نابرابری چیست
نابرابری را می توان از منظرهای مختلفی بررسی کرد که همه آنها به هم مرتبط هستند. رایجترین معیار، نابرابری درآمد است ، که به میزان توزیع یکنواخت درآمد در یک جمعیت اشاره دارد. مفاهیم مرتبط عبارتند از: نابرابری مادام العمر (نابرابری در درآمد یک فرد در طول عمر خود)، نابرابری ثروت (توزیع ثروت بین خانوارها یا افراد در یک لحظه) و نابرابری فرصت ها.(تأثیر بر درآمد شرایطی که افراد کنترلی بر آنها ندارند، مانند وضعیت اجتماعی-اقتصادی خانواده، جنسیت، یا پیشینه قومی). همه این مفاهیم نابرابری به هم مرتبط هستند و بینش های متفاوت و در عین حال مکملی را در مورد علل و پیامدهای نابرابری ارائه می دهند، از این رو هنگام طراحی سیاست های خاص با هدف پرداختن به نابرابری، راهنمایی بهتری برای دولت ها ارائه می دهند.
نابرابری درآمد چگونه اندازه گیری می شود
ضریب جینی یک معیار معمولی برای نابرابری درآمد است. ضریب بین 0 و 1 متغیر است که 0 نشان دهنده برابری کامل و 1 نابرابری کامل است. بیشتر تحلیلها بر مفهوم نابرابری درآمدی است که توسط ضریب جینی به تصویر کشیده شده است، که برای تعداد زیادی از کشورها و دورههای نسبتا طولانی در دسترس است. مگر اینکه در غیر این صورت مشخص شود، نابرابری درآمد جینی به درآمد یا مصرف قابل تصرف اشاره دارد و بنابراین قبلاً هر گونه توزیع مجدد از طریق مالیات و نقل و انتقالات را منعکس می کند.
شکل. ضریب نابرابری جینی
چه چیزی باعث نابرابری می شود
طیفی از عوامل جهانی و داخلی – که ممکن است یکدیگر را تقویت کنند – در تئوری و ادبیات تجربی برای توضیح روند نابرابری درآمد پیشنهاد شدهاند. نیروهای کلیدی شامل موارد زیر است:
- عوامل جهانی مانند پیشرفت تکنولوژی، جهانی شدن و چرخه قیمت کالاها نقش مهمی ایفا می کنند. به عنوان مثال، پیشرفت فن آوری به امتیاز مهارت کمک کرده است، زیرا افراد دارای تحصیلات عالی در استفاده از فناوری های جدید مزیت نسبی دارند (Card and DiNardo, 2002). در اروپای غربی و ایالات متحده، پیشرفت تکنولوژی به کاهش مشاغل طبقه متوسط نیز تبدیل شده است، پدیده ای که به عنوان قطبش شغل شناخته می شود (گوس و منینگ، 2007).
- عوامل خاص کشور ، مانند عوامل مرتبط با تحولات اقتصادی و ثبات اقتصادی و همچنین سیاست های داخلی – از جمله یکپارچگی مالی، سیاست های مالی بازتوزیع کننده، و آزادسازی و مقررات زدایی از بازارهای کار و محصول – نیز نقش مهمی در توضیح روندهای نابرابری در داخل ایفا می کنند. کشورها.
پیامدهای نابرابری چیست؟
در حالی که برخی نابرابری ها در یک سیستم اقتصادی مبتنی بر بازار در نتیجه تفاوت در استعداد، تلاش و شانس اجتناب ناپذیر است، نابرابری بیش از حد می تواند انسجام اجتماعی را از بین ببرد، به قطبی شدن سیاسی و در نهایت کاهش رشد اقتصادی منجر شود (برگ و اوستری، 2011؛ رودریک، 2011). 1999). اما چه زمانی نابرابری بیش از حد است؟ پاسخ آسانی وجود ندارد، اما به چندین عامل خاص کشور، از جمله زمینه رشد که در آن نابرابری به وجود می آید، همراه با ترجیحات اجتماعی بستگی دارد.
حقایق اساسی در مورد نابرابری درآمد
- نابرابری جهانی از دهه 1990 به سرعت در حال کاهش بوده است. در طول قرن نوزدهم و بیشتر قرن بیستم، نابرابری جهانی به طور چشمگیری افزایش یافت که منعکس کننده اختلافات فزاینده بین درآمد سرانه کشورها بود، زیرا اقتصادهای پیشرفته در مقایسه با سایر نقاط جهان به شدت رشد کردند. احیای همکاری اقتصادی جهانی در اواسط قرن بیستم، عصر رشد و توسعه را آغاز کرد. متعاقباً، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی سرانه در کشورهای کمتر توسعه یافته، به ویژه در آسیا، شتاب گرفت که منجر به همگرایی در سطوح درآمد در بین کشورها شد (بورگینیون، 2015). میلیون ها خانوار از فقر رهایی یافتند. در نتیجه، نابرابری درآمد جهانی ابتدا تثبیت شد و سپس طی سه دهه گذشته به سرعت شروع به کاهش کرد. با این حال، باید توجه داشت که همه مناطق جهان همگرایی درآمدی با کشورهای توسعه یافته را تجربه نمی کنند. برای مثال، در کشورهای جنوب صحرای آفریقا، رشد درآمد به طور متوسط کمتر از آسیا بود. برخی از دستاوردها در کاهش نابرابری جهانی احتمالاً در نتیجه بحران COVID-19 معکوس خواهد شد. احتمالاً نابرابری جهانی را تشدید خواهد کرد، زیرا اقتصادهای پیشرفته، به طور کلی، منابع بیشتری برای مقابله با پیامدهای همهگیری و تلاشهای بهبود متعاقب آن دارند.
شکل. نابرابری درآمد جهانی (ضریب جینی)
منابع: سریال های تاریخی از ون زادن و دیگران (2014) هستند که بر اساس Bourgui-gnon و Morrisson (2002) ساخته شده اند. داده های اخیر از لاکنر و میلانوویچ (2013) است.
- نابرابری در داخل کشور در بیشتر کشورها افزایش یافته است. در حالی که پیشرفت در کاهش نابرابری جهانی طی سی سال گذشته قابل توجه بوده است، نابرابری ها در داخل کشور به ویژه در اقتصادهای پیشرفته افزایش یافته است. در طول سه دهه گذشته، بیش از نیمی از کشورها و نزدیک به 90 درصد از اقتصادهای پیشرفته شاهد افزایش نابرابری درآمدی بودهاند، به طوری که برخی کشورها افزایش ضریب جینی خود را بیش از دو واحد ثبت کردهاند. برخی از عوامل کلیدی پشت افزایش نابرابری درآمدی درون کشوری که در مقالات ذکر شده است عبارتند از پیشرفت تکنولوژیکی، جهانی شدن، چرخه قیمت کالاها، و سیاستهای اقتصادی داخلی مانند سیاستهای مالی بازتوزیعکننده، سیاستهای بازار کار و محصول.
شکل. تغییر در نابرابری درآمد، 1985-2015 (درصد کشورها)
منبع : IMF، Fiscal Monitor، اکتبر 2017
- افزایش هزینه های اجتماعی برای مبارزه با نابرابری استفاده شده است. سیاست مالی ابزار کلیدی سیاستی است که دولت ها برای دستیابی به اهداف توزیعی خود در اختیار دارند. در اقتصادهای پیشرفته، مالیات ها و نقل و انتقالات نابرابری درآمد را به میزان یک سوم کاهش می دهند، که بیشتر آن از طریق مخارج اجتماعی عمومی (مانند حقوق بازنشستگی و مزایای خانواده) به دست می آید (Immervoll and rel=”noopener noreferrer” دیگران 2005 ؛ Paulus and others 2009 ). . اگر تأثیر بازتوزیعی مخارج غیرنقدی rel=”noopener noreferrer” (مانند آموزش rel=”noopener noreferrer” و بهداشت) در نظر گرفته شود، میزان توزیع مجدد مالی حتی بیشتر است (پائولوس، ساترلند و تساکلوگلو، 2009 ) .بنابراین، مهم است که اطمینان حاصل شود که هزینه های اجتماعی کافی، موثر و پایدار است . مالیات بر درآمد تصاعدی نیز در برخی کشورها نقش بازتوزیعی مهمی را ایفا می کند. تأثیر بازتوزیعی کمتر سیاست مالی در اقتصادهای در حال توسعه نیز عاملی کلیدی در پشت سطوح بالای نابرابری آنهاست.
شکل. تأثیر بازتوزیعی مالیات بر درآمد و نقل و انتقالات، 2015 یا آخرین سال
منبع: IMF Fiscal Monitor، اکتبر 2017.
صندوق بین المللی پول و نابرابری درآمد
نابرابری در مرکز بحث سیاست های اقتصادی در سراسر جهان قرار دارد. توزیع عادلانه و عادلانه درآمد عنصر اساسی قرارداد اجتماعی است. سیاستهای کلان اقتصادی (شامل سیاستهای مالیاتی و هزینهای دولت) تأثیرات قابلتوجهی بر توزیع درآمد دارند و این نابرابری میتواند پیامدهای سیاسی و اجتماعی نامطلوبی داشته باشد که بالقوه میتواند ثبات اقتصاد کلان و رشد پایدار را تضعیف کند.
بنابراین، بدون هیچ تعجبی، نابرابری یک موضوع مهم برای صندوق بین المللی پول در هر سه فعالیت اصلی آن است:
(1) وام برای حمایت از برنامه های تعدیل اقتصاد کلان.
(2) نظارت بر اقتصاد کلان، از جمله تجزیه و تحلیل سیاست های مرتبط. و
(3) کمک های فنی برای ایجاد ظرفیت، به ویژه در مورد مالیات و هزینه های دولت.
از لحاظ تاریخی، مسائل توزیعی بخش مهمی از گفتگوی صندوق بین المللی پول با کشورهای عضو بوده است. کار بر روی آنها به ویژه در پی بحران مالی جهانی که در سال 2008 آغاز شد، تشدید شده است.
کار صندوق بین المللی پول در مورد نابرابری درآمد قبل از بحران مالی جهانی که در سال 2008 آغاز شد، به ویژه تحت تأثیر تجربه به دست آمده از برنامه های حمایت شده توسط صندوق بین المللی پول بود. در عمل، این تجربه منجر به توجه بیشتر به ادغام شبکه های ایمنی اجتماعی در برنامه های تعدیل و حفاظت از دسترسی به خدمات عمومی اساسی در بهداشت و آموزش شد. ابتکارات دیگر، مانند معرفی تسهیلات کاهش و رشد فقر در سال 1999، اهداف رشد و کاهش فقر را به مرکز طراحی برنامه در کشورهای کم درآمد رساند، همانطور که ابتکار کاهش بدهی کشورهای فقیر به شدت بدهکار بود. برنامه های حمایت شده توسط صندوق بین المللی پول در افزایش هزینه های اجتماعی موفق بودند، از جمله در مقایسه با کشورهای مشابه بدون برنامه.
صندوق بینالمللی پول در سالهای پس از آغاز بحران مالی جهانی، کار خود را در زمینه مسائل نابرابری عمیقتر کرده است.
این تلاش شامل گسترش مطالعات تحلیلی بین کشوری و ارزیابی های سطح کشور از تحکیم مالی و نابرابری، انواع ابزارهای سیاست مالی برای دستیابی به اهداف برابری به شیوه ای کارآمد، و دستاوردهای کلان اقتصادی ناشی از تقویت برابری جنسیتی است. یک درس مهم این است که با طراحی صحیح، سیاستهای مالیاتی و هزینهای دولت میتوانند به رشد قویتر و برابری بیشتر نتایج و فرصتها کمک کنند. به عنوان مثال، افزایش دسترسی به خدمات اولیه بهداشت و آموزش و کاهش موانع مشارکت زنان در بازار کار می تواند به افزایش رشد و دستیابی به اهداف برابری کمک کند. حتی در طراحی یکپارچگی مالی، تعدادی از گزینه ها می توانند به کاهش کسری بودجه بدون تشدید نابرابری کمک کنند. اینها شامل اقداماتی برای افزایش درآمد از مالیات بر درآمد و کاهش هدفمند (و نه کلی) در مزایای اجتماعی است. اقداماتی که هم برای برابری و هم برای کارایی خوب هستند – به عنوان مثال، افزایش درآمد حاصل از مالیات مکرر دارایی – نیز باید هنگام طراحی بسته های تلفیق مالی مورد توجه جدی قرار گیرند.
صندوق بین المللی پول به تقویت کار تحلیلی خود در مورد مسائل توزیع درآمد ادامه خواهد داد. این تلاشها شامل تحلیلهای بین کشوری بیشتر در مورد جنبههای مختلف سیاستهای کلان اقتصادی و چگونگی تأثیر آنها بر توزیع درآمد خواهد بود. کار در سطح کشور در مورد مسائل توزیع درآمد نیز عمیق تر خواهد شد. رویکرد انتخابی خواهد بود و بر کشورهایی متمرکز خواهد شد که این مسائل در آنها حیاتی است. صندوق بینالمللی پول انتظار همافزایی قابلتوجهی بین تحلیلهای سطح کشور و بین کشوری دارد، و صندوق بینالمللی پول به کار این حرفه در این زمینهها ادامه خواهد داد. در مجموع، صندوق بین المللی پول به تعمیق درک رابطه بین توزیع درآمد و اقتصاد کلان، با هدف ارائه توصیه های مربوط به سیاست ادامه خواهد داد.
با افزایش مورد انتظار در نابرابری درآمد در نتیجه همه گیری COVID-19، انتظار می رود کار صندوق بین المللی پول در مورد مسائل نابرابری حتی شدیدتر شود.
چگونه اثرات نابرابر COVID-19 را در بین کارگران کاهش دهیم
کارگران کمماهر و جوان از جمله بیشترین آسیبدیدگان از همهگیری بودند و در سال گذشته بیسابقه از دست رفتند. برخی از این مشاغل ممکن است هرگز دوباره ظاهر نشوند، زیرا اقتصادها با دنیای پس از همه گیری سازگار می شوند. تغییرات درازمدت از نظر ترکیب مشاغل در اقتصاد محتمل به نظر می رسد – برخی از بخش ها و مشاغل به طور دائمی کوچک می شوند و برخی دیگر گسترش می یابند. با توجه به اینکه بسیاری از کارگران بیکار هنوز در تلاش برای بازیابی حقوق قبل از همه گیری خود و سایر تغییرات اساسی در حال انجام هستند، احتمالاً درآمد بین کارگران بیشتر متفاوت خواهد شد.
همانطور که در آخرین نمودار هفته ما نشان داده شده است، تحقیقات از چشم انداز اقتصاد جهانی آوریل 2021 نشان می دهد که حمایت از حفظ شغل (که با خط آبی نشان داده شده است) می تواند به سرعت افزایش نابرابری درآمد را در چند ماه اول پس از وقوع بحران کاهش دهد. هنگامی که با حمایت از کارگران برای جابجایی یا تخصیص مجدد به مشاغل جدید دنبال میشود، تحلیل ما نشان میدهد که بسته سیاستی ترکیبی و توالی مناسب (که با خط قرمز نشان داده شده است) میتواند به طور موثرتری افزایش نابرابری درآمد را در میان مدت کاهش دهد. شاخص جینی پایین (معیار رایج نابرابری درآمد) – نسبت به زمانی که هر نوع سیاست به تنهایی مورد استفاده قرار گیرد.
حمایت از حفظ شغل، از جمله مزایای بیکاری جزئی و سایر یارانهها برای حفظ ارتباط کارگران با کارفرمایانشان، باید در زمانی که همهگیری حاد است و اقدامات مهاری – مانند قرنطینه – اعمال میشود، اعمال شود. این سیاستها باعث میشود که کارگران آسیبپذیرتر در معرض بیکاری قرار نگیرند و افزایش نابرابری درآمدی ناشی از همهگیری را کاهش دهند. به عنوان مثال، بریتانیا و اسپانیا با استفاده از این سیاستها برای کاهش تلفات شغلی موفق بودهاند. آنها همچنین مطابقت های شغلی ارزشمندی را حفظ می کنند و به همین ترتیب، چشم انداز درآمد آتی آن دسته از کارگرانی را که می توانند انتظار داشته باشند در نهایت شغل خود را بازگردانند، حفظ می کنند. در بازارهای نوظهور، جایی که سهم بزرگی از مردم مشاغل غیررسمی دارند، ممکن است لازم باشد سیاستهای حمایتی برای دستیابی به این کارگران تطبیق داده شود – به عنوان مثال، برزیل و جمهوری دومینیکن،
با این حال، همه مشاغل باز نمی گردند. بنابراین، با فروکش کردن همهگیری و بازگشایی اقتصادها، حمایت از تخصیص مجدد کارگران، از جمله برنامههای (دوباره) آموزش، کمکهای جستجوی شغل، و انگیزههای استخدام و راهاندازی، باید افزایش یابد تا عدم تطابق مهارتها را کاهش داده و ایجاد شغل را تشویق کند، و کارگران بیکار را قادر میسازد. سریعتر شغل جدید پیدا کنید. کشورهایی مانند ایرلند و هلند در حال حاضر پیشرفت خوبی در سرمایه گذاری در برنامه های آموزش کارگران و حمایت از کارگران بیکار برای یافتن مشاغل جدید داشته اند. این باعث افزایش درآمد کارگران و کاهش نابرابری در دراز مدت می شود.
بسته سیاستی مناسب – ترکیبی از حفظ شغل و حمایت از تخصیص مجدد کارگران – می تواند اثرات منفی و نابرابر اشتغال ناشی از همه گیری را کاهش دهد. با این حال، زمان مناسب برای چرخش از حفظ به تخصیص مجدد باید به شرایط هر کشور، از جمله مسیر همهگیری و پیشرفت در عرضه واکسن بستگی داشته باشد.
علل فقر و نابرابری
به طور کلی سطح بالای مداوم فقر در اتحادیه اروپا نشان می دهد که فقر در درجه اول پیامد نحوه سازماندهی جامعه و تخصیص منابع است. تصمیم گیری در مورد چگونگی ریشه کن کردن فقر در نهایت، انتخاب های سیاسی در مورد نوع جامعه ای است که ما می خواهیم.
برخی از مردم تصور می کنند که در منطقه ثروتمندی مانند اتحادیه اروپا هیچ کس نمی تواند فقیر باشد یا اگر فقیر باشد باید نتیجه برخی از شکست ها یا مشکلات شخصی باشد. به هر حال، این چنین نیست.
سطح بالای دائمی فقر در اتحادیه اروپا نشان می دهد که فقر در درجه اول پیامد نحوه سازماندهی جامعه و تخصیص منابع است
خواه این منابع مالی یا سایر منابع مانند دسترسی به مسکن، خدمات بهداشتی و اجتماعی، آموزش و سایر منابع اقتصادی باشد. ، خدمات اجتماعی و فرهنگی.
در دوران ریاضت اقتصادی، برخی از انتخاب های سیاسی انجام شده، فقر و نابرابری ها را عمیق تر کرده است (کاهش درآمد و خدمات، مقررات زدایی از بازار کار…).
در واقع، این واقعیت که سطوح بسیار متفاوتی از فقر در کشورهای مختلف عضو وجود دارد به وضوح نشان میدهد که رویکردهای مختلف برای تخصیص منابع و فرصتها به نتایج متفاوتی منجر میشود.
جوامعی که کمترین نابرابری در اروپا دارند، کمترین سطح فقر را دارند
کمتر تحت تأثیر بحران قرار گرفته اند. این در درجه اول به این دلیل است که این دولت ها اولویت را به تضمین حداقل درآمد کافی و اطمینان از دسترسی خوب به خدمات، از طریق سیستم حمایت اجتماعی و از طریق تضمین سطوح حداقل دستمزد می دهند. آنها معمولاً در توزیع مجدد ثروت از طریق مالیات و سایر سیستمها مؤثر هستند. این بدان معناست که تصمیم گیری در مورد چگونگی ریشه کن کردن فقر در نهایت، انتخاب های سیاسی در مورد نوع جامعه ای است که ما می خواهیم.
عوامل کلیدی
از نظر افراد، برخی از عوامل کلیدی بهعنوان «در معرض خطر» بیشتر فقر در نظر گرفته میشوند مانند:
- بیکاری یا داشتن یک شغل با کیفیت پایین (یعنی با دستمزد کم یا نامطمئن) زیرا دسترسی به درآمد مناسب را محدود می کند و مردم را از شبکه های اجتماعی قطع می کند.
- سطح پایین آموزش و مهارت، زیرا این امر توانایی افراد را برای دسترسی به مشاغل مناسب برای توسعه خود و مشارکت کامل در جامعه محدود می کند.
- اندازه و نوع خانواده، یعنی خانوادههای پرجمعیت و خانوادههای تنها والدین بیشتر در معرض خطر فقر قرار دارند، زیرا هزینههای بالاتر، درآمد کمتر و دشواری بیشتری در به دست آوردن شغل مناسب دارند.
- جنسیت – زنان عموماً در معرض خطر فقر بیشتری نسبت به مردان هستند، زیرا احتمال کمتری دارد شغلی با دستمزد داشته باشند، مستمری کمتری داشته باشند، بیشتر درگیر مسئولیتهای مراقبتی بدون مزد هستند و زمانی که سر کار هستند، اغلب دستمزد کمتری دریافت میکنند. همان شغل؛
- ناتوانی یا بیماری ، زیرا این امر توانایی دسترسی به شغل را محدود می کند و همچنین منجر به افزایش هزینه های روزانه می شود.
- عضویت در گروههای قومی اقلیت مانند روماها و مهاجران/مهاجران بدون مدرک ، زیرا آنها به ویژه از تبعیض و نژادپرستی رنج میبرند و در نتیجه شانس کمتری برای دسترسی به شغل دارند، اغلب مجبور میشوند در محیطهای فیزیکی بدتر زندگی کنند و دسترسی ضعیفتری به خدمات ضروری داشته باشند.
- زندگی در یک جامعه دورافتاده یا بسیار محروم که دسترسی به خدمات بدتر است.
همه این عوامل موانع و مشکلات بیشتری ایجاد می کنند، اما باید در چارچوب ساختاری کلی نحوه انتخاب یک کشور خاص برای توزیع ثروت و مقابله با نابرابری دیده شوند .