جوک‌هاى قومى خوب یا بد (مناظره پرگار)

اخلاقیات نژادپرستانه و جوک قومی

خلاصه

از کنار انبوهی از مردم در یک بار رد می شوید که دور یک نفر جمع شده اند. او در جریان گفتن یک جوک است، جوکی که شما به پدر و مادرتان نمی گویید اما اغلب در جمع دوستان صمیمی به او گفته می شود. متوجه می‌شوید که اصل جوک، خط پانچ، فرض را بر این می‌گذارد که رنگین‌پوستان تنبل و با حق هستند. این فرضی نیست که شما با آن موافق باشید، اما هنگام تمسخر کمدین احساس شادی می کنید. زمان بندی او به خوبی اجرا شده است و نوبت عبارت شوخ است. این شوخی نژادپرستانه بود، اما از نظر احساسی شما آن را خنده دار می دانستید. نخندیدی، اما احساس شادی کردی. یکی از راه هایی که ممکن است فرد به چنین شوخی و چنین احساسی پاسخ دهد این است که بگوید خنده دار نیست. ممکن است تصور شود که این پاسخ مغالطه اخلاقی را مرتکب می شود، برای مثال، ممکن است تصور شود که این سؤال که آیا شادی یک پاسخ عاطفی مناسب به یک شوخی است با این سؤال که آیا تأثیر بدی بر شخصیت فرد دارد یا خیر، یا غیراخلاقی است.

در این پروژه یک جفت پاسخ به وضعیتی که در بالا توضیح داده شد وجود دارد، یک جفت فکر که ممکن است در پاسخ به آن وجود داشته باشد. اولاً اینکه چون این شوخی از نظر اخلاقی قابل اعتراض است، خنده دار نیست. و دوم اینکه چون احساس شادی تحت کنترل فوری شما نیست، نمی توانید از نظر اخلاقی در قبال آن مسئول باشید. من علیه هر دو ادعا استدلال خواهم کرد. برای ما بدیهی به نظر می رسد که گفتن یک جوک نژادپرستانه مضر است و بنابراین غیراخلاقی است. ما معمولاً کمدین هایی را که از نژادپرستی به عنوان هسته کمدی خود استفاده می کنند، تنبیه می کنیم یا از حمایت از آنها امتناع می کنیم، یا بهتر است بگوییم، وقتی این کار را در محافلی انجام می دهیم که خود نژادپرستی نفرت انگیز تلقی می شود، عموماً بحث برانگیز است. مطمئناً، این درست است که بسیاری از مردم همچنان از کمدین‌های نژادپرست حمایت می‌کنند و نظرات آنها را به خوبی می‌دانند. کمتر آشکار است که شما صرفاً با احساس شادی در یک شوخی نژادپرستانه مرتکب یک اشتباه اخلاقی شده اید. من استدلال می کنم که شما از نظر اخلاقی به دلیل تجلی رذیله نژادپرستی در این احساس شادی که هدف خود را یک شوخی نژادپرستانه قرار می دهد قابل انتقاد هستید، اما تنها زمانی مناسب است که دیگران شما را از نظر اخلاقی مسئول بدانند که شما نپذیرفتید که این احساس غیراخلاقی است و با استفاده از یک احساس متقابل مانند شرم به آن پاسخ می دهد. اساساً، احساس شادی می تواند غیراخلاقی باشد اما لزوماً قابل سرزنش نیست. من این را با توصیف دو نوع آسیب متمایز مرتبط با کمدی نژادپرستانه نشان می دهم. یک نوع وجود دارد که مستقیم است و دیگری که بیشتر شبیه رذیلت است، به این دلیل که درونی است و تقویت مثبت نژادپرستی را در درون خود ایجاد می کند که غیرمستقیم است. گفتن یک جوک نژادپرستانه ممکن است ایدئولوژی نژادپرستانه را در مخاطب معرفی یا تقویت کند. حتی زمانی که تنها در کنار افراد نژادپرست دیگر، شوخی مستقیماً از ایدئولوژی آنها حمایت می کند که باعث آسیب مستقیم به دیگران می شود. با این حال، هنگامی که ما از طریق احساسات شادی که طنز نژادپرستانه را هدف خود قرار می‌دهند، در حالی که مستقیماً به شخصیت خود آسیب می‌رسانیم، رذیلت نژادپرستی را دوباره در خود تثبیت می‌کنیم، به طور غیرمستقیم یا پراکنده نیز به نژادپرستی سیستماتیک کمک می‌کنیم.

در تحلیل نهایی خود، به دو نکته اشاره می کنم. (1) از ما بزرگوار است که در مورد تناسب یک شوخی با شادی به خود دروغ بگوییم، اگر به معنای کاهش آسیب های غیرمستقیم و پراکنده نژادپرستی است، و (2) اگر از اعتراف و مقابله با شادی نژادپرستانه با سایر احساسات عادت شده خودداری کنیم، برای دیگران مناسب است که ما را از نظر اخلاقی مسئول نژادپرستی خود بدانند.

 

 

طنز به عنوان یک مسئله ایمنی آنلاین: کاوش راه حل هایی برای کمک به پلتفرم ها برای رسیدگی بهتر به این شکل از بیان

 

خلاصه

این مقاله موردی را برای پرداختن به طنز به عنوان یک موضوع ایمنی آنلاین ارائه می کند تا پلتفرم های رسانه های اجتماعی بتوانند آن را در ارزیابی ریسک و استراتژی های کاهش آسیب خود بگنجانند. ما بحث مقررات «ایمنی آنلاین» را، به‌ویژه که در بریتانیا و اتحادیه اروپا در جریان است، به‌عنوان فرصتی برای بازنگری در مورد اینکه چگونه و چه زمانی طنز مورد هدف گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی می‌تواند باعث آسیب شود، در نظر می‌گیریم. با تکیه بر ادبیات اجتماعی حقوقی، ما استدلال می‌کنیم که در تلاش‌های ایمنی آنلاین خود، پلتفرم‌ها باید به شوخ طبعی قانونی که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار داده‌اند، بپردازند، زیرا می‌تواند از طریق اثرات تجمعی خود باعث آسیب‌های فردی شود و به آسیب‌های اجتماعی گسترده‌تر کمک کند. ما همچنین نشان می‌دهیم که چگونه اصول و مفاهیم حاصل از مطالعات طنز انتقادی و نظریه موضع فمینیستی می‌تواند به پلتفرم‌ها در ارزیابی تأثیرات متفاوت طنز کمک کند.

اطلاعات استناد و انتشار
دریافت: 7 سپتامبر 2021 بازبینی: 7 مارس 2022 تاریخ انتشار: 25 ژانویه 2023
مجوز: Creative Commons Attribution 3.0 آلمان
تامین مالی: Ariadna Matamoros-Fernández، همراه با امی جانسون، از فیس بوک تحت یک طرح کمک هزینه تحقیقاتی رقابتی دریافت کردند. این مقاله.
علایق رقیب: نویسنده اعلام کرده است که هیچ علایق رقیبی وجود ندارد که بر متن تأثیر گذاشته باشد.
کلمات کلیدی: طنز ، امنیت آنلاین ، شیوه های رسانه های اجتماعی ، تعدیل محتوا
استناد: Matamoros-Fernández، A. & Bartolo، L. & Troynar, L. (2023). طنز به عنوان یک مسئله ایمنی آنلاین: کاوش راه حل هایی برای کمک به پلتفرم ها برای رسیدگی بهتر به این شکل از بیان. بررسی سیاست اینترنت ، 12 (1). https://doi.org/10.14763/2023.1.1677

معرفی

شوخ طبعی، که به طور گسترده به عنوان عمل مسخره کردن جدیت، یا سخنی که هدف آن سرگرمی است (Lockyer & Pickering، 2005)، درک می شود، یک عنصر کلیدی فرهنگ رسانه های اجتماعی است. مردم اغلب برای خندیدن به صورت آنلاین شرکت می کنند (شیفمن، 2014)، و جوامع بیان طنز آمیز را برای ایجاد همبستگی و بیان حقیقت به قدرت بسیج می کنند (براون، 2019؛ کارلسون و فریزر، 2021). اما طنز همچنین می تواند برای ساکت کردن و تبعیض استفاده شود و در رسانه های اجتماعی، گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی اغلب هدف قرار می گیرند (گرین، 2019؛ فیلیپس و میلنر، 2017). خط‌مشی‌ها و فرآیندهای تعدیل محتوا در پلت‌فرم‌های دیجیتال در حال حاضر برای تشخیص آسیب‌های ناشی از طنز، و یا تمایز آن از سایر اشکال بیان -تصمیماتی که همیشه به زمینه‌های فرهنگی خاص مرتبط هستند و به دلیل ماهیت ذاتا مبهم طنز پیچیده هستند، مجهز نیستند. کویپرز، 2011؛ ​​ویور، 2011). بنابراین، این خطر وجود دارد که شیوه های تعدیل محتوا منجر به حذف طنز مهم انتقادی یا بی ضرر شود (Dias Oliva et al., 2020; Paasonen et al., 2019) و/یا نتواند به طور مؤثر طنزی را که باعث تفرقه و تفرقه می شود تعدیل کند. نفرت (Fielitz & Moore, 2018; Matamoros-Fernández, 2017). چالش تعدیل طنز با بی میلی شرکت های فناوری برای محدود کردن جریان محتوای طنز بحث برانگیز بسیار جذاب و سودآور، مانند ویدیوهای ویروسی که با کلیشه های نژادپرستانه تجارت می کنند، تشدید می شود (رابرتس، 2016). علاوه بر این، در حالی که پلتفرم‌ها تمایل دارند در مدیریت گفتار و رفتار خود به تفاوت‌های قدرت در میان مقوله‌های محافظت‌شده توجه کافی نشان ندهند (به عنوان مثال، سیاست‌های سخنان مشوق عداوت و تنفر «نژاد» را به عنوان یک مقوله واحد و تمایز نیافته در نظر می‌گیرند) (Bartolo، 2021؛ Siapera & Viejo-Otero، 2021)، ما استدلال می‌کنیم که هنگام ارزیابی آسیب‌های مرتبط با محتوا/رفتار که ممکن است به خودی خود به سطح سخنان نفرت یا جرم غیرقانونی، از جمله اشکال خاصی از بیان طنزآمیز، نرسد، توجه به عوامل ساختاری زمینه‌ای مهم است.

در این مقاله، بحث مقررات «ایمنی آنلاین» را، به ویژه که در بریتانیا و اتحادیه اروپا در حال وقوع است، به عنوان فرصتی برای پرداختن به طنز به عنوان یک موضوع ایمنی آنلاین در نظر می‌گیریم تا پلتفرم‌های دیجیتال بتوانند آن را در ارزیابی خطرات خود بگنجانند. و راهبردهای کاهش آسیب در زمانی که گروه‌های مدافع کلیدی از پلت‌فرم‌های دیجیتالی می‌خواهند که «با مسائل بخصوص پیچیده در مورد نفرت آنلاین، مانند نفرت از خود، درگیر شوند. حقیقت و اعتبار؛ و طنز و طنز » (ویدگن و همکاران، 2021، تأکید ما)، پرداختن به بیان طنزآمیز در رابطه با ایمنی و رفاه آنلاین بسیار مهم است. به طور خاص، ما استدلال می‌کنیم که پیشنهادهایی که به دنبال تنظیم محتوای «قانونی اما مضر» در پلت‌فرم‌های دیجیتال هستند، فرصت‌هایی را برای پرداختن به طنزی که به گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی آسیب می‌رساند، باز می‌کند. محتوا/رفتار «قانونی اما مضر» 1 مقوله‌ای است که در اصل در پیش‌نویس لایحه ایمنی آنلاین بریتانیا گنجانده شده بود، که هدف آن این بود که پلتفرم‌ها را برای رسیدگی به محتوایی که غیرقانونی نیست، اما در موارد خاص مضر است، سوق دهد.

در نسخه اصلاح شده لایحه 2 ، دولت بریتانیا مقررات “قانونی اما مضر” را حذف کرد و آنها را با “وظایف جدیدی برای تقویت آزادی بیان و افزایش مسئولیت پذیری شرکت های فناوری” جایگزین کرد (وزارت دیجیتال، فرهنگ، رسانه و ورزش بریتانیا، 2022). پیش‌نویس لایحه ایمنی آنلاین بریتانیا و بحث‌های شدیدی که در مورد گنجاندن مقررات «قانونی اما مضر» برانگیخته است، مسائل مهمی را بسیار فراتر از بریتانیا درباره نحوه محافظت از کاربران از طریق مقررات ایمنی آنلاین در حال ظهور ایجاد می‌کند. همانطور که در جاهای دیگر بحث کرده‌ایم، «این بحث‌ها بررسی دقیق این موضوع را تشویق می‌کند که آیا چارچوب‌های قانونی «آسیب» همیشه مناسب‌ترین برای بحث درباره همه آسیب‌های آنلاین هستند یا نه، و اگر نه، تأملی در مورد اینکه چه زمانی چارچوب‌های قانونی ممکن است به محدودیت‌های خود برسد. (بارتولو و ماتاموروس-فرناندز، آینده). در حالی که گنجاندن محتوای «قانونی اما مضر» در پیش‌نویس‌های قبلی لایحه ایمنی آنلاین بریتانیا با واکنش‌های گسترده‌ای مواجه شد، زیرا پیامدهای آن برای آزادی بیان و ترس از سانسور دولتی بیان مشروع وجود دارد (برای مثال به دیجیتال، فرهنگ، رسانه و ورزش مراجعه کنید. کمیته، 2022، ص 11)، در واقع منعکس کننده یک روند از قبل موجود و رو به رشد است که پلتفرم ها را نه تنها قادر، بلکه مسئول آن بدانیم.

برخورد با آسیب ها به صورت گسترده تر از چارچوب های قانونی در حال حاضر پشتیبانی می شود.

در موارد مختلف، سیاست‌های پلتفرم‌ها فراتر از آن چیزی است که قانون از آن‌ها انتظار می‌رود (مثلاً با قوانین آنها در مورد اطلاعات نادرست و کمپین‌های دستکاری هماهنگ) (گیلسپی، 2018؛ سوزور، 2019). قوانین گسترده جامعه برخی از پلتفرم ها، به ویژه فیس بوک، اغلب نتیجه کار مستمر گروه های فعالی است که شرکت های فناوری را مجبور به به روز رسانی، شفاف سازی و اجرای بهتر دستورالعمل های جامعه و رویه های تصمیم گیری خود، به ویژه در رابطه با نحوه تأثیر محتوا کرده اند. گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی (مانند ایمنی فیس بوک، 2013؛ غفاری، 2020). نگرانی این بوده است که این سیاست‌ها اغلب به روش‌های موردی و به هوس پلتفرم‌ها، عمدتاً در پاسخ به مناقشات بسیار مشهود و فشار خارجی، معرفی شده‌اند. آنچه آنانی و گیلسپی (2016) آن را «شوک های عمومی» می نامند. علاوه بر این، ارزیابی سیستماتیک کیفیت و ثبات اجرا از بیرون غیرممکن بوده است، و محدود «گزارش‌های شفافیت» تولید شده توسط پلتفرم‌ها، درخواست‌های رو به رشد برای پاسخگویی واقعی «فناوری بزرگ» را برآورده نکرده است (سوزور و همکاران، 2019). در هر صورت، دقیقاً به این دلیل است که پلتفرم‌ها قبلاً محتوا را (البته نه به طور مداوم و نه شفاف) فراتر از آنچه که قانوناً از آنها خواسته می‌شود تنظیم می‌کنند، برخی از پیشنهادات ایمنی آنلاین جدید (مثلاً بریتانیا) – با موفقیت کمی – سعی کرده‌اند دستورالعمل‌های واضح‌تری را در مورد آنها ایجاد کنند. چگونه پلتفرم‌ها محتوا و رفتار «قانونی اما مضر» را مفهوم‌سازی می‌کنند و به آنها رسیدگی می‌کنند.

به طور مشابه، قانون خدمات دیجیتال اتحادیه اروپا (DSA) تعهداتی را برای «پلتفرم‌های آنلاین/VLOP بسیار بزرگ» برای ارزیابی و کاهش خطرات مرتبط با «محتوای مضر ( که ممکن است غیرقانونی نباشد ) و انتشار اطلاعات نادرست» پیشنهاد می‌کند (پارلمان اروپا، 2022، تاکید ما).

اتحادیه اروپا پلتفرم‌های بزرگ (آنهایی که به 10 درصد از جمعیت اتحادیه اروپا می‌رسند، مانند متا، توییتر و گوگل) را به‌عنوان حامل خطرات «سیستمی» و «اجتماعی» مانند تضعیف حقوق اساسی (مانند آزادی بیان، غیرمعمول) شناسایی می‌کند. تبعیض، حریم خصوصی) (DSA, pp. 31-32). به این ترتیب، DSA شفافیت، ارزیابی ریسک و الزامات حسابرسی مستقل را برای پلتفرم‌های بزرگ پیشنهاد می‌کند و آنها را به شناسایی و اتخاذ اقدامات متناسب برای کاهش خطرات قابل پیش‌بینی آسیب سوق می‌دهد. در شکل کنونی، نمونه هایی از آسیب های قانونی که DSA ذکر می کند به سلامت، امنیت، انتخابات دموکراتیک و اطلاعات نادرست مربوط می شود. ما معتقدیم که این فرصت‌هایی را برای در نظر گرفتن بیان طنز «قانونی اما مضر» با هدف قرار دادن افراد و گروه‌های تاریخی به حاشیه رانده شده – خطرات اجتماعی و تأثیر آن بر ایمنی افراد باز می‌کند.

در این مقاله، ما پیچیدگی‌های شناسایی و ارزیابی بیان طنز آنلاین را به طور کلی تصدیق می‌کنیم، با این حال می‌خواهیم به طور خاص اهمیت پرداختن به طنز «قانونی اما مضر» را که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی در تلاش‌های ایمنی آنلاین پلت‌فرم‌های رسانه‌های اجتماعی را هدف قرار داده است، مطرح کنیم. ما استدلال می کنیم که شوخ طبعی قانونی که گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می دهد، می تواند از طریق اثرات انباشته خود باعث آسیب فردی شود و همچنین به آسیب های اجتماعی گسترده تری کمک کند (مثلاً با تضعیف برابری اجتماعی و سیاسی). ما از اصطلاح “گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی” به جای “گروه های محافظت شده” بر اساس مقولاتی مانند نژاد، جنسیت و جنسیت استفاده می کنیم، همانطور که در اکثر قوانین ضد تبعیض گنجانده شده است. این به این دلیل است که ما علاقه‌مندیم که چگونه پیشنهادات نظارتی جدید برای ایمنی آنلاین می‌تواند 3 پلتفرم را برای محافظت از افراد و گروه‌هایی که در طول تاریخ مورد تبعیض سیستماتیک قرار گرفته‌اند و هنوز هم هستند، تحریک کند، که ممکن است شامل گروه‌هایی باشد که (هنوز) به عنوان مانند قوانین کشورهای خاص (مک گوان، 2009). مطمئناً ، طنزی که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار نمی‌دهد، ممکن است به طور مشروع در موارد خاصی محتوای «قانونی اما مضر» در نظر گرفته شود: برای مثال، شوخی‌های خودآزاری یا خودکشی، یا جوک‌هایی که پتانسیل ایجاد اطلاعات نادرست را دارند. این نوع طنز شایسته توجه رگولاتورها و پلتفرم هاست. با این حال، در این مقاله ما تمرکز خود را به طنز «قانونی اما مضر» محدود می‌کنیم که هدف آن گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی است.

ما این زیرمجموعه طنز «قانونی اما مضر» را به‌عنوان هر گونه ارتباط طنزآمیز که افراد و گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می‌دهد، تعریف می‌کنیم، به گونه‌ای که اطمینان آن‌ها را نسبت به موقعیت برابر در جامعه تضعیف می‌کند. در این تعریف، و همانطور که در این مقاله بازگشایی می کنیم، در نظر گرفتن «قدرت گوینده» در تعاملات طنز مرتبط است. از آنجایی که ما به «طنز قانونی اما مضر» در زمینه پلتفرم‌های دیجیتال اشاره می‌کنیم، منظور ما از «گوینده» هم سازندگان محتوای طنز و هم کسانی است که آن محتوا را به اشتراک می‌گذارند. شوخ طبعی قانونی که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می‌دهد، صرف نظر از قصد گوینده و صرف نظر از اینکه هدف مستقیم به طور ذهنی ناراحتی را تجربه می‌کند یا نه، می‌تواند مضر باشد. در حالی که تجربه ذهنی اهداف مهم است، اما ما استدلال می‌کنیم که به عنوان مدرکی برای (خطر آسیب) ضروری نیست، زیرا آسیب‌های اجتماعی گسترده‌تری به شوخ طبعی وجود دارد که تضمین گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را در مورد موقعیت برابر در جامعه تضعیف می‌کند (به عنوان مثال، تضعیف ارزش های برابری).

ما از رویکرد تبعیض سیستماتیک کاترین گلبر (2019) محقق علوم سیاسی استرالیایی برای تعریف «سخنان مشوق عداوت و تنفر» در مفهوم سازی خود از طنز «قانونی اما مضر» با هدف گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی الهام گرفته ایم.

گلبر (2019) استدلال می کند که زمینه های نابرابری سیستماتیک و «اقتدار» گوینده به طور قابل توجهی در تعیین پتانسیل آسیب رساندن سخنرانی اهمیت دارد. در واقع، گلبر (2019، ص 7) مفهوم‌سازی‌های لیبرال کلاسیک آسیب را به چالش می‌کشد (مثلاً فاینبرگ، 1987 – همانطور که بعداً در این مقاله خواهیم گفت) به دلیل اینکه چگونه سخنرانان خاصی نسبت به دیگران ظرفیت آسیب‌رسانی بیشتری دارند. در حالی که ما اذعان داریم که تعریف گلبر از «سخنان مشوق عداوت و تنفر» شامل برخی شوخی‌هایی است که گروه‌های به‌طور سیستماتیک به حاشیه رانده شده‌اند، (۲۰۱۹، صفحه ۱۶)، ما ترجیح می‌دهیم از برچسب «سخنان مشوق نفرت» در کار خود اجتناب کنیم. این به این دلیل است که، علیرغم کشش مفهومی آن و این واقعیت که خود این اصطلاح به صراحت در قوانین بسیاری از کشورها وجود ندارد (Benesch, 2020, p. 13)، اصطلاح «سخنان مشوق نفرت» به راحتی (حتی اگر اشتباه باشد) با دسته بندی های حقوقی محدود گفتار که بر اساس قوانین حقوقی ملی ممنوع است (براون، 2017). 5 ما معتقدیم که در زمینه حاکمیت پلتفرم، حفظ تمایز بین این دسته از محتواهای تعریف شده قانونی (سخنان مشوق نفرت‌انگیز که «غیرقانونی» تلقی می‌شود و بنابراین منطقاً مشمول تعدیل پلت فرم سخت‌گیرانه‌تر می‌شود، مفید است، حتی اگر چالش برانگیز باشد. حذف ها) و مجموعه دیگری از محتوایی که آستانه آسیب قانونی را برآورده نمی کند، اما با این وجود مضر است (به صورت جداگانه یا در مجموع) و ممکن است مداخله پلتفرم با ماهیت متناسب را تضمین کند. بر این اساس، و با اتخاذ عبارتی که در بحث مقررات ایمنی آنلاین بریتانیا رایج شده است، برخی از اشکال طنز را با هدف قرار دادن افرادی که از لحاظ تاریخی به حاشیه رانده شده‌اند به عنوان «محتوای قانونی اما مضر» مفهوم‌سازی می‌کنیم. این بدان معنی است که ما در نظر داریم که این نوع طنز، همانطور که در این مقاله تعریف شده است، ممکن است مداخله پلتفرم ها را تضمین کند زیرا می تواند مضر باشد. با این حال، مداخله نباید محدود به حذف و ممنوعیت کاربران باشد، بلکه می‌تواند راه‌حل‌های دیگری را نیز شامل شود، مانند تهیه منابع خاص سواد رسانه‌ای در مورد طنز و آسیب توسط پلت‌فرم‌ها، شبیه به مطالب آموزشی که برخی از پلتفرم‌ها در مورد اطلاعات نادرست در طول کووید منتشر می‌کنند. -19 همه گیری (ندایه، 2021).

برای توسعه استدلال کلی خود در مورد اهمیت پرداختن به طنز برای ایمنی آنلاین، از مطالعات طنز انتقادی برای توضیح اینکه چرا ویژگی های بیان طنز مستحق توجه ویژه است استفاده می کنیم. برای اثبات اهمیت پرداختن به «طنز قانونی اما مضر» که هدف آن گروه‌های به حاشیه رانده‌شده تاریخی است، از ادبیات اجتماعی و فلسفی درباره آسیب‌ها استفاده می‌کنیم (بل، 2021؛ گلبر و مک‌نامارا، 2016؛ گلبر، 2019؛ فریدلندر، 2018؛ مک‌گوان ، 2009؛ مک ترنان، 2018)، که ماهیت تجمعی آسیب های خاص و همچنین موارد زیانبار و در عین حال اغلب نادیده گرفته شده آسیب را که در سطح اجتماعی و نه فردی رخ می دهد، تشخیص می دهند.

برای کمک به پلتفرم‌ها در بسط ارزیابی‌های ریسک و بهترین شیوه‌های مربوط به محتوای «قانونی اما مضر»، این مقاله همچنین پیشنهاد می‌کند که نظریه موضع فمینیستی (آلکوف، 1991؛ هاراوی، 1988؛ هاردینگ، 1992؛ کالینز، 1990) مفاهیم موقعیت و زمینه گفتمانی» می‌تواند ابزار اضافی مفیدی برای پرداختن به طنز «قانونی اما مضر» باشد که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می‌دهد، و برای تمایز آن از بیان طنز مشروع و بی‌ضرر. مفهوم موقعیت پذیری تشخیص می دهد که موقعیت های موضوعی افراد، که ارزش ها از آنها تفسیر و ساخته می شوند، بر معنا و حقیقت تأثیر می گذارند (آلکوف، 1991). همچنین در مورد «زمینه‌های گفتمانی» که گفته‌ها در آن اتفاق می‌افتند، و اینکه چگونه این زمینه‌ها با ساختارهای سرکوب همسو می‌شوند یا در مقابل آن مقاومت می‌کنند، به تأمل دعوت می‌شود (Alcoff, 1991).

کاغذ را به سه قسمت اصلی تقسیم می کنیم. اول، ما کار تعریفی در مورد طنز انجام می دهیم – اینکه چگونه می تواند به طور کلی آسیب برساند، و به طور خاص در پلتفرم های رسانه های دیجیتال زمانی که گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می دهد. دوم، ما بحث می‌کنیم که چرا اصطلاح «آسیب آنلاین» در بحث حاکمیت پلتفرم محوری شده است و محتوا و بیان طنز را در این بحث قرار می‌دهیم. سوم، ما موقعیت و «زمینه‌های گفتمانی» را به‌عنوان مکانیسم‌های مفهومی بررسی می‌کنیم که می‌توانند به پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی برای توضیح و ارزیابی زمانی که شوخ طبعی قانونی که گروه‌های به حاشیه رانده‌شده تاریخی را هدف قرار می‌دهد، کمک می‌کند که به احتمال زیاد آسیب می‌زند. این مقاله با بحث در مورد فرصت های جدی گرفتن شوخ طبعی در تلاش های نظارتی پیرامون ایمنی آنلاین به پایان می رسد.

طنز، آسیب و پلتفرم های دیجیتال

کارکرد اجتماعی خنده مورد توجه علمی گسترده قرار گرفته است، به طوری که منتقدان نظریه های برتری، ناسازگاری و تسکین طنز را – که هیچ کدام متقابلاً منحصر به فرد نیستند – به عنوان پاسخی به این سؤال که چرا مردم می خندند، پیشنهاد می کنند؟ نظریه برتری خنده را وسیله ای برای تسلط بر دیگران می داند. تئوری امداد آن را به عنوان یک “دریچه ایمنی” اجتماعی درک می کند – مردم برای رهایی از تنش می خندند. در عین حال، تئوری ناسازگاری خنده را زمانی می‌شناسد که بیان طنز آمیز به انتظارات منطقی پایبند نباشد (مورال، 1986). نویسندگان استدلال می کنند که آنچه فرهنگ های مختلف را به خنده می اندازد، نشانگر خوبی از مشغله های آنها و روابط آنها با قدرت است (به عنوان مثال، ریش، 2014). با این حال، هدف این مقاله ارزیابی این نیست که چرا افراد ممکن است اشکال مختلف بیان طنز قانونی در رسانه های اجتماعی را خنده دار بدانند. درعوض، علاقه ما در بازگشایی خطرات آسیب فردی و اجتماعی ناشی از طنز قانونی رسانه های اجتماعی است که 6 گروه را به حاشیه رانده شده از نظر تاریخی کاهش می دهد، و تاکید بر اینکه چرا ما معتقدیم پلتفرم ها باید پاسخ های سنجیده و متناسب با این مشکل را با تحریک مناسب از رسانه ها ایجاد کنند. تنظیم کننده. در همین راستا، ما همچنین به خطرات آسیب های اجتماعی که زمانی که پلتفرم ها به اشتباه طنز انتقادی و بی ضرر را حذف می کنند، به وجود می آیند، علاقه مندیم. برای این منظور، کار تعریفی در مورد اینکه طنز چیست و چگونه می تواند به گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی آسیب برساند، نیاز است.

شوخ طبعی بر اساس مجموعه ای از قوانین متفاوت از سایر اعمال گفتاری عمل می کند (مورال، 2009). اول اینکه بسیار مبهم است. مردم در سخنان طنز خود اغلب از ابزارهای لفاظی متنوع، همپوشانی و دوسوگرا مانند کنایه، کنایه، هذیان، طنز و هجو استفاده می کنند. برای مثال، ویژگی اساسی طنز این است که «هدف آن محکوم کردن حماقت و رذیلت و ترغیب اصلاحات اخلاقی و سیاسی از طریق قرار دادن ایده ها در معرض تحلیل طنز است» (Stott, 2004, p. 156). طنز همچنین می‌تواند شامل استفاده از کنایه باشد، که عبارت است از «بیان معنای شخص با استفاده از زبانی که معمولاً برعکس را نشان می‌دهد، معمولاً برای تأثیر طنز یا تأکیدی» (فرهنگ انگلیسی آکسفورد، nd). طعنه، به نوبه خود، شبیه کنایه است، اما کمتر ظریف است و اغلب با لحن یا شیوه ای خشن استفاده می شود (Kreuz & Glucksberg، 1989). بنابراین، بیان طنز آمیز اغلب قواعد مکالمه معمولی مانند “پرهیز از ابهام” و “آنچه را که فکر می کنید نادرست است نگویید” را زیر پا می گذارد (مورال، 2009، ص 2). دوم، «عدم جدی بودن» ظاهری طنز توضیح می دهد که چرا پیامدهای منفی یا مضرات آن اغلب نادیده گرفته شده اند (کویپرز، 2011؛ ​​لاکیر و پیکرینگ، 2005). با این حال، منتقدان خاطرنشان می‌کنند که شوخ طبعی موضوعی جدی است که عمیقاً با روابط قدرت عجین شده است (دیویس و آیلوت، 2018، ص 6؛ کویپرز، 2011؛ ​​لاکیر و پیکرینگ، 2005).

در جوامع عمیقا نابرابر که در آن گروه‌های خاصی ستم‌های ساختاری و تاریخی را تجربه می‌کنند، محققان مطالعات طنز انتقادی اظهار می‌دارند که طنزی که بر این گروه‌ها (به عنوان مثال، اقلیت‌های نژادی و جنسی) ضربه می‌زند، می‌تواند از نظر اجتماعی مخرب باشد زیرا آنها را انگ می‌زند (Kuipers, 2011؛ ​​Lockyer). و پیکرینگ، 2005؛ ویور، 2011). تحقیقات انجام شده از مطالعات روانشناسی همچنین نشان داده است که چگونه شوخ طبعی قانونی مورد هدف گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی می تواند با ساکت کردن افراد از چنین گروه هایی و محروم کردن آنها از موقعیت اجتماعی برابر، آسیب روانی فردی ایجاد کند (لا فاو، 1977؛ فرای، 1977). همچنین نشان داده شده است که چنین شوخی باعث افزایش تحمل جوامع برای تبعیض و خشونت علیه افراد متعلق به این گروه ها می شود (فورد و همکاران، 2008؛ تومای و ویکی، 2013). مهمتر از همه، چارچوب های نظری فراگیر ناشی از دانش تولید شده توسط گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی (مانند نظریه نژاد انتقادی؛ نظریه فمینیستی، تفکر فمینیستی سیاه پوست) نیز پتانسیل آسیب رساندن به طنز را تشخیص داده اند (احمد، 2017؛ کالینز، 1986؛ ماتسودا و همکاران، 199). )، با این استدلال که در برخی موارد، تحریم های اجتماعی و خصوصی (به جای قانون) «فرصتی برای موفقیت» در تنظیم جوک های «قانونی اما مضر» ایجاد می کند (ماتسودا و همکاران، 1993، ص 43).

ابهام طنز و پتانسیل آسیب رساندن به آن در پلتفرم های رسانه های اجتماعی تشدید می شود.

طرح‌های کمدی، تقلید و طنز در رسانه‌های اجتماعی عمومی دیگر تنها کار افراد مشهور رسانه، هنرمندان، مجریان یا روزنامه‌نگاران نیست. در عوض، مردم روزمره بستری برای درگیر شدن در ژانرها و فرم های طنز مختلف دارند. برای مثال، در حالی که چهره سیاه و زرد چهره سنت‌های تئاتری هستند که در آن بازیگران عمدتاً سفیدپوست شخصیت‌های سیاه‌پوست و آسیایی را در قالب‌های کلیشه‌ای بسیار منفی به تصویر می‌کشند، در رسانه‌های اجتماعی، کاربران عادی سفیدپوست به عنوان بخشی از شیوه‌های رسانه‌ای روزمره خود درگیر این تقلیدهای نژادپرستانه می‌شوند (Matamoros-Fernández, رودریگز و ویکستروم، 2022). فراگیر شدن این شیوه ها به صورت آنلاین برخی، اما نه همه، پلتفرم های رسانه های اجتماعی (به عنوان مثال، فیس بوک) را مجبور کرده است که Blackface و دیگر کلیشه های نژادپرستانه را در سیاست های خود به عنوان محتوای “مضر” ممنوع کنند (متا، 2022). علاوه بر این، محتوا در رسانه‌های اجتماعی به راحتی قابل جستجو، تکرار و مقیاس‌پذیر است (بوید، 2010)، و به بیان طنزآمیز دسترسی وسیع‌تری نسبت به آنچه در ابتدا در نظر گرفته شده بود، اغلب به شیوه‌ای بی‌متن‌سازی می‌دهد. ارزیابی هدف نیز در رسانه‌های اجتماعی به‌ویژه دشوار است، زیرا دوسوگرایی فولکلور طنز توسط امکانات رسانه‌های دیجیتال، مانند مدولار بودن، تغییرپذیری، بایگانی‌پذیری و دسترس‌پذیری به سمت «ابر درایو» سوق داده می‌شود (Phillips & Milner, 2017, p. 46). .

طنز و ابزارهای لفاظی مختلف آن، به درجات مختلف، در قوانین مواجهه با کاربر پلتفرم‌ها – اغلب در خط‌مشی‌های مختلف پخش می‌شوند (به پیوست مراجعه کنید). اما وقتی صحبت از پرداختن صریح به محدودیت های بیان طنز می شود، شکاف های جدی در سیاست های پلت فرم وجود دارد. ارزیابی مقایسه‌ای 7 از سیاست‌های پلتفرم‌هایی که احتمالاً مطابق با تعریف قانون خدمات دیجیتال اتحادیه اروپا از «پلت‌فرم‌های آنلاین بسیار بزرگ» یا آستانه لایحه ایمنی آنلاین بریتانیا برای پلت‌فرم «رده 1» هستند یا نزدیک به آن هستند (فیس‌بوک، توییتر، YouTube و TikTok)، نشان می‌دهد که سیاست‌های فیس‌بوک با بیان طنزآمیز به‌طور جامع‌تر سروکار دارند. دستورالعمل های اجتماعی فیس بوک ارتباط ضمنی بین شوخ طبعی و آسیب پذیری در مکان های مختلف ایجاد می کند (به عنوان مثال، ممنوعیت تمسخر قربانیان استثمار جنسی، افراد دارای معلولیت جدی، و قربانیان جنایات ناشی از نفرت). در همین حال، توییتر، یوتیوب و تیک تاک نمونه‌هایی از محتوای «نفرت‌انگیز» و «مضر» را ارائه می‌کنند که به اشکال آشکارتر نفرت متمایل می‌شوند و مشخص نیست که طنزی که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، کجاست. علاوه بر این، فیس بوک، توییتر، یوتیوب و تیک تاک همگی هیچ تمایز واضحی بین ابزارهای لفاظی طنز مانند طنز، کنایه و تقلید قائل نیستند. این مهم است زیرا چهار پلتفرم از «طنز» و «مضحک» در سیاست‌های مختلف محافظت می‌کنند، اما همه در تعریف اساسی هیچکدام ناکام هستند (پیوست را برای خلاصه سیاست‌های پلتفرم ببینید). پلتفرم‌ها همچنین به «قصد» در سیاست‌های سخنان نفرت‌انگیز خود توجه می‌کنند (مثلاً تحریک به خشونت)، اما توضیح نمی‌دهند که چگونه با سخنان طعنه‌آمیز نفرت‌انگیز رفتار می‌کنند. خط‌مشی‌های پلتفرم به طور هدفمند مبهم باقی می‌مانند تا فضایی را فراهم کنند که بتوان در آن تفسیر انجام داد. اما تعاریف مبهم پیرامون طنز و ابزارهای بلاغی مختلف آن تنها ابهام بیشتری را در مورد مفهومی مبهم ایجاد می کند. این، همراه با عدم شناخت اینکه طنز قانونی می تواند نقشی در آسیب انباشته به افراد به حاشیه رانده شده تاریخی ایفا کند و به آسیب های اجتماعی سیستماتیک کمک کند، تلاش های پلتفرم ها را برای راه اندازی فرآیندهای حکومتی مؤثری که از گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی در برابر سوء استفاده محافظت می کند، پیچیده می کند. به طور مناسب با تعهدات آزادی بیان پلتفرم ها متعادل است (دیاس اولیوا و همکاران، 2020؛ فیلیتز و مور، 2018؛ ماتاموروس-فرناندز، 2017؛ پاسونن و همکاران، 2019).

بحث و طنز “آسیب های آنلاین”.

اصطلاح «آسیب آنلاین» در بحث‌های مربوط به «تنظیم و توسط پلتفرم‌ها» محوری شده است ( گیلسپی ، 2018). اتحادیه اروپا و بریتانیا تنها دو مورد از تعداد فزاینده حوزه‌های قضایی (لینکلیترز، 2021) هستند که مقررات پیشگام با اهداف اعلام‌شده تحت فشار قرار دادن پلت‌فرم‌ها برای حفاظت از آزادی بیان و همچنین رسیدگی شفاف و پیوسته به گسترش محتوا و رفتار مضر هستند. چالش این است که مفهوم «آسیب»، به‌ویژه «آسیب آنلاین» بدیهی نیست، و نقدهای مهم بر نحوه مفهوم‌سازی «مضرات [آنلاین]» توسط پلت‌فرم‌ها متمرکز شده‌اند (DeCook et al., 2022). و توسط کسانی که به دنبال اقداماتی برای رسیدگی به آن هستند (نش، 2019a؛ Turillazzi و همکاران، 2022، ص 10). مسئله تعریف و دامنه به ویژه در حوزه‌های قضایی مانند بریتانیا که می‌خواست نه تنها محتوای غیرقانونی و رفتاری را که باعث آسیب می‌شود (مثلاً گفتاری که خشونت را آزار می‌دهد یا تحریک می‌کند)، تنظیم کند، بلکه «قانونی اما مضر» را نیز تنظیم کند، ثابت شده است. محتوا و فعالیت به طور انتقادی، در مورد اختلاف نظرهای تعریفی فعلی در مورد «مضرات [آنلاین]»، این یک بحث انتزاعی و فلسفی نیست – در سایه مقررات قریب الوقوع که در آن بحث ها در مورد تعریف مناسب «مضرات آنلاین» رنگ آمیزی شده است. نگرانی در مورد پتانسیل برای بیش از حد نظارتی مرتبط با تعاریف گسترده تر یا مبهم (بارتولو و ماتاموروس-فرناندز، آینده). در این مقاله، تمرکز ما عمدتا بر روی اختلافات و مناقشات مربوط به دامنه و تعریف “آسیب” در دسته ” قانونی اما مضر” مقررات ایمنی آنلاین در حال ظهور است. 9

این ایده که خطر “آسیب” فردی ممکن است مستلزم مداخله نظارتی باشد، سابقه طولانی دارد (نش، 2019b). به ویژه، مفاهیم لیبرال «آسیب» که در کار نظریه‌پردازانی مانند جان استوارت میل و جوئل فاینبرگ به تصویر کشیده شده‌اند، در بحث‌های معاصر پیرامون مقررات قانونی، از جمله بحث‌های نظارتی «آسیب‌های آنلاین»، بنیادی هستند. فیلسوف جان استوارت میل (1859) در قرن نوزدهم انگلستان، «اصل آسیب» را به عنوان آستانه ای که برای توجیه مداخله (از جمله مداخله دولت) در امور فردی باید به آن رسید، مطرح کرد. از نظر میل، آزادی فردی، از جمله آزادی بیان، بسیار مهم بود، و دولت – و همچنین جامعه به طور گسترده‌تر – فقط در تجاوز به آزادی فردی «برای جلوگیری از (فرد از ایجاد آسیب) به دیگران» موجه بود (1978، ص 20). از آنجایی که میل آزادی بیان را اساسی برای شکوفایی فردی می‌دانست، تنها در زیرمجموعه‌ای محدود از موارد حاضر بود ماهیت بالقوه مضر اعمال گفتاری را بپذیرد: زمانی که گفتار محرک آشکار خشونت و افترا بود (رجوع کنید به رایلی، 2009).

یک قرن پس از میل، فیلسوف حقوقی آمریکایی جوئل فاینبرگ (1987) یک رساله چهار جلدی با استناد گسترده در مورد آسیب ارائه کرد. در حالی که کار فلسفی میل در مورد آسیب مربوط به تحدید «منطقه شخصی عدم مداخله اجتماعی» برای افراد بود، فینبرگ به صراحت به دنبال تئوریزه آسیب به عنوان راهی برای تعیین مرزهای مجازات کیفری مشروع افراد بود (بل، 2021، ص. 165). فاینبرگ آسیب را به‌عنوان «خنثی کردن، عقب‌نشینی، یا شکست دادن یک منفعت» (1987، ص 33) نادرست تعریف کرد و به‌ویژه به عقب‌نشینی در «منافع رفاه» افراد توجه داشت. منظور او از “منافع رفاه”، الزامات اساسی لازم برای افراد برای ساختن نسخه خود از “زندگی خوب” بود. اینها شامل طیفی از علایق از «عدم جذب درد و رنج» (آسیب جسمانی) تا «ظرفیت درگیر شدن به طور معمول در روابط اجتماعی و لذت بردن و حفظ دوستی ها» بود (Feinberg, 1987, p. 37). مانند میل، فاینبرگ بر تحریک یا تهدید به عنوان شرایط ضروری برای تعریف اقدامات گفتاری به عنوان “مضر” تمرکز کرد، که بیشتر قوانین گفتاری را در سراسر جهان آگاه کرده است (Sinpeng et al., 2021). با این حال، قوانین و مقررات مختلف کشورهای اروپایی فراتر از تحریک هستند و به عنوان مثال، سایر سخنان مضر مانند «کلیشه‌سازی یا انگ منفی» (مثلاً مقررات رسانه‌ای در بریتانیا)، «انکار و غیره اعمال خشونت‌جمعی، خشونت، یا نسل‌کشی» (مثلاً قوانین کیفری در اسپانیا) و «جرایم یا جرایم حیثیتی» (مثلاً، قوانین کیفری در آلمان و سوئیس) (براون، 2015، فصل 2).

در زمینه ایالات متحده، فاینبرگ (1988) یک “اصل جرم” پیچیده را برای کمک به قانونگذاران در مداخله در گفتار و رفتاری که در حالی که آستانه آسیب را برآورده نمی کند، توضیح می دهد (براون و سینکلر، 2020)، یک نکته پرت از نظر تنظیم گفتار (براون و سینکلر، 2020) است.

محدودیت عمدتاً غیر جنایی)، از جمله مواردی از شوخی‌های نژادپرستانه. فاینبرگ (1988) تحت «اصل تخلف» خود مجموعه ای از معیارها را برای ارزیابی «جدی بودن» و «معقول بودن» رفتار توهین آمیز پیشنهاد کرد. از جمله، قضاوت درباره «جدی بودن» شامل ارزیابی «وسعت»، «مدت» و «تأثیر» یک جرم خاص بود. قضاوت درباره «معقول بودن» یک رفتار شامل ارزیابی این بود که آیا رفتار مورد نظر «ارزش اجتماعی» مهمی دارد یا گفتار مهمی را تشکیل می‌دهد که ارزش محافظت دارد. با این حال، این سؤال که بین گفتار «مضر» و گفتار «توهین آمیز» و اینکه کدام یک از آن گفتار توهین آمیز جایز و کدام غیر مجاز است، مرز بکشیم، به شدت مورد بحث است. این امر به‌ویژه در زمینه اروپای غربی به خوبی نشان داده می‌شود، جایی که در مقایسه با ایالات متحده، محدودیت‌های قانونی بیشتری برای گفتار مضر اعمال می‌شود (کان، 2013)، که در آن «بیان توهین‌آمیز» نیز با محدودیت مواجه شده است (O’Reilly, 2016). 10 در اروپای غربی، دادگاه اروپایی حقوق بشر (ECtHR) با هدف ایجاد توازن بین محدود کردن طنز در مواردی که «بی رویه» است، به حق بیان «توهین، شوک یا مزاحمت» در چندین پرونده مرتبط با طنز استناد کرده است. توهین آمیز 11 و محافظت از طنز زمانی که به «مناظره عمومی» کمک می کند یا دارای ارزش «منافع عمومی» است (گودیولی، 2020؛ کوهن، 2019). در موارد بسیار کمی، دادگاه حمایت از حقوق انسانی افراد (مثلاً حق عدم تبعیض علیه) را بر ارزش «منافع عمومی» طنز اولویت داده است (مثلاً، Féret v. Belgium, 2009). همانطور که گودیولی و لیتل (2022) خاطرنشان می کنند، علیرغم موقعیت مرکزی حیثیت در رویکردهای اروپای غربی به مقررات آزادی بیان، دادگاه حقوق بشر اروپا در استفاده از آسیب به عنوان یک آزمون عینی برای تعیین اینکه چه زمانی طنز غیرقانونی است، ناسازگار بوده و در عوض به “جرم بی دلیل” روی آورده است. تست برای محدود کردن گفتار طنز.

علاوه بر این، تلفیق آسیب با توهین اغلب یک استراتژی است که برای تضعیف پرونده برای پرداختن اجباری به سخنانی که آسیب می‌رساند، به‌ویژه گفتاری که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می‌دهد، استفاده می‌شود (والدرون، 2012، ص 111). فراتر از (اگر غیرقابل تفکیک از) حوزه کاملاً قانونی باشد، یک بعد اجتماعی سیاسی مهم در بحث های جهانی جاری در مورد مجاز بودن گفتار «توهین آمیز»، از جمله در اروپا، وجود دارد. به‌ویژه از دهه 1990، در شرایطی که نگرانی‌های جهانی در مورد چندفرهنگی، حقوق LGBTIQ+ و اسلام وجود دارد، زبان «ارزش‌های لیبرال (آزادی بیان)» و «حق توهین» به طور استراتژیک توسط برخی برای پیشبرد برنامه‌های پوپولیستی خود به کار گرفته شده است. هزینه های واقعی برای یکپارچگی اجتماعی (لارسن، 2013؛ ماوسن و گریلو، 2014؛ روستبل، 2008).

در زمینه ایالات متحده، محقق حقوقی جرمی والدرون (2012) انتقاد مهمی از استفاده از «جرم» برای ارزیابی مجاز بودن سخنرانی ارائه می‌کند و اصرار دارد که هنگام پرداختن به آسیب‌های سخنرانی که افراد و گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می‌دهند، تنظیم‌کننده‌ها باید چکه آن را در نظر بگیرند. جلوه های قطره ای، نه فقط آنهایی که فوری است. او در ادامه استدلال می‌کند که برخی از اشکال سوء استفاده که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می‌دهند، صرفاً با برانگیختن «آسیب، شوک و خشم […] ذهنی» (ص. 106) به اهداف آنها «توهین» نمی‌کنند، بلکه به طور عینی به آنها آسیب می‌رسانند. حمله به حیثیت آنها، که به عنوان جایگاه اجتماعی آنها درک می شود، که بیشتر با نحوه مفهوم سازی آسیب های گفتاری در قوانین اروپای غربی همسو است . به طور مشابه، همچنین در زمینه ایالات متحده، فیلسوف ملینا کنستانتین بل (2021) “اصل جرم” را برای تنظیم سوء استفاده “کم کلید” که هدف آن گروه های تاریخی به حاشیه رانده شده است را رد می کند. او استدلال می کند که “دانش علمی مدرن” در مورد ارتباط بین گفتار متعصبانه و “اشکال آسیب روانی ملموس، مکانیسم های انتقال هنجارهای فرهنگی، سوگیری ضمنی، تبعیض ساختاری و غیره” نشان می دهد که این گفتار، از جمله گفتار طنز، بیشتر است. به طور مناسب از طریق یک لنز آسیب ارزیابی شده است (ص. 163). کار والدرون و بل ارتباط خود را در زمینه اروپایی حفظ کرده است. اگرچه مدتهاست که پذیرفته شده است (نه بی دلیل) که بین رویکردهای ایالات متحده و اروپای غربی در تنظیم گفتار تفاوت اساسی و حتی ناسازگاری وجود دارد. “اجماع اروپایی” در مورد ممنوعیت سخنرانی مضر، مانند سخنان نفرت، در قرن بیست و یکم تحت فشار قرار گرفته است و “فرض های ثابت” در مورد محدود کردن “بیان تحریک آمیز” دیگر کاملاً ثابت نیستند (Heinze, 2013, pp. 591). -592).

یکی از اصول فلسفی که نیاز به مفهوم سازی گسترده آسیب های مربوط به گفتار را پشتیبانی می کند، چیزی است که الکساندر براون نظریه پرداز سیاسی و حقوقی آن را «اصل عدم تبعیت» می نامد، که معتقد است محدودیت های گفتاری «اگر برای محافظت از افراد در برابر اعمال مفید باشد» توجیه می شود.

بیانی که اعمال تبعی را نیز تشکیل می دهند» (براون، 2015، ص 75). 12 این اصل بر اساس پژوهش‌های نژاد انتقادی توسط نویسندگانی مانند ریچارد دلگادو و ژان استفانسیچ و اندیشه‌های فلسفی فمینیستی از دانشمندانی مانند Rae Langton، Mary Kate McGowan، Ishani Maitra و دیگران است. این محققین با تکیه بر «دانش های مستقر» خود (هاراوی، 1988)، ادعا می کنند که گفتار «چیزهایی را انجام می دهد» 13 و بنابراین می تواند هم باعث آسیب شود و هم می تواند آسیب ایجاد کند. این یک یادآوری قوی از محدودیت‌های حفظ مفهوم‌سازی‌های لیبرال مسلط از آسیب، از جمله مفاهیم میل و فاینبرگ، به عنوان بی‌طرف اجتماعی است. کار بعدی روش‌های مختلفی را آشکار کرد که در آن، نظریه‌پردازان لیبرال مانند میل و فاینبرگ، با ترسیم مرزهای تعریفی پیرامون مفهوم «آسیب» برای ارضای جهان‌بینی خاص خود، توانستند «آسیب‌های واقعی را پنهان کنند و برخی از مفاهیم زندگی خوب را به حاشیه برانند. ” (اسمیت، 2006، ص 3).

یکی دیگر از بینش‌های با ارزش دیگر از سوی محققان نژاد منتقد و فمینیست، نظریه‌پردازی دقیق در مورد روش‌هایی است که آسیب‌های گفتار نه تنها با زمینه‌های گسترده‌تر نابرابری ساختاری، اجتماعی و سیاسی و ستم ارتباط دارد، بلکه از آنها جدا نیست (به عنوان مثال، مک‌گوان، 2009؛ مک ترنان، 2018). این زمینه‌سازی به‌ویژه هنگام برخورد با اشکال مختلف گفتار «سطح پایین» یا به طرز ماهرانه‌ای تبعیض‌آمیز، از جمله انواع خاصی از بیان طنز با هدف افراد و گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی، بسیار مهم است. به نظر می رسد که این گفتار نسبت به انواع اعمال گفتاری که آستانه های جنایی را برآورده می کنند، شدیدتر باشد (و ممکن است در واقع باشد)، با این حال پتانسیل آسیب رساندن آن پس از ارزیابی «شرایط پس زمینه» بی عدالتی ساختاری آشکار می شود (فریدلندر، 2018). ). در واقع، یک انتقاد قدرتمند از مفاهیم لیبرال از آسیب که توسط نظریه‌پردازانی مانند میل و فاینبرگ ارائه شده است، تمایل آن‌ها به تمرکز کنش‌ها و عاملیت فردی بر عوامل ساختاری هنگام تصمیم‌گیری در مورد رسیدن به آستانه آسیب بوده است (مثلاً، پمبرتون، 2015). با این حال، برای افراد متعلق به گروه‌هایی که ستم‌های ساختاری و تاریخی را تجربه می‌کنند، اشکال «معمول» و «ظریف» سوء استفاده «اثرات تجمعی» دارند (گلبر و مک‌نامارا، 2016، صفحات 500-501؛ همچنین رجوع کنید به فریمن و شروئر، 2020 ؛ مک گوان، 2009). در مورد شوخ طبعی، ایده آسیب تجمعی به طور خاص به دلیل ارتباط “چرخه های شوخی” – الگوهایی در استفاده از طنز که در طول زمان در حوزه عمومی تکرار می شوند، مناسب است (الیس، 1991). این چرخه ها را نباید نادیده گرفت: همانطور که فیلسوف اما مک کلور نوشته است، “شوخی ها و تهدیدها [با هم] ترکیب شدند” در پیش از نسل کشی رواندا، اما اهمیت “جوک ها” تنها زمانی آشکار شد که خشونت شروع شده بود (مک کلور، 2020، ص 132). اما نکته اصلی ما در اینجا این است که حتی زمانی که شوخی‌های تحقیرآمیز چنین رویدادهای وحشتناک وحشیانه‌ای را دنبال نمی‌کنند ، به حدی اهمیت دارند که به آسیب‌های انباشته برای افراد کمک می‌کنند. علاوه بر این، چنین شوخی‌هایی هم نشان‌دهنده و هم شکل‌هایی از نابرابری ساختاری را تداوم می‌بخشند که به سادگی نمی‌توان آنها را «صرفاً» با اعمال خشونت آشکار اندازه‌گیری کرد.

مهم است که مشخص شود استانداردهای شواهد برای «آسیب» هنگام بحث در مورد آسیب در سطح فردی در مقابل آسیب اجتماعی متفاوت است.

همانطور که محقق حقوقی Nathalie Smuha (2021) استدلال کرده است، آسیب های اجتماعی اغلب در درازمدت رخ می دهد و اثبات یک رابطه علی مستقیم بین یک عمل خاص و یک آسیب را دشوار می کند (و لزوما ممکن نیست). همانطور که او اشاره می کند، یکی از زمینه هایی که چارچوب آسیب در سطح فردی با موفقیت به چالش کشیده شده است، قانون محیط زیست است، جایی که تشخیص داده شده است که آسیب هایی مانند آلودگی در طول زمان انباشته می شوند، اثراتی را در سراسر جامعه توزیع می کنند و نیاز به چارچوب متفاوتی با چارچوب فردی دارند. سطح آسیب از این نظر، چارچوب‌های بیش از حد فردی برای مفهوم‌سازی «محتوای قانونی اما مضر» (به عنوان مثال، همانطور که در حال حاضر در پیش‌نویس لایحه ایمنی آنلاین بریتانیا پیش‌بینی شده است) ممکن است محدودکننده باشد. ادعای رسیدگی به آسیب های سطح اجتماعی در رسانه های اجتماعی به شدت در موارد اطلاعات نادرست / نادرست، مسائل بهداشت عمومی و امنیت ملی، 14 و همچنین در رابطه با تهدیدات جدید برای حریم خصوصی مطرح شده است (اگرچه اصلاً بحث برانگیز نیست). در نتیجه اقداماتی مانند هدف‌گیری الگوریتمی در سطح گروه، که تأثیرات بسیار فراتر از هر فرد خاصی دارد، معرفی شده است (به عنوان مثال، نگاه کنید به Mittelstadt، 2017؛ Smuha، 2021). و با این حال، موردی نیز برای اتخاذ یک لنز آسیب اجتماعی برای ارزیابی و کاهش سوء استفاده آنلاین سطح پایین که افراد و گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می‌دهد، وجود دارد.

مانند مقوله «قانونی اما مضر»، مفهوم «آسیب اجتماعی» در معرض اتهام بیش از حد مبهم بودن است، که به راحتی توسط صاحبان قدرت برای توجیه همه اشکال بیش از حد نظارتی مورد استفاده قرار می گیرد (به کمیته مشترک پیش نویس لایحه ایمنی آنلاین مراجعه کنید. ، 2021، ص 36). با این حال، حساسیت به پویایی‌های ساختاری و اجتماعی زمانی که به ارزیابی و پرداختن متناسب آسیب‌های آنلاین می‌رسد، حیاتی است. یک رویکرد پیچیده به «آسیب‌های آنلاین» همواره مستلزم پرداختن به پرسش‌هایی درباره نحوه تعامل پویا محتوا و رفتار آنلاین با عوامل دیگر برای ایجاد تأثیرات در دنیایی به‌سرعت در حال تغییر، مرتبط و پیچیده است (هارگرو و لیوینگستون، 2006). در مورد طنز آنلاین که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، پلتفرم‌ها باید مضرات آن را تشخیص دهند زمانی که این طنز در چارچوب سرکوب ساختاری از قبل موجود ارزیابی شود (به عنوان مثال، خشونت پلیس علیه افراد نژادپرستانه، جنایات ناشی از نفرت علیه افراد تراجنسیتی) (بل). ، 2021). سپس این سؤال مطرح می‌شود که یک پاسخ پلتفرم متناسب و ظریف چگونه ممکن است برای به حداقل رساندن آسیب شوخ طبعی (خطر) به نظر برسد.

راه حل هایی برای آسیب های آنلاین

یک مفهوم مهم از تعریف گسترده‌تر «مضرات» فراتر از چارچوب‌های قانونی موجود و اتخاذ رویکردی سیستمی برای شناسایی آسیب‌ها فراتر از تک تک محتواها و نقض‌های کاربر این است که این امر می‌تواند (و باید) جای خود را به اجرای راه‌حل‌های مختلف بدهد. فراتر از حذف محتوا و ممنوعیت‌های کاربر، که خود از سیستم عدالت کیفری موجود الهام گرفته‌اند و از لحاظ تاریخی بر رویکردهای تعدیل محتوای پلتفرم تسلط داشته‌اند (به گلدمن، 2021؛ Schoenebeck و همکاران، 2021 مراجعه کنید). در اوایل سال 2022، یک گزارش کمیته مجلس عوام (کمیته دیجیتال، فرهنگ، رسانه و ورزش، 2022) توصیه کرد که لایحه بریتانیا اصلاح شود تا «شامل فهرست‌های غیر جامع و گویا از اقدامات پیشگیرانه و اصلاحی فراتر از حذف برای غیرقانونی و غیرقانونی باشد». محتوای قانونی اما مضر، متناسب با خطر و شدت آسیب، تا منعکس کننده یک رویکرد ساختاریافته به محتوا باشد» (ص 26). این گزارش مثال‌هایی مانند «برچسب‌گذاری یا برچسب‌گذاری، پوشش، ویرایش، بررسی حقایق، اولویت‌زدایی، تلنگر زدن، ترویج گفتار مخالف، محدود کردن یا غیرفعال کردن تعامل خاص و/یا عملکردهای تبلیغاتی (مانند لایک‌ها و اشتراک‌گذاری درون و بین پلتفرمی) و به همین ترتیب» (ص 26). در نسخه‌های قبلی لایحه بریتانیا، پلتفرم‌های «رده 1» موظف بودند در ارزیابی‌های ریسک و شرایط خدمات خود نحوه برخورد با محتوای قانونی اما مضر را مشخص کنند (بخش 13(3)). پلتفرم‌ها همچنین ملزم به ارائه به اصطلاح «ابزارهای توانمندسازی کاربر» هستند تا کاربران را قادر سازند تا قرار گرفتن در معرض محتوایی را که ترجیح می‌دهند با آن درگیر نشوند محدود کنند (بخش 14).

می‌توان امیدوار بود که ارزیابی‌های ریسک پلت‌فرم‌ها و شرایط خدمات، چگونگی ارتباط راه‌حل‌های پیشنهادی پلت‌فرم‌ها را با قضاوت آن‌ها نه تنها در مورد شدت، بلکه در مورد ماهیت یک آسیب خاص، روشن کند (Benesch، 2020، پیشنهاد 5). برای مثال، «ابزارهای توانمندسازی کاربر»، مانند توانایی یک کاربر برای تغییر تنظیمات توصیه‌های شخصی‌شده خود یا «لغو دنبال کردن» یک حساب، ممکن است به محافظت از افراد در برابر آسیب‌های خاص کمک کند. اما این ابزارها در مواجهه با بسیاری از آسیب‌های ماهیت اجتماعی‌تر به طرز تاسف‌باری ناکافی هستند (Milano, Taddeo & Floridi, 2020) و همچنین می‌توانند بار بیش از حدی را بر دوش کسانی که بیشتر تحت تأثیر آسیب‌های آنلاین قرار می‌گیرند، که در نهایت «ایمنی» مداوم انجام می‌دهند، قرار دهند. کار» برای محافظت از خود (ژیلت، 2020). تعیین اینکه کدام اقدامات برای مقابله با آسیب های خاص (خطرات) به اندازه کافی مناسب هستند، نیازمند پلتفرم هایی است که ارزیابی های خود را حول تناسب، مبادلات مرتبط و اثربخشی کلی تنظیم کنند. همچنین کارهای بسیار مهمی (نظری و تجربی) در مورد راه‌حل‌های «فراتر از حذف» مانند کاهش رتبه محتوا، هشدارهای بینابینی، کاهش عملکردهای تعامل، و غیره باقی مانده است .

با این وجود، قبل از تعیین مناسب‌ترین راه‌حل‌ها برای محتوا و رفتاری که می‌تواند به آن آسیب برساند، پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی هنوز باید ابتدا تعیین کنند که چه زمانی و چگونه محتوا (به صورت فردی یا در مجموع) ممکن است به آن آسیب برساند. ما در بخش بعدی با تمرکز بر کار دشوار درک و ارزیابی محدودیت‌های طنز به این سؤال می‌پردازیم، و پیشنهاد می‌کنیم که مفاهیم و اصول حاصل از مطالعات طنز انتقادی و نظریه موضع فمینیستی می‌توانند به پلتفرم‌ها در این تلاش کمک کنند.

استفاده از موقعیت به عنوان یک ابزار اضافی برای ارزیابی زمانی که شوخ طبعی به احتمال زیاد آسیب می رساند

ارزیابی زمانی که شوخ طبعی می تواند آسیب برساند، کار آسانی نیست، همانطور که توسط تحقیقاتی که نحوه مبارزه دادگاه ها با ارزیابی پرونده های مربوط به شوخ طبعی را مورد بررسی قرار داده است، اثبات می شود (گودیولی، 2020؛ گودیولی و لیتل، 2022؛ لیتل، 2008). رویه قضایی مربوط به طنز در ایالات متحده و اروپای غربی نشان می دهد که دادگاه ها درک محدودی از ابزارهای بلاغی مختلف مورد استفاده در جملات طنز دارند، که توانایی آنها را برای ارزیابی مداوم و متناسب این شکل از بیان تضعیف کرده است (گودیولی و لیتل، 2022). گودیولی و لیتل توضیح می‌دهند که چگونه دادگاه‌ها اغلب از اصطلاحات طنز، تقلید و طنز «به جای هم» استفاده می‌کنند، که آنها را به مشکلات تفسیری هنگام ارزیابی طنز سوق می‌دهد (ص. 308)، یک تناقض اصطلاحی که ما همچنین در تحلیل خود از سیاست‌های پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی مشاهده کردیم. بنابراین، آنها استدلال می‌کنند که بینش‌های حاصل از مطالعات طنز انتقادی «می‌تواند مبنای یک رویکرد دقیق‌تر و سیستماتیک‌تر به طنز در سیستم‌های قضایی مختلف باشد» (ص. 305). همچنین از بینش های به دست آمده از مطالعات طنز انتقادی بهره مند می شود. این به این دلیل است که این بورسیه نه تنها نحوه عملکرد طنز را بر اساس مجموعه قوانین متفاوتی نسبت به سایر اشکال بیان نشان می دهد (گودیولی، 2020؛ گودیولی و لیتل، 2022؛ لیتل، 2008). ، بلکه به این دلیل که اهمیت عوامل ساختاری مانند قدرت گوینده هنگام ارزیابی محدودیت های طنز را روشن می کند.

در واقع، محققان در رشته‌های مختلف بر اهمیت در نظر گرفتن عوامل ساختاری در تعیین احتمال آسیب گفتار از جمله بیان طنز تأکید کرده‌اند. محققان طنز خاطرنشان کرده‌اند که مسئولیت‌های «نویسندگان» متون طنز را نمی‌توان تابع «اخلاق خواندن» دانست (دیویس و ایلوت، 2018، ص 15؛ کویپرس، 2011). یعنی همانطور که دیویس و آیلو (2018، ص 15) توضیح می‌دهند، دریافت بیان طنز در فضاهای عمومی اغلب به بحث‌های قطبی حول آزادی بیان، عمد و جرم فرو می‌رود، که در آن هنرمند [در در مورد رسانه های اجتماعی، کاربران روزمره به طور کلی] حق آزادی بیان اغلب حتی بالاتر از آنچه که به طور متعارف درک می شود مقدس تلقی می شود» (دیویس و آیلو، 2018، ص 15). با این حال، آن‌ها استدلال می‌کنند که هنگام ارزیابی پتانسیل آسیب‌رسانی شوخ طبعی، توجه کمتری به قدرت گوینده شده است (دیویس و آیلو، 2018). مفهوم قدرت گوینده در این پژوهش ارتباط نزدیکی با مفهوم باختین (1982) از «کارناوالسک» دارد، یک سنت طنز که در آن اعضای طبقات پایین از طنز برای براندازی ساختارهای قدرت سرکوبگر استفاده می کنند. 16 این مفهوم سازی نقطه شروع مفیدی برای اتصال طنز به مسائل مربوط به قدرت و شناسایی مواردی است که طنز ممکن است در موارد خاص مضر باشد (مثلاً هنگام تمایز بین طنز واقعی، که از نظر اجتماعی اصلاح کننده است، زیرا به ارقام با ‘ ضربه می زند . اقتدار» 17 (به عنوان مثال، نخبگان سیاسی)، و «شبه طنز»، که از نظر اجتماعی خورنده است ، زیرا به طور نمایشی از طعنه و کنایه برای ضربه زدن به گروه های آسیب پذیر استفاده می کند (موندال، 2018). با این حال، استفاده از این رویکرد برای درک قدرت گوینده در مبادلات طنزآمیز ممکن است کوتاهی کند. با تمرکز بر وضعیت طبقاتی/اجتماعی (مثلاً پرولتاریا در مقابل بورژوازی)، سایر ابعاد قدرت (مثلاً در امتداد ابعاد نژاد، جنسیت و تلاقی آنها) اغلب به طور کامل مورد بررسی قرار نمی گیرند. محققینی مانند دیویس و ایلوت (2018) هنگام بررسی تأثیرات مبادلات طنزآمیز ، پایه‌های مهمی را در اصرار به بررسی دقیق «مواضع موضوعی مختلف […] از مکان‌های مختلف امتیاز و/یا تابعیت ما» ایجاد می‌کنند (ص. 16، ما تاکید) ، با این حال فضای زیادی برای رویکردهای نظری سیستماتیک تر و ظریف تر بر اساس چارچوب هایی که به طور خاص برای درمان تقاطع و موقعیت طراحی شده اند، باقی بگذارید.

فیلسوفان زبان فمینیست مدت‌هاست که استدلال کرده‌اند که «اقتدار» گوینده در تعیین اینکه آیا گفتار-کنش‌ها می‌توانند مضر باشند یا نه، بسیار مهم است (لنگتون، 1993؛ مایترا، 2012؛ مک گوان، 2009، ص 389). به طور کلی، افراد در صورتی دارای اقتدار هستند که تعیین رسمی آنها به آنها اجازه “تخصیص وظایف به دیگران” یا تأثیرگذاری بر تنظیم هنجارها را بدهد (به عنوان مثال، یک معلم یا یک قانونگذار – مایترا، 2012، ص 14؛ همچنین رجوع کنید به لانگتون، 1993). با این حال، می‌توان اختیار را نیز «اعطا کرد» (Maitra, 2012, p. 107): یک سخنران بدون مقام رسمی می‌تواند «اقتدار مشتق شده» داشته باشد، اگر کسانی که دارای اختیارات رسمی این اختیار را به آن سخنران تفویض کنند یا در مداخله کوتاهی کنند. در مورد گفتار/اقدامات آن سخنران (Maitra, 2012, pp. 104-105). اقتدار همچنین می تواند از بافت اجتماعی بیرون بیاید. یعنی گفتار ممکن است مضر باشد اگر آنچه گفته می‌شود برای مثال با سیستم‌های ستم جنسی و نژادی مطابقت داشته باشد (McGowan, 2009).

مفاهیمی از نظریه موضع فمینیستی مانند «موقعیت» و «زمینه‌های گفتمانی» (الکوف، 1988؛ 1991) به نظریه‌های قبلی در مورد نقش عوامل ساختاری در تعیین اینکه چه زمانی گفتار، از جمله بیان طنزآمیز، احتمالاً آسیب می‌زند، تفاوت‌های ظریفی می‌افزاید. به طور خاص، مفهوم موقعیت به ویژه برای چگونگی جلب توجه به روش‌هایی که در آن موقعیت‌های موضوعی متنوع و متقاطع افراد بر آنچه گفتار با دیگران انجام می‌دهد و بر «معنا و حقیقت» آنچه گفته می‌شود، جلب می‌کند، مرتبط است (الکوف، 1991، ص 6). موقعیت (به عنوان مثال، آلکوف، 1988؛ 1991) باعث تأمل در مورد تأثیراتی می شود که تعاملات روزمره بسته به موقعیت های موضوعی متعددی که افراد اشغال می کنند (نه تنها با توجه به وضعیت اجتماعی-اقتصادی یا اقتدار رسمی آنها، بلکه همچنین نحوه قرار گرفتن آنها در محدوده پاتریشیا هیل کالینز). (1990) “ماتریس سلطه” را می نامد). این بدان معناست که، برای مثال، یک زن دگرباش سفید طبقه متوسط ​​از یک کشور غربی، از نظر نژاد و طبقه‌اش موقعیت ممتازی را به خود اختصاص می‌دهد، اما موقعیت او در شبکه‌ای از روابط جنسیتی نسبت به مردان سفیدپوست جنسیتی سیاس در یک مردسالار فاقد قدرت است. جامعه. در عین حال، زنان سیاه‌پوست به دلیل ماهیت درهم تنیده موقعیت‌های سوژه‌شان از نظر نژاد، جنسیت، طبقه و جنسیت، از لحاظ تاریخی ستم‌های همزمان و تجمعی را تجربه کرده‌اند (کالینز، 1990؛ کرنشاو، 1991). مشابه استدلال‌هایی که فیلسوفان زبان فمینیست ارائه می‌کنند، عوامل زمینه‌ای بیرونی که افراد در درون آنها قرار می‌گیرند بر موقعیت‌های نسبی افراد نسبت به دیگران تأثیر می‌گذارند، «همانطور که موقعیت یک پیاده روی صفحه شطرنج امن یا خطرناک، قدرتمند یا ضعیف تلقی می‌شود. به رابطه آن با مهره های دیگر شطرنج» (الکوف، 1988، ص 443).

لیندا آلکوف، فیلسوف فمینیست آمریکای لاتین ۱۹ ، در مقاله خود درباره مشکلات مربوط به صحبت کردن برای دیگران توضیح می دهد که برای درک شیوه های گفتمانی گفتار یا نوشتن (آنچه او آن را «آیین های صحبت کردن» می نامد)، باید بر آنچه گفته می شود/نوشته می شود تمرکز کرد. در ترکیب با توجه به موقعیت گوینده و زمینه وسیع تر (1991، ص 12). الکوف می نویسد: «کسی که با چه کسی صحبت می کند به اندازه آنچه گفته می شود برای معنا و حقیقت اهمیت دارد. در واقع، آنچه گفته می‌شود با توجه به اینکه چه کسی صحبت می‌کند و چه کسی گوش می‌دهد، تغییر می‌کند.» (1991، ص 12). برای او، مکان گوینده نه تنها «از نظر معرفتی برجسته» است، بلکه «مکان‌های ممتاز خاصی از نظر گفتمانی خطرناک هستند. (ص. 7). به طور خاص، الکوف معتقد است که شیوه‌های خاص افراد ممتاز، مانند صحبت کردن از طرف یا از جانب افراد کم‌مطلوب 20 (مثلاً، در مورد ما، برای مثال، نخبگان فنی و سیاسی «مضرات آنلاین» را تعریف می‌کنند. بدون مشورت با کسانی که بیشتر تحت تأثیر سوء استفاده آنلاین قرار گرفته اند)، پتانسیل «افزایش یا تقویت ظلم و ستم گروهی را که از آن صحبت می شود» (ص. 7) دارند. در جامعه، همچنین می تواند سیستم های ظلم را تقویت کند. مانند موقعیت، «زمینه گفتمانی» که در آن گفته ها ساخته می شوند نیز برای بازکردن «آیین های سخن گفتن» بسیار مهم است. الکوف بافت گفتمانی را به عنوان «ارتباطات و روابط دخالت بین گفتار» تعریف می کند. /متن و دیگر گفته ها و متون و همچنین اعمال مادی در محیط مربوطه، که نباید با محیطی که به لحاظ فضایی مجاور رویداد گفتمانی خاص است اشتباه گرفته شود. 12). او توضیح می‌دهد که زمینه‌ها و مکان‌های خاصی «با ساختارهای ظلم و ستم متحد هستند»، در حالی که برخی دیگر «با مقاومت در برابر ظلم متحد هستند» (ص 15). بنابراین، او استدلال می‌کند که همه زمینه‌ها و مکان‌ها «از نظر سیاسی برابر نیستند، و با توجه به اینکه سیاست با حقیقت مرتبط است، همه از نظر معرفتی برابر نیستند» (ص 15).

در ادامه این بخش، دو نمونه از مواردی را که ما آن‌ها را «قانونی اما مضر» در نظر می‌گیریم که افراد و گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار داده است، شرح می‌دهیم و نشان می‌دهیم که چگونه توجه به «موضعیت» و «زمینه‌های گفتمانی» می‌تواند به پلتفرم‌ها کمک کند تا تشخیص دهند که طنز ارائه شده در این موارد به احتمال زیاد آسیب می رساند (و نه صرفاً توهین) و از این رو نیاز به مداخله آنها دارد. با این حال، این مداخله باید متناسب با خطر آسیب مرتبط با محتوا باشد، به این معنی که پلتفرم‌ها باید مایل به آزمایش راه‌حل‌های مختلف فراتر از ابزار صریح حذف محتوا باشند.

پارودی های مضر

تقلید یک نوع خاص از طنز است که “مجبور به ارجاع به آنچه استهزا می شود” است (دیویس و آیلوت، 2018، ص 12). در سال 2020، فرانچسکا رمزی، نویسنده، تهیه کننده و بازیگر تلویزیون آمریکایی آفریقایی تبار، یوتیوب را در توییتر فریاد زد که به بزرگترین سازندگانش اجازه داده است در این پلتفرم به بهای استفاده از اقلیت ها به عنوان لبه شوخی های این یوتیوبرها ثروتمند شوند (رمسی، 2020). این توییت در پاسخ به عذرخواهی خالق یوتیوب، شین داوسون، به دلیل اجرای Blackface در برخی از ویدئوهای کمدی قبلی خود منتشر شد. عذرخواهی داوسون به دنبال عذرخواهی ویدیویی دیگری توسط جنا ماربلز، ستاره یوتیوب، که نیکی میناژ، خواننده رپ متولد ترینیدادی را در یکی از ویدیوهای اولیه خود تقلید کرده بود، انجام شد. هم داوسون و هم ماربلز در یک لحظه حسابرسی دسته جمعی در ایالات متحده (و در سطح جهانی) در مورد نژاد و نژادپرستی پس از اعتراضات سال 2020 زندگی سیاه پوستان مهم است (BLM) پس از قتل جورج فلوید توسط پلیس عذرخواهی کردند. در بحبوحه این ممیزی جهانی (به مندز، 2021 مراجعه کنید) و ملی-فرهنگی، برخی این تقلیدهای نژادپرستانه را از نظر اجتماعی غیرقابل قبول تر از گذشته می دانستند، در حالی که برای دیگران Blackface همیشه مضر تلقی می شد (Jackson, 2019). ؛ لات، 1992). آسیب نمایش‌های صورت سیاه ماربلز و داوسون و دیگر تقلیدهای نژادپرستانه که ریشه در ظلم و ستم تاریخی دارد، با دسترسی به اطلاعات مربوطه قابل تأیید است: این تقلیدها به صورت عمومی انجام شده و اعضای گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار داده‌اند، و سخنرانان از موضع امتیاز نژادی عمل می‌کنند. را می توان در زمینه نژادپرستی سیستماتیک در ایالات متحده (Feagin, 2006) و دیگر کشورهای غربی (Wolfe, 2016) «به لحاظ گفتمانی خطرناک» (Alcoff, 1991, p. 7) در نظر گرفت. به دنبال فراخوان الکوف برای در نظر گرفتن موقعیت برای ارزیابی معنای تعاملات، جزئیات مربوط به اینکه چه کسی در حال تقلید از چه کسی است، جزء جدایی ناپذیر تعیین عینی خطر آسیب ناشی از این نوع طنز می شود.

در حالی که فیس بوک در سال 2020 Blackface را ممنوع کرد، یوتیوب و عمدتاً سایر پلتفرم های اجتماعی اصلی (مثلاً توییتر، تیک تاک) به طور خاص این و سایر کلیشه های مضر گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی را در سیاست های خود ممنوع نمی کنند. در مورد ماربلز و داوسون، این خود یوتیوبرها بودند که تصمیم گرفتند با «ژانر عذرخواهی» در یوتیوب درگیر شوند (برای بررسی دقیق ویدیوهای عذرخواهی به دلیل اقدامات نژادپرستانه به Wolsey (2020) مراجعه کنید) تا علناً اذعان کنند که از نظر تاریخی به آنها ضربه می زنند. گروه های به حاشیه رانده شده YouTube بدون شناخت واضح در سیاست‌های خود مبنی بر اینکه کلیشه‌های منفی افراد و گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی می‌تواند مضر باشد، و اینکه عوامل ساختاری در تعیین احتمال آسیب‌رسانی به محتوا حیاتی هستند، همچنان تمایلی به در نظر گرفتن راه‌حل‌های مناسب برای رسیدگی به محتوای قانونی اما مضر، مانند نژادپرستانه ندارد. سوء استفاده ای که در قالب تقلید بیان می شود. در این مورد، مناقشه ظاهر شد و بدون نیاز به سیاست های خاص حل شد، عمدتاً به دلیل زمینه افزایش آگاهی از خشونت سیستماتیک علیه سیاهپوستان آمریکایی در ایالات متحده و وادار کردن داوسون و ماربلز به عذرخواهی خود. با این حال، ظلم به سیاهپوستان آمریکایی در ایالات متحده سیستمی است و زمانی که داوسون و ماربلز سال‌ها قبل از اعتراضات BLM در سال 2020 Blackface را اجرا کردند، وجود داشت. اگر YouTube خط‌مشی‌های روشنی در رابطه با طنز و ارتباط آن با آسیب ایجاد می‌کرد، این پلتفرم می‌توانست در بحث‌های دیگر مربوط به طنز که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می‌دهند، مداخله کند. که می تواند به YouTube آسیب برساند).

موارد دیگری از بیان طنز نژادپرستانه در رسانه های اجتماعی وجود دارد که در آنها تعادل بین آسیب و آزادی بیان نسبت به تقلیدهای نژادپرستانه ارائه شده در بالا واضح نیست. به عنوان مثال، در سال 2018، کاریکاتوریست 21 توسط مارک نایت، کاریکاتوریست استرالیایی از تنیس باز حرفه ای آمریکایی سرنا ویلیامز در فیس بوک و توییتر دست به دست شد. این کارتون که توجه جهانی را به خود جلب کرد، از ویلیامز به دلیل ضربه زدن به داور هنگام شکست مقابل نائومی اوزاکا در فینال زنان آزاد آمریکا در سال 2018 انتقاد کرد. کاریکاتور نایت شبیه تصاویر نژادپرستانه در دوران جیم کرو آمریکا و کارتون‌های سامبو بود، که سابقه‌ای به خشونت دارد (لات، 1992)، و از کلیشه زن سیاه‌پوست «زن سیاه‌پوست خشمگین» بهره می‌برد (اشلی، 2014). در واقع، کارتون مارک نایت را می توان نمونه ای از طنز دانست که به طور همزمان بالا و پایین می زند. به دلیل اینکه رفتار ضعیف یک ورزشکار حرفه ای را محکوم می کند، ضربه می زند. با این حال، با استفاده از کلیشه “یاقوت کبود”، کارتون نایت از ویلیامز نیز به تصویری نژادپرستانه و جنسیتی از یک زن سیاهپوست توسط یک کاریکاتوریست مرد سفیدپوست تبدیل می شود (Gatwiri، 2018). همانطور که در بخش‌های قبلی بحث کردیم، محققان مدت‌ها استدلال کرده‌اند که حتی اگر طنز خود را به تفاسیر متعددی می‌رساند، وقتی یکی از این تفاسیر به عنوان مثال، جنبه‌های نژادپرستانه و جنسیتی طولانی‌مدت را آشکار می‌کند، این طنز باید به دقت برای پتانسیل آن ارزیابی شود. آسیب (ویور، 2011). علاوه بر این، این واقعیت که مارک نایت این کارتون را از موضع امتیاز نژادی و جنسیتی کشیده است، توجیه این نوع طنز را به عنوان صرفاً انجام یک نقد اجتماعی از یک ورزشکار مشهور پیچیده تر می کند و به همین دلیل حمایت را تضمین می کند. ما می دانیم که در اکثر دموکراسی های لیبرال از روزنامه نگاران در تنظیم گفتار حمایت ویژه اعطا می شود. با این حال، ما از این مثال استفاده می‌کنیم تا نشان دهیم چگونه وقتی این کارتون و کارتون‌های مشابه در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، از جمله در زمینه اروپایی (مثلاً، هیئت نظارت، 2022) پخش می‌شوند، مسئولیت قضاوت درباره این شکل از طنز قانونی اما مضر بر عهده پلتفرم‌ها است. هیچ مدرکی مبنی بر اینکه چگونه فیس‌بوک یا توییتر این کارتون را تعدیل کردند وجود ندارد، اما ما کاریکاتور مارک نایت از ویلیامز را نمونه دیگری از طنز «قانونی اما مضر» می‌دانیم که پلتفرم‌های بزرگ رسانه‌های اجتماعی می‌توانند در تلاش‌های ایمنی آنلاین خود به آن بپردازند.

میم های ضد آسیایی TIKTOK در طول همه گیری COVID-19

میم‌های ضدآسیایی TikTok ایجاد شده در طول همه‌گیری COVID-19 نمونه دیگری از طنز قانونی است که احتمالاً آسیب می‌زند. ماتاموروس-فرناندز و همکاران. (2022) برجستگی میم‌های «خطر زرد» را در TikTok در مراحل اولیه همه‌گیری مشاهده کرد. “خطر زرد” یک گروه نژادپرستانه غربی است که از لحاظ تاریخی “نقش مهمی در تولید فرهنگی آسیایی ها به عنوان یک بیماری واگیر نژادی ایفا کرده است” (Mallapragada، 2021، ص 279)، به خصوص که آسیایی ها را به عنوان وحشی و بی رحم نشان می دهد. ، غیراخلاقی، مافوق بشری و تهدیدی برای […] سفیدپوستان به طور کلی» (Ono & Pham, 2009, p. 38; همچنین به Odijie, 2018, برای توصیف «خطر زرد» در زمینه اروپایی مراجعه کنید). در طول کووید، کاربران TikTok (عمدتاً سفیدپوستان) از طریق ایجاد 22 ویدیوی بسیار محبوب که افراد آسیایی تبار را به عنوان عامل ابتلا به ویروس کرونا هدف قرار می‌داد، درگیر «خطر زرد» بودند (Matamoros-Fernández et al., 2022). در این ویدیوها، مردم هنگام دریافت بسته‌هایی از چین با انزجار و ترس واکنش نشان می‌دادند و معمولاً درگیر ویدیوهای طنزی می‌شدند که منشأ بیماری همه‌گیر را به خفاش‌های چینی نسبت می‌دادند (Matamoros-Fernández et al., 2022).

این روندهای ویروسی TikTok در زمان افزایش احساسات ضد آسیایی در سراسر جهان اتفاق افتاد که منجر به خشونت در دنیای واقعی شد (به عنوان مثال، گوور و همکاران، 2020؛ گری و هانسن، 2021؛ کمپ و همکاران، 2021). در حالی که پلتفرم‌های بزرگ درباره تلاش‌های اضافی برای رسیدگی به انتشار اطلاعات نادرست بهداشتی در طول COVID (نیوتن، 2020) صحبت می‌کردند، هیچ تلاش هماهنگی از سوی پلت‌فرم‌ها برای ارائه اطلاعات اضافی در مورد اینکه آیا آنها مداخلات خود را برای مقابله با گسترش این بیماری افزایش می‌دهند یا خیر وجود نداشت. محتوای نژادپرستانه علیرغم اصرار مقامات بهداشتی بر اینکه انگ زدن به افراد یا گروه ها (بر اساس قومیت آنها یا ترس از ابتلای آنها به ویروس) می تواند عواقب مادی داشته باشد (IFRC، یونیسف و سازمان جهانی بهداشت، 2020). در حالی که توییتر خط مشی «رفتار نفرت انگیز» خود را برای منع رفتار تنفرآمیز بر اساس «بیماری» در سال 2020 به روز کرد – اگرچه آنها روشن کردند که این پیشرفت به طور خاص توسط COVID-19 آغاز نشده است (Culliford, 2020) – TikTok آن را تغییر نداد. شرایط خدمات، و هیچ بیانیه عمومی در پاسخ به افزایش انگ زدن به مردم آسیایی تبار در طول همه گیری منتشر نکرد.

خطر احتمالی آسیب در میم‌های ضدآسیایی در TikTok با در نظر گرفتن اطلاعات زمینه‌ای مرتبط، مانند موقعیت افرادی که در این شیوه‌ها شرکت می‌کنند (عمدتاً کاربران سفیدپوست که از موقعیت امتیاز نژاد عمل می‌کنند) و همچنین موارد بزرگ‌تر، قابل تأیید است. زمینه‌های گفتمانی» که در آن این اعمال رخ داده است (به عنوان مثال، زمینه وسیع‌تر از سینوفوبیا جهانی در طول کووید و سابقه طولانی نژادپرستی برخی کشورهای غربی نسبت به افراد آسیایی تبار – برای مثال به مالاپراگادا، 2021؛ اودیجی، 2018 مراجعه کنید). علاوه بر این، تحقیقات پیرامون نژادی شدن بیماری به آسیب اجتماعی فوری و بلندمدت اشاره می کند که پیوستن یک بیماری به یک گروه نژادی خاص می تواند در محیط های چند فرهنگی و چند نژادی ایجاد کند (به عنوان مثال، کیل و علی، 2006). علیرغم اینکه این اطلاعات متنی در اختیار TikTok قرار دارد، این پلتفرم هیچ کاری برای رسیدگی به این الگوهای رفتاری ضد آسیایی انجام نداد. با این حال، TikTok موارد دیگری از طنز بحث‌برانگیز را که احتمالاً در گذشته آسیب می‌رساند، تعدیل کرده است، البته به صورت موقت (بی‌بی‌سی نیوز، 2020).

برخی از شرکت‌های فناوری، مانند فیس‌بوک، در گذشته با در نظر گرفتن روابط قدرت در هنگام تعدیل محتوایی که احتمالاً آسیب می‌زند، آزمایش کرده‌اند. به عنوان مثال، به عنوان بخشی از پروژه WOW («بدترین از بدترین ها»)، فیس بوک سخنان تنفرآمیز ضد سیاه پوستان، ضد مسلمانان، یهودی ستیزی و ضد دگرباشان جنسی را در اولویت بالاتری نسبت به سخنان مشوق نفرت برانگیز خطاب به مردان یا سفیدپوستان قرار داد. دووسکین، تیکو و کلی، 2020). این ابتکارات برای اصلاح آسیب‌های آنلاین، اغلب ممیزی از بیرون غیرممکن است، به این معنی که تلاش‌های خودگردانی پلت‌فرم‌ها فاقد سیستم‌های مناسب برای شفافیت معنادار و روند مناسب هستند. علاوه بر این، روشن نیست که رویکردهای فعلی برای تعدیل محتوا، از جمله حذف خودکار محتوا/رفتار مضر، باید تنها یا راه‌حل اصلی برای کاهش آسیب‌های آنلاین باشد (Douek، 2022؛ Duguay و همکاران، 2020؛ Gillespie، 2020). ).

هدف ما این است: ما معتقدیم که برخی از پیشنهادات ایمنی آنلاین جدید که به دنبال ایجاد دستورالعمل‌های واضح‌تر در مورد نحوه برخورد پلت‌فرم‌ها با آسیب‌های آنلاین هستند (مثلاً DSA) می‌تواند فرصتی برای بازنگری در مورد چگونگی و زمانی باشد که طنز مورد هدف گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی می‌تواند آسیب برساند. ما اذعان داریم که حرکت فراتر از چارچوب‌های قانونی برای مفهوم‌سازی «آسیب‌های آنلاین» موجب ترس مشروع از فراگیری نظارتی می‌شود. با این حال، ما معتقدیم که رویکرد غیرتجویدی رویه‌ای مسئولیت‌پذیری/ارزیابی ریسک که توسط اتحادیه اروپا اتخاذ شده است می‌تواند (حداقل در تئوری) به کاهش نسبی این نگرانی‌ها کمک کند. علاوه بر این، تنظیم‌کننده‌ها و پلت‌فرم‌ها باید ابتکارات مشارکتی مداوم را دنبال کنند تا به نیازها و منافع کسانی که بیشتر تحت تأثیر آسیب‌های آنلاین هستند گوش دهند (Schoenebeck & Blackwell, 2021, p. 14). این امر باعث می‌شود کسانی که بیشترین قدرت سیاسی را دارند (مثلاً دولت‌ها، شرکت‌های خصوصی) را از تسلط بر مرزهای تعریفی «مضرات آنلاین» محدود کنند، و از این طریق به آن‌ها کمک می‌کند تا از صحبت کردن برای دیگران اجتناب کنند (نگاه کنید به Alcoff، 1991) در این مورد. فرآیندهای مشاوره می‌تواند منجر به پلتفرم‌ها شود (1) تعاریف دقیق‌تری از ابزارهای لفاظی مختلف طنز را به منظور ارزیابی بهتر این شکل از بیان خطر آسیب، و (2) روشن کند که چگونه عوامل ساختاری بر تأثیرات متفاوت طنز تأثیر می‌گذارند. این ادعای اخیر می‌تواند پلتفرم‌ها را وادار کند تا دسته‌بندی‌های محتوایی را که در حال حاضر در شرایط خدمات خود به آن اشاره می‌کنند، گسترش دهند تا برخی از اشکال طنز «قانونی اما مضر» را که هدف آن گروه‌های به حاشیه رانده‌شده تاریخی است که احتمالاً آسیب می‌رسانند، بگنجانند.

اگرچه باید دید که چارچوب‌های نظارتی مانند اتحادیه اروپا چگونه به عنوان رژیم‌های مبتنی بر «سیستم و فرآیند» در عمل توسعه و اعمال خواهند شد، اما تا آنجا که ممکن است پلتفرم‌ها را وادار به آزمایش (و قابل ممیزی کردن) کنند که آیا و چگونه طراحی و فرآیندهای خود باعث ایجاد انگیزه یا امکان آسیب های آنلاین می شود. به عنوان مثال، پلتفرم‌ها می‌توانند بررسی کنند که آیا رویکردهای خودکار آن‌ها برای تعدیل محتوا (از جمله تعدیل شوخ طبعی‌شان) افرادی را که بیشتر تحت تأثیر آسیب‌های آنلاین قرار گرفته‌اند، بیش از حد شناسایی می‌کند یا در محافظت از آنها ناکام است، همانطور که تحقیقات فعلی نشان می‌دهد (Buolamwini & Gebru, 2018؛ Dias Oliva et. همکاران، 2021؛ پاسونن و همکاران، 2019). این مقررات جدید همچنین ممکن است پلتفرم‌ها را وادار به ارزیابی جدی خطرات مرتبط با تجمع مداوم محتوا/رفتار نامطلوب (اگرچه نه به طور جداگانه مضر) کند، از جمله برخی از اشکال طنز، و از مجموعه وسیع‌تری از راه‌حل‌های متناسب برای رسیدگی به این موارد استفاده کنند. مظاهر گوناگون و پیچیده آسیب های آنلاین، فراتر از حذف محتوا و ممنوعیت کاربران. مطمئناً، در حالی که سیاست‌های بهبودیافته برای اصلاح آسیب‌های آنلاین به دلیل «ارزش بیانی» آن‌ها مطلوب است – آنها نشان‌دهنده «استانداردهای جامعه» هستند و ممکن است به «محدود کردن پتانسیل آسیب‌های آینده» کمک کنند، آنها همچنین «چالش‌های جدیدی در تضمین ایجاد می‌کنند». پاسخگویی در اجرای خط مشی پلت فرم» (Marinett, 2021, pp. 10-24). به عنوان مثال، در نظر گرفتن عوامل ساختاری مانند قدرت گوینده برای ارزیابی محدودیت های طنز به این معنی نیست که یک روش کامل و یکسان برای ارزیابی خطر آسیب طنز در رسانه های اجتماعی وجود خواهد داشت. در واقع، به احتمال زیاد ناظران پلتفرم‌ها 23 و تیم‌های تخصصی تعدیل محتوای آن‌ها فقط می‌توانند موقعیت و «زمینه‌های گفتمانی» را بر اساس مورد به مورد عملیاتی کنند. محققان و گروه‌های مدافع مدت‌هاست که نگرانی‌های خود را در مورد مسئولیت‌پذیری پلت‌فرم زمانی که صحبت از ابزارهای «بلانت» برای تعدیل محتوا می‌شود (مثلاً حذف/ممنوعیت کاربر) ابراز کرده‌اند (مانند Gillespie، 2018؛ Suzor، 2019). این نگرانی‌ها احتمالاً در مورد تکنیک‌های «اعتدال نرم» (مثلاً کاهش رتبه، هشدارهای بینابینی) که ردیابی/ممیزی آن دشوار است تشدید می‌شود. در حالی که راه‌حل‌هایی مانند کاهش رتبه ممکن است به محدود کردن حذف بیش از حد 24 محتوا کمک کند، باید اذعان کرد که بخشی از چالش در چند سال آینده توسعه مکانیسم‌های پاسخگویی برای این تکنیک‌های «اعتدال نرم» خواهد بود (به عنوان مثال، Leerssen، 2020 را ببینید. ؛ رایدر و هافمن، 2020).

نتیجه گیری: برای اطمینان از امنیت و رفاه آنلاین، طنز باید جدی گرفته شود

در این مقاله، ما استدلال کرده‌ایم که سیاست‌گذاران و پلتفرم‌ها باید طنز را در تلاش‌های ایمنی آنلاین خود جدی بگیرند تا از گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی محافظت کنند. ما گفته‌ایم که شوخ طبعی قانونی که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می‌دهد، می‌تواند از طریق اثرات انباشته‌اش باعث آسیب فردی شود و همچنین به آسیب‌های اجتماعی گسترده‌تر کمک کند. با توجه به چالش‌های ذاتی مربوط به ایجاد پیوندهای علّی بین محتوای آنلاین و آسیب‌های خاص (Hargrave & Livingstone, 2006)، اهمیت مفهوم‌سازی و ارزیابی آسیب‌ها در پرتو شرایط ساختاری گسترده‌تر جامعه قابل اغراق نیست. شوخ طبعی قانونی که به گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی ضربه می زند (به جای توهین آمیز بودن ” عادلانه” ) آسیب می رساند، که پلتفرم های رسانه های اجتماعی می توانند (در صورت امکان) به طور عینی با دسترسی به اطلاعات موقعیتی مرتبط، مانند فاکتورگیری در سیستم های گسترده تر ستم ساختاری و گرفتن آن، آن را تأیید کنند. هم قدرت گوینده و هم زمینه گفتمانی که طنز در آن رخ می دهد را در نظر بگیرید.

بحث ما این بوده است که مفهوم سازی گسترده “آسیب” در مقررات ایمنی آنلاین فرصتی برای پاسخگویی به پلتفرم ها برای نحوه برخورد آنها با آسیب های مختلف آنلاین – از جمله نحوه برخورد آنها با طنز که می تواند به افراد و گروه های به حاشیه رانده شده تاریخی از طریق اثرات انباشته اش آسیب برساند، ارائه می دهد. برای پیامدهای اجتماعی بزرگتر آن در این راستا، با درک بهتر طنز، پلتفرم‌ها می‌توانند به طور مؤثرتری به محتوای قانونی که قبلاً در شرایط خدمات آنها ممنوع است، اما به دلیل ماهیت بازیگوش آن به سختی قابل تشخیص است، رسیدگی کنند. با این حال، این مقاله همچنین دعوتی است برای پلتفرم‌ها تا دامنه مواردی را که آنها مضر می‌دانند را به گونه‌ای از طنز قانونی که گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار می‌دهند که احتمالاً باعث آسیب اجتماعی و در مجموع فردی می‌شوند، گسترش دهند.

در برابر ایده پرداختن به محتوای «قانونی اما مضر» به‌عنوان بخشی از مقررات آسیب‌های آنلاین، مقاومت‌های مختلفی وجود داشته است (به عنوان مثال، فهرست سانسور، 2021؛ Schmon، 2021). با این حال، برخی از این مقاومت زمانی قابل حل است که مشخص شود که پلتفرم‌ها ابزارهای مختلفی را در هنگام تلاش برای کاهش آسیب در دسترس دارند – ابزارهایی که فراتر از «ترک کردن/حذف باینری» است که تنظیم‌کننده‌ها بیشتر روی آن تمرکز کرده‌اند. گلدمن، 2021). این ممکن است شامل آموزش کاربران با برچسب‌گذاری یا برچسب‌گذاری محتوا، یا کاهش قابلیت مشاهده محتوای خاص از طریق حذف اولویت‌بندی الگوریتمی یا محدودیت یا غیرفعال کردن عملکردهای تعامل باشد. عمیق‌تر کردن درک ما از این که چگونه کسانی که بار محتوای مضر را متحمل می‌شوند می‌خواهند پلتفرم‌ها این آسیب را برطرف کنند و ایجاد یک جعبه ابزار کاهش آسیب که منعکس‌کننده این صداها باشد، کلیدی است (Schoenebeck et al., 2021). با این حال، توسعه راه حل های موثر برای مشکلات باید با تشخیص دقیق آن مشکلات آغاز شود.

هیچ چیز از پیش تعیین شده، عینی یا ثابتی در مورد چگونگی انتخاب یک جامعه برای تعریف «آسیب» وجود ندارد. در واقع، می توان بحث کرد که تغییر تعاریف «آسیب» به عنوان فشارسنج «ارزش های فرهنگی پویا» ما عمل می کند (گاردنر، 1989، ص 8). آنها همچنین به عنوان یک فشارسنج قدرت عمل می کنند. برای مثال، مهم است که سیاستگذاران اخیراً تمایل خود را برای توسعه درک خود از آسیب آنلاین نشان داده‌اند تا «آسیب‌های اجتماعی» را در رابطه با فعالیت‌هایی که تهدید به برهم زدن قدرت سیاسی می‌کنند، و به‌ویژه اطلاعات نادرست مبتنی بر پلت‌فرم که تهدیدی برای تضعیف دولت است، در بر گیرند. سیستم های دموکراتیک مبتنی بر تمرکز بر شوخ طبعی که افراد و گروه‌های به حاشیه رانده شده تاریخی را هدف قرار داده است، نگاهی اجمالی به این می‌دهد که اگر پلتفرم‌ها و سیاست‌گذاران همان تمایل را برای تکامل مفهوم‌سازی آسیب در رابطه با فعالیت‌هایی که بر کسانی که کمترین قدرت سیاسی را دارند، اتخاذ کنند، به نظر می‌رسد .

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *