هستی اندیشی (پادکست رواق اپیزود 3)

هستی اندیشی – یک تعریف

هستی اندیشی به معنای وسیع تر، فلسفه ای از قرن بیستم است که بر تحلیل هستی و نحوه یافتن انسان ها در جهان متمرکز است. تصور این است که انسان ابتدا وجود دارد و سپس هر فردی یک عمر را صرف تغییر ماهیت یا ماهیت خود می کند.

به عبارت ساده تر، هستی اندیشی فلسفه ای است که به یافتن خود و معنای زندگی از طریق اراده آزاد، انتخاب و مسئولیت شخصی می پردازد. اعتقاد بر این است که مردم در طول زندگی در جستجوی یافتن اینکه چه کسی هستند و چیستند و بر اساس تجربیات، باورها و دیدگاه خود انتخاب می کنند، هستند. و انتخاب های شخصی بدون نیاز به شکل عینی حقیقت منحصر به فرد می شوند. یک اگزیستانسیالیست معتقد است که شخص را باید بدون کمک قوانین، قواعد قومی یا سنت ها مجبور به انتخاب کرد و مسئولیت پذیر بود.

هستی اندیشی – آنچه هست و نیست

هستی اندیشی مفاهیم زیربنایی را در نظر می گیرد:

  • اراده آزاد انسان
  • طبیعت انسان از طریق انتخاب های زندگی انتخاب می شود
  • یک فرد زمانی بهترین است که با طبیعت فردی خود مبارزه کند و برای زندگی مبارزه کند
  • تصمیم گیری ها بدون استرس و پیامد نیستند
  • چیزهایی هست که عقلانی نیست
  • مسئولیت شخصی و نظم و انضباط بسیار مهم است
  • جامعه غیرطبیعی است و قوانین سنتی مذهبی و سکولار آن دلبخواهی است
  • آرزوی دنیوی بیهوده است

هستی اندیشی به طور گسترده در مفاهیم مختلفی تعریف شده است و نمی توان پاسخی برای چیستی آن داشت، اما هیچ یک از موارد زیر را پشتیبانی نمی کند :

  • ثروت، لذت یا افتخار زندگی خوب را می سازد
  • ارزش ها و ساختار اجتماعی فرد را کنترل می کند
  • آنچه هست را بپذیر و همین در زندگی کافی است
  • علم می تواند و همه چیز را بهتر کند
  • مردم اساساً خوب هستند اما توسط جامعه یا نیروهای خارجی ویران شده اند
  • “من راه خودم را می خواهم، اکنون!” یا “تقصیر من نیست!” ذهنیت

طیف گسترده ای از ایدئولوژی های فلسفی، مذهبی و سیاسی وجود دارد که هستی اندیشی را تشکیل می دهند، بنابراین هیچ توافق جهانی در مجموعه ای دلخواه از آرمان ها و باورها وجود ندارد. سیاست ها متفاوت است، اما هر کدام به دنبال بیشترین آزادی فردی برای افراد جامعه هستند.

هستی اندیشی – تأثیر بر جامعه

ایده های اگزیستانسیالیستی از زمانی در جامعه سرچشمه می گیرند که پس از رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم یک حس عمیق ناامیدی وجود داشت. روحیه خوش بینی در جامعه وجود داشت که با جنگ جهانی اول و بلایای اواسط قرن آن نابود شد. این ناامیدی در دهه 1970 توسط فیلسوفان اگزیستانسیالیست بیان شده است و تا به امروز به عنوان یک روش رایج تفکر و استدلال (با آزادی انتخاب نظام اعتقادی اخلاقی و سبک زندگی ترجیحی) ادامه دارد.

یک اگزیستانسیالیست می‌تواند یک اخلاق‌گرای دینی، یا نسبی‌گرای آگنوستیک یا یک آتئیست غیراخلاقی باشد.

کی یرکگور، فیلسوف دینی، نیچه، ضد مسیحی، سارتر، ملحد، و کامو ملحد، به خاطر آثار و نوشته هایشان در مورد هستی اندیشی اعتبار دارند. سارتر به خاطر جلب بیشترین توجه بین المللی به هستی اندیشی در قرن بیستم مشهور است.

هر یک اساساً متفق القول هستند که زندگی انسان به هیچ وجه کامل و کاملاً رضایت بخش نیست، زیرا رنج و زیان هایی که با توجه به عدم کمال، قدرت و کنترلی که بر زندگی خود دارد رخ می دهد. اگرچه آنها موافقند که زندگی به طور مطلوب رضایت بخش نیست، با این وجود معنایی دارد. هستی اندیشی جستجو و سفر برای خود واقعی و معنای واقعی شخصی در زندگی است.

مهمتر از همه، این کنش خودسرانه است که هستی اندیشی آن را بیش از همه قابل اعتراض می‌داند – یعنی زمانی که کسی یا جامعه تلاش می‌کند عقاید، ارزش‌ها یا قوانینش را به طور صادقانه پذیرفته و از آنها اطاعت کند. اگزیستانسیالیست ها بر این باورند که این فردگرایی را از بین می برد و باعث می شود که فرد به هر آنچه که صاحبان قدرت می خواهند تبدیل شود، بنابراین انسانیت زدایی شده و به یک ابژه تقلیل می یابد. هستی اندیشی سپس تأکید می کند که قضاوت یک فرد عامل تعیین کننده برای آنچه باید باور شود به جای ارزش های خودسرانه مذهبی یا سکولار جهانی است.

دانلود:

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *