دموكراسی ها صلح طلب نیستند – پادکست آنارشی

فهرست جنگ های بین دموکراسی ها

این فهرست ناقصی از جنگ‌های بین نهادهایی است که شکل حکومتی دموکراتیک بر اساس قانون اساسی دارند و در واقع آن را اجرا می‌کنند. دو نکته لازم است: اینکه جنگی رخ داده است، و اینکه حداقل در دو طرف مخالف، دموکراسی وجود داشته باشد. برای بسیاری از این مدخل ها، اینکه آیا جنگ بوده است یا دموکراسی، یک سوال قابل بحث است. همه دیدگاه های مهم باید ارائه شود.

وابستگی به تعریف

همچنین ببینید: نظریه صلح دموکراتیک ، تاریخچه دموکراسی ، و انواع دموکراسی

تقریباً همه اینها به تعریف استفاده شده از «دموکراسی» (و «جنگ») بستگی دارد. برخی از شاخص‌های دموکراسی ، مانند شاخص‌های دموکراسی V-Dem ، به‌جای طبقه‌بندی دموکراسی‌ها، یک معیار کمی بدون آستانه ارائه می‌دهند. همانطور که جیمز لی ری اشاره می کند، با یک تعریف محدود کننده از دموکراسی، هیچ جنگی بین دموکراسی ها وجود نخواهد داشت: دموکراسی را به عنوان حق رای جهانی واقعی ، حق همه – از جمله کودکان – برای رای تعریف کنید، و هیچ دموکراسی وجود نداشته است، و غیره. بدون جنگ بین آنها

از سوی دیگر، ری موارد زیر را به عنوان جنگ بین دموکراسی ها با تعاریف گسترده تر از دموکراسی فهرست می کند: انقلاب آمریکا شامل جنگ چهارم انگلیس و هلند ، جنگ های انقلاب فرانسه ، جنگ 1812 ، انقلاب بلژیک ، سوندرباند. جنگ ، جنگ 1849 بین جمهوری روم و جمهوری دوم فرانسه ، جنگ داخلی آمریکا ، جنگ اسپانیا و آمریکا ، جنگ دوم فیلیپین ، جنگ دوم بوئر ، جنگ جهانی اول ، جنگ جهانی دوم(به طور کلی، و همچنین جنگ ادامه به خودی خود)، جنگ 1947-1949 فلسطین ، جنگ هند و پاکستان 1947-1948 ، جنگ شش روزه ، جنگ های یوگسلاوی ، و جنگ اول قره باغ کوهستانی . [1]

به طور مشابه، مکتب تد رابرت گور ، بنیانگذار مجموعه داده Polity IV ، رژیم ها را به سه طبقه تقسیم می کند: دموکراسی، خودکامگی، و ” آنوکراسی “. آخرین آنها نوعی از دولت های ضعیف یا جدید است که دموکراسی های حاشیه ای یا خودکامگی های حاشیه ای هستند. بسیاری از جنگ‌های زیر شامل دموکراسی‌های ضعیف یا حاشیه‌ای هستند. [2]

دموکراسی اولیه [ ویرایش ]

دموکراسی های یونانی [ ویرایش ]

همچنین نگاه کنید به: دموکراسی آتن

جنگ پلوپونز شامل درگیری‌های زیادی بین دولت‌شهرهای یونانی بود . جنگ اصلی بین آتن و متحدانش (بیشتر آنها دموکراسی‌ها) از یک طرف، و اسپارتا و متحدانش (بیشتر آنها الیگارشی‌ها بودند – اگرچه اکثر آنها انتخابات را در میان یک نهاد شهروندی برگزار کردند [ نیاز به منبع ] ). اما جنگ بیست و هفت سال به طول انجامید، با یک آتش بس کوتاه، و درگیری های جانبی زیادی رخ داد. و دولت ها از دموکراسی به الیگارشی تغییر کردند و دوباره برگشتند. برجسته ترین جنگ بین دموکراسی ها، لشکرکشی سیسیلی ، 415-413 قبل از میلاد بود، که در آن آتن با سیراکوز وارد جنگ شد . بروس راست13 درگیری بین جفت‌های دموکراتیک «واضح» (بیشتر آنها آتن و متحدانش در اکسپدیشن سیسیلی هستند) و 25 درگیری که شامل «دیگر» جفت‌های دموکراتیک است. [3] موگنس هرمان هنسن، کلاسیک گرا ، یکی از نمونه های راست را بعید می داند، اما چندین نمونه از جنگ بین دموکراسی ها قبل و بعد از جنگ پلوپونز را اضافه می کند.

جمهوری روم [ ویرایش ]

همچنین نگاه کنید به: قانون اساسی جمهوری روم

قانون اساسی جمهوری روم ، قبل از فروپاشی آن در اواخر قرن اول قبل از میلاد، مستندات زیادی دارد. قضات آن (از جمله مجلس سنای روم که از قضات فعلی و سابق تشکیل شده بود) با رأی عمومی توسط شهروندان بزرگسال (مرد) انتخاب می شدند. همه شهروندان مرد واجد شرایط بودند. یک طبقه سیاسی از مردان ثروتمند وجود داشت. اکثر نامزدهای موفق به این طبقه تعلق داشتند، و همه آنها توسط حزبی برگرفته از آن حمایت می شدند، اما این امر نه رم را از سایر دموکراسی ها – و نه، در واقع، از کشورهای غیر دموکراتیک، متمایز می کند. با این حال، آزادی بیان یک تفاوت مشخص بین جمهوری و امپراتوری روم بعدی بود .

  • جنگ های پونیک . [6] قانون اساسی قدیمی کارتاژ، قبل از جنگ اول پونیک ، توسط ارسطو به عنوان آمیزه ای از دموکراسی و الیگارشی توصیف شد. پس از پایان فاجعه بار آن جنگ، در حدود 240 قبل از میلاد، یک تغییر دموکراتیک، انتخاب مستقیم یک جفت از مدیران اجرایی، و جنگ دوم پونیک بر اساس آن قانون اساسی انجام شد. همچنان یک حزب الیگارشی وجود داشت. چندین تغییر دیگر در حزب و اصلاحات دموکراتیک وجود داشت. انتخاب حزب دموکراتیک، که طرفدار سیاست خارجی کمتر منفعلانه بود، در 151 قبل از میلاد رم را تحریک کرد تا جنگ سوم پونیک را دو سال بعد آغاز کند.

قرن 18

  • شبه جنگ ، درگیری دریایی از سال 1798 تا 1800 بین ایالات متحده و جمهوری فرانسه . هیچ یک از طرفین اعلام جنگ نکردند.

قرن 19

  • جنگ مکزیک و آمریکا
  • جنگ سوندرباند (جنگ داخلی بین کانتون‌ها در سوئیس)
  • جنگ 1849 بین جمهوری روم و جمهوری دوم فرانسه
  • جنگ 1857-1860 بین پرو و ​​اکوادور
  • جنگ اسپانیا و آمریکا
  • جنگ فیلیپین و آمریکا
  • جنگ اول و دوم بوئر بین بریتانیا و جمهوری آفریقای جنوبی/ ایالت آزاد نارنجی

قرن بیستم [ ویرایش ]

  • جنگ اول بالکان (13-1912): ترک‌های جوان در سال 1908 دولت مشروطه را در ترکیه عثمانی دوباره برقرار کردند و به مبارزه برای آزادسازی بیشتر ادامه دادند . [14] قانون اساسی “نسبتا دموکراتیک” صربستان در سال 1903 احیا شده بود و به طور کامل برای استخدام اجرایی باز شد. صربستان و متحدانش، پادشاهی های مشروطه یونان و بلغارستان ، در جنگ پیروز شدند. ترکیه در نتیجه شکست متحمل کودتای نظامی شد. [15]
  • جنگ جهانی اول : مجموعه داده Polity IV هیچ یک از قدرت های مرکزی را به عنوان دموکراسی رتبه بندی نمی کند ، اگرچه مؤلفه دموکراسی برای آلمان از دهه 1890، زمانی که بیسمارک با لئو فون کاپریوی جایگزین شد ، بالاتر از خودکامگی بود . [16] همچنین رتبه بندی بحث برانگیز [17] Tatu Vanhanen نیز وجود ندارد . [18] از سوی دیگر، تمام قوای مرکزی مجلس را انتخاب کرده بودند. رایشستاگ _با رای عمومی انتخاب شده بود، و در مورد اینکه آیا اعتباری ضروری برای هدایت آلمان در جنگ باید اعطا شود یا خیر، رای دادند. این که آیا این کنترل دموکراتیک بر سیاست خارجی قیصر است، “مورد دشواری” است. [19] قانون اساسی امپراتوری آلمان ایجاب می کرد که بوندسرات به جنگ هایی غیر از جنگ های دفاعی رضایت دهد. [20] مایکل دبلیو دویل ، با این حال، نتیجه می‌گیرد که دولت مطلقاً به رایشتاگ وابسته نبود – و آلمان یک دیارشی بود ، عملاً آمیزه‌ای از دو قانون اساسی متفاوت، و دموکراتیک در امور داخلی. [19]
  • جنگ استقلال ایرلند : یک جنگ استعماری که از ژانویه 1919 تا ژوئیه 1921 در جریان بود، در آن دوره در مجموع 2300 نفر از این جنگ کشته شدند که 900 نفر از آنها غیرنظامی بودند. در انتخابات عمومی دسامبر 1918، سین فین 72 درصد از کرسی‌های ایرلند را به دست آورد که فرمان دمکراتیک استقلال ایرلند و تشکیل پارلمان جدید ایرلند را تشکیل داد .
  • جنگ لهستان و لیتوانی : جنگ در سال 1920، با حدود 1000 کشته در جنگ. در هر دو ایالت، انتخابات با حق رأی عمومی برگزار شد. در مقیاس سیاست، لهستان در سال 1920 رتبه +8 را در دموکراسی / خودکامگی ترکیبی دریافت کرد، در حالی که لیتوانی در دموکراسی +7 و در دموکراسی / خودکامگی ترکیبی +4 را دریافت کرد. [21] این درگیری توسط مورخان لهستانی و لیتوانیایی به عنوان بخشی از جنگ های استقلال از اتحاد جماهیر شوروی تلقی می شود .
  • ادامه جنگ (جنگ جهانی دوم): [22] در طول جنگ جهانی دوم، به دلیل جنگ فنلاند با متحد خود اتحاد جماهیر شوروی در سال 1941، وضعیت جنگ رسمی بین بریتانیای کبیر (و استرالیا و کانادا) در مقابل فنلاند وجود داشت. درگیری جزئی بین انگلستان و فنلاند، از جمله حمله هوایی به خاک فنلاند ، همراه با حملات مرتبط با کشتیرانی فنلاند بود، هرچند که چند ماه قبل از اعلام جنگ رخ داد. [23] [24]
  • 1947-1949 جنگ فلسطین : در برابر لبنان ؛ اسرائیل هنوز انتخاباتی برگزار نکرده بود. [25]
  • جنگ اول کشمیر : به عنوان یک جنگ تمام عیار بین دموکراسی ها در مجموعه داده های رفتار بحران بین المللی رتبه بندی شده است . [26] آنها جدولی از بحران ها را ارائه می دهند که آن را به عنوان یک جنگ تمام عیار رتبه بندی می کنند، آن را به عنوان نمونه ای از بحرانی ذکر می کنند که در آن هر دو رژیم از یک نوع بودند، و تأثیر دموکراسی هند بر بحران و مسائل مربوط به آن را مورد بحث قرار می دهند. بحران بر سر سایر ایالت های شاهزاده [27] کمتر از هزار تلفات میدان جنگ در این جنگ بود. [26] هر دو کشور، سپس Dominions ، سپس بر اساس قانون دولت هند در سال 1935 ، که در سال 1937 اجرا شد، دولت هایی داشتند، که دموکراسی وست مینستر را برای همه ایجاد کرد.هند بریتانیایی ؛ [28] در پاکستان ، سیاستمداران، در تضاد با بوروکراسی غیرنظامی، نتوانستند کنترل غیرنظامی بر ارتش را حفظ کنند و فرمانداری کل را به یک دفتر سیاسی تبدیل کردند. ده سال پس از جنگ یک کودتای نظامی رخ داد. مجموعه داده Polity IV آن را تا سال‌های 1957–1958 (به بالا مراجعه کنید )، سال‌های قبل از کودتا، به‌عنوان آنوکراسی به حساب می‌آورد. همین مجموعه داده نشان می دهد که هند در طول این دوره یک دموکراسی باثبات بوده است. [29]
  • Cod Wars : اختلافات ماهیگیری طولانی بین بریتانیا و ایسلند ، مخالفت با نیروهای دریایی هر دو کشور. [30]
  • جنگ شش روزه : نیروی هوایی لبنان علیه اسرائیل مداخله کرد، در حالی که اسرائیل و لبنان هر دو کشورهای دموکراتیک بودند. [31] [32]
  • جنگ فوتبال (جنگ فوتبال)، جنگ بین السالوادور و هندوراس در سال 1969. [33]
  • حمله ترکیه به قبرس : حمله ترکیه که از سال 1973 یک دولت دموکراتیک جدید داشت. [34] قبرس از زمان استقلال در سال 1958 یک دموکراسی مبتنی بر قانون اساسی بود، هرچند که با مشکلات شدید بین جوامعی مواجه بود. [35] تهاجم ترکیه پاسخی به یک کودتا بود. نظم دموکراتیک جمهوری قبرس سه روز پس از تهاجم دوباره برقرار شد و جنگ تا یک ماه دیگر ادامه یافت. [36] صفحه فورتنا این را مورد بحث دموکراسی دوگانه می داند. [37]
  • جنگ Paquisha : جنگ در سال 1981 بین اکوادور و پرو در گرفت . رهبران هر دو کشور به صورت دموکراتیک انتخاب شده بودند . اکوادور در مقیاس سیاست ترکیبی دموکراسی/خودکامگی رتبه 9+ را دریافت می کند ، در حالی که پرو 7+ را دریافت می کند، به این معنی که هر دو کشور به عنوان دموکراتیک طبقه بندی می شوند و اکوادور حتی به عنوان “بسیار دموکراتیک” طبقه بندی می شوند. [21] با این حال، دموکراسی پرو کمتر از یک سال و اکوادور کمتر از 3 سال قدمت داشت. علاوه بر این، هر دو کشور فاقد کنترل دموکراتیک بر ارتش خود بودند. [38]
  • جنگ اول قره باغ کوهستانی : ارمنستان و آذربایجان پس از اعلام استقلال خود در سال 1991 به دموکراسی های چند حزبی تبدیل شدند.
  • جنگ Cenepa : ادامه مختصری در سال 1995 از جنگ پاکویشا بین اکوادور و پرو.

خودکامگی در مقابل دموکراسی پس از تهاجم اوکراین: نقشه راه میانه

خلاصه:  تهاجم روسیه به اوکراین شکاف بین دموکراسی ها و حکومت های خودکامه را تشدید می کند، اما همچنین منجر به ایجاد تعادل استراتژیک بیشتر در سیاست واقعی خواهد شد. یک سوال کلیدی این است که چه نوع هماهنگی بین دموکراسی ها پدید می آید.

یکی از موضوعات برجسته در تفسیرهای کنونی و بسیاری از لفاظی‌های دولت غربی این است که حمله روسیه به اوکراین تنش‌های بین دموکراسی‌ها و خودکامگی‌ها را تشدید می‌کند و این شکاف را در ساختار نظام بین‌الملل مرکزی‌تر می‌کند.

در پاسخ، بدبینان پیشنهاد کرده‌اند که ارزش‌های دموکراتیک بیشتر مطیع سیاست واقعی خواهند شد و احتمالاً قدرت‌های غیرغربی به شکاف دموکراسی-خودکامگی جایگاه کمی در استدلال استراتژیک خود می‌دهند . سومین خط مشترک این است که سیاست جهانی در جایی بین این دو افراط قرار می گیرد، با بسیاری از پویایی های استراتژیک که دوتایی دموکراسی-خودکامگی را در بر می گیرد، حتی اگر هنجارهای سیاسی نقش قوی تری در شکل دادن به الگوهای ژئواستراتژیک ایفا کنند.

سناریوی میان‌راه محتمل‌ترین سناریوی است، اما هنوز یک ملاحظات حیاتی را نادیده می‌گیرد – اینکه دقیقاً چه نوع پویایی دموکراسی-خودکامگی در سایه جنگ شکل می‌گیرد.

دینامیک استراتژیک مختلط

در پی تهاجم روسیه، رئیس جمهور جو بایدن  گفت : «ما دوباره درگیر یک نبرد بزرگ برای آزادی هستیم. نبرد بین دموکراسی و استبداد. بین آزادی و سرکوب.» وزیر خارجه بریتانیا، لیز تراس، وعده داد که به «انطباق تجارت و رشد اقتصادی با رژیم‌های استبدادی» پایان دهد. قطب نما استراتژیک جدید اتحادیه اروپا خاطرنشان می کند که سیاست امنیتی اکنون باید حول یک “رقابت سیستم های حاکمیتی” تنظیم شود. تحلیلگران برجسته تعهدی دوباره به دفاع از نظم لیبرال و هنجارهای دموکراتیک را تشخیص می دهند . آنها استدلال می کنند که جنگ در اوکراین بخشی از نبرد گسترده تر برای دموکراسی و علیه ارزش های خودکامه و غیر لیبرال است.

در همه جا توضیحاتی درباره تشدید وحدت میان دموکراسی های غربی و هدف جدید آنها در دفاع از ارزش های دموکراتیک وجود دارد. بسیاری از رشته های جدید هماهنگی سیاست بین دولت های دموکراتیک در سراسر جهان شکل می گیرد. چهل کشور – از جمله نه تنها ایالات متحده و کشورهای اروپایی، بلکه استرالیا، ژاپن، کنیا، نیوزیلند و کره جنوبی- یک گروه مشورتی اوکراین تشکیل داده اند. رهبران غربی با هند تماس گرفته‌اند و قول داده‌اند که به طور مؤثرتری در مورد نگرانی‌های این کشور در مورد اقدامات اقتدارگرایانه چین هماهنگ کنند. اتحادیه اروپا و ایالات متحده تلاش های دیپلماتیک خود را با دموکراسی های آمریکای لاتین نیز تشدید کرده اند. اتحادیه اروپا و ژاپن در نشست سران خود در ماه مه 2022 متعهد شدندبرای هماهنگی بیشتر در امور جهانی بین خود و با ایالات متحده.

در حالی که شکاف دموکراسی و خودکامگی قرار است پیامدتر شود، پویایی های قدرتمندی وجود خواهد داشت که آن را کاهش داده و کاهش می دهد.

به موازات تعهد آرمان گرایانه تر به دموکراسی، زمینه جدید دولت های غربی و سایر دموکراسی ها را به سمت عمل گرایی بیشتر سوق می دهد.

اتحادیه اروپا و ایالات متحده به دنبال همکاری عمیق تر با رژیم های خودکامه برای کمک به مقابله با روسیه هستند. ایالات متحده و برخی از کشورهای اروپایی برای جایگزینی گاز روسیه به کشورهای حاشیه خلیج فارس نزدیک شده و مواضع خود را در قبال ونزوئلا صادرکننده نفت ملایم تر می کنند. ایالات متحده سرمایه سیاسی قابل توجهی را مصرف کرد تا کشورهای خلیج فارس را وادار کند روسیه را در سازمان ملل محکوم کنند. آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه به خاورمیانه سفر کرد تا کشورهای مستبد منطقه را تحت فشار قرار دهد تا علیه روسیه اقدام کنند. قدرت‌های دموکراتیک احتمالاً از هر فرصتی که خود را برای ایجاد شکاف بین روسیه و چین و همکاری با روسیه و چین در میانجی‌گری در بحران استفاده می‌کنند، هر چند چنین چشم‌اندازی کم باشد. رهبران فرانسه و آلمان خواستار همکاری بهتر اتحادیه اروپا با چین هستند، حتی با وجود اینکه آنها به دنبال کاهش وابستگی تجاری به چین هستند.

چنین توازن استراتژیک سنتی احتمالاً حداقل به اندازه مبارزه ایدئولوژیک بین دموکراسی و اقتدارگرایی برجسته است.

بسیاری از دیپلمات های اروپایی در مورد چارچوب دموکراسی در مقابل خودکامگی مردد بوده اند و معمولاً پیشنهاد می کنند که اتحادیه اروپا به دنبال مقابله با بلوکی از کشورهایی که فاقد سیستم های دموکراتیک هستند، نیست. اتحادیه اروپا همچنین ممکن است فشار بر عقب نشینی دموکراتیک در لهستان را به دلیل نقش حیاتی لهستان در مدیریت جریان پناهجویان به خارج از اوکراین کاهش دهد.

هر بار که صحبت از هماهنگی دموکراتیک همفکر به میان می‌آید

همانطور که به طور دوره‌ای در لحظات بحرانی در بیست سال گذشته انجام شده است – واضح‌ترین رد این موضوع این است که مواضع دولت‌های مختلف به طور منظم در امتداد شکاف دموکراسی و خودکامگی همسو نمی‌شوند. این بار هم اوضاع فرقی نمی کند. هند و آفریقای جنوبی از قطعنامه سازمان ملل در مورد تهاجم ممتنع کردند. اسرائیل دموکراتیک از تحریم روسیه امتناع کرد در حالی که سنگاپور مستبد چنین کرد. در میان دولت‌هایی که از محکوم کردن روسیه خودداری کردند، بسیاری از دولت‌هایی بودند که تنها دو ماه قبل در اجلاس سران برای دموکراسی به رهبری ایالات متحده شرکت کرده بودند و متعهد به هماهنگی بیشتر بین دموکراسی‌ها شده بودند.

بین دولت‌های دموکراتیک در مورد آنچه که می‌توان ژئوپلیتیک دموکراسی نامید، اختلافاتی وجود دارد. در ژوئن 2022، چندین کشور دموکراسی آمریکای لاتین، اجلاس سران قاره آمریکا را تحریم کردند، زیرا آنها مخالفت داشتند که ایالات متحده کشورهای غیردموکراتیک منطقه را حذف کند. همچنین در تدارک نشست دسامبر 2021 برای دموکراسی مشخص بود که دموکراسی های آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین تمایلی به ابزاری کردن دموکراسی به عنوان بخشی از رقابت ژئوپلیتیکی با چین ندارند. در حالی که ممکن است پس از رویدادهای اوکراین به سمت ارزیابی مجدد این موضع حرکت کنند، بعید است که این دموکراسی ها تردید خود را به طور کامل کنار بگذارند. در آسیا، تایوان در به کارگیری روایت دموکراسی در مقابل استبداد استثنا است زیرا این امر در خدمت امنیت ملی آن است.

پویایی های مشابهی در دولت های استبدادی نیز وجود دارد. در حالی که خودکامه‌ها تاکتیک‌هایی را از یکدیگر می‌آموزند و رفتار اقتدارگرایانه داخلی چین به شیوه‌های بین‌المللی عمل می‌کند، در حال حاضر نشانه‌های نسبتا کمی از اتحاد متحد «حمایت از خودکامگی» وجود دارد

حتی اگر چین اغلب به نظر می رسد که یک موج اقتدارگرایانه را رهبری می کند، جهان متشکل از چندین قدرت متعادل می خواهد نه یک شکاف مطلق یا شدیدا ایدئولوژیک دموکراسی-خودکامگی. چین قبل از تهاجم، بزرگترین شریک تجاری روسیه و اوکراین بود.

در حالی که دیدگاه‌های چین در مورد تهاجم روسیه کالبدشکافی شده است، تعداد زیادی از رژیم‌های غیردموکراتیک دیگر به وضوح منافع مختلفی را در اولویت قرار می‌دهند که کاملاً با شکاف ایدئولوژیک همسو نیستند. سیاست خارجی چندجانبه ترکیه شاید بارزترین نمونه آن در میان کشورهای اقتدارگرا باشد. 141 ایالتی که به محکومیت روسیه در سازمان ملل رای دادند، بسیاری از کشورهای غیردموکراتیک را شامل می شد. نه همه دموکراسی ها در مقابل روسیه صف آرایی کردند و نه همه استبدادها پشت سر آن صف آرایی کردند.

فیوژن یا کلش؟

به جای دو بلوک همگن از دموکراسی‌ها و خودکامگی‌ها که در مقابل یکدیگر قرار گیرند، سیاست بین‌الملل همچنان مجموعه‌ای آشفته از مراکز قدرت و ائتلاف‌های در حال تغییر را نشان خواهد داد. از یک سو، بسیاری از ژئواستراتژی ها هنوز چندان طرفدار دموکراسی نیستند. از سوی دیگر، حتی اگر به محرک مسلط روابط بین‌الملل تبدیل نشود، شکاف دموکراسی و خودکامگی در نتیجه جنگ در اوکراین، جایگاه بالاتری به خود خواهد گرفت. با توجه به وقایع آنجا، مطمئناً اکنون نمی توان نقش ارزش های سیاسی را به طور کامل نادیده گرفت.

این شکاف یکی از چندین عامل ساختاری خواهد بود و نه اساس سازماندهی اصلی روابط بین الملل. از آنجایی که این امر ماهیت چندمرکزی نظم بین‌المللی نوظهور را جابجا نمی‌کند، سؤال این است که آیا پویایی‌های مختلف در یک آمیختگی منسجم لیبرال-رئالیستی با هم هماهنگ می‌شوند یا در یک برخورد نامطلوب عمل می‌کنند .

در حال حاضر، برخورد بیشتر از فیوژن وجود دارد. این به دلیل شیوه‌ای است که روایت غربی «دفاع از دموکراسی» به کار گرفته می‌شود. موضوع صرفاً این نیست که کشورهای اروپایی و ایالات متحده به دنبال تعمیق همکاری با سایر دموکراسی‌ها هستند، بلکه ماهیت مشارکت‌های عمیق‌تر مورد نظر، نحوه عملکرد آنها و استفاده از آنهاست. دموکراسی‌های غربی ممکن است متعهدتر به استفاده از ابزارهای قوی برای دفاع از خود باشند، اما این مشابه ترویج دموکراسی در سطح جهانی نیست. در حال حاضر، تمرکز “دفاع از دموکراسی” عمدتاً بر روی دموکراسی هایی است که با عزم بیشتری از خود محافظت می کنند و به مراتب کمتر در مورد گسترش حقوق سیاسی شهروندان در سراسر جهان هستند.

استراتژی سخت‌گیرانه‌تر غرب در برابر روسیه با استراتژی دموکراسی یکسان نیست . چارچوب دموکراسی در مقابل استبداد به عنوان یک روایت بسیج کننده برای سیاست های راهبردی – مانند تلاش برای پایان دادن به وابستگی به سوخت های فسیلی روسیه یا افزایش هزینه های امنیتی اروپا – که ناشی از تعهد ایدئولوژیک به حمایت از دموکراسی به این شکل نیست، شکل می گیرد. کل اصطلاح “دفاع از دموکراسی” بسیار گسترده است و به هر سیاستی که به نوعی مربوط به دفاع از منافع کشورهای غربی باشد، اعمال می شود.

در حالی که چنین چارچوب لفاظی گسترده‌ای مهم است، آمیختگی منسجم‌تر بین ژئواستراتژی و دموکراسی به دولت‌های غربی نیاز دارد تا تلاش‌ها و منابع دیپلماتیک خود را به‌طور خاص برای حمایت از هنجارهای دموکراتیک افزایش دهند. نیاز به حمایت از دموکرات ها در کشورهای خودکامه با رقابت ژئوپلیتیکی علیه دولت های خودکامه یکسان نیست .

نشانه هایی از هماهنگی گسترده تر در مورد افزایش حمایت از دموکراسی در سطح عملیاتی و برخی بودجه های جدید دموکراسی وجود دارد.

به عنوان مثال، ایالات متحده وعده ابتکار مقاومت دموکراتیک اروپا را با 320 میلیون دلار بودجه جدید داده است. با این حال، در حال حاضر دموکراسی‌های غربی قول نداده‌اند که استراتژی‌های دموکراسی و بودجه خود را در درازمدت افزایش دهند. همانطور که بسیاری از رهبران اکنون ادعا می کنند “دموکراسی امنیت است”، می توان انتظار داشت که هر افزایش در هزینه های دفاعی با افزایش بودجه دموکراسی همراه باشد. با این حال، در حالی که دموکراسی های اروپایی و ژاپن به سرعت هزینه های دفاعی خود را افزایش داده اند، هنوز حمایت دموکراسی خود را افزایش نداده اند. مثلا، آلمان متعهد شده است که 100 میلیارد یورو اضافی برای دفاع هزینه کند، اما قرار نیست هزینه های دموکراسی خود را به روش مشابه افزایش دهد. در واقع، ممکن است افزایش مخارج دفاعی، بودجه را از بودجه دموکراسی و حقوق بشر منحرف کند.

هزینه‌های دموکراسی‌های غربی برای حمایت از دموکراسی هنوز بخش کوچکی از بودجه دفاعی آن‌ها است و این شکاف در نتیجه جنگ در اوکراین افزایش می‌یابد. علاوه بر این، هزینه‌های مربوط به حمایت‌های بشردوستانه در درگیری‌ها و تلاش‌ها برای جلوگیری از وضعیت اضطراری امنیت غذایی، احتمالاً بودجه را از سایر بودجه‌ها، از جمله برای کمک به دموکراسی، خارج می‌کند.

و ملاحظات مشابه در میان دموکراسی های خارج از غرب نیز مشهود است.

بسیاری از بحث‌ها بر این اساس است که آیا دموکراسی‌های غیرغربی به شدت علیه تهاجم روسیه ظاهر می‌شوند یا نه، نه حول محور سوال گسترده‌تر مشارکت آنها در حمایت از دموکراسی بین‌المللی. در عین حال، حمایت از دموکراسی در میان دموکراسی های غیرغربی در درجه دوم قرار دارد. همانطور که بسیاری از آنها به صحبت از هماهنگی دموکراتیک با اشاره به استانداردهای دوگانه غربی واکنش نشان می دهند، آنها همچنین در ارتقاء مشارکت خود در حمایت دموکراتیک به عنوان عنصری از منافع شخصی استراتژیک نسبتا محتاط هستند.

برای اینکه سناریوی ادغام ژئواستراتژی-دموکراسی پیروز شود، اقدامات قدرت های دموکراتیک در اوکراین باید منادی یک تغییر واقعاً سیستماتیک در سیاست های آنها در جاهای دیگر باشد. کشورهای غربی در حال پمپاژ وجوه به اوکراین هستند، از جمله برای تسلیحات، و قول حمایت بیشتر در بلندمدت را می دهند. اما این جنگ ممکن است یکباره باشد و نه منادی گرایش جدید به سمت ارتقاء حمایت از دموکراسی. این یک تهاجم نظامی گسترده توسط یک استبداد است، که بسیار متمایز از پویایی دموکراسی زدایی کمتر دراماتیک در سراسر جهان است. این پویایی‌های کلیدی پایین‌تر، سطوح پایین‌تری از توجه سیاست‌های غرب را برانگیخته است و این امر همچنان ادامه دارد.

در مجموع، کشورهای دموکراتیک هنوز پیوندهای قوی‌تر و متقابلاً تقویت‌کننده‌تری بین ژئوپلیتیک تصویر بزرگ‌شان و تصمیم‌های درجه دوم خود در مورد حمایت از دموکراسی ایجاد نکرده‌اند

مانند نحوه تأمین بودجه اقدامات دموکراتیک، کدام عوامل تغییر به بهترین شکل حمایت می‌شوند، و کجا و چه زمانی شرط بندی مناسب است تقریباً در تمام کشورهای غربی، اظهارات مربوط به رابطه بین دموکراسی ها و خودکامگی ها در نظام بین الملل به طور قابل توجهی با عملکرد آنها در حمایت از دموکراسی قطع شده است.

تهاجم روسیه به اوکراین رابطه بین این دو سطح را تغییر خواهد داد و خواستار پیوند محکم‌تر بین سطوح ژئوپلیتیکی و عملیاتی مسائل مرتبط با دموکراسی در سراسر نظام بین‌المللی است. اتحادهای عملگرایانه ممکن است ضروری باشند، اما باید در درون شبکه متراکم تری از ابتکارات دموکراتیک قرار گیرند. برای جامعه کشورهای دموکراتیک، تمرکز سیاست بهتر است بر روی تأثیرگذاری بر تغییرات معنادار در سطح عملیاتی دستور کار دموکراسی قرار گیرد تا بر دوتایی انتزاعی و فراگیر دموکراسی – استبداد.

این مقاله بخشی از  ابتکار مرکز دموکراسی اروپا است  که توسط کارنگی اروپا و مشارکت اروپایی برای دموکراسی اجرا می شود.

این سند با کمک مالی اتحادیه اروپا تهیه شده است. نظرات بیان شده در اینجا تنها به عهده نویسندگان است و به هیچ وجه نمی تواند منعکس کننده نظر رسمی اتحادیه اروپا باشد.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *