مغلطه ها (آشنایی با استدلال هایی که مغلطه آمیز اند)

مغالطه های مادی

مغالطات مادی به عنوان مغالطه های فرض نیز شناخته می شوند ، زیرا مفروضات بیش از حد “فرض” می کنند – آنها یا به طور مخفیانه نتیجه گیری را فرض می کنند یا از نظر موضوع اجتناب می کنند.

طبقه بندی که هنوز هم به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد طبقه بندی ارسطو است: (1) مغالطه تصادف ناشی از استدلالی است که یک قاعده کلی را در مورد خاصی اعمال می کند که در آن شرایط خاصی (“تصادف”) این قانون را غیر قابل اجرا می کند. این حقیقت که “مردان قادر به دیدن هستند” مبنایی برای این نتیجه نیست که “افراد نابینا قادر به دیدن هستند”. این یک مورد خاص از مغالطه secundum quid است (به طور کاملتر: a dicto simpliciter ad dictum secundum quid ، که به معنی “از یک جمله [بیش از حد] به سادگی گرفته می شود تا مطابق آنچه [در واقع است]”) – یعنی ، با توجه به به حقیقت آن به عنوان تنها تحت شرایط خاص).

این مغالطه زمانی مرتکب می شود که یک پیشنهاد کلی به عنوان مقدمه ای برای استدلال بدون توجه به محدودیت ها و صلاحیت های (ضمنی) حاکم بر آن استفاده می شود و کاربرد آن را به شیوه مورد بحث باطل می کند. (2) مغالطه معکوس تصادف به طور نامناسب از یک مورد خاص به یک قاعده کلی استدلال می کند.

بنابراین ، این واقعیت که یک داروی خاص برای برخی از بیماران مفید است به این معنی نیست که برای همه افراد مفید است. (3) مغالطه نتیجه گیری بی ربط زمانی انجام می شود که نتیجه گیری نقطه مورد بحث را تغییر دهد. موارد خاصی از نتیجه گیری بی ربط توسط اصطلاحاً مغالطه های مربوط ارائه می شود.

این موارد شامل (الف) استدلال ad hominem (صحبت کردن “علیه مرد” به جای موضوع) است

که در آن ممکن است فقط به شخصی که دارای تز است ، حمله شخصی شود ، به جای ارائه دلایلی که نشان می دهد چرا آنچه می گوید نادرست است ، (ب) استدلال ad populum (درخواست “برای مردم”) ، که به جای ارائه دلایل منطقی ، به نگرش های مردمی مانند بیزاری از بی عدالتی ، (ج) استدلال ad misericordiam (درخواست ” برای ترحم “) ، مانند زمانی که وکیل دادگاه ، به جای بحث بر سر بی گناهی موکلش ، سعی می کند هیئت منصفه را به سمت همدردی وی بکشاند ، (د) استدلال ad verecundiam (تجدید نظر” برای رعب و وحشت “) ، که به دنبال تأیید پذیرش است نتیجه گیری بر اساس تأیید آن توسط اشخاصی که نظرات آنها عمومیت دارد ، (ه) استدلال ad ignorantiam (درخواست “برای جهل”) ، که استدلال می کند چیزی (به عنوان مثال ، ادراک فرا حسی) چنین است زیرا هیچکس نشان داده است که اینطور نیست و (و) استدلال ad baculum (توسل به “نیرو”) ه »)

که بر استفاده تهدیدآمیز یا ضمنی از زور متکی است تا باعث پذیرش نتیجه گیری شود. (4) مغالطه استدلال دایره ای ، معروف به petitio principii (“التماس س questionال”) ، زمانی اتفاق می افتد که مفروضات ، به طور آشکار یا پنهان ، همان نتیجه ای است که باید نشان داده شود (مثال: “گرگوری همیشه عاقلانه رای می دهد.”

” اما شما از کجا می دانید؟ “” زیرا او همیشه به آزادیخواه رای می دهد. “). شکل خاصی از این مغالطه ، که به آن حلقه معیوب یا Circulus in probando گفته می شود (“بحث در یک دایره”) ،

در یک دوره استدلال رخ می دهد که با استدلال پیچیده ای مشخص می شود که در آن از فرض p1 برای اثبات p2 استفاده می شود. p2 برای اثبات p3 استفاده می شود. و غیره ، تا زمانی که pn – 1 برای اثبات pn استفاده شود ؛ سپس pn بعداً در اثبات p1 و کل سری p1 ، p2 ، استفاده می شود.

به . ، pn به صورت ثابت در نظر گرفته می شود

(به عنوان مثال: “تیم بیس بال کالج مک کینلی در انجمن بهترین است [pn = p3] ؛ آنها به دلیل پتانسیل ضربه زدن قوی خود بهترین هستند [p2] ؛ آنها این پتانسیل را به دلیل توانایی جونز ، کرافورد ، و راندولف با خفاش [p1]. “” اما از کجا می دانید که جونز ، کرافورد و راندولف بازیگران خوبی هستند؟ “” خوب ، بالاخره ، این مردان ستون فقرات بهترین تیم در جهان هستند. ارتباط [دوباره p3]. “). به بیان دقیق ، petitio principii یک مغالطه در استدلال نیست بلکه یک عدم توانایی در استدلال است: بنابراین استدلال از p به عنوان فرض تا p به عنوان نتیجه به صورت قیاسی فاقد اعتبار نیست اما فاقد هرگونه قوه قضاوت است ،

زیرا هیچکس که نتیجه گیری را زیر سال برد نمی تواند قبول کند فرضیه. (5) مغالطه علت کاذب (non causa pro causa) علت یک پدیده را در پدیده دیگری که فقط ظاهراً مرتبط است ، اشتباه می کند. رایج ترین نسخه این مغالطه ، که post hoc ergo propter hoc نامیده می شود (“پس از آن به این ترتیب”) ، توالی زمانی را برای ارتباط علی اشتباه می کند – مانند زمانی که یک بدبختی به “رویدادی بدخیم” نسبت داده می شود ، مانند افتادن آینه به نسخه دیگری از این مغالطه در استفاده از استدلال reductio ad absurdum به وجود می آید: نتیجه گیری اینکه اگر گزاره ای اضافه شود به مجموعه ای از موارد منجر به تناقض می شود ، نادرست است.

این شیوه استدلال می تواند صحیح باشد

به عنوان مثال ، نتیجه گیری می شود که اگر دو خط متقاطع نباشند منجر به تناقض می شود. آنچه برای جلوگیری از مغالطه لازم است این است که به طور مستقل صحت هر یک از مقدمات اصلی را تأیید کنید. بنابراین ، به اشتباه می توان نتیجه گرفت که ویلیامز ، فیلسوف ، تلویزیون نمی بیند ، زیرا افزودن

پاسخ: ویلیامز ، فیلسوف ، تلفن را تماشا می کند

آیا مغالطه ها استدلال هستند؟

به طور دقیق و کلاسیک ، در حالی که ممکن است بگوییم یک استدلال مغالطه آمیز است یا باعث اشتباه می شود ، اصطلاح “مغالطه” به یک استدلال اشاره نمی کند ، بلکه به خطایی از نوع قابل تشخیص است. ممکن است گفته شود همه استدلال هایی که مرتکب آن خطا شده اند مواردی از آن مغالطه هستند ، بنابراین مغالطه ها به طور دقیق و کلاسیک از انواع استدلال ها محسوب می شوند.

با این حال

، جنبشی فزاینده در میان دانشجویان مغالطه مدرن وجود دارد تا مغالطه ها را نه به عنوان اشتباه در یک بحث ، بلکه به عنوان حرکت های نامشروع در زمینه وسیع تر بحث دیالکتیکی در نظر بگیرند. به نظر می رسد که خود ارسطو از این نظر حمایت می کند و از مثالهای بد استدلال خود به عنوان “elenchoi” یا رد و نه به عنوان استدلال یاد می کند. شوپنهاور نیز به وضوح در این اردوگاه قرار می گیرد. مقاله “هنر مجادله” او نه تنها فهرستی از مغالطه ها به معنای کلاسیک ، بلکه مجموعه ای از ترفندهای مناظره کننده است که می تواند برای به خطر انداختن حریف مورد استفاده قرار گیرد. لیست شوپنهاور به راحتی می تواند شامل تاکتیک هایی مانند صدای بلند آواز زدن باشد در حالی که حریف نقطه خاصی را به کار می برد تا تمرکز حریف (و تماشاگران) را بشکند.

چنین ترفندهایی به وضوح استدلال نیستند

اما بسیاری از مواردی که حداقل در برخی از لیست های کلاسیک مغالطه ها ظاهر می شوند ، خیلی بهتر نیستند. شاید آنها نیز به عنوان ترفندهای بلاغی بهتر از استدلال های شکست خورده درک شوند. به همین دلیل ، برخی از دانشجویان مدرن مغالطه ، از جمله همبلین ، بر این عقیده اند که مطالعه مغالطه ها باید با تمرکز بر استدلال ها به معنای محدود از محدودیت های وضع شده خارج شود.

با این حال ، من باید با مفهوم باریک تر و کلاسیک تر اصطلاح “مغالطه” بمانم.

در حالی که گفتمان متقاعد کننده یا دیالکتیکی ممکن است ساختار وسیع تری برای خود داشته باشد و با مطالعه بحث در زمینه وسیع آن ، چیزهای زیادی آموخته شود ، گفتار متقاعد کننده در نهایت باید از مقدماتی استفاده شود که در حمایت از نتیجه گیری استفاده می شود. این خطاهایی است که در سطح رابطه فرض و نتیجه اتفاق می افتد که من علاقه مند به بررسی آنها هستم. من سعی می کنم مغالطه های موجود در لیست خود را به اشتباهاتی محدود کنم که بر شیوه ای که حداقل نتایج ضمنی-توسط یک طرف یا طرف دیگر-از حداقل مفروضات ضمنی تأثیر می گذارد ، تأثیر بگذارد. با این حال ، برای نشان دادن مواردی که من شامل آنها نشده ام ، لیستی کوتاه از ترفندهای بلاغی که توسط برخی منطقدانان به عنوان “مغالطه” تلقی می شود ، گردآوری کرده ام.

آیا مغالطه ها معتبر نیستند؟

اعتبار در منطق مدرن یک معنی بسیار دقیق-در واقع یک ریاضی دقیق-دارد. (گفته می شود که استدلال معتبر است اگر و فقط در صورتی که شکل استدلال به گونه ای باشد که مجموعه ای از پیش فرض های واقعی که آن شکل را القا می کنند ، لزوماً باید با یک نتیجه گیری واقعی همراه باشد).

این تعریف برای فیلسوفان کلاسیک که اولین بار مغالطه ها را مطالعه کردند ، ناشناخته بود ،

بنابراین نباید تعجب آور باشد که بین معنای مورد نظر آنها و معنای مدرن تفاوت وجود دارد. متأسفانه معنای مدرن فقط در مورد استدلال های قیاسی صدق می کند. از آنجا که من فکر می کنم درمان مغالطه ها باید شامل در نظر گرفتن خطاهایی باشد که در استدلال های استقرایی و فرضی (یا تولیدی) نیز وجود دارد ، مفهوم مدرن اعتبار در این زمینه ارزش کمی دارد. علاوه بر این ، مفهوم مدرن اعتبار در هر صورت نادرست بوده است. بدیهی است که یک استدلال معتبر می تواند مغالطه آمیز باشد. مثلا:

همه اعضای انجمن ملی تفنگ یوکل های نادان هستند.

هیچ یوکل نادانی افرادی نیستند که نظرات آنها ارزش توجه داشته باشد. بنابراین ، هیچ یک از اعضای انجمن ملی تفنگ افرادی نیستند که نظرات آنها قابل توجه باشد.

این استدلال به وضوح معتبر است (و به طور اثبات شده ، طبق قوانین استاندارد قیاس)؛ اما ، این نیز آشکارا مغالطه آمیز است: این نمونه ای از مغالطه سوء استفاده کننده است. بنابراین ، بدیهی است که استدلال های معتبر می توانند مغلطه آمیز باشند.

من فکر می کنم

منطق شناسان به طور سنتی نقشی را که اعتبار در نقد استدلال ایفا می کند ، درک نکرده اند.

ما از اعتبار برای تصمیم گیری در مورد خوب یا بد بودن یک استدلال استفاده نمی کنیم. در عوض ، من معتقدم که مفهوم روایی صرفاً برای تمایز گفته هایی است که به عنوان استدلال واجد شرایط هستند ، از اظهاراتی که دارای استدلال نیستند. مفهوم اعتبار در منطق با مفهوم دستور زبان در دستور زبان مطابقت دارد. جمله ای که نتواند دستوری باشد ، ساختار درستی ندارد و بنابراین به هیچ وجه نمی تواند یک جمله باشد (از نظر فنی). به همین ترتیب ، استدلالی که معتبر نباشد ساختار مناسبی ندارد (برای نوع آن) و بنابراین به هیچ وجه نمی تواند یک استدلال باشد (از نظر فنی).

در مورد استدلال های قیاسی

مفهوم مدرن اعتبار به ما می گوید که آیا یک جمله یک استدلال قیاسی شکل گرفته است یا نه ، آیا ما نباید با آن متقاعد شویم. استدلال قیاسی وقتی خوب شکل می گیرد که غیرممکن باشد که فرض ها درست باشند در حالی که نتیجه گیری نادرست است. همچنین می توان دکترین خوش فرم بودن را برای استدلال های استقرایی و بازآفرینی توسعه داد. مقاله 2016 من با عنوان “قیاسی معتبر ، استقرایی معتبر ، و قیاسی معتبر بازگشتی” ، تران

 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *