چرا کشورهای مختلف نرخ تورم متفاوتی را نشان می دهند؟ اکثر حسابهای اقتصاد سیاسی بر نقش ایدهها و نهادها تأکید میکنند: از آنجا که تحقیقات اقتصادی نشان میدهد که تورم پایین بدون هزینه اقتصادی قابل دستیابی است، دولتها سیاستهای پولی را به بانکهای مرکزی مستقل واگذار میکنند. کشورهای دارای بانک مرکزی و اتحادیه های مستقل که عواقب اقدامات خود را با هماهنگی چانه زنی دستمزد پیش بینی می کنند، به نوبه خود به تورم کمتری دست می یابند.
این خرد متعارف اهمیت منافع را کم اهمیت میکند و تأثیر قابل توجهی که یک گروه انتخاباتی در حال رشد – سالمندان – بر تورم دارد نادیده میگیرد. از آنجایی که سالمندان از نظر سیاسی قدرتمند هستند و از تورم بیزارند، کشورهایی که شهروندان مسن بیشتری دارند، احزاب سیاسی را مجبور میکنند تا در زمان قدرت، سیاستهای ارتدوکستری اتخاذ کنند. منجر به کاهش نرخ تورم در این کشورها می شود. بنابراین، جمعیت سالخورده ممکن است تحت یک رژیم تورم پایین قرار بگیرند، حتی زمانی که این از نظر اقتصادی مطلوب نباشد.
چه چیزی تغییرات نرخ تورم را در طول زمان و کشورها توضیح می دهد؟
خرد متعارف در ادبیات اقتصاد سیاسی بر نقش ایده ها و نهادها تاکید دارد. یک روایت اقتصادی مسلط جدید، سیاستگذاران را متقاعد کرد که دنبال کردن تورم پایین اساساً یک «ناهار رایگان» است: هرگونه سود شغلی ناشی از پول در درازمدت جذب میشود در حالی که تورم بالاتر خواهد بود. 1 بسیاری از دولتها تصمیم گرفتند که سیاست پولی را به بانکهای مرکزی مستقل و محافظهکار واگذار کنند تا اطمینان حاصل کنند که در برابر وسوسه وضع سیاستهایی که منجر به افزایش بلندمدت تورم برای منافع کوتاهمدت میشود، مقاومت میکنند. با بستن دست های آنها، این اطمینان حاصل شد که تعهد دولت به تورم پایین “معتبر” است. 2کشورهایی که در آن کارفرمایان و کارمندان چانه زنی دستمزد خود را هماهنگ می کنند، بهتر می توانستند پیش بینی کنند که بانک مرکزی مطالبات بیش از حد دستمزد را مجازات می کند و در نتیجه تورم را تعدیل می کند.
این توضیحات در عین ارزشمند بودن از دو مشکل رنج می برند.
از نظر تجربی، مشخص نیست که چرا کشورهایی با ایدهها و نهادهای مسلط مشابه باید همچنان نرخهای تورم متفاوتی را نشان دهند. به عنوان مثال، در سال 1998، یونان و آلمان سطوح بسیار مشابهی از استقلال بانک مرکزی داشتند، به ترتیب 0.89 و 0.92 بر اساس شاخص توصیف شده در Cukierman، 3 ، اما نرخ های تورم بسیار متفاوتی را نشان دادند. از لحاظ نظری، حسابهای نهادی و ایدهآل نقش منافع را کمرنگ میکنند. این تعجب آور است زیرا نشان داده شده است که منافع در سایر حوزه های سیاست مهم است و به این دلیل که نهادها و ایده ها باید توسط منافع حفظ شوند تا در دراز مدت قابل دوام باشند. 4
در این مقاله، اولین تلاشی را برای توجه بیشتر به نقش منافع بخش برجسته ای از رای دهندگان، یعنی سالمندان ارائه می کنم. استدلال میشود که افراد مسن نسبت به بقیه مردم نسبت به تورم بیتفاوت هستند، زیرا احتمال بیشتری دارد که نسبت به بیکاری بیتفاوت باشند، اما نسبت به ارزش درآمد – اغلب ثابت – خود از حقوق بازنشستگی و داراییها کاملاً نگران هستند. به نوبه خود، احزاب سیاسی در کشورهایی که سهم بیشتری از سالمندان دارند، احتمالاً اعلامیههای احزاب ارتدکس اقتصادی را که بر ثبات قیمت تأکید دارند، اتخاذ میکنند. در نتیجه، کشورهای با جمعیت مسنتر نرخ تورم کمتری را نشان میدهند.
نقش نهادها و ایده ها
ادبیات تطبیقی اقتصاد سیاسی کنونی که به دنبال توضیح نرخ تورم است، بر اهمیت ایدهها و نهادهای اقتصادی تأکید دارد. چندین نویسنده بر نقش ایده ها در تغییر اجماع از سیاست پولی فعال و پارادایم سیاست کینزی به سمت پول گرایی تأکید کرده اند. 5 در نتیجه، به منظور جلوگیری از اتخاذ سیاستهای سیاستگذار برای دستاوردهای انتخاباتی کوتاهمدت که ممکن است پیامدهای تورمی نامطلوب داشته باشد، دولتها موافقت کردند که با تفویض سیاستهای پولی به بانکهای مرکزی مستقل دستهای خود را ببندند. 6 این مزیت های اضافی را داشت که همه بازیگران را متقاعد کرد که تعهد به تورم پایین معتبر است. 7بنابراین، برای مثال، پیوستن به اتحادیه اقتصادی و پولی اروپا (EMU) هزینههای سیاسی تورم را افزایش داد، زیرا تعهدات دولتها با تورم پایین به دقت نظارت میشد. مشکل این رویکرد ایدهآمیز این است که چه چیزی را بیپاسخ میگذارد، یعنی ایدههای چه کسی بر سیاستگذاری غالب است و چرا؟
رویکرد دوم به جای آن بر نقش نهادهای داخلی و به ویژه بانکهای مرکزی مستقل متمرکز شده است. از آنجایی که بانکهای مرکزی عموماً نرخهای کمتر تورم را نسبت به دولتهای منتخب ترجیح میدهند، استقلال باید به تورم کمتر منجر شود. 8
با این حال، تأثیر بانکهای مرکزی مستقل بر تورم منوط به محیط نهادی است که در آن کارمندان و کارفرمایان در مورد دستمزدها چانهزنی میکنند. در کشورهایی که چانه زنی دستمزد به شدت هماهنگ است، اتحادیه ها اثرات تورمی نامطلوب مطالبات دستمزد خود و پیامدهای منفی اشتغال را که در صورت پاسخ مقامات سیاست پولی با افزایش نرخ های بهره در پی خواهد داشت، درونی می کنند. در نتیجه، اتحادیهها در سیستمهای بسیار هماهنگ باید به گونهای رفتار کنند که حتی در صورت عدم پاسخ سیاست محافظهکارانه بانک مرکزی به تورم پایین منجر شود. 9
یکی از مشکلات این ادبیات این است که توضیح اینکه کدام ایده بدون بررسی زمینه سیاسی غالب مشکل است. این بدان معنا نیست که ایدهها مهم نیستند، بلکه به این معناست که دولتها در هنگام انتخاب نهادهای اقتصادی بعید هستند که ترجیحات رایدهندگان را کاملاً نادیده بگیرند. مشکل دیگر این است که تفاوت بین مؤسسات – در این مورد استقلال بانک مرکزی – و نرخهای تورم همبستگی خیلی قوی را نشان نمیدهد. بنابراین، به عنوان مثال، شکل 1 نشان می دهد که در سال 1998 – یعنی قبل از اینکه بانک مرکزی اروپا مسئولیت سیاست پولی را از بانک های مرکزی ملی در کشورهای منطقه یورو تحویل بگیرد – بسیاری از اعضای بعدی اتحادیه اروپا درجات نسبتاً مشابهی از استقلال بانک مرکزی داشتند اما با این وجود اختلاف نرخ تورم چند درصدی را نشان دادند. برعکس، کشورهایی با درجات مختلف استقلال بانک مرکزی، نرخ تورم نسبتاً مشابهی داشتند. مطابق با این عکس فوری، ضریب همبستگی دو متغیره بین تورم و استقلال بانک مرکزی در نمونه ای از 21 کشور OECD از سال 1960 منفی و معنی دار است (در سطح یک درصد) اما به خصوص بزرگ نیست (0.16-).
شکل 1
تورم CPI و استقلال بانک مرکزی، 1998
علاوه بر این، ما انتظار داریم که کشورهایی با بخش های صادراتی قابل توجه و چانه زنی دستمزدها به خوبی هماهنگ شده باشند، هم توانایی و هم تمایل دارند که تورم را پایین نگه دارند تا مزیت رقابتی خود را در تجارت حفظ کنند. شکل 2 رابطه بین تورم و هماهنگی دستمزدها را در سال 1998 نشان می دهد. 10 می بینیم که کشورهایی با رتبه بندی هماهنگی دستمزد مشابه نتایج تورمی بسیار متفاوتی دارند (مانند ژاپن، اتریش، سوئد، نروژ و ایرلند)، در حالی که کشورهایی با سطوح تورم مشابه (مانند فنلاند و بریتانیا، یا ژاپن و فرانسه) هماهنگی دستمزدهای متفاوتی داشتند. ضریب همبستگی بین تورم و هماهنگی دستمزد در نمونه ای از 21 کشور OECD از سال 1960 تاکنون 0.0187- است (غیر معنی دار p-value 0.5435).
شکل 2
تورم CPI و هماهنگی دستمزد، 1998
تأثیر باز بودن تجارت به طور مشابه متفاوت است: در سال 1998، فرانسه و استرالیا با وجود سطوح بسیار پایین باز بودن تجارت، نرخ تورم کمتری نسبت به ایرلند و هلند داشتند. بلژیک و استرالیا با وجود اختلاف بیش از 40 درصدی در نسبت صادرات به تولید ناخالص داخلی، نرخ تورم تقریباً یکسانی داشتند. ضریب همبستگی بین تورم و باز بودن تجارت در نمونه ای از 21 کشور OECD از سال 1960 تاکنون 0.1450- است (p-value قابل توجه 0.000).
بازگرداندن علایق در: مورد سالمندان
با این استدلال که منافع بیش از آنچه در ادبیات ایدهآل و نهادی پیشنهاد شده اهمیت دارد، این مقاله بر اساس حسابهای مبتنی بر بهره قبلی استوار است. پوزن نشان داده است که از آنجایی که بخش مالی از تورم بیزار است، دولت ها در کشورهایی که بازیگران مالی قدرتمندتری دارند، تمایل بیشتری به ثبات قیمت ها قائل هستند و بنابراین بانک های مرکزی مستقل تری را انتخاب می کنند. 11 بازیگران مالی قویتر یا از طریق نظم بخشیدن به بازارهای سرمایه و یا از طریق لابی کردن بر دولتها تأثیر میگذارند. در حالی که چنین یافته هایی جالب هستند، تمرکز این ادبیات در درجه اول بر گروه های ذینفع است.
در ادامه، بررسی می شود که چگونه سیاست انتخاباتی نیز ممکن است نقش داشته باشد. تا جایی که احزاب چپ و راست دارای مؤلفه هایی هستند که تحت تأثیر تورم متفاوت هستند، ایدئولوژی حزب حاکم باید بر تورم تأثیر بگذارد. کار قبلی هیبز در واقع نشان می دهد که عناصر چپ گرای کمتری نسبت به تورم بیزار هستند و در نتیجه، کشورهایی که دولت های چپ دارند نرخ تورم بالاتری را نشان خواهند داد. 12 اگرچه این دیدگاه ارزشمند است، اما تغییرات در رای دهندگان را که بر احزاب سیاسی چپ و راست تأثیر می گذارد، نادیده می گیرد، چیزی که این مقاله با تمرکز بر سالمندان به بررسی آن می پردازد.
در دهههای گذشته، اکثر دموکراسیهای صنعتی پیشرفته تغییرات عمدهای را در ترکیب جمعیتی رای دهندگان خود تجربه کردهاند. نسبت وابستگی سالمندان در اروپا، یعنی نسبت افراد 65 سال و بالاتر نسبت به افراد بین 15 تا 64 سال، از 12.5 درصد در سال 1950 به 23.8 درصد در سال 2010 افزایش یافته است. 960 در OECD بیش از هفت درصد افزایش یافته است .
شکل 3
جمعیت سالمند (> 65)، کشورهای OECD، 1960-2015
این سهم رو به رشد سالمندان مهم است، زیرا سالمندان ممکن است تحمل کمتری برای تورم داشته باشند، زیرا آنها تا حد زیادی به جریانهای درآمد ثابتی متکی هستند که در برابر تورم محافظت نمیشوند. از آنجایی که بسیاری از کشورها سخاوت در طرح های بازنشستگی با مزایای تعریف شده خود را کاهش داده اند، سالمندان به طور فزاینده ای به طرح های مشارکت تعریف شده و درآمد حاصل از دارایی ها متکی هستند که بسیار کمتر از تورم بالا محافظت می شوند.
مطالعه اخیر در مورد بیزاری از تورم با استفاده از داده های نظرسنجی فراملی شواهدی را پیدا می کند که این نکته را تأیید می کند. افراد مسن تر نسبت به تورم بیزار هستند زیرا “احتمال بیشتری دارد دارایی های اسمی قابل توجهی داشته باشند و/یا به درآمدهای ثابت متکی باشند”. 14 این نتایج در هنگام کنترل وضعیت بازار کار، ایدئولوژی، آموزش و ربع درآمد و شامل اثرات کشور باقی می ماند.
سالمندان نه تنها از تورم بیزارترند، بلکه از نظر سیاسی نیز قدرتمندتر از بسیاری از گروه های انتخاباتی دیگر هستند. افراد مسن بیشتر به 15 رای می دهند و به احتمال زیاد اعضای احزاب سیاسی هستند. 16 با افزایش تعداد آنها و کاهش مشارکت رای دهندگان، آنها نماینده یک گروه انتخاباتی فزاینده مهم برای همه احزاب سیاسی هستند، که بنابراین انگیزه دارند تا پلتفرمی با تورم کمتر را دنبال کنند.
افزایش سن تورم را پایین می آورد
افزایش بیزاری از تورم در میان بخشی از رای دهندگان، پیامدهای مهمی برای سیاست هایی دارد که احزاب سیاسی انتخاب می کنند. نظرسنجی یوروبارومتر از پاسخ دهندگان در تمام کشورهای اروپایی از دهه 1970 پرسیده است که آیا تورم را به عنوان اولویت اول یا دوم خود می شناسند، 17 که امکان محاسبه درصد جمعیتی که نگران تورم هستند را ممکن می سازد. بنابراین، این می تواند به عنوان نماینده ای برای تورم گریزی عمل کند. ما می توانیم انتظار داشته باشیم که تغییر در ترجیحات رای دهندگان برای تورم پایین – در طول زمان و به آرامی – در مواضع سیاسی احزاب سیاسی منعکس شود. به نوبه خود می توان بررسی کرد که آیا احزاب سیاسی با استفاده از کدگذاری سیستماتیک اعلامیه های احزاب در کشورهای مختلف در همان دوره، نسبت به تورم بیزارتر می شوند یا خیر.18 به طور خاص، متغیری با عنوان “ارتدوکس اقتصادی” (در هر 414) اندازه گیری می کند که آیا مانیفست حزب بر “حمایت از یک ارز قوی”، “کاهش کسری بودجه” و “صرفه جویی و پس انداز در مواجهه با مشکلات اقتصادی” تاکید دارد یا خیر.
شکل 4 اصل اقتصادی و تورم بیزاری متوسط را در هر دهه برای همه کشورهایی که داده ها در دسترس است ترسیم می کند. از آنجایی که ما انتظار داریم که تورم بیزاری به آرامی به جایگاه حزبی وارد شود، بیزاری از تورم در دهه قبل از دهه ارتدوکس اقتصادی متوسط حزبی نشان داده می شود. مطابق با این استدلال که احزاب سیاسی تورمگریزی را در طول زمان درونی میکنند، رابطه مثبتی بین تورمگریزی رایدهندگان و راستگرایی حزبی وجود دارد. همانطور که در جای دیگر نشان داده شده است، یک تجزیه و تحلیل آماری رسمی تر تأیید می کند که سهم جمعیت سالمند در هنگام کنترل کنترل های اقتصادی مربوطه به طور مثبت با ارتدکس حزب مرتبط است. 19
شکل 4
ارتدوکس اقتصادی و تورم گریزی
پیامدهای نرخ تورم چیست؟ شکل 5 رابطه بین نرخ تورم و سهم سالمندان را در جمعیت در سال 2000 بررسی می کند. این رابطه منفی بسیار قوی تر از استقلال بانک مرکزی و هماهنگی دستمزدها را نشان می دهد. این امر توسط ضریب همبستگی دو متغیره بین تورم و سهم سالمندان در نمونه ای از 21 کشور OECD از سال 1960 تأیید شده است که 0.2797- است (مقدار p قابل توجه 0.000). همانطور که در جاهای دیگر نشان دادم، یک تحلیل آماری رسمیتر روی نمونهای از 21 کشور OECD در دوره 1960-2012 تأیید میکند که هنگام کنترل همه کنترلهای مربوطه، از جمله رشد تولید ناخالص داخلی، بیکاری، هماهنگی دستمزدها، باز بودن تجارت، تراکم اتحادیهها، سهم سالمندان با نرخ تورم ارتباط منفی دارد.20
شکل 5
تورم CPI و جمعیت سالمند به عنوان سهمی از کل جمعیت
پاسخگویی به انتقادات احتمالی
یکی از انتقادات به این رویکرد می تواند این باشد که سالمندان ممکن است گروهی منسجم با گرایش های آشکارا تورم گریز نباشند. با این حال، احتمال اینکه سالمندان صاحب خانه شوند، به حقوق بازنشستگی متکی باشند و در بازار کار نباشند، بسیار بیشتر است. اینها عوامل بسیار مهمی هستند که بر ترجیحات تأثیر می گذارند و سایر تحقیقات اقتصاد سیاسی نشان داده اند که ویژگی های فردی کوچک مانند نوع قرارداد کار بر ترجیحات سیاست تأثیر می گذارد. 21 همچنین شواهد تجربی واضحی وجود دارد که نشان میدهد سالمندان بیشتر از تورم بیزارند، و این اثر نه تنها در دهه 2000 وجود دارد، که میتوانست یک اثر نسلی به جای چرخه زندگی را به تصویر بکشد، بلکه در اواخر دهه 1970 و 1980 نیز وجود دارد. 22
دومین انتقاد احتمالی این است که رابطه بین تورم و افراد مسن از طریق یک کانال اقتصادی و نه سیاسی عمل می کند. سالمندان ممکن است رفتار مصرف متفاوتی از خود نشان دهند که به نوبه خود باعث کاهش نرخ تورم می شود. با این حال، اگر این درست بود، رابطه بین تورم و پیری هم در کشورهای دموکراتیک و هم در کشورهای غیردموکراسی برقرار بود. با این حال، چنین نیست: سهم سالمندان فقط در دموکراسیها رابطه منفی دارد، در حالی که این تأثیر در کشورهای غیردموکراسی از نظر آماری معنیدار نیست. 23
سومین انتقاد احتمالی این است که پیری و تورم هر دو به شدت روند دارند به طوری که رابطه بین این دو نادرست است. با این حال، در نظر گرفتن اولین تفاوت تورم یا اجرای یک مدل تصحیح خطا که چنین ریسکهایی را تصحیح میکند، بر نتایج تأثیری ندارد. اگر فقط رابطه بین ملی بین تورم و سهم سالمندان را در یک مقطع زمانی و نه در طول زمان تحلیل کنیم، نتایج همچنان پابرجاست.
چهارمین انتقاد احتمالی این است که این تحلیل اهمیت سیاسی سالمندان را بیش از حد نشان می دهد. با این حال، روشن نیست که احزاب سیاسی قادر به نادیده گرفتن سیستماتیک یک گروه انتخاباتی که بیش از 20 درصد از جمعیت در برخی کشورها را تشکیل می دهد – به ویژه زمانی که میزان مشارکت رای دهندگان می تواند گاهی به 60 درصد نیز برسد. نقطه برش 65 ساله مورد استفاده در این تحلیل ممکن است اهمیت سالمندان را کمرنگ کند، زیرا افراد 50 ساله و بالاتر ممکن است آینده نگر باشند و علایق خود را در آینده نزدیک پیش بینی کنند. این به طور قابل توجهی برجستگی سیاسی پیری را افزایش می دهد.
انتقاد احتمالی دیگر این است که پیری زمانی رخ می دهد که جوامع مدرن می شوند و کشورهای توسعه یافته تر هم تورم پایین و هم جمعیت بزرگ سالمندان را نشان می دهند. با این حال، اگر این پویایی را نشان دهد، باید انتظار داشته باشیم که کنترل تولید ناخالص داخلی سرانه و گنجاندن کشورهای غیر OECD در تجزیه و تحلیل آماری، اهمیت آماری سهم سالمندان را به دلیل رابطه فرضی بین تولید ناخالص داخلی سرانه و سالمندی در «تز مدرنیزاسیون» فوقالذکر از بین ببرد. با این حال، چنین نیست: اجرای همان تجزیه و تحلیل بر روی نمونه ای از بیش از 100 کشور نشان می دهد که اثر از نظر آماری هم در هنگام کنترل تولید ناخالص داخلی سرانه و هم هنگام حذف همه کشورهای با تولید ناخالص داخلی سرانه بالای 20000 دلار، از نظر آماری قابل توجه است.
آخرین انتقاد ممکن ممکن است این باشد که مشخص نیست احزاب سیاسی پس از به قدرت رسیدن چگونه بر تورم تأثیر می گذارند، به ویژه در شرایطی که بانک های مرکزی مستقل هستند. پاسخ های متعددی به این انتقاد وجود دارد. اولاً، پیری ممکن است خود این احتمال را بیشتر کند که دولتها سیاستهای پولی را به بانکهای مرکزی مستقل واگذار کنند و این در واقع همان چیزی است که من میبینم. دوم، استقلال بانکهای مرکزی باید از نظر سیاسی در درازمدت حفظ شود. سوم، دولت ها ممکن است نه تنها از طریق سیاست های پولی، بلکه از طریق سیاست های مالی، سیاست های انرژی، سیاست های صنعتی و با تأثیرگذاری بر تعدیل دستمزد بر نرخ تورم تأثیر بگذارند (به عنوان مثال از طریق افزایش حداقل دستمزد، تمدید قراردادهای چانه زنی دستمزد یا با تغییر دستمزد رزرو شده کارگران مختلف از طریق سیاست های دولت رفاه).
نظرات پایانی
در این مقاله این مورد برای بررسی بیشتر در مورد اینکه چگونه سیاست انتخاباتی میتواند سیاستهای کلان اقتصادی را از طریق مثال تأثیر سهم سالمندان بر تورم شکل دهد، ساخته شده است. در حالی که نهادها و ایدهها قطعاً در توضیح تورم نقش دارند، من استدلال میکنم که زمینه برای گنجاندن نقش منافع در تحلیل وجود دارد. از آنجایی که سالمندان از تورم بیزار و از نظر سیاسی قدرتمند هستند، احزاب سیاسی در کشورهایی که افراد مسن بیشتری دارند به طور فزایندهای مجبور به اتخاذ سیاستهای ارتدکس اقتصادی بیشتری میشوند که در نهایت منجر به کاهش تورم میشود.
اگر این درست باشد، پیری ممکن است قطعهای از پازل باشد – تا کنون گم شده است که چرا چنین تغییر مداوم و پایداری از کینزگرایی و به سمت سازش پولگرایانه با تورم پایین صورت گرفته است. با بالا رفتن سن جوامع، سهم فزاینده ای از جمعیت در درجه اول نگران تورم است تا اشتغال. در نتیجه، هزینه های انتخاباتی نادیده گرفتن بازارهای کار راکد و در عین حال اولویت دادن به نرخ های پایین تورم ممکن است با افزایش سن کشورها کاهش یابد.
این گزارش اقتصاد سیاسی همچنین میتواند به توضیح اینکه چرا تورم پایین – و ایدئولوژی پولگرایی که زیربنای آن است – همچنان حاکم است، حتی در شرایطی که با توجه به مشکلات کلان اقتصادی منطقه یورو، نرخ تورم بالاتر مطلوب است، کمک کند. این چارچوب تحلیلی به جای توضیح تمرکز آلمان بر تورم پایین و سیاست اقتصاد کلان سختگیرانه صرفاً از طریق فرهنگ یا منافع بخش صادرات آن، بر قدرت سیاسی سهم فزاینده سالمندان در سیستم انتخاباتی آلمان تأکید می کند.
بنابراین تحقیقات بیشتر باید تجزیه و تحلیل عوامل تعیین کننده انتخاباتی نرخ تورم را با در نظر گرفتن سایر گروه های سیاسی قدرتمند در میان نیروی کار گسترش دهد. تغییر ترجیحات تورمی ائتلافی از گروه های مختلف انتخاباتی ممکن است به توضیح تغییر به سمت پول گرایی در اکثر دموکراسی های صنعتی کمک کند.