چنگیز خان

چنگیزخان: جنگ سالار مغول که تقریباً جهان را فتح کرد
چنگیز خان، رهبر مغول، از طرد شدن توسط قبیله خود به عنوان پسر و مجبور شدن به چنگال رسیدن به قدرت، به این باور رسید که مقدر شده است بر جهان حکومت کند. او اما موفق شد …

در اوایل قرن سیزدهم، وانیان یونگجی، امپراتور توانا جین، پیامی برای جنگ سالار تازه‌کار که شهامت حمله به قلمرو او را داشت، فرستاد.

در آن نوشته شده بود: «امپراتوری ما به وسعت دریا است. «مال تو فقط یک مشت شن است. چگونه از تو بترسیم؟»

این یک بیانیه جسورانه بود، اما حداقل در ظاهر کاملاً موجه بود. زیرا سلسله جین در شمال چین شاید قدرتمندترین دولت روی زمین در آن زمان بود.

جین دارای ثروت غیرقابل تصور، باروت و ارتش عظیمی بود که مجهز به تسلیحات پیشرفته مانند منجنیق بود.

علاوه بر این، آنها می توانند از یکی از برجسته ترین شاهکارهای مهندسی تمام دوران، دیوار بزرگ چین، محافظت کنند.

پس چرا باید نگران لشکر عشایری باشند که بر فراز سرزمینشان سوار می شوند؟ اما یکی دو مشکل وجود داشت.

جین ها با هیچ عشایر قدیمی روبرو نبودند و مردی که آنها را فرماندهی می کرد یک رهبر قدیمی نبود. او چنگیز خان بود. در طول دو دهه آینده، حاکم مغول به عنوان بزرگترین فرمانده نظامی تاریخ شهرت پیدا کرد. و در قلب امپراتوری وانیان یونگجی – در خیابان های پایتخت باشکوهش، پکن – بود که او خود را به جهانیان معرفی کرد.

در زمانی که ارتش مغول او برای اولین بار در سال 1214 به پکن حمله کرد، ده ها هزار مرد، زن و کودک بدبخت چینی قبلاً با “استعداد” چنگیزخان به عنوان یک نیروی وحشیانه و ویرانگر آشنا شده بودند.

چند سال قبل، او تهاجم گسترده ای را به شمال غربی چین آغاز کرده بود، غارت، غارت و کشتار در مقیاسی حماسی.

حتی دیوار بزرگ هم نتوانست جلوی او را بگیرد. به جای تلاش برای حمله به آن، او به سادگی ارتش خود را به اطراف برد.

ساختن یک امپراتوری

حالا چنگیزخان پس از رسیدن به پکن، با دیوار دیگری روبرو شد، دیواری که شهر را احاطه کرده بود. ارتفاع آن 12 متر، 10 مایل طول و پر از مدافعانی بود که آماده بودند تا فلزات مذاب، نفت خام، حتی فضولات و سموم را بر سر مغول ها ببارانند. چنگیز خان به یاد می آورد: «من به مردانم آموزش داده بودم که با سرعت باد حمله کنند. “حالا آنها باید مکر گرگ را یاد می گرفتند.”

و بنابراین او منتظر ماند… و منتظر ماند و به آرامی پایتخت جین را در یک محاصره طولانی خفه کرد. هزاران نفر در داخل دیوارها گرسنه بودند و مردم به آدمخواری متوسل شدند. و هنوز چنگیز خان منتظر ماند تا در اوایل تابستان 1215، با جمعیت در حال شکستن، به افراد خود دستور داد تا به شهر یورش ببرند.

چنگیزخان – که لب به شوخی های یک امپراتور چین بود و رهبر دو میلیون عشایر بی سواد – جین ها را به زانو درآورد.

دیوارها بزرگ شدند، مدافعان بر آن غلبه کردند و آنچه در پی داشت نابودی مطلق بود.

ارتش او به مدت یک ماه در آتش سوختند، غارت و تجاوز کردند. شهر فوق‌العاده‌ای که به‌خاطر کاخ‌های بزرگ و بازارهای مملو از ابریشم و ادویه‌جات شهرت دارد، به خانه‌ای تبدیل شده بود.

یک سال بعد، سفرای بازدیدکننده گزارش کردند که خیابان‌های پکن “لغزنده از چربی انسانی” است. آنها همچنین ثبت کردند که در آن سوی دیوارها کوهی از استخوان وجود دارد.

چنگیزخان – که لب به شوخی های یک امپراتور چین بود و رهبر دو میلیون کوچ نشین بی سواد – جین ها را به زانو درآورده بود. این دستاورد به خودی خود برای ارتقای او در صفوف فرماندهان بزرگ نظامی کافی بود. اما برای چنگیز خان، این تازه شروع کار بود.

در طول قرن، او و جانشینانش بزرگترین امپراتوری پیوسته در تاریخ جهان را ساختند، زمینی به مساحت 12 میلیون مایل مربع که از دریای ژاپن تا مراتع مجارستان در قلب امتداد داشت. اروپا برای قرار دادن این موضوع، امپراتوری مغول به چهار برابر امپراتوری ایجاد شده توسط آن فاتح بزرگ دیگر، اسکندر مقدونی، و دو برابر بزرگتر از امپراتوری روم بزرگ شد. حدود سه میلیارد از هفت میلیارد نفری که امروزه زنده هستند در کشورهایی زندگی می کنند که بخشی از امپراتوری مغول را تشکیل می دادند.

اگر اسکندر مقدونی بیشتر عمر می کرد چه می شد؟

با این حال، شاید شگفت‌انگیزتر، داستان کاتالیزور پشت این شاهکار خارق‌العاده امپراتوری‌سازی باشد.

برخلاف اسکندر مقدونی یا ژولیوس سزار قبل از او، چنگیزخان یک ماشین نظامی از قبل چشمگیر را تنظیم نکرد. او مجموعه‌ای از قبایل را که خانه‌های دائمی، دارایی‌های گرانبها و دارای سابقه طولانی قصابی یکدیگر را نداشتند، به یک غارتگر غیرقابل توقف تبدیل کرد. و او این کار را از آغاز پر فراز و نشیب انجام داد.

به قدرت رسیدن چنگیز خان

چنگیز خان تا 40 سالگی به چنگیز خان تبدیل نشد. هنگامی که او در سال 1162 متولد شد، پسر یک رئیس جنگجوی قبیله بود، او Temujin نام داشت. تاریخ مخفی مغولان، قدیمی ترین اثر ادبی باقی مانده به زبان مغولی، اندکی پس از مرگ او منتشر شد.

به ما می گوید که او در حالی به دنیا آمد که لخته خون گرفت، نشانه این است که او یک جنگجوی شجاع خواهد بود.

اگر تموجین برای عظمت مقدر بود، در سال های اولیه او نشانه های کمی وجود داشت. در سن هشت یا نه سالگی، پدرش توسط یک قبیله رقیب به نام تاتارها مسموم شد و او و مادرش توسط قبیله خود طرد شدند و به علفزارهای مغولستان رفتند و در آنجا با جستجوی توت ها، موش ها و پرندگان زنده ماندند.

وجود تحقیرآمیز و رقت انگیزی بود. تموجین به یاد آورد: «آنها ما را بدون هیچ چیز رها نکردند. ما هیچ دوستی نداشتیم جز سایه های خودمان.

بی دوست بودن در دنیای بی‌نظیر مغولستان قرن سیزدهم جای خوبی برای بودن نبود. تموجین جوان متوجه شد که بهترین شانس او ​​برای برگرداندن شانس خود – و ایجاد یک پایگاه قدرت برای خود – در ایجاد اتحادها است.

زمانی که او فقط 16 سال داشت، دقیقاً این کار را با ازدواج با دختری به نام بورته از قبیله اولخونود انجام داد. حکم پیروزمندانه تموژین در مورد اتحادیه، اگر چه دور از رمانتیک بود، «بورته مال من بود و قبیله او هم همینطور».

با این حال، در استپ خشن و تب دار مغولی، حتی ازدواج می تواند باعث دردسر شود. به محض اینکه تموجین و بورته با هم ازدواج کردند، یک قبیله رقیب، مرکیت، به کمین تموجین نشستند و با عروسش به راه افتادند.

چنگیز خان با همسرش بورته نشسته است

چنگیز خان با همسرش بورته نشسته دیده شد. آنها با هم صاحب نه فرزند شدند. (عکس از گتی ایماژ)
فرمانروای مغولان
تموجین ناامید بود تا انتقام بگیرد، اما می دانست که نمی تواند به تنهایی این کار را انجام دهد. او بعداً نوشت: “مردی که به دنبال قدرت است به دوستانی با قدرت نیاز دارد.” بنابراین او به دنبال ایجاد اتحاد دیگری بود، این بار با یک رهبر قدرتمند به نام طغرل.

تموجین با یادآوری اینکه او در کنار پدرش جنگیده است بر طغرل پیروز شد و این پیشنهاد را با یک کت مجلل سمور پوشاند. گامبیت کار کرد. تموجین با کمک جنگجویان طغرل به مرکیت حمله کرد و همسرش را پس گرفت. او گفت: «خانواده‌هایشان را نابود کردیم و سینه‌هایشان را خالی کردیم». با شمشیر زدن یک قبیله قدرتمند، صعود تموجین برای تبدیل شدن به قدرت نهایی در مغولستان به خوبی و واقعاً آغاز شده بود.

با این حال، شخصی در راه او ایستاد و یکی از بزرگترین دوستان او بود. تموجین چندین سال با یکی از جنگجویان به نام جاموخا، که او نیز پسر یکی از رهبران قبیله مغولی بود، برادر خونی بود. در واقع جاموخا نقش مهمی در شکست مرکیت داشت. با این حال، با بزرگتر شدن این دو، شکاف هایی در دوستی آنها ظاهر شد. جاموخا نسبت به قدرت رو به رشد تموجین بی اعتماد شده بود – به ویژه میل او به شایسته سالاری، ارتقای مردم بر اساس استعداد آنها و نه پرورش آنها. به زودی، بی اعتمادی او به جنگ آشکار تبدیل شد.

چگونه مانند صلاح الدین رهبری کنیم

وقتی جاموخا زد، با وحشیگری تشنه به خون بود. او جنگجویان تموجین را در بالای فلات مغولستان مرکزی شکست داد و سپس ژنرال های اسیر شده تموجین را زنده زنده جوشاند. تموجین نوشت: «زمین با خون جنگجویان من آغشته شد. “دیگر هرگز شکست نخواهم خورد و جنگجویان وفادارم تا این حد آبروریزی نخواهم کرد.”

او به قولش خوب بود و وقتی انتقامش رسید تمام شد. ارتش تموجین در تابستان 1204 بر جنگجویان جاموخا افتاد و آنها را در طوفانی از تیرها و ضربات سواره نظام شکست داد. سپس چند ماه بعد جاموخا دستگیر شد. تموجین به جای اینکه سرنوشتی مشابه آنچه برای ژنرال هایش پیش آمد رقم بزند، تا حدی به او رحم کرد. جاموخا خواستار مرگ شرافتمندانه شد که به معنای بدون ریختن خون بود. دوست سابقش این را به او اعطا کرد، پس کمرش شکست.

چنگیز خان به شدت به جاسوسان متکی بود و مطمئناً از اخبار جعلی به عنوان یک تاکتیک بالاتر نبود.
پیروزی تموجین به او کمک کرد تا به قدرتمندترین جنگجو در استپ مغولستان تبدیل شود. دو سال بعد، او به چیزی قابل توجه تر دست یافت و قبایل متخاصم مغولستان را تحت رهبری یک رهبر متحد کرد. حالا او به دنبال تبدیل آنها به یک سلسله نیروی جنگنده بود و این کار را تحت عنوان جدیدی انجام می داد: چنگیز خان، به معنای “حاکم جهانی”.

یکی از اولین افرادی که نیروی ملت تازه متحد مغول را احساس کرد، شیای غربی در شمال غربی چین بود که تسلیم تهاجم مستمر مغول شد. در سال 1211، چنگیز با حمله به جین، غارت زمین، شهرها و غارت در یک لشکرکشی دیدنی که با سقوط پکن به اوج خود رسید، دنبال کرد.

چرا مغول ها اینقدر موفق بودند؟

چه چیزی غیر از نبوغ نظامی چنگیزخان، مغول ها را چنین ترسناک کرده است؟ در قلب موفقیت آنها تیراندازان اسب سوارشان بودند که به قول مورخ فرانک مک لین، الهام بخش “جهش کوانتومی در فناوری نظامی” بودند.

مغول‌ها از دوران جوانی در تیراندازی با کمان و اسب‌سواری آموزش دیده‌اند – چنگیز خان احتمالاً در حدود سه سالگی یاد گرفته است که چگونه از اسب تیراندازی شلیک کند – و چگونه با رها کردن تیرهای خود، درست زمانی که تمام سم‌های اسب‌شان زمین را ترک می‌کنند، به حداکثر دقت دست یابند. .

کمانداران مغول

تیراندازان مغول در هنگام تخریب غرب توسط چنگیزخان. (عکس از گتی ایماژ)
مغول ها در برقراری ارتباط در فواصل دور بسیار ماهر بودند، چیزی که آنها هم دارند

d در طول قرن ها حیوانات را در استپ جمع آوری کرد. این به آنها امکان داد تا به آرامی حلقه را در اطراف دشمن محکم کنند.

گیل یکی دیگر از سلاح های کلیدی در زرادخانه مغول بود. چنگیز خان به شدت به جاسوسان متکی بود و مطمئناً از اخبار جعلی به عنوان یک تاکتیک بالاتر نبود. در یک نمونه، او از یک کمپین اطلاعات نادرست استفاده کرد تا سوء ظن یک شاه مسلمان را مبنی بر اینکه زیردستانش علیه او توطئه می کردند تأیید کند.

چنگیز خان همچنین استاد عقب نشینی ساختگی بود و مخالفان را قبل از انجام یک حمله مرگبار از موقعیت های دفاعی خارج می کرد.

به نظر می رسد که چنگیز خان از خشونت کاملا پشیمان نشده بود

همه اینها را با توانایی او در جذب سریع فناوری‌های جدید در ارتش خود – مانند سلاح‌های محاصره‌ای چینی، خمپاره‌ها، باروت، نه به ذکر هزاران سرباز اسیر شده – ترکیب کنید و یک دشمن واقعاً مهیب داشتید.

و سپس، البته، وحشت وجود داشت. چنگیز خان می گوید: «آنهایی که تسلیم شدند نجات خواهند یافت. کسانی که تسلیم نشدند اما با مبارزه و اختلاف مخالفت کردند، نابود خواهند شد.» فخر بیهوده ای نبود. شهرهایی که دعوا می کردند به طور معمول در معرض عیاشی ویرانی قرار می گرفتند: مردانشان قصابی می شدند، زنان مورد تجاوز قرار می گرفتند و ساختمان ها ویران می شدند.

به عنوان یک استراتژی جنگی، «قتل عام نمونه» کاملاً وحشیانه بود، اما به عنوان ابزاری برای منصرف کردن مقاومت، به طرز وحشتناکی مؤثر بود. تنها در جریان لشکرکشی‌های مغولان در چین، حدود 30 میلیون نفر جان خود را از دست داده‌اند. با این حال، از نظر وحشیگری محض، بدترین اتفاق هنوز در راه بود.

آیا مدافعان قلعه در یک محاصره قرون وسطایی روی مهاجمان خود روغن جوش می ریختند؟

چنگیز خان با تسلط بر شیا و جین غربی در شرق، به دنبال ایجاد پیوندهای تجاری با غرب خود بود. او فرستادگانی را به امپراتوری خوارزمی (افغانستان و عراق امروزی) فرستاد. آنها – به گفته جوزجانی مورخ معاصر ایرانی – این پیام را به فرمانروای خود علاءالدین محمد داشتند: «من ارباب سرزمین های خورشید طلوع هستم در حالی که تو بر سرزمین های غروب خورشید حکومت می کنی. اجازه دهید یک پیمان محکم دوستی و صلح منعقد کنیم.» پاسخ قاطعانه بود. سر یکی از سفیران چنگیز خان در گونی بود. هنگامی که او از این انزجار وحشتناک باخبر شد، خشمگین شد که مسیر تاریخ را تغییر داد. در عرض چند ماه، چنگیزخان ارتشی متشکل از 200000 نفر را به شاه فرستاد تا درسی را به شاه بیاموزند که مردم آسیای مرکزی برای نسل‌ها فراموش نخواهند کرد.

برخی از بدنام ترین جنایات مغول در طول این لشکرکشی انجام شد که از پایگاه های شرقی اسلام بازدید شد. شهر گورگنج در ترکمنستان امروزی، تمام خشم چنگیزخان را احساس کرد. مورخان مسلمان گزارش می دهند که پس از تسلیم شدن در محاصره پنج ماهه، 50000 سرباز مغول هر کدام ده مرد را سلاخی کردند.

از دیگر قربانیان آنها، شهر واحه مرو (همچنین ترکمنستان) بود که کتابخانه‌های آن، که بزرگترین مجموعه در آسیای مرکزی را تشکیل می‌دهند، شامل 150000 جلد بود. زمانی که نیروهای چنگیزخان به پایان رسید، شهر و کتابخانه‌های آن به ویرانه‌ای تبدیل شده بود و هر یک از سربازان ارتش مهاجم 7000 نفری حدود 300 نفر را برای کشتن اختصاص دادند. اکثراً گلویشان بریده شده بود. 8 خونین ترین امپراتور روم در تاریخ

آیا چنگیز خان یک ظالم انتقامجو بود یا یک حاکم روشن فکر؟

چنگیزخان از تخیل عمومی تمایل دارد یک قاتل بی رحم باشد که ارتشی بی رحم را در سراسر زمین رهبری می کند و یک امپراتوری را بر روی استخوان میلیون ها نفر می سازد. اما طرف دیگری نیز وجود داشت که اغلب نادیده گرفته می شد، و آن حکمران روشن فکر بود که دریافت که اگر امپراتوری مغول او پایدار بماند، باید با مردمانی که تحت سلطه خود قرار داده بود کار کند.
او مطمئناً از بهره برداری از مهارت های این افراد، شناسایی بهترین صنعتگران در سراسر امپراتوری و بازگرداندن آنها به مغولستان مخالف نبود. در نتیجه، پایتخت او قراقروم پر از جوامع کوچک نقره‌سازان، ابریشم‌بافان، هنرمندان، معماران و امثال آن‌ها شد. و چه مسیحی، چه مسلمان و چه بودایی، به نظر می رسد که در صلح و آرامش عبادت کنند.

یکی دیگر از کلیدهای موفقیت چنگیز خان، ترویج تجارت او بود. این امپراتوری جهان را به مکانی کوچک‌تر تبدیل کرد و در واقع به عنوان کمربند انتقال فناوری، علم و کالا بین مناطق مختلف مانند چین، ایران و اروپای شرقی عمل کرد. بدون این راه‌های تجاری مغول، مارکوپولو هرگز نمی‌توانست در اواخر قرن سیزدهم سفر مشهور خود را از اروپا به چین انجام دهد.

روغن کاری چرخ های این اتصال سیستم پستی مشهور مغول ها بود. شبکه گسترده مسیرهایی که توسط پست‌های ایستگاهی منظم متصل می‌شوند، پیامی را قادر می‌سازد تا 125 مایل را در یک روز طی کند. تا زمان ظهور راه‌آهن، این سریع‌ترین راه برای ارسال پیام به سراسر آسیا بود.

به نظر می رسد که چنگیز خان از خشونت کاملا پشیمان نشده بود. پیام سرکش او این بود: «من عذاب الله». «اگر گناهان کبیره مرتکب نمی شدی، خداوند عذابی مانند من بر تو نمی آورد».

تا سال 1225، لشکرکشی مغولان در آسیای مرکزی عملاً پایان یافت. شهرهای بی شماری زنبور بودند

پس از تخریب، میلیون ها نفر مرده بودند و چنگیزخان اکنون بر امپراتوری که از غرب تا دریای خزر امتداد داشت، ریاست می کرد.

درخشش وحشیانه چنگیزخان

آیا او اکنون آماده بود تا روی موفقیت های خود استراحت کند؟ بنشینیم و غنائم پیروزی را بچشیم؟ نه حتی ذره ای از این. متون مغول به ما می گوید که چنگیزخان واقعاً معتقد بود که سرنوشت او این است که برای خدای خود، تنگری، جهان را تسخیر کند.

انگیزه او هر چه بود، در عرض یک سال دوباره در مسیر مبارزات انتخاباتی قرار گرفت و ارتشی را به چین برگرداند. اما قرار نبود. در سال 1227 بیمار شد و تنها چند روز بعد درگذشت. جسد او در تمام راه به مغولستان منتقل شد و در جایی ناشناخته در نزدیکی یک کوه مقدس دفن شد. مکان آن تا به امروز یک راز باقی مانده است.

طبق افسانه، آخرین سخنان چنگیزخان به چند پیروان وفادار این بود: «من برای شما امپراتوری بزرگی را فتح کردم. اما زندگی من کوتاهتر از آن بود که تمام دنیا را ببرد. که به تو می سپارم.» چه او این جملات کوتاه را به زبان آورد یا نه، جانشینان او بیش از این خوشحال بودند که این چالش را انجام دهند. چنگیزخان مرده بود، اما همانطور که مردم آسیا و اروپا در طول هفت دهه آینده هزینه های خود را یاد می گرفتند، مغول ها هنوز کار خود را کاملاً تمام نکرده بودند.

مغول ها در اروپا

چنگیز خان ممکن است در سال 1227 آخرین نفس خود را سپری کرده باشد، اما مرگ او نشانه اوج امپراتوری مغول یا پایان تشنگی آنها برای فتح نبود. دور از آن. پسر و جانشین چنگیز خان، اوگودی خان، مانند پدرش شهوت زمین و غنیمت داشت و مردم اروپای شرقی به زودی عواقب آن را درو خواهند کرد.

در پاییز 1237، یک ارتش مغول از ولگای میانه عبور کرد و بر حاکمیت های روسیه مرکزی افتاد. شهر به شهر دیگر غارت شد، از جمله، در سال 1240، کیف. جیووانی دا پیان دل کارپینی، فرستاده پاپ، گزارش داد: «پس از اینکه آنها شهر را برای مدت طولانی محاصره کردند، آن را گرفتند و ساکنان آن را به قتل رساندند.»

سپس مغول‌ها به لهستان و مجارستان هجوم آوردند، سرعت سواره نظام، برد تیراندازی تیراندازان و روش‌های محاصره خوب آنها بر مدافعان چیره شد. در سال 1241، هنگامی که نیروهای شوک به حومه وین یورش بردند، به نظر می رسید که اروپای غربی در دست مغول ها قرار گرفته است. اما پس از آن، تقریباً یک شبه، آنها رفتند. اوگودی به طور ناگهانی مرده بود و ارتش او برای انتخاب یک خان جدید به خانه بازگشته بودند و دیگر برنمی گشتند. اروپا یک استراحت تماشایی داشت.

میراث چنگیز خان چیست؟

جان من، نویسنده «امپراتوری مغول: چنگیز خان، وارثان او و تأسیس چین مدرن» (کورگی، 2015)، به برخی از بزرگترین سؤالات پیرامون جنگ سالار مغول پاسخ می دهد.
چه چیزی چنگیزخان را به یک رهبر بزرگ تبدیل کرد؟
او هرگز از یادگیری دست نکشید و بی‌پایان مایل بود خود را وفق دهد. او خیلی زود متوجه شد که تنها راه پیشرفت، ایجاد اتحاد با قبایل رقیب است. پس از آن که چنگیزخان شد، به فکر فروپاشی قبایل و توزیع آنها در بخش های مختلف ارتش افتاد. این یک راه درخشان برای سرکوب نزاع بین قبیله ای بود. و البته از طریق شایستگی ارتقاء می‌یابد، به این معنی که بزرگترین استعدادها به اوج می‌رسند.
آیا چنگیزخان بزرگترین فرمانده نظامی جهان است؟
او بدون شک جزو سه تیم برتر است. شما می توانید برای رقیب اسکندر مقدونی استدلال کنید. همین امر در مورد ناپلئون نیز صدق می‌کند که مانند چنگیز خان، نابغه‌ای بود که هم بخش نظامی و هم غیرنظامی دولت خود را مدیریت می‌کرد.

چگونه او وفاداری را در میان پیروان خود تضمین کرد؟

همه یک برنده را دوست دارند. هرچه بیشتر پیروز می شد، مردم بیشتری به پرچم او می آمدند. و در کشوری بدون پول، بسیاری جذب غنائم جنگی می شدند. چنگیز خان نسبت به کسانی که وفاداری نشان می‌دادند سخاوتمند بود – او از آن دسته رهبرانی نبود که ثروت خود را در قرن سیزدهم معادل یک حساب بانکی سوئیس دور کند!

چنگیز خان چقدر خونبار بود؟

پاسخ: او نسبت به همنوعانش خونخوارتر بود، اما این تنها به این دلیل است که او موفق تر بود. من استدلال می کنم که او خویشتن داری زیادی از خود نشان داد. او متوجه شد که برای ایجاد یک امپراتوری، باید بعد از آن با مردم کار کند و تنها در صورتی به کشتن متوسل می‌شود که هدفش را برآورده کند. این احتمالاً استفاده او از “قتل عام نمونه” را توضیح می دهد. محاصره ها بسیار گران هستند و به نیروی انسانی زیادی نیاز دارند – بهترین راه برای جلوگیری از آنها ترساندن شهرها برای تسلیم شدن از قبل بود.
بزرگترین پیروزی نظامی چنگیز خان چه بود؟
محاصره پکن این اولین مورد واقعا بزرگ بود. هنگامی که او یک شهر بزرگ را تصرف کرد، نیروی انسانی و سلاح های محاصره ای بیشتری برای استفاده علیه دیگران به دست آورد.

انگیزه فتوحات چنگیز خان چه بود؟

طبق منابع بعدی مغولی، او از آسمان ها برای حکومت بر زمین الهام گرفته است. من فکر می کنم که این ایده از گذشته به وجود آمده است، نه خود مرد. من استدلال می کنم که هر فتح الهام بخش بعدی است، تا زمانی که کل ماجرا حرکتی غیرقابل توقف را جمع آوری کند. امپراتوری ها هرگز به اندازه کافی بزرگ یا به اندازه کافی امن نیستند – اگر امپراتور هستید، همیشه باید ادامه دهید.
آیا چنگیز خان جهان را تغییر داد؟
بزرگترین میراث او، برای من، دیدگاه حاکمیت جهانی بود که پس از مرگ او رشد کرد – در روابط عمومی قرار گرفت.

بازی توسط پسرش اوگودی و نوه کوبلای خان. این در نهایت منجر به اتحاد چین شد و از آن زمان تاکنون یکپارچه باقی مانده است. بنابراین می توان ادعا کرد که شاید طولانی ترین دستاورد او چین امروزی باشد.
این مقاله برای اولین بار در شماره نوامبر 2018 مجله BBC History Revealed منتشر شد

 

دانلود:

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *