آمریکا چطوری درست شده – قانون اساسی آمریکا

 

قانون اساسی ایالات متحده

مقدمه

من II III IV V VI VII

اصلاحات در قانون اساسی

اصلاحات تصویب شده
ده اصلاحیه اول به عنوان منشور حقوق شناخته می شود

من II III IV V VI VII هشتم IX ایکس XI XII سیزدهم چهاردهم XV شانزدهم XVII هجدهم نوزدهم XX XXI XXII XXIII XXIV XXV XXVI XXVII

اصلاحات تایید نشده

تقسیم بندی کنگره القاب اشراف کوروین کودکان کار حقوق برابر حق رای در ناحیه کلمبیا

متن اصلی قانون اساسی
و اصلاحات

مقدمه و مقالات I-VII
اصلاحات IX
اصلاحات XI-XXVII
اصلاحیه های تایید نشده

پورتال ایالات متحده

پورتال حقوق

قانون اساسی ایالات متحده عالی ترین قانون ایالات متحده آمریکا است. در 17 سپتامبر 1787 توسط کنوانسیون قانون اساسی در فیلادلفیا ، پنسیلوانیا به شکل اصلی خود به تصویب رسید و بعداً توسط مردم در کنوانسیون های هر ایالت به نام “ما مردم ” تصویب شد . 2 3 در واقع، آنها همه پرسی مردمی نبودند، اما مجامع ایالتی مسئول تصویب قانون اساسی بودند. 9 ایالت اول برای تصویب قانون اساسی 10 ماه طول کشید. اولین ایالتی که آن را تصویب کرد، دلاور بود ، در 7 دسامبر 1787، با رای متفق القول 30-0. آمریکا جایگاهی مرکزی قانون اساسی در قوانین و فرهنگ سیاسی 4 قانون اساسی ایالات متحده قانون اساسی فدرال قدیمی ترین در حال حاضر در جهان است.

نسخه اصلی سند را می توان در آرشیو ملی در واشنگتن دی سی یافت.

فهرست مطالب

1 تاریخچه
1.1 جمله بندی و الزامات تصویب
1.2 کار کنوانسیون فیلادلفیا
1.3 تصویب
1.4 تأثیرات تاریخی
1.5 تأثیرات بر منشور حقوق ایالات متحده
2 اصل قانون اساسی
2.1 مقدمه
2.2 ماده اول: قوه مقننه
2.3 ماده دوم: قوه مجریه
2.4 ماده سوم: قوه قضائیه
2.5 ماده چهارم: اختیارات و حدود دولت
2.6 ماده پنجم: فرآیند اصلاح
2.6.1 شفاف سازی شرایط
2.7 ماده ششم: برتری قانون اساسی و قوانین فدرال
2.8 ماده هفتم: تصویب
3 صفحه اصلی قانون اساسی
4 اختلاف بر سر قدیمی ترین قانون اساسی فعلی
5 همچنین ببینید
6 مراجع
7 پیوندهای خارجی

تاریخچه

متن و الزامات تصویب
نوشتار اصلی: تاریخچه قانون اساسی ایالات متحده

در سپتامبر 1786 ، کمیسیونرهای پنج ایالت در کنوانسیون آناپولیس گرد هم آمدند تا در مورد اصلاحیه‌های مواد کنفدراسیون که تجارت را بهبود می‌بخشد، بحث کنند.

آنها از نمایندگان ایالت های دیگر دعوت کردند تا در فیلادلفیا ملاقات کنند تا در مورد بهبود دولت فدرال گفتگو کنند. در نتیجه مناظره، کنگره کنفدراسیون پیشنهاد تجدید نظر در مواد کنفدراسیون را در 21 فوریه 1787 داد. دوازده ایالت از سیزده ایالت، که رود آیلند تنها استثنا بود، دعوت را پذیرفتند و نمایندگانی را به کنوانسیون می 1787 فرستادند . قطعنامه فراخوان کنوانسیون هدف آن را اصلاح اصول کنفدراسیون مشخص کرد، اما کنوانسیون تصمیم گرفت که نوشتن قانون اساسی جدید را پیشنهاد کند.

کنوانسیون فیلادلفیا رای به مخفی نگه داشتن مذاکرات داد و تصمیم گرفت طرحی اساسی و جدید از دولت تهیه کند که در نهایت مقرر شد که نه ایالت از سیزده ایالت باید قانون اساسی را تصویب کنند تا برای کشورهای شرکت کننده لازم الاجرا شود.

کار کنوانسیون فیلادلفیا

مقاله اصلی: کنوانسیون فیلادلفیا
صحنه ای از امضای قانون اساسی ایالات متحده (1940)، نقاشی رنگ روغن توسط هوارد چندلر کریستی .

طرح ویرجینیا دستور کار غیر رسمی کنوانسیون بود که عمدتاً توسط جیمز مدیسون تهیه شد . هدف آن به نفع منافع بزرگ ترین ایالت ها بود و از جمله پیشنهادات زیر بود:

یک کنگره قدرتمند دو مجلسی با مجلس نمایندگان و سنا
قوه مجریه ( رئیس جمهور ) که توسط قوه مقننه انتخاب می شود
قوه قضاییه، با شرایط خدمت مادام العمر، با اختیارات مبهم
کنگره فدرال می تواند قوانین ایالتی را وتو کند

یک پیشنهاد جایگزین، طرح نیوجرسی ، به ایالت ها بدون توجه به اندازه آنها امتیازات مساوی می داد و توسط ایالت های کوچکتر حمایت می شد.

بنابراین، در طرح ویرجینیا، تنها دارنده حاکمیت، دولت مرکزی خواهد بود، بنابراین ایالت ها صرفاً تقسیمات اداری خواهند بود. برعکس، در طرح نیوجرسی، امین حاکمیت جمهوری باید ایالت ها باشند، در شرایط مساوی بین همه آنها. پیشنهاد اول برای کسانی غیرقابل تحمل بود که مانند نویسنده اعلامیه استقلال توماس جفرسون (که در کنوانسیون حضور نداشت) معتقد بودند که یک دولت مرکزی قوی هم خیانت به آرمان های روشنگری انقلاب است و هم تهدیدی برای مردم و دولت ها علاوه بر این، اکثر آمریکایی ها در آن زمان، ایالت خود را به عنوان موجودیت سیاسی برجسته خود معرفی می کردند. اما طرح نیوجرسی، به نوبه خود، برای کسانی که به دنبال غلبه واقعی بر مدل کنفدراسیون موجود و جایگزینی آن با یک مدل متمرکزتر و فدرال بودند، غیرقابل قبول بود، همانطور که در مورد شخصیت های برجسته آن روز مانند الکساندر همیلتون چنین بود. از نیویورک، یا جیمز مدیسون از ویرجینیا.

تفاوت دیگری که بین این برنامه‌ها آشتی‌ناپذیر به نظر می‌رسید این بود که ویرجینیا از این که ایالت‌ها باید مجلس قانونگذاری بر اساس جمعیتشان در فدرال نمایندگی شوند، حمایت می‌کرد. از آنجایی که این ایالت‌های کوچک‌تر یا کم‌تر جمعیت‌تر به وضوح آسیب‌رسان بودند، طرح نیوجرسی خواستار نمایندگی یکسان برای هر ایالت شد. راه حلی که در سازش کانکتیکات به تصویب رسید ، بحث را به صورت سلیمانی حل کرد: شاخه قانونگذاری جمهوری جدید دو مجلسی خواهد بود و پیشنهاد ویرجینیا را برای یکی از این اتاق ها و طرح نیوجرسی را برای دیگری اعمال می کند. بنابراین، در مجلس نمایندگان، اعضای آن بر اساس پیشنهاد ویرجینیا، بر اساس جمعیت آن انتخاب می‌شوند، بنابراین هر چه تعداد ساکنان بیشتر باشد، نمایندگان بیشتری خواهند داشت. اما در مجلس دیگر، در مجلس سنا ، پیشنهاد نیوجرسی اعمال می‌شود و سناتورها به تعداد مساوی برای هر ایالت، صرف نظر از وسعت و جمعیت آن‌ها انتخاب می‌شوند. هر دو اصل تا به امروز اعمال می شود.

تصویب

تصویب قانون اساسی تاریخ حالت آرزوها

آره خیر

1 7 دسامبر 1787 دلاور 30 0
2 12 دسامبر 1787 پنسیلوانیا 46 23
3 18 دسامبر 1787 نیوجرسی 38 0
4 2 ژانویه 1788 گرجستان 26 0
5 9 ژانویه 1788 کانکتیکات 128 40
6 6 فوریه 1788 ماساچوست 187 168
7 28 آوریل 1788 مریلند 63 11
8 23 مه 1788 کارولینای جنوبی 149 73
9 21 ژوئن 1788 نیوهمپشایر 57 47
10 25 ژوئن 1788 ویرجینیا 89 79
11 26 ژوئیه 1788 NY 30 27
12 21 نوامبر 1789 کارولینای شمالی 194 77
13 29 مه 1790 رود آیلند 34 32

بر خلاف روند اصلاحی که در ماده شانزدهم اساسنامه کنفدراسیون ایجاد شده است، کنگره این پیشنهاد را به ایالت ها ارائه کرد و شرایط نمایندگی را تعیین کرد.

در 17 سپتامبر 1787 قانون اساسی در فیلادلفیا تکمیل شد . سپس بنجامین فرانکلین سخنرانی کرد که در آن از اتفاق آرا صحبت کرد، حتی اگر تنها ۹ ایالت برای اجرایی شدن قانون اساسی باید تصویب کنند.

پس از مبارزات سخت تصویب در چندین ایالت، نیوهمپشایر در 21 ژوئن 1788 به ایالت نهم تبدیل شد . هنگامی که کنگره کنفدراسیون خبر تصویب نیوهمپشایر را دریافت کرد، تاریخ هایی را برای اجرایی شدن قانون اساسی تعیین کرد و دولت فدرال ایجاد شده توسط قانون اساسی در 4 مارس 1789 تحت ریاست جمهوری جورج واشنگتن شروع به کار کرد . 5 از این پس، همه روسای جمهور کشور جدید در 4 مارس دوره خود را آغاز کردند، تا اینکه در سال 1933 متمم بیستم آن تاریخ را به 20 ژانویه رساند.
تأثیرات تاریخی

بسیاری از ایده های قانون اساسی جدید بودند و تعداد زیادی از آنها از ادبیات جمهوری خواهی در ایالات متحده ، از تجربه سیزده ایالت، و از تجربه انگلستان با شکل مختلط حکومت نشأت گرفته بودند. . مهمترین تأثیر بر اروپای قاره ای از مونتسکیو بود که بر وجود نیروهای متوازن مخالف یکدیگر برای جلوگیری از استبداد تأکید داشت. این نشان دهنده تأثیر معاهده پولیبیوس – قرن دوم قبل از میلاد است. ج.- در مورد کنترل و تعادل قانون اساسی جمهوری روم . شناخته شده است که جان لاک دارای نفوذ مختلط است، و بند آیین دادرسی قانون اساسی ایالات متحده تا حدی بر اساس قانون عرفی با ارجاع به مگنا کارتا 1215 بود .

همچنین تأثیری که سنت حکومت دموکراتیک و برابری طلب کنفدراسیون ایروکوئی بر بنجامین فرانکلین هنگام نوشتن قانون اساسی داشت، قابل توجه است. [ نیازمند منبع ]
تأثیرات بر منشور حقوق ایالات متحده
مقاله اصلی: منشور حقوق ایالات متحده

منشور حقوق ایالات متحده ده اصلاحیه ای بود که در سال 1791 به قانون اساسی اضافه شد، درست همانطور که طرفداران قانون اساسی در جریان بحث های 1788 به مخالفان وعده داده بودند . منشور حقوق انگلیسی در سال 1689 الهام‌بخش منشور حقوق ایالات متحده بود. به عنوان مثال، هر دو محاکمه هیئت منصفه الزامی است، شامل حق حمل اسلحه است ، و وثیقه بیش از حد و همچنین ” مجازات ظالمانه و غیرعادی ” را ممنوع می کند. بسیاری از آزادی های حفاظت شده توسط قانون اساسی ایالت ها و اعلامیه حقوق ویرجینیا در منشور حقوق ایالات متحده گنجانده شد. 6
اصول قانون اساسی

قانون اساسی دارای هفت اصل اصلی و بیست و هفت متمم است.

مقدمه

مقاله اصلی: مقدمه قانون اساسی ایالات متحده

در مقدمه آمده است: 7

ما مردم ایالات متحده برای تشکیل اتحادیه کاملتر، برقراری عدالت، تامین آرامش داخلی، تامین دفاع مشترک، ارتقاء رفاه عمومی و تامین منافع آزادی برای خود و فرزندانمان اعلام می داریم. و این قانون اساسی را برای ایالات متحده آمریکا وضع کنید.

ماده اول : قوه مقننه

مقاله اصلی: ماده اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا

ماده اول شعبه قانونگذاری دولت، کنگره ایالات متحده ، از جمله مجلس نمایندگان و سنا را تشکیل می دهد. این ماده نحوه انتخاب و صلاحیت اعضای اتاق و سنا را تعیین می کند. علاوه بر این، بحث آزاد را در کنگره فراهم می کند و رفتار خودخواهانه اعضای کنگره را محدود می کند، رویه قانون گذاری را ترسیم می کند و اختیارات قوه مقننه را نشان می دهد.

ماده دوم : قوه مجریه

نوشتار اصلی: ماده دوم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا

ماده دوم ) را تشریح می کند ریاست ( قوه مجریه : رویه های انتخاب رئیس جمهور، شرایط دسترسی به دفتر، سوگندنامه ای که باید اداء شود، و اختیارات و وظایف این دفتر. همچنین دفتر معاون رئیس جمهور ایالات متحده را تأسیس می کند و تصریح می کند که معاون رئیس جمهور در صورت ناتوانی، فوت یا استعفای رئیس جمهور جانشین رئیس جمهور می شود، اگرچه مشخص نیست که آیا این جانشینی موقت است یا دائم. در عمل، این همیشه به عنوان جانشینی تلقی می شد و اصلاحیه 25 به صراحت جانشینی را پیش بینی می کند. ماده دوم همچنین استیضاح و عزل مقامات مدنی (رئیس جمهور، معاون رئیس جمهور، قضات و دیگران) را تنظیم می کند.

ماده سوم : قوه قضائیه

نوشتار اصلی: ماده سوم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا

ماده سوم سیستم قضایی ( شاخه قضایی ) از جمله دادگاه عالی ایالات متحده را توصیف می کند. این ماده ایجاب می کند که دادگاهی به نام دیوان عالی کشور وجود داشته باشد. کنگره، بنا به صلاحدید خود، ممکن است دادگاه های پایین تری ایجاد کند که احکام و احکام آنها توسط دیوان عالی بررسی می شود. ماده سوم همچنین شرکت هیئت منصفه را در تمامی پرونده های جنایی الزامی می کند، جرم خیانت را تعریف می کند و کنگره را به تعیین مجازات برای آن متهم می کند.

ماده چهارم : اختیارات و حدود دولت

نوشتار اصلی: ماده چهارم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا

ماده IV روابط بین ایالت ها و دولت فدرال و بین خود ایالت ها را شرح می دهد. به عنوان مثال، این امر مستلزم آن است که دولت‌ها به اقدامات، سوابق و فرآیندهای عمومی سایر دولت‌ها «اعتقاد و اعتبار کامل» بدهند. به کنگره اجازه می دهد تا نحوه اثبات چنین اعمال، سوابق یا اعمال و آثار آنها را تنظیم کند. بند «امتیازات و مصونیت‌ها» دولت‌های ایالتی را از تبعیض علیه شهروندان دیگر ایالت‌ها به نفع شهروندان مقیم منع می‌کند (برای مثال، با اعمال مجازات‌های بالاتر برای اوهایوایی‌هایی که در جرایم ارتکابی در میشیگان محکوم شده‌اند).

ماده پنجم : روند اصلاح

نوشتار اصلی: ماده پنجم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا

ماده پنجم روند لازم برای اصلاح قانون اساسی را تشریح می کند. این دو روش برای پیشنهاد اصلاحات ایجاد می کند: توسط کنگره یا توسط یک کنوانسیون ملی که ایالت ها درخواست می کنند. با روش اول، کنگره می تواند اصلاحیه ای را با دو سوم رأی ( نصاب نصاب ، نه لزوماً کل مجلس) سنا و مجلس نمایندگان پیشنهاد کند. بر اساس روش دوم، قانونگذاران دو سوم ایالت ها می توانند کنگره را فراخوانده و وادار کنند تا یک کنوانسیون ملی را تشکیل دهد، و کنگره باید آن کنوانسیون را برای بررسی اصلاحات پیشنهادی تشکیل دهد. تا سال 2015، تنها روش اول – پیشنهادی کنگره – استفاده شده است.

پس از پیشنهاد – چه توسط کنگره و چه توسط کنوانسیون های ملی – اصلاحیه ها باید توسط سه چهارم ایالت ها تصویب شوند تا اجرایی شوند. ماده 5 به کنگره این امکان را می دهد که تصویب قانونگذار ایالتی یا کنوانسیون های ویژه ای را که در ایالت ها خوانده می شود الزامی کند. روش تصویب توسط کنوانسیون فقط یک بار (برای تصویب اصلاحیه بیست و یکم ) استفاده شده است. ماده پنج در حال حاضر تنها یک محدودیت را برای قدرت اصلاح قائل شده است: هیچ اصلاحیه ای نمی تواند یک ایالت را از نمایندگی برابر در سنا بدون رضایت آن ایالت محروم کند.
توضیح اصطلاحات

نام “اصلاح” در اصطلاح حقوقی کشورهای قاره اروپا (کشورهای قانون مدنی) قابل توجه نیست. در اروپا، اصلاح به معنای اصلاح یک لایحه است که پس از آن توسط اکثریت قوه مقننه پذیرفته یا رد می شود. آنچه آمریکایی‌ها با اصلاحیه می‌فهمند ، چیزی است که در اسپانیا به آن «مقررات اضافی» می‌گویند، که بعداً در صورت تصویب متن تلفیقی، می‌تواند در مواد قانون ادغام شود. وقتی شخصی در ایالات متحده می گوید که اصلاحیه قانون اساسی خاصی را می پذیرم، به یک پیشنهاد جایگزین، نمونه طرح مورد بحث، اشاره نمی کند، بلکه به متن الحاقی به قانون اساسی اشاره می کند که شماره گذاری آن با مواد همان قانون متفاوت است. ، اما این بدان معنا نیست که اعتبار خود را از دست می دهد. این مربوط به سیستم حقوقی Common Law است که در طول استعمار بریتانیا به ارث رسیده است.

اصول قانون اساسی خود معادل با اصول قانون اساسی کشورهایی مانند فرانسه، ایتالیا، آلمان یا اسپانیا نیستند، اما بیانیه های هنجاری بسیار گسترده تری هستند که در برخی موارد معادل عناوین کامل قانون اساسی اسپانیا (به ذکر برخی از آنها) نمونه ها).

ماده ششم: برتری قانون اساسی و قوانین فدرال

نوشتار اصلی: ماده ششم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا

ماده ششم قانون اساسی، قوانین مصوب و معاهدات ایالات متحده منعقد شده بر اساس آن را به عنوان قانون عالی در سرتاسر قلمرو ملی تعیین می‌کند و «قضات تمام ایالت‌ها، صرف‌نظر از هر چیزی که مقرر شده باشد، به آن ملزم هستند. بر خلاف قوانین یا قانون اساسی ایالت ها». همچنین بدهی ملی ایجاد شده بر اساس اصول کنفدراسیون را تأیید می کند و از همه قانونگذاران، مقامات فدرال و قضات می خواهد که سوگند یاد کنند یا تأیید کنند که از قانون اساسی “حمایت” کنند. این بدان معناست که قانون اساسی و قوانین ایالتی نباید با قوانین قانون اساسی فدرال مغایرت داشته باشد. در صورت تضاد، قضات ایالتی از نظر قانونی ملزم به رعایت قوانین فدرال و قانون اساسی نسبت به قوانین هر ایالت هستند.

ماده ششم همچنین بیان می‌کند که ” هیچ آزمون یا شرط مذهبی برای دسترسی به هیچ دفتر یا وابستگی عمومی ایالات متحده لازم نیست.”

ماده هفتم: تصویب

نوشتار اصلی: ماده هفتم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا

ماده هفتم الزامات تصویب قانون اساسی را تعیین می کند. قانون اساسی تا زمانی که حداقل 9 ایالت آن را در کنوانسیون های ایالتی که مخصوصاً برای این منظور تشکیل شده اند، تصویب نکنند، لازم الاجرا نخواهد شد.

شرکت ها

مناقشه بر سر قدیمی ترین قانون اساسی فعلی

قانون اساسی ایالات متحده اغلب به عنوان قانون اساسی قدیمی ترین در جهان شناخته می شود. با این حال، لازم به ذکر است که در واقع فدرال قدیمی ترین قانون اساسی مکتوب 8 با توجه به اینکه آیا این قدیمی ترین قانون اساسی است که هنوز در حال اجراست، لازم به ذکر است که اساسنامه جمهوری سان مارینو در سال 1600 ( Leges Statutae Republicae Sancti Marini ) که بخشی از نظام حقوقی اساسی آن جمهوری است. ، همراه با قانون انتخابات 1926 و اعلامیه حقوق شهروندان در سال 1974، 9 قدیمی تر است و همچنین اغلب به عنوان قدیمی ترین قانون اساسی فعلی ذکر می شود، اگرچه نظراتی وجود دارد (به ویژه از دیدگاه آمریکا) که نشان می دهد نمی توان از این اساسنامه به عنوان یک قانون اساسی سنتی یا به معنای دقیق آن، یعنی به عنوان یک سند مکتوب واحد صحبت کرد، بلکه بخشی از نظام حقوقی اساسی، نه به عنوان یک قانون اساسی رسمی و به این معنا، در برخی از صفحات وب از خود سن مارینو نشان داده شده است که این کشور قانون اساسی مناسبی ندارد. 11 12 از سوی دیگر، اگر قوانین اساسی واحدهای فرعی نیز در نظر گرفته شود ، قانون اساسی ایالت . ماساچوست آمریکا که در 15 ژوئن 1780 تصویب شد ، هفت سال قدیمی‌تر از قانون اساسی ایالات متحده خواهد بود آن را به قدیمی ترین قانون اساسی مکتوب در جهان تبدیل می کند که هنوز در حال اجرا است.

 

 

 

قانون ایالات متحده آمریکا

قانون اساسی ایالات متحده آمریکا هنجار عالی نظام حقوقی این کشور است.

حقوق ایالات متحده سیستمی است که تا حد زیادی از قانون کامن لا ( قانون آنگلوساکسون ) که در قوانین انگلستان در زمان جنگ استقلال لازم الاجرا بود، ناشی می شود. 1 در حال حاضر قانون اساسی کشور، قانون اساسی ایالات متحده است و بر اساس اصل برتری قانون اساسی ، قوانین تصویب شده توسط کنگره و معاهداتی که ایالات متحده در آن عضو است، نشان دهنده گام بعدی در سلسله مراتب است. از منابع حق اینها اساس قوانین فدرال تحت قانون اساسی فدرال در ایالات متحده را تشکیل می دهند و مرزهای قوانین و قوانین فدرال را در پنجاه ایالت و سایر قلمروهای کشور تعیین می کنند.

فهرست مطالب

1 Esquema general
1.1 منابع حقوق
1.2 La Common Law estadounidense
2 Derecho فدرال
3 قانون ایالتی
3.1 حقوق جزا
3.2 قانون آیین دادرسی
3.2.1 قانون آیین دادرسی کیفری
3.2.2 قانون آیین دادرسی مدنی
3.3 قانون مدنی
3.3.1 قراردادی Derecho
3.3.2 مسئولیت مدنی غیر قراردادی
3.4 تلاش برای استانداردسازی قوانین ایالتی
4 Derecho محلی
5 موارد خاص
6 همچنین ببینید
7 مراجع
8 پیوندهای خارجی

طرح کلی

منابع حقوق

در ایالات متحده، قانون مشتق شده از چهار منبع است : قانون اساسی ، اساسنامه ، مقررات ، و قانون عرفی (که شامل رویه قضایی نیز می ) شود . مهمترین منبع قانون اساسی ایالات متحده است و سایر منابع را تابع آن هنجار می داند . هیچ قانون یا آیین‌نامه‌ای نمی‌تواند با مفاد قانون اساسی مغایرت داشته باشد و مثلاً اگر کنگره قانونی را تصویب کند که محتوای آن مغایر با قانون اساسی باشد، دیوان عالی می‌تواند خلاف قانون اساسی را تشخیص دهد.

با این حال، یک قانون به دلیل این واقعیت ساده که خلاف قانون اساسی اعلام شده است، به طور خودکار ناپدید نمی شود، بلکه باید توسط قانون بعدی ملغی شود. بسیاری از قوانین فدرال و ایالتی برای چندین دهه پس از اعلام خلاف قانون اساسی، رسماً به قوت خود باقی مانده اند. با این حال، و بر اساس اصل قاطعیت ، هیچ دادگاهی قانون خلاف قانون اساسی را اعمال نمی کند و تصمیم هر دادگاهی که این کار را انجام دهد توسط دیوان عالی کشور لغو خواهد شد. به همین ترتیب، دادگاهی که از اعمال هنجاری که قبلاً قانون اساسی تلقی می شد امتناع می ورزد و آن را مغایر با مگنا کارتا می داند، با احتمال لغو حکم خود توسط دیوان عالی کشور مواجه خواهد شد. 2

آمریکا حقوق ویرایش

ایالات متحده، مانند بسیاری از کشورهای مشترک المنافع ملل بریتانیا ، وارث سنت حقوق عمومی از حقوق انگلیسی هستند . 3 برای مثال، دادگاه های ایالات متحده اصل تصمیم گیری خیره را به ارث برده اند .

حقوق انگلیس به طرق مختلف وارد قوانین ایالات متحده شد: اولین مورد این است که همه ایالت های ایالات متحده، به استثنای لوئیزیانا ، قوانین انگلیسی را برای «پذیرایی» وضع کردند، که معمولاً قانون عرفی انگلیس (و به ویژه آن کشور آینده) از روی فقه ) تا زمانی که مغایر با قوانین محلی یا شرایط بومی نباشد، قانون دولت خواهد بود. 4 برخی از این قوانین تاریخ خاصی را برای لازم الاجرا شدن قوانین انگلیس در منطقه تعیین می کنند (مثلاً تاریخ تأسیس مستعمره)، در حالی که برخی دیگر عمداً در این زمینه مبهم هستند. 5 به همه این دلایل، دادگاه‌های معاصر در ایالات متحده اغلب به موارد قبل از انقلاب استقلال هنگام بحث در مورد تحول یک اصل قدیمی کامن لا استناد می‌کنند ، 5 به عنوان مثال با افزایش تاریخی در مسئولیت تحمیل شده به دادگاه‌ها. حامل کالاهای حمل شده 6

روش دوم پذیرش حقوق انگلیس این است که برخی از قوانین انگلیس که در زمان انقلاب جاری بوده در ایالات آمریکا تقریباً یکسان وضع شده است. برای مثال می توان به مورد قانون تقلب («اساسنامه تقلب») اشاره کرد. نکته این است که این قوانین هنوز در موارد معاصر مورد استناد قرار می گیرند که سعی می شود قوانین بعدی را که از آنها تدوین شده است تفسیر کنند. 7

در هر صورت، توجه به این نکته مهم است که علیرغم دریافت قوانین، بسیاری از قوانین معاصر ایالات متحده به طور قابل توجهی از حقوق عمومی بریتانیا فاصله گرفته است. دلیل این امر این است که اگرچه دادگاه های کشورهای مشترک المنافع اغلب تحت تأثیر تصمیمات دادگاه های دیگر هستند، دادگاه های ایالات متحده به ندرت از تصمیمات اتخاذ شده در سایر نقاط مشترک المنافع پیروی می کنند، مگر اینکه تصمیم مربوط به ایالات متحده وجود داشته باشد، و به شرطی که حقایق و قانون وجود داشته باشد. موارد قابل استفاده در این موضوع تقریباً یکسان هستند و استدلال ها بسیار متقاعد کننده هستند.

موارد قدیمی‌تر آمریکایی، حتی پس از انقلاب، اغلب به موارد معاصر بریتانیا اشاره می‌کردند. با این حال، این نوع احضاریه ها به تدریج در طول قرن 19 ناپدید شدند، زیرا دادگاه های ایالات متحده شروع به انتشار تصمیمات خود کردند. نمایندگان کنگره و قضات تا آن زمان از فقه انگلیسی به عنوان منبعی برای ادغام شکاف های حقوقی استفاده می کردند. 8 به تدریج این نوع استیناف به قانون انگلیس ناپدید شد، زیرا دادگاه های آمریکایی اصول خود را برای حل و فصل اختلافات حقوقی توسعه دادند. 9 تعداد جلدهای مربوط به فقه آمریکا از حدود هجده جلد در سال 1810 به بیش از 8000 جلد در سال 1910 افزایش یافت. 10 امروزه، به قول لارنس فریدمن، استاد حقوق دانشگاه استنفورد، «روی حقوق آمریکا به ندرت به مطالب خارجی اشاره می کند. یک یا دو اثر کلاسیک بریتانیایی، چند مورد معروف قدیمی، یا ذکری از آنها بلک استون ، اما قانون فعلی بریتانیا به ندرت اشاره می‌کند.» 11

برخی از حامیان اصالت گرایی و قانون اساسی سختگیرانه، مانند آنتونین اسکالیا ، قاضی دیوان عالی ایالات متحده، استدلال می کنند که دادگاه های آمریکایی هرگز نباید به دنبال راه حلی برای پرونده هایی باشند که از طریق پرونده های سیستم های حقوقی پس از انقلاب به آنها ارائه می شود. استدلال‌های ارائه شده قانع‌کننده هستند، 12 به استثنای مواردی که معاهدات بین‌المللی را تفسیر می‌کنند که ایالات متحده به آنها ملحق شده است. این موضع ناگزیر از فلسفه اصالت گرایی ناشی می شود، که نه تنها بر این باور است که قانون اساسی منبع نهایی اقتدار قانونی در ایالات متحده است، بلکه تنها تحلیل معتبر سند، تعیین معنای اصلی سند در دادگاه است. زمان انتشار. خلقت او. بنابراین، بحث در مورد قوانین بریتانیا پس از مشروطه بی ربط است، زیرا هیچ روشنی بر معنای اصلی قانون اساسی نمی اندازد. سایر فقها مانند قضات آنتونی کندی یا استفان بریر با این دیدگاه مخالف هستند و هر از چند گاهی به قوانین خارجی استناد می کنند، تا زمانی که مطالعه قوانین مذکور اطلاعات مربوطه را ارائه می دهد و استدلال های آنها قانع کننده، مفید یا سودآور است. در هر صورت، سوابق خارجی هرگز به عنوان سوابق الزام آور ذکر نمی شوند، بلکه بیشتر به عنوان بازتابی از ارزش های مشترک بین تمدن های آنگلوساکسون یا غرب است. 13
قانون فدرال

قانون فدرال ایالات متحده از قانون اساسی سرچشمه می گیرد، این هنجاری است که به کنگره این اختیار را می دهد که قوانینی را برای تنظیم یک سری مسائل مانند تجارت بین ایالتی تصویب کند. تقریباً تمام قوانین وضع شده در قانون ایالات متحده جمع آوری شده است . این علاوه بر این، بسیاری از قوانین تصویب شده توسط کنگره به سازمان های شاخه اجرایی را ایجاد اختیار را می دهد که مقرراتی کنند که در کد مقررات فدرال منتشر شده و همچنین تحت دکترین شورون اجرا می شود . از سوی دیگر، بسیاری از منازعات شامل تفسیر قانون یا مقررات فدرال می‌شوند و تفاسیر قضایی در مورد این موضوعات دارای وزن قانونی بر اساس اصل تصمیم‌گیری خیره‌کننده هستند.

در آغاز، قوانین فدرال بر موضوعاتی متمرکز بودند که بر اساس قانون اساسی، قدرت آشکاری به دولت فدرال واگذار شده بود، مانند دفاع ملی ، سیاست پولی ، امور خارجی (به ویژه معاهدات بین‌المللی )، تعرفه‌ها ، مالکیت معنوی مالکیت (به ویژه ثبت اختراع ). و حق چاپ ) و خدمات پستی . با این حال، از آغاز قرن بیستم ، تفسیر گسترده ای از مفاد قانون اساسی مربوط به بازرگانی و مخارج عمومی، به قوانین فدرال اجازه داد تا به حوزه هایی مانند حمل و نقل هوایی ، مخابرات ، راه آهن ، بخش داروسازی ، قانون رقابت یا قانون رقابت بسط داده شود. علائم تجاری . در برخی از حوزه‌ها، مانند راه‌آهن یا هوانوردی، دولت فدرال این موضوع را به‌قدری گسترده تنظیم کرده است که عملاً از هرگونه دسترسی به قوانین ایالتی جلوگیری کرده است، در حالی که در برخی دیگر، مانند قانون خانواده ، تعداد نسبتاً کمی قوانین فدرال وجود دارد (که عموماً این قوانین را پوشش می‌دهند. موقعیت های چند ایالتی یا خارجی) که با تعداد بیشتری از مقررات دولتی در تعامل است. در زمینه هایی مانند قانون رقابت یا علائم تجاری، نهادهای نظارتی قدرتمند در هر دو سطح فدرال و ایالتی همزیستی دارند.

قانون ایالتی

جلدهای نسخه مشروح قانون جزای کالیفرنیا , ویرایش شده توسط تامسون وست .

پنجاه ایالت آمریکا دارای حاکمیت مستقل 14 آنها اختیارات عمومی برای وضع قوانین مربوط به هر موضوعی را که به صراحت توسط قانون اساسی فدرال، قوانین فدرال، یا معاهدات بین المللی تصویب شده توسط سنای فدرال مشمول صلاحیت فدرال نیست، حفظ می کنند. قانون تقریباً همه ایالت های فدرال دارای مبنای یکسانی از قانون مشترک است ، به استثنای ایالت لوئیزیانا ، که مبتنی بر قانون ناپلئونی فرانسه است ، و همیشه تحت تأثیر آن بوده است . از سوی دیگر، گذشت زمان به این واقعیت منجر شده است که دادگاه ها و قوانین به طور مستقل تکامل یافته و قانون اولیه اولیه را اصلاح کرده است . در نتیجه، قوانین هر ایالت فدرال ممکن است به شدت با قوانین هر ایالت دیگر در اتحادیه متفاوت باشد.

از سوی دیگر، بسیاری از ایالت های ایالات متحده برخی یا تمام مقررات قانونی خود را در کدهای قانونی تدوین کرده اند . کدنویسی ایده ای است که در ایالات متحده از کشورهای دارای سیستم قانون مدنی با تلاش وکیل آمریکایی دیوید دادلی فیلد دریافت شده است.

کدهای نیویورک به عنوان ” قوانین ” شناخته می شوند. در کالیفرنیا و تگزاس به آنها ” کد ” می گویند و اکثر ایالت های دیگر از عباراتی مانند ” اساسنامه تجدید نظر شده ” یا ” اساسنامه تدوین شده ” برای اشاره به قوانین خود استفاده می کنند. کالیفرنیا، نیویورک و تگزاس کدهای جداگانه ای برای موضوعات مختلف دارند، در حالی که سایر ایالت ها و دولت فدرال از کد واحدی استفاده می کنند که به سرفصل های شماره گذاری شده تقسیم شده است.

در برخی از ایالت ها، کدگذاری اغلب به عنوان خلاصه ای از قانون مشترک تلقی می شود . قضات در تفسیر کدها آزادی کامل دارند، مگر اینکه قانون به طور خاص از آن جلوگیری کند. 15 در ایالت های دیگر، سنت پایبندی دقیق به متن کدها وجود دارد.

مزیت کدنویسی این است که وقتی قوانین ایالتی به نوشتن قوانین جدید به عنوان اصلاحیه کد موجود عادت می کند، کد معمولاً احساسات دموکراتیک را در مورد معنای قانون فعلی منعکس می کند و قوانین قابل اجرا در هر مورد آسان تر خواهد بود. .

در مقابل، در حوزه های قضایی با قوانین مدون نشده، مانند بریتانیا ، تعیین اینکه قانون فعلی چگونه به نظر می رسد می تواند فرآیند دشوارتری باشد. باید قدیمی‌ترین آیین‌نامه مجلس را پیدا کرد و سپس تمام مصوباتی را که آن مصوبه را اصلاح یا لغو کرد، شناسایی کرد. به عنوان مثال، زمانی که بریتانیا تصمیم به ایجاد دادگاه عالی بریتانیا گرفت ، قانونگذاران مجبور بودند تمام احکام مربوط به مجلس اعیان را که هنوز در حال اجرا بودند شناسایی کنند و سپس همه آن قوانین را اصلاح کنند تا به جای دادگاه عالی به دیوان عالی ارجاع دهند. مجلس اعیان. 16

حقوق جزا

جزا حقوق شامل تعقیب دولت برای آن دسته از اعمالی می شود که به قدری جدی تلقی می شوند که متضمن نقض آرامش اجتماعی هستند و نمی توان آنها را صرفاً از طریق دعاوی بین طرفین درگیر ترمیم کرد. طبقه بندی می این اعمال جزو جرایم شوند . حقوق جزا نیز شامل مجازات های این اقدامات می شود که مجازات نامیده می شود و ممکن است نه تنها شامل تحریم های اقتصادی باشد، بلکه مجازات های سنگین تری مانند حبس را نیز شامل می شود که تنها در چارچوب این شاخه از قانون قابل اعمال است. اکثریت قریب به اتفاق جرایمی که توسط قوانین کیفری در ایالات متحده تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند، در سطح ایالتی کاملاً تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند. قانون جنایی فدرال بر حوزه هایی تمرکز دارد که به ویژه به دولت فدرال مربوط می شود، مانند فرار مالیاتی فدرال، سرقت نامه، یا حمله به مقامات فدرال، و همچنین جرایم بین ایالتی.

در زمینه حقوق کیفری ، همه ایالت ها قوانین مشابهی در رابطه با جرایم جدی، مانند قتل یا تجاوز جنسی دارند، اگرچه مجازات ها ممکن است از ایالت به ایالت دیگر متفاوت باشد. نیست . به عنوان مثال، مجازات اعدام در برخی از ایالت های اتحادیه مجاز است و در برخی دیگر مجاز

با این حال، برای جرایم علیه رفاه عمومی، که در آن دولت نه تنها رفتار مضر، بلکه رفتاری را که خطر ساده ای برای آسیب ایجاد می کند، مجازات می کند، تنوع قابل توجهی بین دولت ها وجود دارد. به عنوان مثال، قوانین منع رانندگی در حالت مستی قبل از دهه 1990 بسیار متفاوت بود. قوانین ایالتی که با جرائم مربوط به مواد مخدر سروکار دارند بسیار متفاوت است، برخی از ایالت ها در اختیار داشتن مقادیر کم مواد مخدر یک جرم یا یک موضوع پزشکی و برخی دیگر آن را به عنوان جنایت طبقه بندی می کنند.

برخی از ایالت ها بین جنایات ( جنحه ) و جنایت ( جنحه یا جنحه) تفاوت قائل می شوند. به طور کلی، مجازات های اعمال شده برای جرایم سنگین شامل حبس طولانی مدت، جریمه نقدی و پرداخت مسئولیت مدنی ناشی از جرم است. تخلفات معمولاً با مجازات هایی تا یک سال زندان یا جریمه بسته می شوند. برخی از ایالت ها سطح دیگری را اضافه کرده اند، سطح تخلفات، که شامل تخلفات رانندگی و سایر تخلفات جزئی است. این تخلفات مستلزم مجازات زندان نیست و اغلب در سطح عدالت صلح رسیدگی می شود ، در حالی که به جنحه ها و جرایم در دادگاه رسیدگی می شود.

قانون رویه

قانون آیین دادرسی کیفری

قانون آیین دادرسی کیفری در ایالات متحده آمریکا از انبوهی از پرونده های قضایی در هم آمیخته با قوانین فدرال و ایالتی تشکیل شده است که اجازه ایجاد و فعالیت آژانس های پلیس و سایر آژانس های مجری قانون، همراه با سیستم های زندان و تعقیب کیفری را می دهد. رویه ها

رویه قضایی در سطح فدرال به تدریج مقرراتی را تدوین کرده است که حفاظت از حقوق اساسی در دادرسی کیفری و به ویژه قاعده محرومیت را که به موجب آن مدارک جمع آوری یا تجزیه و تحلیل شده بر خلاف قانون اساسی ایالات متحده در مقابل دادگاه غیرقابل پذیرش است، فراهم کرده است. یک دادرسی کیفری در نتیجه این قاعده، یک سری فرمالیسم برای جلوگیری از سوء استفاده از قانون شکل گرفته است، مانند مورد معروف اخطار میراندا .

در رویه habeas corpus ایالات متحده نیز اعمال می‌شود و توسط مظنونان یا محکومان برای مواجهه با بازداشت غیرقانونی احتمالی استفاده می‌شود و از سوی دیگر، قانون حقوق مدنی 1871 کانال قانونی مناسبی را برای مطالبه خسارت وارده در یک پرونده احتمالی ارائه می‌دهد. از خشونت پلیس

قانون آیین دادرسی مدنی

مدنی قانون آیین دادرسی در مورد رویه های هر فرآیند قضایی که در آن اختلافات بین اشخاص خصوصی حل و فصل می شود اعمال می شود. بسیاری از ایالت ها پس از تصویب قوانین فدرال آیین دادرسی مدنی، قوانین بسیار مشابهی را برای آیین دادرسی مدنی اتخاذ کردند. با این حال، استثناهای قابل توجهی مانند نیویورک و کالیفرنیا وجود دارد، اگرچه بخش هایی از آیین دادرسی مدنی آنها اصلاح شده است تا آنها را به آیین دادرسی فدرال نزدیک کند. 17

آئین دادرسی مدنی در ایالات متحده دارای چندین ویژگی است، مانند محاکمه گسترده برای تهیه اسناد مربوطه، سنگین بودن شهادت سوگند، چه در مرحله پیش از محاکمه یا در حین محاکمه، و یک دادرسی بسیار تهاجمی که می تواند منجر به صدور حکم موقت یا توافق بین طرفین شود.

قانون مدنی

قانون قراردادها

قانون قراردادهای ایالات متحده آمریکا تنظیم تعهدات توافق شده از طریق قراردادهای (کتبی یا غیر کتبی) بین اشخاص خصوصی را پوشش می دهد. قانون قرارداد در مورد فروش کالا در سراسر کشور در نتیجه تصویب قانون تجارت یکنواخت ایالات متحده ( کد تجاری یکنواخت ) استاندارد شده است. با این حال، بسته به میزان تدوین قانون مشترک در هر ایالت و پذیرش دکترین و رویه قضایی در مورد آن، هنوز تنوع قابل توجهی از نظر تفسیر انواع دیگر قراردادها وجود دارد.

طرفین حق دارند با داوری برای همه اختلافاتی که ممکن است از روابط قراردادی آنها ناشی شود، موافقت کنند. بر اساس قانون داوری فدرال ایالات متحده (که به گونه ای تفسیر شده است که تمام قراردادهای منعقد شده بر اساس قوانین فدرال یا ایالتی را پوشش می دهد)، شروط داوری قابل اجرا هستند، مگر اینکه طرف مخالف داوری بتواند خلاف قانون اساسی، تقلب یا هر دلیلی که خود قرارداد را باطل کند، اثبات کند.

مسئولیت مدنی غیر قراردادی

مدنی مسئولیت عبارت است از تعهدی که بر عهده شخص برای جبران خسارت وارد شده به دیگری است. به ویژه، مقررات مربوط به مسئولیت مدنی غیر قراردادی، هر نوع دعوای مدنی بین اشخاص خصوصی را که در نتیجه خسارات ناشی از عمل غیرقانونی شخص دیگری به وجود می‌آید، در بر می‌گیرد که این عمل با قرارداد بین طرفین بیگانه است. بنابراین طیف وسیعی از آسیب‌هایی را که افراد می‌توانند به یکدیگر وارد کنند را در بر می‌گیرد و البته بوده است، می‌تواند به حقوق کیفری در مواردی که خسارت ناشی از ارتکاب جرم یا جنحه نیز متصل شود .

اگرچه مؤسسه حقوقی آمریکا تلاش کرده است تا قوانین قابل اعمال در مورد تخلفات را از طریق توسعه نسخه‌های مختلف بیانیه‌های قانون (رساله‌های حقوقی منتشر شده توسط سازمان) استاندارد کند، بسیاری از ایالت‌ها تنها برخی از بخش‌ها را اتخاذ کرده‌اند و برخی دیگر را رد کرده‌اند. به همین دلیل، و با توجه به اندازه و تنوع زیاد آن، قانون جرم آمریکا را نمی توان به راحتی خلاصه کرد.

به عنوان مثال، برخی از حوزه های قضایی اجازه اقدام قانونی برای خسارات معنوی ناشی از رفتار سهل انگارانه را می دهند ، حتی در مواردی که آسیب فیزیکی به شاکی وارد نشده است. اما اکثر آنها اجازه نمی دهند. ایالت ها از نظر عللی که انجام هر اقدامی را امکان پذیر می کند، انواع و میزان غرامت، قوانین محدودیت و میزان مشخصه ای که باید با آن دعوی اقامه شود، متفاوت است. تقریباً در تمام جنبه های این شاخه از حقوق، می توان یک «قاعده مشترک» را یافت که توسط اکثر ایالت ها دنبال می شود، و در عین حال «قوانین خاص» مختلفی که تنها توسط یک یا چند ایالت اتحادیه تصویب شده است.

شایان ذکر است، یکی از مهم‌ترین نوآوری‌ها در قانون شکایت ایالات متحده، قاعده سخت‌گیرانه مسئولیت محصول بود همه که قوانین ضمانت‌نامه را به وجود آورد. در سال 1963، ، راجر جان ترینر حقوقی قاضی دادگاه عالی کالیفرنیا ، تخیل مبتنی بر ضمانت‌نامه‌ها را رد کرد و مسئولیت سخت‌گیرانه محصول را به موضوع منافع عمومی در گرینمن علیه. محصولات یوبا پاور . 18 مؤسسه حقوقی آمریکا نسخه متفاوتی از قاعده گرینمن را در بخش 402A از بیانیه مجدد (دوم) تخلفات ، که در سال 1965 منتشر شد و در سراسر ایالات متحده بسیار تأثیرگذار بود، اتخاذ کرد. 19 در خارج از کشور، این استاندارد توسط جامعه اقتصادی اروپا در دستورالعمل مسئولیت محصول در جولای 1985، 20 در استرالیا در جولای 1992، 21 و در ژاپن در ژوئن 1994 22

در دهه 1990، سیل پرونده های ناشی از قانون گرینمن و بخش 402A آنقدر پیچیده شده بود که باید اصلاحیه جدیدی ایجاد می شد که منجر به انتشار مجدد (سوم) تخلفات: مسئولیت محصول در سال 1997 شد.

تلاش برای استانداردسازی قوانین ایالتی

تلاش‌های مختلفی توسط سازمان‌های مختلف به منظور استانداردسازی قوانین مختلف ایالتی انجام شده است، اگرچه نتایج آنها فقط تا حدی موفقیت‌آمیز بوده است. دو سازمان اصلی عبارتند از : موسسه حقوقی آمریکا (ALI) و کنفرانس ملی کمیسران قوانین ایالتی یکنواخت (NCCUSL). از جمله پروژه‌های آن، یکی از پروژه‌هایی که بیشترین موفقیت را در استانداردسازی قوانین مختلف داشته است، قانون تجارت یکنواخت ، پروژه مشترک هر دو سازمان و قانون مجازات نمونه ، که توسط ALI انجام شده است.

از سوی دیگر، علاوه بر مدل‌های کد، مؤسسه حقوقی آمریکا، بیانیه‌های مجدد قانون را نیز ایجاد کرده است که به طور گسترده توسط قانونگذاران و قضات استفاده می‌شود تا کار خلاصه‌سازی وضعیت فعلی قانون مشترک را ساده‌تر کند. به جای فهرست کردن استنادهای طولانی و خسته کننده از موارد قدیمی که ممکن است برای استناد به اصول کلی حقوقی که ادعا می شود در آن موارد وجود دارد با هم مناسب نباشند، یا به جای استناد به رساله هایی که ممکن است فقط دیدگاه یک یا دو نویسنده را منعکس کنند، به سادگی می توانند نقل قول کنند. بخشی از کار، که قرار است منعکس کننده اجماع جامعه حقوقی یا ارجاع به یک اصل خاص حقوق عمومی باشد.

قوانین محلی

ایالت ها اختیارات قانون گذاری را به هزاران سازمان دولتی، شهرها، شهرستان ها یا ناحیه های خاص تفویض کرده اند. علاوه بر این و مانند قوانین ایالتی، هر یک از این مقررات مشمول تفسیر قضایی خاصی است.

بنابراین، شهروند ایالات متحده آمریکا تابع قوانین و مقررات مختلفی از چندین ده سازمان مختلف در سطوح فدرال، ایالتی یا محلی است که بسته به متغیرهایی مانند مکان یا ماهیت عمل قانونی اعمال می شود .

موارد خاص

در ایالات متحده آمریکا توسط یک سیستم حقوقی قاره ای نیز مجموعه ای از ایالت ها وجود دارند که بر خلاف عمومیت ایالت هایی که نظام حقوقی آنها مبتنی بر قانون مشترک است، از این قبیل است اداره می شوند. ایالت لوئیزیانا ، که در آن بخش بزرگی از قانون از قانون ناپلئون به دلیل گذشته ایالت مذکور به عنوان مستعمره فرانسه، ناشی می شود. پورتوریکو نیز یکی دیگر از موارد صلاحیت قانون قاره ای در ایالات متحده آمریکا است. با این حال، قوانین کیفری هر دو حوزه قضایی لزوماً برای انطباق با تأثیرات حقوق عمومی و برتری قانون اساسی فدرال تکامل یافته است.

بسیاری از ایالت‌های جنوب غربی که در اصل سرزمین‌های متعلق به مکزیک بودند، مجموعه‌ای از مؤسسات یا ویژگی‌های حقوقی خاص را نیز به ارث برده‌اند که از قوانین قاره‌ای که در آن سرزمین‌ها در زمانی که به آن کشور تعلق داشتند، ناشی می‌شود. این ایالت ها شامل آریزونا ، کالیفرنیا ، نوادا ، نیومکزیکو و تگزاس هستند. به عنوان مثال، همه این ایالت‌ها یک سیستم دارایی اجتماعی یا دارایی اجتماعی را برای پیوند دادن دارایی بین افرادی که ازدواج کرده‌اند، حفظ می‌کنند (ایالت‌هایی مانند آیداهو ، واشنگتن یا ویسکانسین نیز این سیستم‌ها را پذیرفته‌اند، اما آنها به ارث رسیده‌اند. قانون قاره قبلی). نمونه دیگری از تأثیر قانون قاره ای، قانون مدنی کالیفرنیا است ، که در آن مشاهده می شود که قانون قراردادها به عنوان بخشی از قانون تعهدات تنظیم می شود (اگرچه محتوای هنجارهای مدون به وضوح از قانون مشترک ناشی می شود).

بسیاری از ایالت های غربی، از جمله کالیفرنیا ، کلرادو ، نیومکزیکو ، و وایومینگ ، از سیستم تقسیم و تخصیص حقوق آب استفاده می کنند که مستقیماً از قانون اسپانیا ناشی می شود . با این حال، هر ایالت تغییراتی را در این دکترین ایجاد کرده است تا آن را با شرایط و نیازهای خود تنظیم کند.

 

فدراسیون

فدراسیون ، ‘ اتحادیه (از لاتین foederatio ‘) یک گروه نهادینه شده از موجودیت های اجتماعی نسبتاً خودمختار است. فدراسيون معمولاً با تشكيل كشورهايي همراه است كه به نوبه خود با گردهمايي نهادهاي مختلف سرزميني و سياسي تشكيل مي شوند. اغلب به آن ایالت فدرال یا جمهوری فدرال نیز گفته می شود و عموماً دارای یک نظام سیاسی جمهوری خواه و استثنایی سلطنتی است . این اصطلاح با دولت واحد یا متمرکز مخالف است.

سازمان سیاسی یا ساختار قانون اساسی که یک فدراسیون را مشخص می کند به عنوان فدرالیسم شناخته می شود .

در سطح کلان سیاسی، فدراسیون‌ها از بخش‌های سرزمینی خودگردان تشکیل شده‌اند که غالباً ایالت‌ها ، کانتون‌ها ، مناطق ، استان‌ها یا موارد دیگر نامیده می‌شوند، که از میزان خودمختاری کم و بیش برخوردارند ، اما در هر صورت، دارای اختیاراتی هستند. دولت یا قوانین مربوط به موضوعات خاص، به غیر از مواردی که با اداره فدرال (دولت فدراسیون) مطابقت دارد. وضعیت خودگردانی مناطقی که آن را تشکیل می‌دهند، توسط قانون اساسی آن تعیین شده است و معمولاً نمی‌توان آن را به‌طور یک‌جانبه با تصمیم دولت فدرال تغییر داد.

مدل فدرال حتی می تواند به حق تعیین سرنوشت سرزمین های فدرال دست یابد ، که دقیقاً همان چیزی بود که در خلال تجزیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اتفاق افتاد .

فدراسیون‌ها می‌توانند چند قومیتی باشند یا در سرزمین‌های بزرگ گسترش پیدا کنند، اگرچه لزوماً در هیچ یک از این موقعیت‌ها نباید رخ دهد. فدراسیون ها اغلب بر اساس توافق نامه اصلی بین دولت های مستقل تشکیل می شوند . ایالت هایی که فدراسیون را تشکیل می دهند معمولاً حق جدایی یک جانبه از آن را ندارند. از جمله شناخته شده ترین فدراسیون ها می توان به آلمان ، آرژانتین ، اتریش ، استرالیا ، برزیل ، کانادا ، ایالات متحده ، هند ، مکزیک ، روسیه ، سوئیس و ونزوئلا اشاره کرد.

بخش‌هایی که یک فدراسیون را تشکیل می‌دهند عموماً با نام «دولت‌ها» شناخته می‌شوند، بنابراین برای تمایز آنها از «دولت‌های ملی» معمولاً به آنها «دولت‌های فدرال» می‌گویند. این ایالت ها را می توان دارای حاکمیت خاصی دانست، زیرا اختیارات خاصی به استثنای دولت فدرال برای آنها محفوظ است. با این حال، یک فدراسیون چیزی بیش از اتحاد کشورهای مستقل است. کشورهایی که یک فدراسیون را تشکیل می دهند معمولاً صلاحیتی در مسائل سیاست خارجی مستقل ندارند و بنابراین طبق حقوق بین الملل نیستند.

برخی از کشورها از نام‌های متفاوت (و متمایز) برای نام‌گذاری بخش‌های فدرال خود استفاده می‌کنند: در سوئیس به آنها “کانتون” و در کانادا و آرژانتین “استان” می‌گویند.

فدراسیون‌ها معمولاً یک ساختار اداری را نشان می‌دهند که در آن دو سطح دولت اختیارات خود را بر یک حوزه قضایی واحد اعمال می‌کنند ، و برخی از اختیارات را برای دولت فدرال، برخی دیگر را برای دولت‌های محلی، و گروه سومی از آنها را که ممکن است همزمان باشند، باقی می‌گذارند. ممکن است استثنائاتی رخ دهد که در آن برخی از بخش‌های فدراسیون تحت کنترل مستقیم دولت فدرال قرار می‌گیرند، مانند مورد «سرزمین‌های» کشور کانادا و استرالیا ، با کلمبیا ناحیه ایالات متحده ، با منطقه فدرال منقرض شده در مکزیک یا سرزمین‌های ملی منقرض شده – که همگی استانی شده‌اند – و همچنین سیستم قدیمی موجود در پایتخت فدرال، امروز شهر خودمختار بوئنوس آیرس ( آرژانتین ). در مورد دوم، دولت فدرال دارای اختیارات ویژه قانون اساسی در مورد نصب و حذف برخی از ساختارهای دولت محلی است، که مانع از این می شود که نهاد یک ایالت فدرال واقعی باشد.

با وجود موارد فوق، لزوماً مشخصه یک فدراسیون نیست که یک منطقه مرکزی بزرگ («کلان شهر») تحت کنترل مستقیم دولت فدرال وجود داشته باشد. اگر به مثال مکزیک برگردیم، منطقه شهری مکزیکو سیتی را در بر می گیرد که شامل یک دولت فدرال، دو دولت محلی، پنجاه و دو دولت شهری و شانزده اداره دولتی محلی می شود، و این چنین بود که در سراسر این کشور. در دهه گذشته، دولت فدرال مداخله خود را کاهش داد، تا اینکه تصمیم گرفته شد مکزیکو سیتی با تبدیل شدن به سی و دومین ایالت جمهوری مکزیک، خودمختار شود.

فهرست مطالب

1 اشکال پیدایش فدراسیون ها
2 دولت واحد
3 سایر اشکال دولت
3.1 وضعیت خودمختاری ها
3.2 فدراسیون عملا
3.3 کنفدراسیون
3.4 امپراتوری
4 موارد خاص
4.1 اتحاد جماهیر شوروی
4.2 اتحادیه اروپا
5 ساختار قانون اساسی
5.1 تقسیم قوا
5.2 فدرالیسم متقارن و نامتقارن
5.3 نهادهای حاکم
6 فدرالیسم به عنوان یک فلسفه سیاسی
7 بحث و درگیری داخلی
8 لیست فدراسیون ها
8.1 معاصر
8.2 کشورها یا مناطق وابسته که بخشی از یک فدراسیون هستند
8.2.1 نام های طولانی
8.3 گم شده است
9 مراجع
10 یادداشت
11 همچنین ببینید
12 لینک خارجی

اشکال پیدایش فدراسیون ها

یک فدراسیون بسته به منشاء اجزای تشکیل دهنده آن می تواند به طرق مختلفی بوجود آید.

این ممکن است در نتیجه توافق اولیه بین کشورهای مستقلی که برای حل مشکلات مشترک یا ارائه دفاع متقابل گرد هم می آیند، ایجاد شود، و این شایع ترین مورد است. این مورد در آرژانتین ، استرالیا ، آلمان ، کانادا ، ایالات متحده و ونزوئلا بوده است.

این می تواند از یک روند مخالف ناشی شود، یعنی از یک کشور اصالتاً مرکزیت گرا که در آن یک اصلاح قانون اساسی یا یک جنبش مسلحانه به درجه مشخصی از خودمختاری برای مناطق مختلف دست می یابد. این مورد برزیل و مستعمرات سابق اسپانیای جدید ( مکزیک ) است که در طول استقلال تا زمان سوگند استقلال ملی و با تصمیم خود به عنوان ایالت چیاپاس که پس از اعلام استقلال خود به اتحادیه مکزیک ملحق شد، آزاد شدند. کاپیتانی گواتمالا

همچنین ممکن است نتیجه کنفدراسیون کشورهای مستقلی باشد که تصمیم می گیرند روابط خود را بیشتر تقویت کنند. این مورد سوئیس است که با وجود حفظ نام ” کنفدراسیون ” در نام رسمی خود ( کنفدراسیون سوئیس ) یک فدراسیون است.

و در نهایت، می تواند به عنوان یک فدراسیون از فدراسیون ها ظاهر شود، اگرچه این طرح بیشتر شبیه یک سازمان بین المللی است تا یک دولت ملی. این مورد مربوط به کشورهای مشترک المنافع است که از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمد .
کشورهای واحد

چین نمونه ای از یک فدراسیون بدون قانون رسمی است.

نوشتار اصلی: دولت واحد

است که دارای یک دولت واحد دولتی سطح واحد و متمرکز از حکومت ملی است. با این حال، کشورهای واحد ممکن است یک یا چند منطقه خودگردان نیز داشته باشند. تفاوت بین یک فدراسیون و این نوع دولت واحد در این است که خودمختاری مناطق خودگردان فقط توسط دولت مرکزی قابل تحمل است که می تواند به طور یکجانبه آن را معکوس کند.

در حالی که یک فدراسیون معمولاً با توافق دولت‌های مستقل به‌وجود می‌آید، در یک دولت واحد، مناطق خودمختار اغلب از طریق فرآیندهای تمرکززدایی ایجاد می‌شوند ، جایی که یک دولت متمرکز قبلی به مناطقی که قبلاً کاملاً تابع بودند، خودمختاری اعطا می‌کند. بنابراین، فدراسیون ها اغلب به صورت داوطلبانه «از پایین به بالا» تشکیل می شوند، در حالی که تمرکززدایی ، خودگردانی را به مناطق «از بالا به پایین» منتقل می کند.

فلسفه یک دولت واحد معمولاً بر این است که، صرف نظر از وضعیت هر یک از اجزای تشکیل دهنده آن، کل قلمرو آن یک واحد مستقل یا دولت-ملت را تشکیل می دهد و به موجب این واقعیت، دولت مرکزی چنین حاکمیتی را اعمال می کند . راست . از سوی دیگر، در یک فدراسیون، حاکمیت از نظر عملی اغلب در نظر گرفته می‌شود که با کشورهای عضو آن و فدراسیون ساکن باشد یا بین آن تقسیم شود.

سایر اشکال دولت

تمایز بین فدراسیون و دولت واحد اغلب می تواند مبهم باشد. یک دولت واحد ممکن است در ساختار خود نزدیک به یک فدراسیون به نظر برسد، و حتی اگر یک دولت مرکزی قدرت نظری برای لغو خودمختاری یک منطقه خودگردان را داشته باشد، عملی کردن این حق امتیاز می تواند از نظر سیاسی بسیار دشوار باشد.

مناطق خودگردان برخی از دولت های واحد ممکن است از خودمختاری بیشتری نسبت به ایالت های برخی فدراسیون ها برخوردار شوند. به این دلایل، برخی اوقات برخی معتقدند که برخی از کشورهای واحد مدرن فدراسیون بالفعل هستند، زیرا آنها به طور رسمی فدرال نیستند، در حالی که برخی دیگر آنها را به عنوان دولت های منطقه ای تصور می کنند .

وضعیت خودمختاری ها

نوشتار اصلی: جامعه خودمختار

خودمختار اسپانیا جوامع

برخی از حقوقدانان مورد اسپانیا را به عنوان کشوری پیشنهاد می‌کنند که بدون پذیرش فدرالیسم صریح به عنوان یک شکل سیاسی، در قالب دولت خودمختار ، عملاً خواهد بود ، 1 با این حال، خودمختاری اسپانیا دارای یک سری ویژگی‌های حیاتی است که به طور ریشه‌ای آن را از مدل های فدرال خالص متمایز کنید. 2 تفاوت قابل توجهی در هر مورد بین یک ایالت فدرال و یک ایالت منطقه ای / خودمختار در ظرفیت تشکیل دهنده ایالت ها و وجود یک سازمان کامل (قانونی، اجرایی، قضایی) در داخل آنها، بر خلاف ایالت منطقه ای مشاهده می شود. / دولت مستقل، که در آن هنجار سازمان دولتی است (در مورد اسپانیا، قانون ارگانیک) و قوه قضاییه منحصر به فرد است (117 EC).

فدراسیون دوفاکتو

یک فدراسیون بالفعل در جمهوری خلق چین بدون قوانین رسمی ایجاد شده است. این امر در حالی رخ داده که عمدتاً انتقال غیررسمی قدرت به استان ها برای مدیریت امور اقتصادی و اجرای سیاست های ملی، سیستمی را ایجاد کرده است که برخی آن را «فدرالیسم بالفعل با ویژگی های چینی» می نامند.

در مورد دیگر، برمه از نظر قانون اساسی یک کشور واحد است، اما نظام سیاسی آن دارای عناصر فدرالیسم زیادی است. هر بخش اداری کابینه ها و وزرای اصلی خود را دارد که آن را بیشتر به یک فدراسیون شبیه می کند تا یک دولت واحد.

کنفدراسیون

نوشتار اصلی: کنفدراسیون

کنفدراسیون سوئیس و 26 کانتون آن.

از آنجایی که فدراسیون از یک دولت واحد متمایز است، از یک کنفدراسیون نیز متمایز است. این ساختار شبیه به یک فدراسیون است، اما با یک دولت مرکزی کاهش یافته در رابطه با یک دولت فدرال.

یک کنفدراسیون همچنین ممکن است متشکل از تعدادی ایالت باشد که، در حالی که به طور موقت در برخی موارد خاص حاکمیت خود را به اشتراک می گذارند، کاملاً دارای حاکمیت تلقی می شوند و حق جدایی یک جانبه را حفظ می کنند.

گاهی اوقات این یک اتحاد حداقلی است، اما در موارد دیگر تمایز بین فدراسیون و کنفدراسیون می تواند مبهم باشد. همانطور که قبلاً در خطوط قبلی گفته شد، سوئیس به طور رسمی ” کنفدراسیون هلوتیک ” است، اما ساختار آن شبیه به بسیاری از ایالت های فدرال است.

امپراتوری

نوشتار اصلی: امپراتوری

یک امپراتوری دولت چند قومیتی یا مجموعه ای از ملت ها با حکومت مرکزی است که به زور ایجاد شده است . یک امپراتوری اغلب دارای مناطق خودمختار است، اما این مناطق دارای خودمختاری تنها در حدی هستند که توسط دولت مرکزی تحمل شود.

کلمه امپراتوری ، به استثنای کاربرد آن در معنای مجازی، معمولاً به نهادی اطلاق می‌شود که توسط یک امپراتور اداره می‌شود ، حتی اگر نقش اساسی آن صرفاً تشریفاتی باشد. گاهی اوقات یک امپراتوری ممکن است به طور مساوی از پادشاهی تعیین شده “شاه عالی” سازماندهی شده های مختلفی تشکیل شده باشد که حول یک امپراتور اند.

موارد خاص

اتحاد جماهیر شوروی

اتحاد جماهیر شوروی و 15 جمهوری آن.

قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی (اتحاد جماهیر شوروی)، از سال 1922 تا 1991، یک کانال نظری به فدراسیون یا کنفدراسیون داوطلبانه جمهوری‌های سوسیالیستی شوروی داد. می توان گفت که هر کدام توسط شورای عالی خود اداره می شد و حق جدایی داشت. برخی از جمهوری‌ها حتی خودگردانی بیشتری داشتند .

با این حال، در عمل، سیستم حکومتی تک حزبی به معنای تمرکز واقعی عظیم اتحادیه بود، زیرا تصمیمات مهمی توسط رهبران حزب کمونیست در مسکو گرفته می شد و به سادگی توسط نهادهای محلی تأیید می شد.

با ظهور رقابت انتخاباتی چند حزبی در اواخر اتحاد جماهیر شوروی، فدرالیسم نظری اتحادیه به یک واقعیت عملی تبدیل شد. این فقط به طور موقت برای یک دوره کوتاه اتفاق افتاد، زیرا دولت های منتخب در بسیاری از جمهوری ها ادعای حق خود برای جدایی و تبدیل شدن به کشورهای مستقل داشتند . بنابراین، سیستم فدرال قانونی نقش اساسی در انحلال اتحادیه ایفا کرد.

اتحادیه اروپا

اتحادیه اروپا (EU) برخی از ویژگی های یک ایالت فدرال را دارد، اما دولت مرکزی آن از اختیارات بسیار کمتری نسبت به اکثر فدراسیون ها برخوردار است، بنابراین به عنوان نوعی اتحاد فراملی، کنفدراسیون یا اتحادیه بی سابقه شناخته می شود.

به ویژه، کشورهای عضو اتحادیه اروپا این حق را دارند که به طور مستقل در زمینه سیاست خارجی و دفاع و همچنین تقریباً انحصار در سایر بخش های مهم مانند سیستم مالیاتی یا خزانه داری عمومی تحت پارامترهای خاصی عمل کنند.

کشورهای اتحادیه طبق قوانین بین‌الملل ، نهادهای مستقل و مستقل هستند و دارای ظرفیت قانونی برای جدایی از اتحادیه هستند. با وجود این، آنها اعمال حاکمیت خود را تفویض می کنند یا بسته به منطقه، آن را به طور مشترک در اتحادیه اروپا اعمال می کنند، اتحادیه ای که اتحاد دولت ها نیست، بلکه یک نهاد با شخصیت حقوقی خاص و منحصر به فرد خود است. نهادهای اروپایی در اقدامات خود و از طریق ابزارهای خود، دفاع از منافع عمومی اروپا یا منافع جامعه را دنبال می کنند ، که صرفاً ضمیمه کردن منافع ملی مختلف نیست.

دکترین جامعه گرایی معمولاً روش جامعه را به عنوان پیوند کم و بیش هماهنگ دو تنش پویایی تعریف می کند که همیشه در عملکرد و قدرت اتحادیه وجود دارد، اما با رواج متفاوت بسته به اینکه در کدام حوزه عمل می کند، یعنی: کم و بیش شدید بین دولت‌ها از طریق اتحادیه بین‌دولت‌گرایی که در همکاری و چارچوب نهادی و قانونی آن و به‌ویژه در نهادی که آشکارا از منافع ملی در حوزه اروپا استقبال و نمایندگی می‌کند، یعنی شورا ، متبلور می‌شود . CFSP و همکاری پلیس و قضایی در امور کیفری به این منطق پاسخ می‌دهند، اگرچه این منطق در حال حاضر، با لیسبون ، در حوزه فراملی یکپارچه شده است. فراملی گرایی ، که خود را فراتر از همکاری بین دولت ها در سطح جامعه، در هماهنگی یا نظارت محترمانه بر اقدامات و منافع آنها تحت اولویت منافع عمومی اروپا و منافع مشترک، که دفاع از آن به عهده کالج کمیسران که با تصویب شورا و پارلمان و تحت کنترل این شورا که به آنها گزارش می دهد و دیوان عالی دادگستری عمل می کند. اساساً با آنچه از ماستریخت تا لیسبون به عنوان ستون جامعه (سه جامعه اروپایی ) شناخته می شود، یکپارچه شده است.

ما همچنین می‌توانیم با توجه به ادغام و تسلیم کامل به یک سیاست یا سیستم اروپایی، هر چند که به طور رسمی در این حوزه اخیر یکپارچه شده‌اند، آنچه را که دکترین می‌خواند، یعنی مثلث فدرال ساخت جامعه، که سه حوزه مادی را پوشش می‌دهد، تشخیص دهیم. قانون و سیاست اروپایی که در انسجام با یکپارچگی بسیار پیشرفته و ماهیت و حرفه خود، روشی از عملکرد را ارائه می دهد که اگرچه به طور رسمی نیست، اما از نظر مادی به شیوه فدرال پاسخ می دهد: اتحادیه اقتصادی و پولی ، سیستم قضایی جامعه جامعه CJEU و شهروندی اروپایی (در زمینه هایی که اثربخشی خود را در آن نشان می دهند، که جهانی نیست، بلکه بسته بندی شده است).

ساختار قانون اساسی

تقسیم قوا

در یک فدراسیون، تقسیم اختیارات بین دولت های منطقه ای و فدرال در قانون اساسی مشخص شده است . بنابراین، حق دولت‌های جزء برای خودگردانی معمولاً در قانون اساسی مستقر است. ایالت های خودگردان اغلب قوانین اساسی خود را دارند که در صورت صلاحدید می توانند آن را اصلاح کنند، اگرچه در صورت تضاد، معیارهای قانون اساسی فدرال معمولا اولویت دارند.

تقریباً در تمام فدراسیون ها، قدرت سیاست خارجی و دفاع به دولت مرکزی اعطا می شود. اگر این مورد رخ ندهد، ما با یک کشور مستقل سروکار نداریم. جدای از این، تقسیم دقیق قوا از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. قانون اساسی ایالات متحده تصریح می کند که تمام صلاحیت هایی که به صراحت به دولت فدرال اعطا نشده است، در دست ایالات اتحادیه باقی خواهد ماند. از سوی دیگر، قانون اساسی کانادا خلاف این را نشان می‌دهد: اختیاراتی که به صراحت به دولت‌های استانی منتقل نشده‌اند، به دولت مرکزی بازمی‌گردند. در آلمان تقسیم اختیارات بیشتر جنبه اداری دارد تا محتوایی: دولت فدرال معمولاً محدود به صدور دستورالعمل‌هایی برای استان‌ها (حکومت‌های خودمختار منطقه‌ای) است که آزادی گسترده‌ای در تفسیر و اجرای آن دارند. در جمهوری خلق چین، که یک فدراسیون بالفعل در نظر گرفته می شود، دولت عموماً اهداف سیاسی و اقتصادی را تعیین می کند و اجرای آنها را به دست دولت های استانی می سپارد.
بنای یادبود فدراسیون در پانتئون ملی ونزوئلا .

فدرالیسم متقارن و نامتقارن

صحبت از فدرالیسم متقارن زمانی است که ایالت های مختلف یک فدراسیون دارای اختیارات یکسانی باشند. این بر اساس قدرت های برابر برای هر نهاد منطقه ای است، یعنی هر قلمرو دارای اختیارات یکسانی خواهد بود.

وقتی به هر ایالت اختیارات متفاوتی داده می‌شود، یا برخی از آنها از خودمختاری بیشتری نسبت به بقیه برخوردارند، ما از فدرالیسم نامتقارن صحبت می‌کنیم . این معمولاً زمانی انجام می شود که به تشخیص وجود یک فرهنگ متفاوت در یک منطقه خاص یا مجموعه ای از مناطق می رسد. نمونه فدراسیون نامتقارن کانادا است، جایی که کبک از قدرت بیشتری در مسائل فرهنگی و زبانی برخوردار است.

عجیب نیست که در طول تکامل تاریخی یک فدراسیون، انتقال تدریجی قدرت از کشورهای عضو به مرکز وجود داشته باشد، و دولت فدرال اختیارات بیشتری برای مقابله با شرایط پیش بینی نشده فرضی به دست آورد. کسب اختیارات جدید توسط دولت فدرال می تواند از طریق اصلاحات رسمی در قانون اساسی یا از طریق تفسیر فقهی گسترده تر از اختیارات قانون اساسی موجود رخ دهد. اما به همین ترتیب، دولت فدرال می‌تواند اختیارات بیشتری را به کشورهای عضو برای مدیریت بهتر منابع بر اساس هر نیاز اعطا کند، زیرا از یک دولت فدرال کاملاً متمرکز تقریباً غیرممکن است که جزئیات نیازهای هر ایالتی را که آن را تشکیل می‌دهند، بشناسیم. .

نهادهای حاکم

اکثر دولت های فدرال در ساختارهایی ثبت نام می کنند که مکانیسم هایی را برای حمایت از حقوق کشورهای عضو در خود جای داده اند. یکی از این مکانیسم ها که به عنوان فدرالیسم درون دولتی شناخته می شود ، شامل ارائه نمایندگی مستقیم به دولت های کشورهای عضو در نهادهای سیاسی فدرال است. هنگامی که یک فدراسیون دارای دو مجلس قانونگذاری است، مجلس علیا اغلب نماینده کشورهای عضو است، در حالی که مجلس پایین نماینده کل شهروندان کشور است. مجلس اعلای فدرال می‌تواند بر اساس طرحی از نمایندگی ارضی مساوی باشد، مانند مورد سنای ایالات متحده و سنای استرالیا، که در آن به هر ایالت بدون توجه به وزن جمعیت، تعداد نمایندگان یکسانی نسبت داده می‌شود.

رویه متفاوت عبارت است از انتخاب غیرمستقیم اعضای مجلس علیا توسط دولت ها یا نهادهای قانونگذاری کشورهای عضو، همانطور که در ایالات متحده قبل از سال 1931 وجود داشت، یا عضو یا نمایندگان دولت های منطقه ای، همانطور که پرونده بوندسرات آلمان مجلس سفلی یک نهاد قانونگذاری فدرال معمولاً مستقیماً انتخاب می شود، با توزیع نمایندگانی که متناسب با وزن جمعیتی هر منطقه است، اگرچه می توان برای هر منطقه حداقل نمایندگی با تعداد معینی از کرسی ها را پیش بینی کرد .

فدراسیون ها معمولاً رویه های خاصی برای اصلاح قانون اساسی فدرال دارند. این می تواند تضمین کند که خودگردانی کشورهای عضو بدون رضایت آنها لغو نمی شود. اصلاحیه قانون اساسی ایالات متحده باید توسط سه چهارم مجالس مقننه ایالتی یا توسط هیئت های قانون اساسی که برای این مناسبت در هر یک از ایالت ها انتخاب می شوند، تصویب شود. همه‌پرسی اصلاحات قانون اساسی در استرالیا و سوئیس مستلزم آن است که این پیشنهاد نه تنها توسط اکثریت کل رای دهندگان کشور، بلکه توسط اکثریت منطقه‌ای در اکثر ایالت‌ها یا کانتون‌ها تأیید شود.

برخی از قوانین اساسی فدرال مقرر می دارد که اصلاحات خاصی را نمی توان بدون رضایت یکپارچه همه ایالت ها یا یک ایالت خاص انجام داد. قانون اساسی ایالات متحده نشان می دهد که هیچ ایالتی را نمی توان بدون رضایت آن از نمایندگی برابر در مجلس سنا محروم کرد. در استرالیا، اگر اصلاحاتی پیشنهاد شود که به طور خاص یک یا چند ایالت را تحت تأثیر قرار دهد، باید در هر یک از این ایالت ها رأی گیری شود. قانون اساسی آلمان عدم امکان انجام اصلاحاتی را که منجر به لغو سیستم فدرال می شود، مشخص می کند.

فدرالیسم به عنوان یک فلسفه سیاسی

نوشتار اصلی: فدرالیسم

معنای فدرالیسم به عنوان یک جنبش سیاسی، و آنچه که خود یک “فدرالیست” را تشکیل می دهد، با کشور و بافت تاریخی متفاوت است. جنبش‌های مرتبط با تأسیس یا توسعه فدراسیون‌ها می‌توانند هم مرکزیت‌گرا و هم غیرمتمرکز باشند. به عنوان مثال، در زمان ظهور این کشورها، “فدرالیست ها” در ایالات متحده و استرالیا کسانی بودند که از ایجاد دولت های مرکزی قوی حمایت می کردند. به طور مشابه، در اتحادیه اروپا ، فدرالیست ها ادغام سیاسی بیشتری را دنبال می کنند. با این حال، در اسپانیا و آلمان پس از جنگ ، جنبش‌های طرفدار فدرال به دنبال تمرکززدایی بودند: انتقال قدرت از مقامات مرکزی به نهادهای محلی.

بحث و درگیری داخلی

برخی اختلافات سیاسی و قانون اساسی ذاتی فدراسیون ها هستند. به عنوان مثال، تقسیم دقیق اختیارات و مسئولیت‌ها بین دولت‌های فدرال و منطقه‌ای اغلب منبع اختلاف است. اغلب، مانند ایالات متحده، چنین اختلافاتی از طریق دادگاه ها حل و فصل می شود که اختیارات دولت های فدرال و محلی را محدود می کند. رابطه بین دادگاه های فدرال و محلی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و به خودی خود می تواند مسئله ای مشکل ساز و پیچیده باشد.

یکی دیگر از موارد رایج سیستم های فدرال، تضاد بین منافع ملی و منطقه ای یا بین منافع و خواسته های گروه های قومی مختلف است. در برخی از فدراسیون ها یکسانی نسبی در سرتاسر قلمرو آنها وجود دارد و هر کشور عضو عملاً نسخه کوچکی از کل است. به این فدرالیسم متجانس گفته می شود . از سوی دیگر، فدرالیسم ناسازگار زمانی رخ می دهد که حکومت های خودمختار مختلف دلیل وجودی خود را در گروه های قومی مختلف داشته باشند.

توانایی یک دولت فدرال برای ایجاد نهادهای ملی که می توانند تفاوت های منطقه ای را به دلایل زبانی، قومی، مذهبی یا دلایل دیگر مورد قضاوت قرار دهند، یک چالش بزرگ است. ناتوانی در پاسخ به این چالش ممکن است منجر به از هم پاشیدگی بخش هایی از فدراسیون یا جنگ داخلی شود، همانطور که در ایالات متحده و سوئیس رخ داد. در برخی موارد، درگیری داخلی می تواند منجر به فروپاشی فدراسیون شود، همانطور که در نیجریه ، فدراسیون رودزیا و نیاسالند ، ایالات متحده آمریکای مرکزی ، فدراسیون هند غربی ، یا کنفدراسیون پرو و ​​بولیوی اتفاق افتاد .

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *