استدلال غیرقابل قبول در فلسفه منطق

در فلسفه منطق ، استدلال ابطال پذیر نوعی استدلال موقتی است که از نظر عقلی قانع کننده است، هرچند از نظر قیاسی معتبر نیست. معمولاً زمانی اتفاق می‌افتد که قاعده‌ای داده می‌شود، اما ممکن است استثناهای خاصی برای این قاعده وجود داشته باشد، یا زیر کلاس‌هایی که تابع قانون متفاوتی هستند. امکان پذیری در ادبیاتی یافت می شود که به استدلال و فرآیند استدلال یا استدلال اکتشافی مربوط می شود.

استدلال ابطال پذیر نوع خاصی از استدلال غیر اثباتی است که در آن استدلال اثبات کامل، کامل یا نهایی یک ادعا را ایجاد نمی کند، یعنی جایی که خطاپذیری و اصلاح پذیری یک نتیجه تایید می شود. به عبارت دیگر، استدلال ابطال پذیر یک بیانیه یا ادعای احتمالی را تولید می کند . همچنین نوعی استدلال تقویتی است زیرا نتایج آن فراتر از معانی ناب مقدمات است.

استدلال انکارناپذیر کامل ترین بیان خود را در فقه ، اخلاق و فلسفه اخلاق ، معرفت شناسی ، عمل شناسی و قراردادهای محاوره ای در زبان شناسی ، نظریه های تصمیم سازه گرایی ، و در بازنمایی و برنامه ریزی دانش در هوش مصنوعی می یابد . همچنین دقیقاً با استدلال اولیه (محتملی) (یعنی استدلال بر روی «وجهه» شواهد) و ceteris paribus (پیش‌فرض) استدلال (یعنی استدلال، همه چیز «برابر بودن») شناسایی می‌شود .

بر اساس حداقل برخی از مکاتب فلسفی، همه استدلال‌ها حداکثر قابل انکار هستند، و چیزی به نام استدلال قیاسی مطلقاً یقینی وجود ندارد، زیرا نمی‌توان به همه حقایق به طور مطلق یقین داشت (و با قطعیت می‌دانست که هیچ چیز مجهول نیست). . بنابراین، تمام استدلال های قیاسی در واقعیت ممکن و ابطال پذیر هستند.

انواع دیگر استدلال غیر نمایشی

انواع دیگر استدلال غیر نمایشی عبارتند از: استدلال احتمالی ، استدلال استقرایی ، استدلال آماری ، استدلال ابداعی ، و استدلال ناسازگار .

تفاوت‌های بین این نوع استدلال با تفاوت‌هایی در مورد شرطی که هر نوع استدلال استفاده می‌کند، و بر اساس چه پیش‌فرضی (یا بر چه مرجعی) مشروط اتخاذ می‌شود، مطابقت دارد:

  • قیاسی (از معنی اصل یا بدیهیات): اگر p پس q (معادل q یا غیر p در منطق کلاسیک است، نه لزوماً در منطق های دیگر)
  • شکست پذیر (از مقام): اگر p پس (به طور قابل قبول) q
  • احتمال (از ترکیب و بی تفاوتی): اگر p پس (احتمالا) q
  • آماری (از داده ها و پیش فرض): فراوانی q s در میان ps زیاد است (یا استنتاج از یک مدل متناسب با داده ها). از این رو، (در زمینه مناسب) اگر p پس (احتمالا) q
  • استقرایی (تشکیل نظریه؛ از داده ها، انسجام، سادگی و تأیید): (به طور القایی) “اگر p پس q “; از این رو، اگر p پس (به صورت استنتاجی-اما قابل تجدیدنظر) q
  • ابداکتیو (از داده ها و نظریه): p و q همبستگی دارند و q برای p کافی است . از این رو، اگر p پس (به طور انتزاعی) q به عنوان علت

تاریخچه

اگرچه ارسطو اشکال استدلالی را که برای منطق و فلسفه معتبر است از انواع کلی‌تر که در زندگی روزمره استفاده می‌شود (به دیالکتیک و بلاغت مراجعه کنید ) متمایز کرد، فیلسوفان قرن بیستم عمدتاً بر استدلال قیاسی تمرکز کردند. [2] در پایان قرن نوزدهم، متون منطقی معمولاً هم استدلال برهانی و هم استدلال غیر نمایشی را بررسی می‌کردند و اغلب فضای بیشتری را به دومی می‌دادند. با این حال، پس از شکوفایی منطق ریاضی به دست برتراند راسل ، آلفرد نورث وایتهد و ویلارد ون اورمان کواین.، متون منطقی قرن بیستم اخیر توجه کمی به شیوه های غیر قیاسی استنتاج نشان می دهند.

چندین استثنا قابل توجه وجود دارد. جان مینارد کینز پایان نامه خود را در مورد استدلال غیر نمایشی نوشت و بر تفکر لودویگ ویتگنشتاین در مورد این موضوع تأثیر گذاشت. ویتگنشتاین، به نوبه خود، طرفداران بسیاری داشت، از جمله محقق حقوقی پوزیتیویست HLA Hart و زبان شناس عمل گفتاری جان ال. آستین ، استفن تولمین و چایم پرلمن در بلاغت، نظریه پردازان اخلاق WD Ross و CL Stevenson ، و ابهام معرفت شناس / هستی شناس Friedrich. ویزمن .

ریشه شناسی غیرقابل قبول معمولاً به حقوق قراردادهای انگلیسی میانه اشاره دارد، که در آن شرط انکار شرطی است که می تواند یک قرارداد یا سند را باطل یا باطل کند. اگرچه شکست ، تسلط ، به تعویق انداختن ، سرپیچی ، رد کردن و انحراف اغلب در زمینه‌های مشابهی به کار می‌رود، افعال باطل و باطل می‌شوند (و لغو ، لغو، لغو، تخلیه ، لغو ، لغو ، لغو ، متقابل ، پیشدستی و غیره) نسبت به کلماتی که با حرف d شروع می شوند با مفهوم غیرقابل قبولی همبستگی بیشتری دارند . بسیاری از لغت نامه ها حاوی فعل defease با فعل گذشته، defeased هستند. [3]

فیلسوفان در تئوری اخلاقی و بلاغت زمانی که معرفت شناسان آمریکایی تفکر ویتگنشتاین را در مورد این موضوع دوباره کشف کردند، ابطال پذیری را تا حد زیادی بدیهی تلقی کردند: جان لاد، رودریک چیشولم ، رودریک فرث ، ارنست سوسا ، رابرت نوزیک ، و جان ال. ظاهر قرمز تنها دلیلی غیرقابل انکار برای اعتقاد به قرمز بودن چیزی بود. مهم‌تر از آن، جهت‌گیری ویتگنشتاین به بازی‌های زبانی (و به دور از معناشناسی ) این معرفت‌شناسان را جرأت داد تا به‌جای رفع ناسازگاری اولیه منطقی، مدیریت کنند.

در همان زمان (در اواسط دهه 1960)، دو دانشجوی دیگر هارت و آستین در آکسفورد، برایان بری و دیوید گوتیه ، به ترتیب استدلال انکارناپذیر را برای استدلال سیاسی و استدلال عملی (عمل) به کار می بردند. جوئل فاینبرگ و جوزف راز شروع به تولید آثاری به همان اندازه بالغ در اخلاق و فقه داشتند که از ابطال پذیری برخوردار بودند.

تا اواسط دهه 1970 مهم‌ترین آثار در مورد ابطال‌پذیری در معرفت‌شناسی بودند، جایی که کتاب دانش و توجیه جان پولاک در سال 1974 اصطلاحات او را در مورد کم‌کم کردن و رد کردن (که منعکس‌کننده تحلیل تولمین بود) رایج کرد. کار پولاک دقیقاً به این دلیل مهم بود که ابطال پذیری را بسیار به منطق دانان فلسفی نزدیک کرد. شکست منطق‌دانان در رد ابطال‌پذیری در معرفت‌شناسی (همانطور که منطق‌دانان کمبریج دهه‌های قبل با هارت انجام داده بودند) استدلال انکارناپذیر را در جریان اصلی فلسفی قرار داد.

ابطال پذیری همیشه با استدلال، بلاغت و قانون مرتبط بوده است، مگر در معرفت شناسی، جایی که زنجیره دلایل و منشأ دلایل اغلب مورد بحث قرار نمی گرفت. دیالکتیک نیکلاس رسچر نمونه‌ای از این است که تا چه حد برای فیلسوفان تأمل در سیستم‌های پیچیده‌تر استدلال انکارناپذیر دشوار بود. این تا حدی به این دلیل بود که طرفداران منطق غیررسمی حافظ استدلال و بلاغت شدند و در عین حال اصرار داشتند که فرمالیسم برای استدلال مذموم است.

در همین زمان، محققان هوش مصنوعی به استدلال غیر یکنواخت و معناشناسی آن علاقه مند شدند . با فیلسوفانی مانند پولاک و دونالد نوت (مثلاً منطق انکارپذیر )، ده‌ها دانشمند کامپیوتر و منطق‌دان بین سال‌های 1980 و 2000 سیستم‌های پیچیده‌ای از استدلال انکارناپذیر را تولید کردند. یک استاندارد عملی با این وجود، شروع صد ساله در محاسبات منطقی غیر نمایشی، به دلیل جورج بول ، چارلز سندرز پیرس ، و گوتلوب فرگهدر حال بسته شدن بود: هم استدلال برهانی و هم استدلال غیرنمایشی اکنون محاسبات رسمی دارند.

سیستم‌های استدلال مرتبط (و کمی رقیب) وجود دارند که جدیدتر از سیستم‌های استدلال غیرقابل انکار هستند، به عنوان مثال، تجدید نظر در باورها و منطق پویا . منطق گفتگوی چارلز هامبلین و جیم مکنزی و همکارانشان را نیز می‌توان نزدیک به استدلال انکارناپذیر مرتبط دانست. بازنگری در باورها، یک مشخصه سازنده خواسته‌ها یا محدودیت‌هایی است که بر اساس آن، تغییر معرفتی رخ می‌دهد. منطق پویا عمدتاً به این دلیل مرتبط است که، مانند منطق ناسازگار ، ترتیب مجدد مقدمات می تواند مجموعه نتیجه گیری های موجه را تغییر دهد. منطق‌های گفت‌وگو یک دشمن را معرفی می‌کنند، اما مانند نظریه‌های بازنگری در باور در پایبندی آنها به حالت‌های اعتقادی به طور قیاسی سازگار هستند.

استفاده سیاسی و قضایی

بسیاری از فیلسوفان سیاسی در هنگام اشاره به حقوق، به عنوان مثال، حقوقی که غیرقابل انکار، الهی یا غیرقابل انکار بودند ، به واژه انحراف ناپذیر علاقه داشته اند . به عنوان مثال، در اعلامیه حقوق ویرجینیا در سال 1776 ، “جامعه دارای حق غیرقابل انکار، انکارناپذیر و غیرقابل انکار برای اصلاح، تغییر یا لغو دولت است…” (همچنین به جیمز مدیسون نسبت داده می شود ). و جان آدامز ، “مردم حق دارند، حق مسلم، غیرقابل انکار، غیرقابل انکار، و خدایی نسبت به آن نوع دانش که مخوف ترین و حسادت برانگیز است – منظور من از شخصیت و رفتار حاکمانشان است.” همچنین لرد آبردین : “حق غیرقابل انکار ذاتی تاج بریتانیا” و Gouverneur Morris : “اساس قانون اساسی خود ما حق انکار ناپذیر مردم است.” پژوهش درباره آبراهام لینکلن اغلب به این عبارات در توجیه جدایی استناد می کند. فیلسوفانی که از کلمه انکارناپذیر استفاده می کنند ، از نظر تاریخی دیدگاه های متفاوتی نسبت به آن هایی که از واژه شکست ناپذیر استفاده می کنند، داشته اند (و این تمایز اغلب توسط آکسفورد و کمبریج زیتگیست منعکس شده است). از این رو به ندرت می توان نویسندگانی را یافت که از هر دو کلمه استفاده کنند.

در آراء قضایی ، استفاده از ابطال رایج است. با این حال، در میان منطق‌دانان حقوقی اختلاف نظر وجود دارد که آیا استدلال ابطال‌پذیر مرکزی است، مثلاً در بررسی بافت باز ، سابقه ، استثنائات ، و دلایل منطقی ، یا اینکه این استدلال فقط در مورد شروط نقض صریح اعمال می‌شود. HLA هارت در کتاب مفهوم قانون دو مثال معروف از غیرقابل قبولی ارائه می دهد: “هیچ وسیله نقلیه ای در پارک وجود ندارد” (به جز در هنگام رژه). و «پیشنهاد، قبول و تفاهمنامه موجب عقد می‌شود» (به استثنای مواردی که قرارداد غیرقانونی است، طرفین صغیر، مست یا ناتوان و غیره باشند).

ویژگی

در این بخش هیچ منبعی ذکر نشده است . لطفاً با افزودن نقل قول به منابع معتبر به بهبود این بخش کمک کنید . مطالب بدون منبع ممکن است به چالش کشیده و حذف شوند . ( آوریل 2018 ) ( نحوه و زمان حذف این پیام الگو را بیاموزید )

یکی از مناقشات اصلی در میان کسانی که سیستم های استدلال انکارناپذیر را تولید می کنند، وضعیت قاعده اختصاصی بودن است. در ساده‌ترین شکل آن، این همان قاعده‌ای است که وراثت زیرکلاسی از وراثت کلاس جلوگیری می‌کند:

(R1) اگر r سپس (به طور قابل قبول) q                   به عنوان مثال، اگر پرنده، پس می تواند پرواز کند
 (R2) اگر p پس (به طور قابل قبول) نه-q               به عنوان مثال، اگر پنگوئن است، پس نمی تواند پرواز کند
 (O1) اگر p سپس (به طور قیاسی) r                  به عنوان مثال، اگر پنگوئن، پس پرنده
 (M1) احتمالاً، p eg، احتمالاً، پنگوئن
 (M2) R2 دلیل مشخص تری نسبت به R1 است، به عنوان مثال، R2 بهتر از R1 است
 (M3) بنابراین، احتمالاً، not-q به عنوان مثال، بنابراین، احتمالاً، نمی تواند پرواز کند

تقریباً نیمی از سیستم‌های استدلال انکارپذیر که امروزه مورد بحث قرار می‌گیرند، قاعده خاصی را اتخاذ می‌کنند، در حالی که نیمی از آن‌ها انتظار دارند که چنین قوانین ترجیحی به صراحت توسط کسی که دلایل انکارپذیر را ارائه می‌کند نوشته شود. برای مثال، سیستم دیالکتیکی رسچر از ویژگی استفاده می‌کند، همانطور که سیستم‌های اولیه وراثت چندگانه (مثلاً دیوید تورتزکی ) و سیستم‌های استدلال اولیه دونالد نوت و گیلرمو سیماری و رونالد لویی . گزارش‌های استدلالی غیرقابل قبول از سابقه ( تصمیم‌گیری خیره و استدلال مبتنی بر مورد ) نیز از ویژگی استفاده می‌کنند (مانند جوزف راز)و کار کوین دی اشلی و ادوینا ریسلند). در همین حال، سیستم‌های استدلال هنری پراکن و جیووانی سارتور، بارت ورهیج و یاپ هاگ و سیستم Phan Minh Dung چنین قاعده‌ای را اتخاذ نمی‌کنند.

ماهیت غیرقابل قبولی

تفاوت مشخصی بین کسانی که در مورد استدلال انکارناپذیر نظریه پردازی می کنند، به گونه ای است که گویی سیستمی از بازنگری تاییدی است (با قرابت هایی با بازنگری باورها )، و کسانی که در مورد ابطال پذیری به گونه ای نظریه پردازی می کنند که گویی نتیجه تحقیقات بیشتر (غیر تجربی) است. حداقل سه نوع بررسی غیرتجربی بیشتر وجود دارد: پیشرفت در یک فرآیند لغوی/ نحوی، پیشرفت در یک فرآیند محاسباتی، و پیشرفت در یک دادرسی متخاصم یا حقوقی.

ابطال پذیری به عنوان اصلاح پذیری

در اینجا شخص چیز جدیدی می آموزد که استنباط قبلی را باطل می کند. در این مورد، استدلال قابل ابطال مکانیزمی سازنده برای بازنگری باورها فراهم می کند، مانند یک سیستم حفظ حقیقت که توسط جان دویل پیش بینی شده است.

امکان پذیری به عنوان خلاصه پیش شرط ها

در اینجا، نویسنده مجموعه ای از قوانین یا آیین نامه های قانونگذاری، قوانینی را با استثنا می نویسد. گاهی می‌توان مجموعه‌ای از قوانین انکار ناپذیر را، با قاطعیت بیشتر، با پیش‌شرط‌های صریح (محلی) به جای قوانین رقابتی (غیر محلی) بازنویسی کرد. بسیاری از سیستم های غیر یکنواخت با معناشناسی نقطه ثابت یا ترجیحی با این دیدگاه مطابقت دارند. با این حال، گاهی اوقات قواعد بر فرآیند استدلال حاکم است (آخرین دیدگاه در این فهرست)، به طوری که نمی‌توان آن‌ها را دوباره در مجموعه‌ای از قوانین قیاسی جمع‌آوری کرد تا مبادا در موقعیت‌هایی با دانش ناقص یا اشتقاق ناقص پیش‌شرط‌ها، نیروی خود را از دست بدهند.

غیرقابل قبول به عنوان یک الگوریتم در هر زمان

در اینجا، فرض می‌شود که محاسبه استدلال‌ها زمان می‌برد، و در هر زمان معین، بر اساس زیرمجموعه‌ای از استدلال‌های بالقوه قابل ساخت، نتیجه‌گیری به‌طور قابل قبولی قابل توجیه است. آیزاک لوی به این نوع غیرقابل قبول بودن اعتراض کرده است، اما برای پروژه‌های اکتشافی، برای مثال، هربرت آ. سیمون، مناسب است . بر اساس این دیدگاه، بهترین حرکت تا کنون در تجزیه و تحلیل یک برنامه شطرنج بازی در عمقی خاص، یک نتیجه‌گیری موجه است. این تفسیر با دیدگاه معنایی قبلی یا بعدی کار می کند.

غیرقابل قبول بودن به عنوان وسیله ای برای کنترل یک فرآیند تحقیقی یا اجتماعی

در اینجا، توجیه نتیجه نوع رویه درست است (مثلاً یک استماع منصفانه و کارآمد)، و استدلال غیرقابل قبول انگیزه ای برای پاسخ های موافق و مخالف به یکدیگر می دهد. ابطال پذیری به تناوب حکم به عنوان موضع گیری ها و ارائه موارد مربوط می شود، نه تغییر ذهن نسبت به کشف جدید (تجربی). بر اساس این دیدگاه، استدلال ابطال پذیر و استدلال ابطال پذیر به یک پدیده اشاره دارند.