تغییر عادت ها با قانون 20 ثانیه

20 ثانیه شجاعت

به قول سال 11 فرماندار ، جید ، 20 ثانیه شجاعت تنها چیزی است که شما برای شروع مکالمه با شخص کناری خود نیاز دارید.

برای کسانی که من را نمی شناسند

اسم من جید است. و به عنوان یک دوستدار سینمای بزرگ ، فکر کردم صحبتم را با ایده ای شروع می کنم که از یکی از فیلم های مورد علاقه من در همه دوران ، یعنی باغ وحش خریدیم ، یاد گرفتم. این ایده 20 ثانیه شجاعت است. گاهی اوقات تنها چیزی که شما نیاز دارید 20 ثانیه شجاعت جنون آمیز است.

فقط بیست ثانیه شجاعت شرم آور

. چرا بیست ثانیه؟ زمان کافی برای فرمول بندی کارهایی که قرار است انجام دهید وجود دارد ، اما زمان کافی برای شک و تردید در مورد کاری که انجام می دهید وجود ندارد. اکنون این شجاعت دیوانه وار درباره اقدامات خطرناک دیوانه کننده نیست. این مربوط به انجام کار بزرگی نیست. گاهی اوقات فقط در مورد آنچه شما را می ترساند صحبت می شود.

و من فکر می کنم هنگام بحث در مورد این ابتکار

همه ما می خواستیم بر ایده گفتگوهای صادقانه تأکید کنیم. گاهی اوقات سخت ترین بخش برخورد با مبارزات ما و حمایت از آنها برای افراد اطرافمان است. بنابراین ، من فکر کردم نوبت من است که این کار را انجام دهم. برای اکثر شما که نمی دانید ، من نیمی فیلیپینی و نیمی استرالیایی هستم ، یا همانطور که دوست دارم بگویم ، “من آسیایی را در قفقاز قرار دادم”. با وجود شوخی های زیادی که در مورد میراث مختلط خود می کنم ، همیشه چیزی است که کمی خودآگاه بوده ام.

داشتن یک پا در دو فرهنگ بسیار متفاوت می تواند عالی باشد.

با هدایت “هانا مونتانا درونی” خود ، همیشه سعی می کردم بهترین را در هر دو جهان بدست آورم. با این حال ، با داشتن این سابقه بین نژادی ، گاهی اوقات احساس می کردم ناقص هستم و نمی دانم دقیقاً چه کسی هستم.

من همیشه احساس می کردم که

به اندازه کافی با جایی که از آنجا آمده ام هماهنگ نیستم. نه به اندازه کافی آسیایی ، نه به اندازه کافی استرالیایی. کافی نیست. افکار من ، نظرات من ، نحوه لباس پوشیدن من به شدت تحت تأثیر فرهنگ مدرن غربی است ، اما از نظر ظاهری با آن کلیشه “معمولی استرالیایی” مطابقت ندارم.

و به همان اندازه که

به ما گفته می شود به آن کلیشه ها اعتقاد نداشته باشید ، مانند اکثر مردم ، من خود را دائماً با آنها مقایسه می کنم ، خودم را خراب می کنم و در تلاش برای مطابقت با محیط اطرافم ، خودم را جدا می کنم. این طرز فکر ، همراه با سایر فشارهای دوران دبیرستان ، سمی بود.

دائماً بخشهایی از خودم را که کاملاً مناسب نبود نفی می کنم و دور می کنم. اما احتمالاً سمی ترین قسمت این واقعیت این بود که من همه چیز را زیر لبخند جارو کردم و از گفتن چیزی خودداری کردم. بنابراین من اینجا هستم!

من نمی توانم اینجا بایستم و صادقانه بگویم که من این قسمت خودآگاه را رها کرده ام

اما به این نتیجه رسیده ام که میراث من جزء لاینفک من است. اگرچه ممکن است تجربه من برای همه شما مطلوب نباشد ، اما من معتقدم که گاهی اوقات در پذیرفتن چیزهایی که ما را متفاوت می کند ، احساس ناامنی یا مردد می کنیم ، امری جهانی و انسانی است. اما من می خواستم این واقعیت را تکرار کنم که یکی از شجاعانه ترین اقدامات این است که بپذیریم که ما به عنوان یک انسان هستیم و بپذیریم که نمی توانیم همه یکسان باشیم. من می دانم که مواجهه با آنچه ما شخصاً با آن دست و پنجه نرم می کنیم دشوار است ، اما صحبت درباره آن نیز ارزش باورنکردنی دارد. لازم نیست الان باشه وقت بگذارید. زیرا این مکالمه به خودی خود “بدون ترس” است.

بنابراین

اگر امروز می توانم چیزی را برای شما به ارمغان بیاورم ، این است که ساعت را شروع کنید و این 20 ثانیه را به خود اختصاص دهید. آن مکالمات را شروع کنید. با اطرافیان خود به اشتراک بگذارید به مبارزات خود اعتراف کنید. به نقاط قوت خود اعتراف کنید. 20 ثانیه تنها چیزی است که شما نیاز دارید. و من به شما قول می دهم ، چیز بزرگی از آن حاصل خواهد شد. و من فکر می کنم 20 ثانیه وقت خود را گرفته ام ، بنابراین آن را به شما منتقل می کنم.

دانلود:

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *