط بنیادهای امپراتوری به وجود آمده بود، از پیش تعیین نکردند. ترکیب چند قومیتی و با ساختار شبه فدرال دولت شوروی (…) من اتحاد جماهیر شوروی را آخرین امپراتوری می نامم نه به این دلیل که معتقدم دیگر وجود نخواهد داشت، بلکه به این دلیل که این آخرین دولتی بود که میراث ” امپراتوری های کلاسیک اروپایی و اوراسیا دوران مدرن.

دموکراتیک شدن تدریجی اتحاد جماهیر شوروی منجر به از دست دادن قدرت توسط حزب کمونیست شد و در نتیجه حزب به جناح های لیبرال، میانه رو و محافظه کار تقسیم شد. جناح لیبرال، به رهبری بوریس یلتسین و آناتولی سوبچاک ، از باز شدن کامل کشور به روی سرمایه داری و استقلال همه جمهوری هایی که تحت حاکمیت شوروی بودند، حمایت کردند. جناح میانه رو به رهبری خود گورباچف ​​از حفظ دولت شوروی و ادامه اصلاحات سیاسی و اقتصادی حمایت می کرد، در حالی که جناح محافظه کار به رهبری اگور لیگاچف و گنادی یانایف و متشکل از سیاستمداران معروف به تندروها .طرفدار استقرار یک رژیم جدید بود که به اصلاحات نئولیبرالی پایان دهد و یک دوره جدید سیاسی و اقتصادی را برای اتحاد جماهیر شوروی آغاز کند . ظرف چند روز، یک بن بست سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی ایجاد می شود .

در اوت 1991، محافظه کاران با KGB متحد شدند تا گورباچف ​​را سرنگون کنند و به اصلاحات او پایان دهند. لیبرال ها اما تحت فرمان بوریس یلتسین برای حفظ گورباچف ​​در قدرت با کودتاچیان روبرو شدند. بین 19 و 21 اوت، رئیس جمهور شوروی در یک خانه مسکونی در کریمه زندانی شد . در همین حال، در مسکو ، لیبرال ها کودتاچیان را متوقف کردند و پس از سه روز، گورباچف ​​به قدرت بازگشت.

با این حال، برنامه های یلتسین برای گورباچف ​​مطلوب نبود. همانطور که رهبر لیبرال طرفداران بیشتری پیدا کرد، محبوبیت گورباچف ​​به طور پیوسته کاهش یافت. رئیس جمهور اعضای دفتر سیاسی که ابتکار عمل در کودتا را به دست گرفته بودند و بعداً به باند هشت معروف شدند را برکنار و دستور دستگیری داد .

بوریس یلتسین که قبلاً از گورباچف ​​دفاع کرده بود، اکنون قدرت را از او گرفته است. یلتسین با اعلام روسیه به عنوان جمهوری مستقل اتحاد جماهیر شوروی ، فعالیت CPSU را در خاک روسیه ممنوع کرد و در 8 دسامبر با روسای جمهور اوکراین و بلاروس متحد شد تا حاکمیت این کشورها را بر قدرت مرکزی شوروی نشان دهد. در این زمان دو قدرت با هم درگیر شدند. گورباچف ​​به نمایندگی از اتحاد جماهیر شوروی ، بدون هیچ حوزه یا اختیاری ، پیروزی یلتسین و استقلال جمهوری‌های شوروی سابق را به رسمیت شناخت و سپس بدون اعلام اتحاد جماهیر شوروی از سمت خود استعفا داد.رسما منحل شد کل ساختار حکومت شوروی و همچنین پست گورباچف ​​باطل شد. در شب 25 دسامبر 1991، پرچم شوروی از میله پرچم در کرملین ، بالاترین نماد قدرت در روسیه ، پایین آمد .

زندگی پس از شوروی

به طور کلی، گورباچف ​​به دلیل مشارکت او در پایان دادن به جنگ سرد، در جهان غرب به خوبی مورد توجه است . با این حال، در روسیه ، به دلیل بحران اقتصادی و اجتماعی که درست پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی روی داد، شهرت آن چندان مطلوب نیست.

او بنیاد گورباچف ​​را در سال 1992 ایجاد کرد. در سال 1993، او همچنین Cruz Verde Internacional را تأسیس کرد . او یکی از مروجین اصلی منشور زمین در سال 1994 بود. او همچنین به عضویت باشگاه رم درآمد .

ساختمان بنیاد گورباچف ​​در مسکو.

در 17 ژوئن 1995 به او نشان صلیب بزرگ نشان آزادی پرتغال اعطا شد . [ 13 ]

در انتخابات ریاست جمهوری 1996 کمتر از یک درصد آرا را به دست آورد. [ 14 ]

گورباچف ​​با رئیس جمهور ولادیمیر پوتین دیدار کرد .

در سال 1997، گورباچف ​​در تبلیغی برای پیتزا هات که در تلویزیون ایالات متحده نمایش داده شد، نمایش داده شد.

در 26 نوامبر 2001، گورباچف ​​همچنین حزب سوسیال دموکرات روسیه را در نتیجه اتحاد چندین حزب که در این ایدئولوژی مشترک بودند، تأسیس کرد. او در ژوئیه 2004 به دلیل اختلاف نظر با رئیس حزب بر سر انتخاب های انجام شده در انتخابات دسامبر 2003 از رهبری حزب استعفا داد.

در اوایل سال 2004، گورباچف ​​علامت مادرزادی خود را به دلیل استفاده از آن توسط مارکی از ودکا که به او اشاره می کرد، روی پیشانی خود ثبت کرد. ماجرا از آنجایی که گورباچف ​​در زمان رهبری اتحاد جماهیر شوروی، قوانینی را برای مبارزه با اعتیاد به الکل به اجرا درآورد، عجیب‌تر است. نام تجاری ودکای ذکر شده از آن زمان تاکنون برچسب خود را تغییر داده است.

در 8 فوریه 2004، به همراه بیل کلینتون و سوفیا لورن جایزه گرمی را برای گویندگی مشترک آلبوم پروکوفیف: پیتر و گرگ/بینتوس: آهنگ گرگ بر روی پیتر و گرگ پروکوفیف ، نسخه مدرن داستان، دریافت کرد . با مقاصد زیست محیطی – که با نگرانی های زیست محیطی که در چند سال گذشته مشخص شده است، پاسخ می دهد.

انتقادی از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور این کشور تلقی شده است . در سال 2011، بیست سال پس از استعفای خود، گورباچف ​​به پوتین توصیه کرد که به دلیل موج اعتراضات گسترده ای که پس از انتخابات قانونگذاری آن سال کشور را فرا گرفته بود، ریاست جمهوری را ترک کند و اظهار داشت که برای حفظ همه کارهایی که رئیس جمهور قبلاً انجام داده است به طور مثبت. به هر حال، او باید استعفا دهد. پوتین از طریق سخنگوی خود به انتقاد گورباچف ​​پاسخ داد و تاکید کرد که یک رهبر سابق که توانست کشور را بشکند، اکنون خواهان استعفای رهبر دیگری است که روسیه را از همان سرنوشت نجات داد.

مرگ

گورباچف ​​در 30 اوت 2022 [ 15 ] در سن 91 سالگی در بیمارستان بالینی مرکزی مسکو درگذشت . [ 16 ] جزئیات بیشتری در مورد مرگ وی ارائه نشد و بیمارستان فقط اعلام کرد که این یک “بیماری جدی و طولانی مدت” است و او از ابتدای سال 2020 تحت نظارت مداوم پزشکان بوده است. [ 17 ] [ 18 ] [ 19 ] ] گورباچف ​​در قبرستان نوودویچی مسکو در کنار همسرش رایسا که در سال 1999 بنا به وصیت وی درگذشت، به خاک سپرده شد. [ 20 ]

گورباچف ​​در زمان مرگش طولانی ترین فرمانروای روسیه در تاریخ بود و الکساندر کرنسکی و رهبر اسمی اتحاد جماهیر شوروی واسیلی کوزنتسوف را شکست داد که هر دو 89 سال عمر کردند. [ 21 ]

واکنش ها

به گفته دیمیتری پسکوف ، سخنگوی کرملین، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه درگذشت گورباچف ​​را تسلیت گفت . [ 22 ] دو روز پس از مرگ، پوتین گل‌هایی را در کنار تابوت گورباچف ​​گذاشت و طبق سنت روسی، صلیب ارتدکس را نشان داد. به گفته سخنگوی کرملین، برنامه کاری پوتین به او اجازه شرکت در مراسم تشییع جنازه را نداد، به همین دلیل او ادای احترام خود را از تلویزیون دولتی پخش کرد. [ 23 ]

رئیس کمیسیون اروپا اورسولا فون در لاین و همچنین بوریس جانسون نخست وزیر بریتانیا، کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده و میشل مارتین ، وزیر امور خارجه ایرلند، در توییتر از او ادای احترام کردند . [ 24 ]

آنتونیو گوترش ، دبیرکل سازمان ملل متحد گفت گورباچف ​​”یک دولتمرد منحصربه‌فرد بود که مسیر تاریخ را تغییر داد و یک رهبر جهانی با اقتدار، چندجانبه‌گرا و مدافع خستگی‌ناپذیر صلح بود”، در حالی که جیمز بیکر سوم، وزیر امور خارجه سابق آمریکا گفت که “تاریخ به یاد خواهد آورد . میخائیل گورباچف ​​به عنوان غولی که ملت بزرگ خود را به سمت دموکراسی هدایت کرد» در چارچوب پایان جنگ سرد . برایان مولرونی ، نخست وزیر پیشین کانادا، گفت: “او مردی بسیار خوشایند بود” و “تاریخ از او به عنوان یک رهبر تحول آفرین یاد خواهد کرد”. [ 25 ]

پذیرایی و میراث

روسای جمهور جورج اچ. دبلیو بوش و میخائیل گورباچف ​​توافق نامه های ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را در اتاق شرقی کاخ سفید امضا می کنند . 1 ژوئن 1990. گورباچف ​​به عنوان “مردی که به جنگ سرد پایان داد” معرفی شد [ 26 ]

نظرات در مورد گورباچف ​​بسیار متفاوت است. [ 27 ] طبق یک نظرسنجی در سال 2017 که توسط موسسه مستقل لوادا سنتر انجام شد، 46٪ از شهروندان روسیه نسبت به گورباچف ​​نظر منفی دارند، 30٪ بی تفاوت هستند، در حالی که فقط 15٪ نظر مثبت دارند. [ 28 ] بسیاری، به ویژه در کشورهای غربی، او را بزرگترین دولتمرد نیمه دوم قرن بیستم می دانند. [ 29 ] مطبوعات ایالات متحده به حضور “گوربیمانیا” در کشورهای غربی در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 اشاره کردند، که توسط جمعیت زیادی که به استقبال بازدیدهایشان آمدند، [ 30 ]در دهه 1980 تایم او را “مرد دهه” نامید. [ 31 ] در خود اتحاد جماهیر شوروی، نظرسنجی‌ها نشان داد که گورباچف ​​محبوب‌ترین سیاستمدار از سال 1985 تا اواخر سال 1989 بود. [ 32 ] برای حامیانش در داخل، گورباچف به عنوان یک اصلاح طلب در تلاش برای مدرنیزه کردن اتحاد جماهیر شوروی [ 33 ] و ایجاد نوعی سوسیالیسم دموکراتیک دیده می شود. [ 34 ] تاوبمن گورباچف ​​را به عنوان “روشنایی که کشور و جهان خود را تغییر داد – البته نه آنقدر که او می خواست” توصیف کرد. [ 35 ]تاوبمن گورباچف ​​را “استثنایی… به عنوان یک حاکم روسیه و دولتمرد جهان” می دانست و خاطرنشان کرد که او از “هنجارهای سنتی، اقتدارگرا و ضد غربی” هم پیشینیان مانند برژنف و هم جانشینانی مانند پوتین اجتناب می کند. [ 36 ] مک کاولی معتقد است که گورباچف ​​با اجازه دادن به اتحاد جماهیر شوروی برای خروج از مارکسیسم-لنینیسم، به مردم شوروی “چیزی ارزشمند، حق فکر کردن و مدیریت زندگی خود برای خود” با تمام عدم اطمینان و خطری که این امر به همراه دارد، داد. . [ 37 ]

به مورخ اریک هابسبام: [ 38 ]

“شکست پرسترویکا و در نتیجه طرد گورباچف ​​توسط مردم به طور فزاینده ای آشکار بود، اما در غرب به رسمیت شناخته نشد، جایی که محبوبیت او به طور موجهی بالا باقی ماند. این امر رهبر اتحاد جماهیر شوروی را به یک سری مانورهای پشت سر هم و تغییر وفاداری های سیاسی کاهش داد. و گروه های قدرتی که از پارلمانی شدن سیاست شوروی برخاسته بودند، که او را به همان اندازه به اصلاح طلبانی که در ابتدا به دور او تجمع کرده بودند – که او در واقع آنها را به نیرویی برای تغییر دولت تبدیل کرده بود – و به بلوک تکه تکه شده حزبی که قدرتش بدل شده بود، مظنون ساخت. او یک شخصیت تراژیک بود و بنابراین در تاریخ خواهد ماند، یک «تزار-آزادی بخش» کمونیست، مانند اسکندر دوم [ یادداشت 3 ]که آنچه را که می خواست اصلاح کند ویران کرد و با این کار نابود شد. گورباچف ​​جذاب، صمیمانه، باهوش و واقعا متاثر از آرمان‌های کمونیسمی که از زمان ظهور استالین فاسد شده بود، به طرز متناقضی بیش از حد یک مرد سازمان‌دهنده بود که در انبوهی از سیاست‌های دموکراتیک ایجاد کرده بود. بیش از حد یک کمیته برای اقدام قاطع. او از تجارب روسیه شهری و روستایی که هرگز موفق نشد به حدی دور بود که حسی از واقعیت های مردمی داشته باشد که یک رئیس قدیمی حزب داشت. مشکل او آنقدر نبود که استراتژی مؤثری برای اصلاح اقتصاد نداشت – هیچ کس حتی پس از سقوطش نداشت – بلکه از تجربه روزمره کشورش دور بود. “.

مذاکرات گورباچف ​​با ایالات متحده به پایان جنگ سرد و کاهش خطر درگیری هسته ای کمک کرد. [ 35 ] تصمیم او برای اجازه دادن به بلوک شرق برای جدایی از درگیری های مهم در اروپای مرکزی و شرقی جلوگیری کرد. همانطور که تاوبمن اشاره کرد، این بدان معنی است که ” امپراتوری شوروی ” به شیوه ای بسیار صلح آمیزتر از امپراتوری بریتانیا در چند دهه قبل پایان یافت. [ 35 ] به همین ترتیب، در زمان گورباچف، اتحاد جماهیر شوروی بدون سقوط در جنگ داخلی، همانطور که در زمان انحلال یوگسلاوی در همان زمان انجام شد، از هم پاشید. [ 39 ]مک کولی خاطرنشان کرد که با تسهیل ادغام آلمان شرقی و غربی، گورباچف ​​”یک پدر اتحاد آلمان” بود و محبوبیت طولانی مدت آن را در میان مردم آلمان تضمین کرد. [ 40 ]

گورباچف ​​توانست آنچه را که از توتالیتاریسم در اتحاد جماهیر شوروی باقی مانده بود از بین ببرد. او آزادی بیان، اجتماعات و وجدان را برای مردمی به ارمغان آورد که هرگز آن را نمی دانستند، مگر شاید برای چند ماه پر هرج و مرج در سال 1917. او با معرفی انتخابات آزاد و ایجاد نهادهای پارلمانی، پایه های دموکراسی را پی ریزی کرد. تقصیر مواد خامی است که او با آن کار کرده است تا کاستی ها و اشتباهات واقعی خودش که ساخت دموکراسی روسی خیلی بیشتر از آنچه فکر می کرد طول می کشد.

—ویلیام تاوبمن، زندگی نامه گورباچف، 2017 [ 35 ]

او در دوران حکومتش نیز با انتقادات داخلی مواجه شد. گورباچف ​​در طول کار خود تحسین برخی از همکاران را برانگیخت، اما برخی دیگر از او متنفر شدند. [ 41 ] در سراسر جامعه، ناتوانی او در معکوس کردن زوال اقتصاد شوروی باعث نارضایتی شد. [ 42 ] لیبرال ها فکر می کردند که او فاقد رادیکالیسم است تا بتواند واقعاً از مارکسیسم-لنینیسم جدا شود و یک بازار آزاد لیبرال دموکراسی ایجاد کند. [ 43 ] از سوی دیگر، بسیاری از منتقدان حزب کمونیست او احساس می‌کردند که اصلاحات او نادرست بوده و بقای سوسیالیسم شوروی را تهدید می‌کند. [ 44 ]برخی معتقد بودند که او باید از رهبری حزب کمونیست چین پیروی می کرد و خود را به اصلاحات اقتصادی و نه دولتی محدود می کرد. [ 45 ] بسیاری از روس‌ها تأکید او بر متقاعد کردن بر زور را نشانه‌ی ضعف می‌دانستند. [ 46 ]

برای بسیاری از نومنکلاتورهای حزب کمونیست ، انحلال اتحاد جماهیر شوروی فاجعه بار بود، زیرا منجر به از دست دادن قدرت آنها شد. [ 47 ] در روسیه، او به دلیل نقشش در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی اقتصادی پس از آن به طور گسترده مورد تحقیر قرار می گیرد. [ 27 ] ژنرال وارنیکوف ، یکی از کسانی که کودتای 1991 علیه گورباچف ​​را سازماندهی کرد، برای مثال، او را “یک مرتد و خائن به مردم خود” خواند. [ 48 ] ​​بسیاری از منتقدان او به دلیل اجازه سقوط دولت های مارکسیست-لنینیست در سراسر اروپای شرقی به او حمله کردند، [ 49 ]و برای اجازه دادن به آلمان متحد برای پیوستن به ناتو، چیزی که آنها آن را مغایر با منافع ملی روسیه می دانند. [ 50 ]

مارک گالئوتی مورخ بر ارتباط گورباچف ​​و سلف او آندروپوف تاکید کرده است. به عقیده گالئوتی، آندروپوف «پدرخوانده انقلاب گورباچف» بود، زیرا به عنوان رئیس سابق KGB، می‌توانست از اصلاحات دفاع کند، بدون اینکه وفاداری خود به آرمان شوروی زیر سؤال رود، رویکردی که گورباچف ​​می‌توانست آن را بنا کند و حفظ کند. رفتن [ 51 ] به گفته مک کاولی، گورباچف ​​”اصلاحات را بدون اینکه بداند آنها می توانند به کجا منجر شوند به راه انداخت. هرگز در بدترین کابوس خود نمی توانست تصور کند پرسترویکا به نابودی اتحاد جماهیر شوروی منجر شود”. [ 52 ]

به گفته نیویورک تایمز ، “در واقع در هر قرن، تعداد کمی از رهبران در قرن بیستم چنین تأثیر عمیقی بر زمان خود داشته اند. در کمتر از شش سال پر فراز و نشیب، گورباچف ​​پرده آهنین را برداشت و سیاستمدار آب و هوا را به طور قاطع تغییر داد. جهان.” [ 53 ]

انتشارات

سال عنوان نویسنده مشترک ویرایشگر
1996 خاطرات دو روزه
2005 درس های اخلاقی قرن بیستم: گورباچف ​​و ایکدا درباره بودیسم و ​​کمونیسم دایساکو ایکدا IB Tauris
2016 روسیه جدید ادب
2018 در جهان در حال تغییر
2020 آنچه اکنون در خطر است: درخواست من برای صلح و آزادی ادب

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *