انقلاب جمهوری خلق چین و مائویسم

هو پینگ روشنفکر استدلال کرده است: “برای مردم چین، تاریخ دین ماست.” ما معیاری فراطبیعی از درست و نادرست، خوب و بد نداریم، بنابراین تاریخ را قاضی نهایی می‌دانیم.» حزب کمونیست چین این سنت را اصلاح کرده است. تاریخ را نه به عنوان یک رکورد، و نه به عنوان یک بحث، بلکه یک ابزار می بیند. می‌توان آن را در صورت لزوم تنظیم کرد و در عین حال جامد و تغییر ناپذیر به نظر می‌رسد: الزامات امروزی به نظر می‌رسد در سنگ حک شده‌اند، واقعیت‌های امروزی نتیجه یک فرآیند منطقی و اجتناب‌ناپذیر است. احتمالات و تضادهای گذشته واقعی بی ربط هستند. حقیقت آن چیزی است که حزب می گوید، و آن چیزی است که حزب انتخاب می کند تا به خاطر بسپارد.

روایت فعلی آن در موزه ملی چین ثبت شده است.

در میدان تیان‌آن‌من، درست روبروی تالار بزرگ مردم، جایی که مراسم بزرگ سیاسی در آن برگزار می‌شود، قرار دارد. در سرتاسر راه، پرتره رهبر فقید چین، مائو تسه تونگ، با ابعاد 4.5 در 6 متر و وزن آن 1.5 تن آویزان شده است. قبل از اینکه مائو الگوی نهایی خود را در اوج انقلاب فرهنگی تأیید کرد، تصویر در چند تجسم تغییر کرد. اکنون هر سال، درست قبل از جشن های روز ملی اکتبر، با یک نسخه مشابه جایگزین می شود. حداقل یک یدک در صورت آسیب دیدگی آماده نگهداری می شود، مانند سال 1989، زمانی که مخالفان آن را با تخم مرغ پرتاب کردند (و با سالها زندان پرداخت شدند). هر چه ممکن است، مائو همچنان به زیر نظر گرفتن جانشینان و کشورش ادامه می دهد. اکثر آنها تصور می کنند که تا زمانی که حزب به قدرت ادامه دهد، تصویر در آنجا باقی خواهد ماند.

برای قرن ها، این بخش از شهر قلب سیاسی ملت بوده است.

این میدان در مقابل شهر ممنوعه، خانه امپراتورها، در محور مرکزی شمال به جنوب پکن قرار دارد. در زمان مائو وسعت آن چهار برابر شد و به 400000 متر مربع رسید و آن را به بزرگترین میدان شهر جهان تبدیل کرد. تالار بزرگ مردم و موزه‌های دوقلوی انقلاب چین و تاریخ چین در همان سال 1959 به عنوان بخشی از برنامه ساختمانی تاریخی به مناسبت دهمین سال قدرت حزب به پایان رسید. قبلاً ثابت کرده بود که حکومتش نه تنها به وعده آینده بهتر، بلکه به درک مشترک از تضاد این تعهد با بدبختی سابق بستگی دارد. بنابراین موزه های بزرگ ساخته شدند، و کارگران و دهقانان تشویق شدند تا در آیین‌های «یادآوری تلخی‌های گذشته و ارج نهادن به شادی کنونی» به بی‌عدالتی‌های دیرینه بپردازند. مردم هنوز در حال توسعه آگاهی سیاسی خود بودند. گاهی اوقات قحطی وحشتناک گذشته را در فهرست بدبختی‌های خود قرار می‌دادند، اما مقامات به سرعت آنها را درست می‌کردند و به آنها یادآوری می‌کردند که تلخی گذشته به معنای سال‌های قبل از به قدرت رسیدن حزب است.

مائو در گردهمایی گارد سرخ در میدان تیان‌آن‌من در سال 1966 دیده می‌شودمائو در گردهمایی گارد سرخ در میدان تیان‌آن‌من در سال 1966 دیده می‌شود

مائو در یک گردهمایی گارد سرخ در میدان تیان‌آن‌من در سال 1966 دیده می‌شود. پیروانش هنگام عبور او «کتاب‌های قرمز کوچک» خود را تکان می‌دهند. کی استون/گتی ایماژ

برای مردم چین، میدان تیان آن من تاریخ آنهاست.

این اعتراضات دانشجویی ملی گرای جنبش چهارم ماه مه در سال 1919، اعلام مائو مبنی بر تأسیس جمهوری خلق سی سال بعد، تظاهرات توده ای توسط گارد سرخ بود. خارجی ها عمدتاً آن را با سرکوب خونین تظاهراتی که در سال 1989 در اینجا شروع شد، با حمله به فساد و خواستار اصلاحات و حتی دموکراسی مرتبط می دانند. هنگامی که نیروهای چینی آخرین حمله را برای پاکسازی میدان آغاز کردند، صدها سرباز از پشت ساختمان موزه به داخل سرازیر شدند.

چرخاندن اسلحه‌های خود علیه شهروندانش سرانجام مأموریت حزب را از بین برد: ادعای آن برای خدمت به مردم، که قبلاً به‌طور مهلکی توسط انقلاب فرهنگی تضعیف شده بود. حاکمیت آن اکنون بر وعده رفاه اقتصادی و احیای غرور ملی استوار است. هرچه اولی متضادتر و نامطمئن‌تر باشد، با سال‌ها نرخ رشد دو رقمی چین و اثرات آشکار سرمایه‌داری درنده‌گر، دومی ضروری‌تر است. از سال 1989، حزب تعهد خود را به آموزش میهن پرستانه مضاعف کرده است و پیروزی کمونیست ها بر تهاجم خارجی را به تصویر می کشد. کتاب‌های درسی را بازنویسی کرده و مجموعه‌ای از سایت‌های تاریخ قرمز را باز کرده است. مسئولان و دانش‌آموزان مدرسه با اتوبوس به مکان‌هایی مانند شائوشان، زادگاه مائو، و پایگاه انقلابی سابق در Yan’an می‌روند.

رئیس جمهور چین، شی جین پینگ، زاده انقلاب، میراث حزب خود را پذیرفته است.

اولین اقدام عمومی او برای به دست گرفتن قدرت، همراهی کمیته دائمی دفتر سیاسی تا نمایشگاه برجسته موزه ملی بود: جاده ای به سوی جوانی، که چند سال قبل طرح ریزی شد اما اکنون از خانه ساده ترش در موزه امور نظامی ارتقا یافته است. عکسی که در رسانه‌های دولتی پخش شد، هفت مرد را نشان می‌داد که با چنان ناهنجاری بدیعی ژست گرفته‌اند که می‌توانستند خودشان را نشان دهند. در مرکز روایت، تحقیر صد ساله چین به دست زورگویان خارجی و آزادی آن توسط حزب قرار داشت. این داستان مصائب کشور از طریق جنگ های تریاک و تجاوزات امپریالیستی متعاقب آن بود. چگونه چین را به زانو درآورده اند. و چگونه، از طریق فداکاری اعضای قهرمان حزب، غل و زنجیر خود را انداخته بود و به شکوه بازگشته بود. این موضوع موضوع رهبری شی را تعیین کرد: رویای چینی ها برای ثروت و قدرت. آخرین اتاق هم شکوه و هم آسایش چین مدرن را به تصویر می‌کشید، از یک کپسول فضایی برای تایکونوردان تا یک قاب شیشه‌ای تلفن‌های همراه.

در پایان این نمایشگاه آمده است: «تاریخ ثابت کرده است که بدون حزب کمونیست چین، جمهوری خلق چین و سوسیالیسم با ویژگی های چینی هرگز به وجود نمی آمدند».

شش دهه گذشته به یک پیشرفت گسترده تبدیل شده بود، درگیری‌های شدید و مرگبار سیاسی به داستانی ملایم‌تر و شادتر از اجتناب‌ناپذیری تاریخی تحت رهبری خوش‌خیم حزب تغییر شکل داد. این امر اجتناب ناپذیر تاریخی کارل مارکس با پیروزی پرولتاریا نبود. بلکه این تصور که قدرت استبدادی دوباره برای ملت چین عظمت به ارمغان آورده است. تصادفی نبود که موزه های انقلاب چین و تاریخ چین در یک موزه ملی واحد ادغام شدند.

مردی نقاشی «مراسم تأسیس» را تحسین می کند که مائو را در حال اعلام تشکیل جمهوری خلق چین در دروازه شهر ممنوعه مشرف به میدان تیان آن من نشان می دهد.مردی نقاشی «مراسم تأسیس» را تحسین می کند که مائو را در حال اعلام تشکیل جمهوری خلق چین در دروازه شهر ممنوعه مشرف به میدان تیان آن من نشان می دهد.

مردی “مراسم تاسیس” دونگ شیون را در موزه ای در پکن در 27 ژوئن 1996 تحسین می کند.

این نقاشی مائو را در حال اعلام تشکیل جمهوری خلق چین در دروازه شهر ممنوعه مشرف به میدان تیان آنمن در سال 1949 به تصویر می کشد . /خبرگزاری فرانسه از طریق گتی ایماژ

هنگامی که بازسازی شد، در اواخر دهه 2000، به معماران دستور داده شد که اطمینان حاصل کنند که نتیجه بزرگتر از هر چیز دیگری در جهان است. هیچ چیز در مورد موزه به اندازه انسان نیست. سقف ها به قدری بلند، فضاها به قدری گسترده است که جمعیت آخر هفته شبیه مسافران مدل راه آهن هستند که در یک ایستگاه واقعی جمع شده اند. این نمایشگاه شامل چهار سالن غول پیکر بود، اما یک بخش کوچک – بسیار کوچک – با عنوان “شکست ها و پیشرفت در اکتشاف ساخت سوسیالیستی” وجود داشت. این به طور واضح این سؤال را مطرح کرد که چگونه مردم چین، تحت رهبری ح‌ک‌چ، «بر سختی‌ها غلبه کردند»، البته بدون اینکه آن سختی‌ها را روشن کند، و حتی کمتر به بررسی علل آن بپردازد. آموزش نداد. آن را با احتیاط و تا حد بسیار محدود تأیید کرد. فقط در صورتی که از قبل تاریخ خود را می دانستید، می توانستید آنچه را که شایسته تصدیق است ببینید.

یک جعبه شیشه ای حاوی سه سند به تاریخ 1961 بود که یکی از آنها با عنوان: “یادداشت های لیو شائوچی از جلسه ای که در جریان تحقیقاتش در چانگشا و نینگ شیانگ، هونان برگزار شد.” این بخشی از تحقیقات لیو در مورد قحطی بزرگ بود، و به پایان دادن به فاجعه کمک کرد، اما به لطف یک مائو انتقام جو، راه را برای مرگ خودش در انقلاب فرهنگی هموار کرد.

اطلاعات بیشتری در مورد این دومین فاجعه بزرگ دوران وجود داشت. نمایشگاهی که فضایی را برای دوجین تلفن همراه مختلف ایجاد می کرد، تنها گوشه ای تیره و تار برای انقلاب فرهنگی پیدا کرد. و جرات نکرد خود فاجعه را نشان دهد، فقط پیامدهای آن را نشان دهد. بالای دیوار، عکسی از وارث مائو، هوآ گوئوفنگ، و دیگر رهبران، در پی سقوط باند چهار، و دیگری از جوانان شادی که در میدان جمع شده بودند تا پاکسازی را جشن بگیرند، دیده می شد.

هیچ کشوری صادقانه با گذشته خود روبرو نمی شود، و برخی در چین این سوال را مطرح کرده اند که چرا غرب با آسیب های مائوئیستی که در کتاب هایی مانند قوهای وحشی ثبت شده است متحیر شده است.زمانی که به روایات برده بی علاقه به نظر می رسید. تصور آمریکا از خود به عنوان چراغ دموکراسی به دلیل دلپذیری آن با دیکتاتورها، توطئه هایی برای برکناری یا کشتن رهبران منتخب، و حمایت از پاکسازی های ضد کمونیستی ضد کمونیستی، خدشه دار نمی شود. تعداد بیشتری از بریتانیایی ها بر این باورند که امپراتوری مایه افتخار بود تا شرم. یک موسسه خیرخواهانه، که با اسلحه ایجاد نشد تا خودمان را ثروتمند کند، بلکه راه‌آهن، کریکت و شکسپیر را به چهار گوشه جهان بیاورد. غرب آگاهانه مانند چین پنهان نکرد. در غرور خود، به ندرت متوجه شد که چیزی برای فراموش کردن وجود دارد. ما اغلب ترجیح داده بودیم که بزرگترین سادیسم خود را صادر کنیم و به دیگران اجازه دهیم با ابزارهایی که هرگز آن را زیر سوال نمی بردیم یا نمی شناختیم، ما را غنی کنند.

در بریتانیا، راحتی، سوگیری ضمنی و اختلاف قدرت برای ایجاد اعوجاج و پاک کردن کافی بود. در چین دستورات صریح و خودسانسوری کار را انجام داد. انقلاب فرهنگی یک موضوع کاملاً ممنوع نبود، همانطور که بحث سرکوب سال 1989 بود. مردم فضاهایی را پیدا کردند که می توانستند با انتخاب زمان خود، دوری از نورافکن، خم کردن قوانین و داشتن ارتباطات مناسب در آن کار کنند. تیرگی خط بین ممنوع و مجاز تا حدی محصول جانبی اندازه چین و سطوح متعدد بوروکراسی بود. اما این هم عمدی بود. در حالی که برخی در بهره برداری از مناطق خاکستری ماهر بودند، بسیاری از آنها بیشتر عقب نشینی کردند. به سادگی ساده تر و کارآمدتر بود که مردم خود را سانسور کنند.

ساکنان پکن در 4 ژوئن 1989 در میدان تیان‌آن‌من آسیب‌های وارده را بررسی می‌کنندساکنان پکن در 4 ژوئن 1989 در میدان تیان‌آن‌من آسیب‌های وارده را بررسی می‌کنند

ساکنان پکن در پی سرکوب خشونت آمیز نظامی تظاهرات دموکراسی خواهانه در میدان تیان آن من در 4 ژوئن 1989 آسیب ها را بررسی می کنند. مانوئل سنتا/ خبرگزاری فرانسه از طریق گتی ایماژ

مرزها را محو کنید و همچنین می توانید آنها را بدون تأیید تغییر جابجا کنید. از جهاتی انقلاب فرهنگی به قلمروی کم خطرتر تبدیل شده بود. بحث آنلاین زیاد شد. یک استاد، اگرچه از راه‌اندازی دوره‌ای به نام «انقلاب فرهنگی» منع شده بود، اما تنها با نامگذاری مجدد آن «فرهنگ چین، 1966-1976» تأیید شد. اما از بسیاری جهات صحبت کردن در مورد آن سخت تر شده بود. فراموشی در مورد انقلاب فرهنگی بیش از آن چیزی است که به نظر می رسد. بلافاصله پس از آن، سیل خاطرات و رمان‌ها آسیب‌ها و ستم‌ها را آشکار کرده بود، و به راحتی حکمت چرخش حزب از مائو به بازار را در زمان دنگ شیائوپینگ تأیید می‌کرد.

سپس، در اوایل دهه هشتاد، کارزاری علیه لیبرالیسم بورژوایی با هدف قرار دادن چنین «ادبیات زخمی» آغاز شد. در سال 1988 مقرراتی هشدار داد که «از این پس و برای مدتی طولانی، مؤسسات انتشاراتی نباید برای انتشار فرهنگ‌های لغت یا سایر کتاب‌های راهنما درباره «انقلاب بزرگ فرهنگی» برنامه‌ریزی کنند. در سال 1996 محققان سمپوزیومی را در سالگرد برگزار کردند. ده سال بعد به آنها هشدار داده شد. در سال 2000، سونگ یونگی، یک گارد سرخ توبه‌کننده که تاریخ‌دان شد، به‌دلیل کارش، علی‌رغم تابعیت آمریکایی‌اش، بیش از پنج ماه در بازداشت بود. و در سال 2013 شی هشداری علیه “نیهیلیسم تاریخی” صادر کرد.

حکم رسمی حزب در مورد انقلاب فرهنگی آن را یک فاجعه نامید که جای تعجب نیست.

در زمان تدوین، دنگ مسئول آن بود. او نه یک بار بلکه دو بار پاکسازی شده بود و پسرش پس از «سقوط» از پنجره طبقه سوم زمانی که توسط گارد سرخ زندانی بود از ویلچر استفاده کرده است. اما دنگ نمی خواست درباره آنچه اتفاق افتاده است فکر کند: “هدف از خلاصه کردن گذشته این است که مردم را به اتحاد و نگاه به آینده سوق دهد.” وی اذعان کرد که این رویدادها باعث «شدیدترین شکست و سنگین‌ترین خسارات وارده به حزب، کشور و مردم از زمان تأسیس جمهوری خلق شده است». این “توسط یک رهبری آغاز شد که تحت یک سوء تفاهم کار می کرد و توسط دسته های ضد انقلاب سرمایه گذاری شد.” کار تحت یک سوء تفاهم بدتر از جنایت بود سپس؛ این یک اشتباه بود. اشتباهات مائو تصدیق شد، اما نمی توان در مورد آنها صحبت کرد.

خرد متعارف می گوید که حزب راه دیگری برای مربع این دایره نداشت:

مائو هم ولادیمیر لنین انقلابی روسیه و هم جوزف استالین، نخست وزیر شوروی بود. پیروزی ها و فاجعه های کمونیسم چین را نمی توان از هم جدا کرد. او طرفدار هر دو است و هنوز هم از خیلی ها محبت و احترام دارد. قطع رابطه با او، ریشه‌هایی را که قدرت حزب را تثبیت می‌کند، از بین می‌برد، و همچنین سؤالات خطرناکی را در مورد شکست سایر رهبران در متوقف کردن او ایجاد می‌کرد. پوشاندن حزب در هاله مائو همچنین نپذیرفتن گذشته آن و پذیرش چیزهایی را که زمانی به دنبال نابودی آن بود، پنهان کرد. حزب به جای اعتراف به نوبت خود به بازار، طوری پیش رفت که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است: دنگ گفت که اصلاحات او از اندیشه مائوتسه تونگ حمایت می کند. حفظ مائو، از نظر روانی و حتی فیزیکی، از نظر گذشته خود حزب معنی داشت: معضل لنین/استالین. اما یک مشکل بزرگتر را نیز برطرف کرد. اجازه دادن به مردم برای قضاوت در مورد تاریخ خود، حق آنها را برای قضاوت درباره مسائل به طور کلی تصدیق می کند. به آنها اجازه دهید مائو را انکار کنند و آنها ممکن است شما را انکار کنند.

دانلود:

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *