گفتگو – مجتبی شکوری

حریف من، نه دشمن من

این روزها، من با علاقه به بیانیه ای نگاه می کنم که شنیدم سناتور باب دول (R-KS) در سخنرانی امتیاز خود در پایان انتخابات ریاست جمهوری سال 1996 بیان کرد. وی گفت: «من بارها در این مبارزات انتخاباتی گفته‌ام که رئیس‌جمهور حریف من است نه دشمن من » (تاکید شده است). این بیانیه چند وقت پیش اکنون به نظر می رسد.

اکنون، به نظر من، زمانی است که مدنیت در گفتار، به ویژه در حوزه سیاسی ما، در پایین ترین حد خود قرار دارد. کنگره نسبت به خاطرات اخیر قطبی‌تر شده است و اکنون دیده می‌شود رای‌هایی که در آن اعضای NO با حزب مخالف رای می‌دهند، رایج است. رئیس‌جمهور از سخنرانی‌های رسمی به نفع توئیت‌هایی که به کسانی که دوست ندارد با توهین حمله می‌کنند چشم‌پوشی می‌کند و در نوع خود مورد توهین قرار می‌گیرد . ما اکنون به قالب اخبار کابلی «بحث سیاست» عادت کرده ایم که چیزی بیشتر از گروهی از افراد مخالف یکدیگر است که این طرف و آن طرف فریاد می زنند. تظاهرات دانشگاه ها در مورد اینکه آیا افراد خاص و دیدگاه های آنها باید اجازه صحبت داشته باشند یا نه. مطالعات دانشمندان علوم سیاسی به ما نشان می دهد که ما به طور فزاینده ای تمایلی به صرف وقت با افراد «حزب مقابل» نداریم.

مخالفان در مقابل دشمنان

من فکر می کنم تمایز بین مخالفان و دشمنان در بیانیه دول بسیار مهم است. ما از اصطلاح حریف برای توصیف شخصی استفاده می کنیم که در یک مسابقه، مناظره یا درگیری موضع مخالفی با موضع ما دارد. در رقابت‌ها، مناظره‌ها و حتی درگیری‌ها، قوانین رویه‌ای و شروع و پایان رویداد وجود دارد. وضعیت من به عنوان حریف باید زمانی که مسابقه تمام شود به پایان برسد. در ورزش به بچه ها یاد می دهیم که بعد از بازی دست بدهند. در طول مسابقه معمولاً محدودیت هایی برای رفتار بی ادبانه یا خشونت آمیز وجود دارد و برای شرکت کنندگانی که این قوانین را نقض می کنند مجازات تعیین می شود. به عنوان مثال بسکتبال دارای خطاهای فنی است و فوتبال دارای جریمه های رفتار غیر ورزشی است. ورزشکاران در خارج از زمین دوستی برقرار می کنند و هیچ کس سؤال نمی کند که آیا آنها در طول بازی به شدت رقابت خواهند کرد.

استفاده سناتور دول از اصطلاح مخالف به زمانی برمی گردد که اعضای کنگره درباره سیاست ها و تاکتیک ها در کمیته و در صحن مجلس و سنا بحث می کردند، اما روابط کاری مدنی را با اعضای حزب مخالف حفظ می کردند. استفاده سناتور دول از این اصطلاح. مخالفان به زمانی برمی‌گردند که اعضای کنگره درباره سیاست‌ها و تاکتیک‌ها در کمیته و در صحن مجلس و سنا بحث می‌کردند، اما روابط کاری مدنی را با اعضای حزب مخالف حفظ کردند. در واقع، در آگوست 1996، پرزیدنت کلینتون، یک دموکرات، با دموکرات ها و جمهوری خواهان در کنگره برای تصویب قانون آشتی مسئولیت شخصی و فرصت های کاری در سال 1996 (PL 104-193)، که به عنوان اصلاح رفاه نیز شناخته می شود، همکاری کرده بود. همانطور که توسط هدریک اسمیت، کارشناس قدیمی واشنگتن در بازی قدرت بیان شده استسناتور دموکرات و لیبرال تد کندی (D-MA) اغلب با سناتور اورین هچ (R-UT) جمهوری خواه، محافظه کار بسکتبال بازی می کرد. اسمیت همچنین با محبت به زمانی نگاه کرد که اعضای کنگره هر دو حزب و خانواده‌هایشان با هم معاشرت می‌کردند و خاطرنشان کرد که وقتی با سایر اعضا به عنوان مردم رابطه مدنی داشته باشید، راحت‌تر می‌توانید تلفن را بردارید و با طرف مقابل تماس بگیرید . .

از سوی دیگر، واژه دشمن، فضای کمی برای سازش یا همکاری باقی می گذارد. در واقع، کمک یا برادری با دشمن معمولاً خیانت محسوب می شود. امتناع از همکاری یا سازش با “طرف مقابل” در یک محیط قانونگذاری، تصویب یک سیاست معنادار را بسیار دشوارتر می کند. این مشکل ممکن است به سادگی یکی از اعداد باشد. یعنی من به برخی از “بچه های دیگر” نیاز دارم تا آرای کافی برای کسب اکثریت را به دست آورند. اما مشکل ممکن است در این واقعیت نیز باشد که وقتی خودم را کاملاً از طرف مقابل می‌بندم، از گشودن به فرصت‌های جدید، ایده‌های جدید، سازش‌های بالقوه جدید که ممکن است بهتر از هر چیزی «طرف من» در حال حاضر باشد، باز می‌مانم. دارد. برای اینکه بازار ایده‌های یک دموکراسی کار کند، مردم باید تمایل داشته باشند که ایده‌های خود را با کسانی که ممکن است در طرف مقابل باشند مبادله کنند.

ریشه های بی ادبی امروز

تکامل رسانه‌های جمعی و ظهور رسانه‌های اجتماعی، اجتناب از تماس با اطلاعاتی را که من با آن مخالفم آسان‌تر می‌کند. تکامل رسانه‌های جمعی و ظهور رسانه‌های اجتماعی، اجتناب از تماس با اطلاعاتی را که من با آن مخالفم آسان‌تر می‌کند. تعدد کانال های تلویزیونی و ارائه دهندگان اخبار اینترنتی به ما این امکان را می دهد که به رسانه هایی تقسیم شویم که دیدگاه ما را منعکس می کنند. آیا شما بیشتر فاکس نیوز هستید یا MSNBC؟ شان هانیتی یا ریچل مدو؟ راش لیمبو یا NPR؟ Breitbart یا Huffpost؟ آیا پسر عموی شما با پست هایی که در فیس بوک با آنها مخالف هستید شما را آزار می دهد؟ او را پنهان کن! اجتناب از درگیر شدن با دیگران به شیوه ای مدنی در مورد اختلافاتمان، آسان تر از همیشه است. چرا من همیشه می خواهم به حرف دشمنم گوش کنم؟ بیل بیشاپ استدلال می کند که ما خودمان را نه تنها در انتخاب های رسانه ای خود، بلکه در جایی که زندگی می کنیم، مرتب می کنیم. که دردسته بزرگ ، اسقف اسنادی را نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها به معنای واقعی کلمه خود را در مناطقی از کسانی که شبیه‌ترین آنها هستند، نقل مکان کرده‌اند.

همچنین می‌ترسم که تصور دشمنانی که با آن‌ها موافق نیستیم، انواع اقدامات «همه چیز پیش می‌رود» را تشویق می‌کند که در آن کاندیداها اتهامات عجیب و غریبی را در مورد یکدیگر می‌زنند، و از آن‌ها در حالی که در مسیر کمپین قرار می‌گیرند و برای تولید تبلیغات حمله شریرانه استفاده می‌کنند. در انتخابات ریاست جمهوری 2016، ترامپ نامزد نامزد کلینتون را ” هیلاری فریبکار ” نامید. نامزد کلینتون از حامیان ترامپ به عنوان « سبدی از افراد اسفناک » یاد کرد. همانطور که این روزها چشم انداز سیاسی را تماشا می کنم، به نظرم می رسد که هیچ قانونی وجود ندارد. چرا یک دشمن سزاوار مدنیت است؟ بالاخره هیچ چیز در جنگ عادلانه نیست؟

امید به آینده

اما من معتقد نیستم که ما با کسانی که با آنها مخالفیم در جنگ هستیم. ما در مورد مسائل اختلاف نظر داریم: ما در بازار عقاید مخالف هستیم، نه دشمن. یکی از رویدادهایی که در محوطه دانشگاه ایالت بویز قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 برگزار شد به من کمک کرد تا این واقعیت را درک کنم. ایالت بویز یکی از چندین مکان انتخاب شده در سراسر کشور برای رویدادی به نام روز مشورت بود. این رویداد با حمایت PBS از صد نفر از ساکنان بویز که به طور تصادفی انتخاب شده بودند دعوت کرد تا به محوطه دانشگاه بیایند و در مورد مسائل مربوط به انتخابات آینده بحث کنند: اقتصاد و آموزش. این شهروندان روز را در گروه‌های کوچک به بحث و گفتگو در مورد مسائل پرداختند. از من خواسته شده بود که مدیر یکی از این گروه های کوچک باشم. من از این رویداد می ترسیدم زیرا از یک جلسه فریاد یک روزه می ترسیدم. با این حال، چیزی که در عوض پیدا کردم، این بود که شرکت کنندگان مایل بودند و می توانستند نظرات و ایده های خود را به شیوه ای مدنی مورد بحث قرار دهند. همه ما از این که چقدر در مورد آن موافق بودیم به جای اینکه چقدر مخالف بودیم شگفت زده شدیم. ما به هم گوش دادیم و کمی در مورد اینکه دیگران چگونه چیزها را می بینند یاد گرفتیم. به عبارت دیگر، ما به صورت مدنی در مورد ایده ها تعامل داشتیم. آن رویداد بیش از هر چیز دیگری در زندگی ام برای بازگرداندن ایمان من به روند دموکراتیک انجام داد. من با این درک کنار آمدم که مردم می توانند با هم تعامل داشته باشند، موافق باشند، مخالف باشند، سازش کنند، از یکدیگر بیاموزند، و سپس در ناهار یک ساندویچ بخورند و فوتبال صحبت کنند. آن رویداد بیش از هر چیز دیگری در زندگی ام برای بازگرداندن ایمان من به روند دموکراتیک انجام داد. من با این درک کنار آمدم که مردم می توانند با هم تعامل داشته باشند، موافق باشند، مخالف باشند، سازش کنند، از یکدیگر بیاموزند، و سپس در ناهار یک ساندویچ بخورند و فوتبال صحبت کنند. آن رویداد بیش از هر چیز دیگری در زندگی ام برای بازگرداندن ایمان من به روند دموکراتیک انجام داد. من با این درک کنار آمدم که مردم می توانند با هم تعامل داشته باشند، موافق باشند، مخالف باشند، سازش کنند، از یکدیگر بیاموزند، و سپس در ناهار یک ساندویچ بخورند و فوتبال صحبت کنند.

من هنوز معتقدم که این نوع گفتمان مدنی امکان پذیر است، اما ما باید مکان هایی را فراهم کنیم که این اتفاق بیفتد و ما به این گفتمان مدنی نیاز داریم که از سوی منتخبانمان برای ما الگوبرداری شود. من همچنان معتقدم این نوع گفتمان مدنی امکان پذیر است، اما ما ما باید مکان هایی را برای این اتفاق فراهم کنیم و ما به این گفتمان مدنی نیاز داریم که از سوی منتخبانمان برای ما الگوبرداری شود. گفتمان مدنی به خودی خود خوب است، اما اگر بخواهیم خوب حکومت کنیم حیاتی است. رهبران مؤثر بخش عمومی می دانند که حکومت کردن با شرکت در انتخابات کاملاً متفاوت است. خوب حکومت کردن شامل همه می شود، نه فقط کسانی که با آنها موافقیم یا کسانی که به ما رای داده اند. گاهی اوقات بهترین ایده ها برای ملت و کشور ما از طرف مخالفان ما می آید.  گاهی اوقات مخالفان ما ایده های ما را اصلاح می کنند و آنها را برای بهتر کردن آنها تطبیق می دهند. به نظر من خوب حکومت کردن به معنای تامین منافع کل ملت و کشورمان است و برای انجام آن نمی توانیم برخی از ما را دشمن بدانیم. به نفع حکومت، باید مخالفان خود را مدنانه در بازار عقاید وارد کنیم.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *