اتاق هیئت رئیسه دونالد جی. ترامپ در «شاگرد» شبیه چیزی بود که از یک فیلم بیرون آمده بود. به طور خاص، “شبکه”.
در مستند نتفلیکس «مرد با اعتماد به نفس»، دو تهیهکننده «کارآموز» میگویند که دفاتر واقعی سازمان ترامپ را برای تلویزیون بسیار قدیمی و بیمقدم یافتهاند. بنابراین آنها مجموعهای در برج ترامپ ساختند، با الگوبرداری از لانهای تاریک، جایی که مغول، آرتور جنسن (ند بیتی)، روزنامهنگار سرکش هوارد بیل (پیتر فینچ) را میپوشاند و زوزه میکشد: «دنیا یک تجارت است! »
این کاری است که تلویزیون واقعیت انجام میدهد: مکانهایی را طراحی میکند (یک جزیره «بازمانده»، یک لانه عشق «لیسانس») تا قانعکنندهتر به نظر برسد، بیشتر با کارتونهای ذهنی ما مطابقت دارد تا واقعی.
«مرد اعتماد به نفس»، مروری سریع و بیرحمانه از حرفه تجاری آقای ترامپ، استدلال میکند که او برای دههها همین کار را با تصویر خود انجام میداد: او آنقدر که در تلویزیون بازی میکرد، یک کارآفرین نبود.
این فیلم به کارگردانی فیشر استیونز («چراغ های روشن»)، آخرین قسمت از گلچین شش قسمتی، «پول کثیف» از آلکس گیبنی، فیلمساز («انرون: باهوش ترین بچه های اتاق») است که جمعه وارد بازار می شود. . این اقساط از نگاهی خشمآمیز به وامهای روز حقوق گرفته تا داستانی نامتعارف درباره کارتلهای شربت افرای کانادایی را شامل میشود.
موضوع مشترک سوء استفاده از اعتماد است. و “مرد اعتماد به نفس” استدلال می کند که مشکل تا آخر است.
روایت آقای استیونز با برج ترامپ شروع می شود، کلمه ای درخشان که آقای ترامپ نام خود را با حروف برنجی بر آن آویخته است. این پروژه پر زرق و برق او را در برنامه های گفتگو و جلد مجلات به عنوان کوتاه نویسی فتوژنیک ماتریالیسم عصر ریگان نشاند.
این به دیگر تلاشهای ساختوساز بزرگ دهه 1980 او خدمت کرد – تصویر رسانهای او، که او پایه و اساس آن را در روزنامههای نیویورک ریخت. ای جی بنزا، ستون نویس شایعه پراکنی، آقای ترامپ را به عنوان یک منبع همیشگی یاد می کند، و نکات جالبی را تنها با یک شرط ارائه می دهد: اینکه او در چاپ به عنوان یک میلیاردر معرفی شود.
گزارش های تلویزیونی توضیحات را برداشت و آن را زینت دادند و آقای ترامپ لبخند زد و اجازه داد.
“مرد اعتماد به نفس” با دوستان قدیمی مانند راسل سیمونز غول موسیقی و همکارانی مانند باربارا رس، مدیر اجرایی ساخت برج ترامپ که اسطوره سازی او را به طرز مبهوتی به یاد می آورند، مصاحبه می کند. در مقایسه با خانوادههای املاک و مستغلات مانند زکندورف، خانم رس میگوید: «ترامپ که بود؟ او هیچ کس نبود.»
شاید آقای ترامپ بزرگترین توسعه دهنده نبود. اما او بیشتر از همه دیده میشد و مردم را به جای دیگری انتخاب میکرد. (در آگهی بعدی برای دانشگاه ترامپ اعلام شد: «دونالد ترامپ، بدون شک، مشهورترین تاجر جهان است» – اعتماد مخاطبان برای خواندن آن به عنوان «موفق ترین»).
بانکها پولی را به سمت سلبریتی او پرتاب کردند و او آن را برای خریدهایی با دید بالا خرج کرد: یک شرکت هواپیمایی ، هتل پلازا ، یک تیم فوتبال ، کازینو .
وقتی در اوایل دهه 90 همه چیز بد شد، شهرت ضامن او بود. طلبکاران او که برای بقای برند ترامپ برای بازپرداخت نیاز داشتند، او را برای حفظ یک جبهه درخشان به او پرداخت کردند.
فیلم استدلال می کند که آقای ترامپ با یافتن شرکای – در امور مالی، تلویزیون واقعیت، سیاست – که به همان اندازه که او برای حمایت از وجهه او سرمایه گذاری کرده بودند، پیشرفت کرده است.
خود تورمی آقای ترامپ قبلا پوشش داده شده بود. در کتاب سال 2005 “TrumpNation”، تیم اوبراین، گزارشگر سابق نیویورک تایمز، که نقش زیادی در این مستند دارد، به این نتیجه رسید که آقای ترامپ فقط صدها میلیون ارزش دارد، نه میلیاردها. (آقای ترامپ به خاطر افترا از او شکایت کرد ، اما ناموفق بود.) اما «مرد اعتماد به نفس» برای جدا کردن موضوع تجاری از پیچیدگی اخیر تحلیلهای «چگونه ترامپ را بدست آوردیم» مفید است.
این او را به میزبانی عالی برای «شاگرد» تبدیل کرد که فرضش این بود که آقای ترامپ یک تاجر افسانهای و رئیسی مطلوب است.
شهرت تلویزیونی فرصت های دیگری را به وجود آورد، و نیمه آخر «مرد اعتماد به نفس» به انحرافات تاریک درباره شراکت آقای ترامپ با تاجران جمهوری های شوروی سابق و ادعای خود غنی سازی او به عنوان رئیس جمهور منحرف می شود. همچنین پرونده کلاهبرداری را که بعداً به پایان رسید، علیه دانشگاه ترامپ که مخالفانش در مبارزات انتخاباتی 2016 تلاش کردند به او بچسبانند، دوباره بررسی می کند.
اما پرونده بزرگتر فیلم بر خلاف استدلالی است که به انتخاب او کمک کرد:
او مشهورترین تاجر بود، بنابراین بهترین تاجر بود، بنابراین – طبق منطق میت رامنی و اچ راس پروت قبل از او – او بهترین رئیس جمهور خواهد بود. . یکی از رای دهندگان به نقل از فیلم می گوید: «او کسب و کارها را مدیریت می کند، و فکر می کنم او می تواند این کشور را مدیریت کند.»
البته میتوانید استدلال کنید که برندسازی و توانایی استفاده از توهمات، خود مهارتهای ارزشمندی هستند. شما می توانید با آرتور جنسن موافق باشید که دنیا یک تجارت است. اما نتیجه قاطعانه «مرد اعتماد به نفس» این است که دنیای آقای ترامپ یک صحنه بوده و همیشه بوده است.