ژوزف استالین
برخی از اطلاعات این مقاله نسبت داده نشده است.
برای اطلاعات دقیق تر، می توانید صفحه بحث در فرم مناسب به مقاله اضافه کنید و مقاله را ببینید و منابع را ویکی پدیا را غنی کنید.
|
ژوزف استالین | ||||
---|---|---|---|---|
گورک. ژوزف استالین روسیه ژوزف استالین |
||||
|
||||
جانشین | گئورگی مالنکوف | |||
|
||||
سلف، اسبق، جد | ویاچسلاو مولوتوف | |||
جانشین | موقعیت لغو شده است | |||
اطلاعات شخصی | ||||
نام تولد | جوگاشویلی فرزند ایوسب بساریونی | |||
تاریخ تولد | 18 دسامبر 1878 [1] [2] […] | |||
محل تولد |
|
|||
تاریخ مرگ | 5 مارس 1953 [3] [4] […] (74 ساله) | |||
محل مرگ |
|
|||
علت مرگ | خونریزی مغزی [d] | |||
محل دفن |
|
|||
مهمانی – جشن |
|
|||
تحصیلات |
|
|||
مادرش | کیکه گلادزه | |||
همسران |
|
|||
فرزندان |
|
|||
خدمت سربازی | ||||
نوع سرباز | ارتش طلایی | |||
رتبه | مارشال اتحاد جماهیر شوروی ( 1943 ) , ژنرالیسمو اتحاد جماهیر شوروی ( 1945 ) | |||
او رهبری کرد | شورای انقلابی نظامی [d] ، استان نظامی قفقاز شمالی [d] ، جبهه جنوبی [d] ، کمیته دفاع دولتی ، ارتش سرخ | |||
نبردها |
|
|||
|
||||
جوایز | |
|||
رسانههای مرتبط در ویکیبار |
ایوسف ویساریونوویچ استالین ( گرجی: Иосеб бесарионис дзе сталини ، روسی : Иосиф Виссарионович Сталин ، 18 دسامبر 1878 [1] [2] […] ، گوری ، فرمانداری تفلیس [3] [5] […] – 5 مارس 1953 [ 3] [4] […] ، کلبه کونتسوو [d] ، منطقه مسکو [6] – یک انقلابی قفقازی با ملیت گرجی، شخصیت سیاسی، دولتی، نظامی و حزبی شوروی، از 21 ژانویه 1924 تا 5 مارس 1953، شوروی رهبر دولت ، [7] مارشال اتحاد جماهیر شوروی (1943)، [8] ژنرالیسمو اتحاد جماهیر شوروی (1945).
فهرست 100 شخصیتی که در طول تاریخ بیشتر مورد مطالعه قرار گرفته اند در . او دو بار اتحاد جماهیر شوروی بالاترین نشان نظامی ، نشان “پیروزی” را دریافت کرد.
نام و نام خانوادگی
نام خانوادگی واقعی استالین و بساریون تلفظ می ایوسف ویساریونوویچ جوگاشویلی است (نام او و پدرش در زبان گرجی ایوزب شود ) و شکل کوتاه شده آن سوسو است . نسخه ای وجود داشت که نام خانوادگی او ژوگاشویلی است – نه گرجی، بلکه اوستیایی گرجی شده ( Dzhugashev ) ، اما اکثر محققان این را نمی پذیرند. قبل از انقلاب، ژوگاشویلی از بسیاری از نام های مستعار و نام مستعار حزب استفاده می کرد. عمدتاً بسوشویلی ( Beso-Vissarion شکل کوتاه شده نام مستعار )، Nijeradze، Chizhikov، Ivanovich . در میان این نام مستعار (به استثنای استالین)، مشهورترین آنها “کوبا” از فرهنگ عامه گرجی بود . حتی استالین را بعداً بلشویکهای قدیمی کوبا نامیدند، حتی در وروشیلف قبل از جنگ او را به این شکل نامیدند. منشأ نام مستعار “استالین” بحث برانگیز است: برخی آن را با “استال” ( به روسی : сталь – فولاد )، برخی دیگر با حماسه نارت یا با نام خانوادگی مترجم آن، ای. استالینسکی ، مرتبط می دانند .
در طول جنگ بزرگ میهنی ، استالین “واسیلی” از نام مستعار (پس از نام پسرش) استفاده کرد. او را معمولاً «رفیق استالین» خطاب میکردند نه با نام و نام پدر یا درجه نظامی («رفیق مارشال اتحاد جماهیر شوروی (Generalissimo)») .
دوران کودکی و جوانی
طبق نسخه رسمی، او در 21 دسامبر 1879 یا در 6 دسامبر 1878، طبق کتاب رکورد، در ، گرجستان گوری به دنیا آمد. فرزند سوم در خانواده بود، دو نفر اول در کودکی فوت کردند. زبان مادری او گرجی بود، او بعدها روسی را یاد گرفت، اما همیشه با لهجه گرجی قابل توجه صحبت می کرد، اما پدر واقعی استالین، مسافر یهودی نیکلای پرژوالسکی بود، بنابراین نمی توان استالین را گرجی دانست، او یهودی بود.
او در خانواده یک پینه دوز فقیر و یک دختر دهقان بزرگ شد. پدرش در 11 سالگی درگذشت. در سال 1888، ایوسف وارد کلیسای گوری شد، جایی که نظم و انضباط شدید حاکم بود و در سال 1894 وارد تفلیس حوزه علمیه شد. با این حال، او نتوانست مکان را نجات دهد و از آنجا اخراج شد (طبق نسخه رسمی، به دلیل مارکسیسم تحریک ). او همیشه سعی می کرد رهبر باشد و خوب درس می خواند، او می خواهد کار خود را در کلیسا بر اساس خواسته های مادرش بنا کند. در دوران تحصیل در حوزه علمیه به زبان گرجی شعر می سرود. برخی از شعرهای او در مجموعه شعرهای منتشر شده قبل از انقلاب گنجانده شد: در سال 1949، کتابی از اشعار او به روسی برای هفتادمین سالگرد استالین تهیه شد (ترجمه از گرجی شامل متخصصان بزرگ، عمدتاً آرسنی تارکوفسکی) بود. به دلایلی منتشر نشد
قبل از انقلاب
در 1901-1902، RSFSR عضو کمیته تفلیس و باتومی . پس از کنگره دوم RSFSR (1903) – بلشویک. او بارها دستگیر، تبعید و از تبعید گریخت. در 1905-1907 در اولین انقلاب روسیه شرکت کننده در 1907-1908 RSFSR . عضو کمیته باکو . در ششمین کنفرانس همه روسیه RSFSR در پلنوم کمیته مرکزی کمیته مرکزی RSFSR (1912)، او در دفتر کمیته مرکزی روسیه و دفتر روسیه پذیرفته شد.
در سالهای 1906-1907، او عملیات به اصطلاح سلب مالکیت را در قفقاز رهبری کرد. در 25 ژوئن 1907، او بلشویک حمله ای را به کالسکه کلکسیونر ترتیب داد تا نیاز ها به پول را برآورده کند.
در طی تبعید خود در سالهای 1909-1917، اسپرانتو (یک زبان بین المللی مصنوعی) را آموخت.
پس از انقلاب فوریه 1917، او پتروگراد به بازگشت. لنین تا زمان بازگشت از تبعید، ریاست کمیته مرکزی و کمیته پترزبورگ حزب بلشویک را بر عهده داشت. او از سال 1917 عضو هیئت تحریریه روزنامه ” پراودا ” (حقیقت)، دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب بلشویک و مرکز نظامی-انقلابی بود. به دلیل خروج اجباری لنین ، در ششمین کنگره RSDFP(b) که به صورت مخفیانه برگزار شد، استالین گزارشی را به کمیته مرکزی ارائه کرد. او در قیام مسلحانه اکتبر شرکت کرد. پس از انقلاب اکتبر 1917، او به عنوان کمیسر خلق برای ناسیونالیسم به شورای کمیسرهای خلق پیوست.
از منظر دولت موقت و سیاست های آن به نظر می رسد که انقلاب دموکراتیک هنوز به پایان نرسیده و سرنگونی حکومت هدفی عملی نیست.
جنگ داخلی
پس از آغاز جنگ داخلی روسیه ، استالین روسیه جنوب فرستاده شد تا از شمال قفقاز به عنوان نماینده مجاز فوق العاده UMIK (ВЦИК) به در 6 ژوئن 1918، نان تهیه کند و به مراکز صنعتی برسد. استالین با ورود به تزاریسین نظم را در شهر برقرار کرد، از تحویل غذا به مسکو اطمینان حاصل کرد و سپس تزاریتسین را کراسنوف برای دفاع در برابر باندهای آماده کرد. آنها به همراه KEVoroshilov دفاع از Tsaritsyn را تضمین کردند و از ترکیب کراسنوف و دوتوف جلوگیری واحدهای ارتش کردند.
در دسامبر 1918، تهاجم دریاسالار کلچاک به سیبری آغاز شد. او قصد داشت به نیروهای انگلیسی و گاردهایی که از شمال حمله کرده بودند بپیوندد. وضعیت اضطراری را از بین ببرد لنین به استالین دستور داد تا . آنها به همراه استالین دزرژینسکی وضعیت را در پرم به سرعت و قاطعانه ترمیم کردند.
دهه 1920
در آوریل 1922، در پلنوم کمیته مرکزی حزب کمونیست حزب کمونیست اوکراین (ب)، استالین به عنوان دبیر اول کمیته مرکزی انتخاب شد. پیش از این، این سمت فقط به معنای رهبری دستگاه حزب بود، در حالی که رهبر حزب و رهبری دولت، هر چند به طور رسمی شورای کمیسرهای ، با رئیس خلق V.I.Lenin باقی ماندند .
ولادیمیر لنین از توانایی سازمانی استالین، دانش، تجربه، توانایی او برای حل مشکلات ملی و سایر مشکلات حاد سیاسی قدردانی کرد. دعواهای شخصی و اصولی هم بین آنها وجود داشت. اما این موارد به درگیری سیاسی تبدیل نشد. با این وجود، لنین خیلی سریع استالین را به بی ادبی متهم کرد. به گفته وی، این ویژگی استالین برای فردی که در پست دبیر اول است مناسب نیست و این وضعیت می تواند منجر به از هم پاشیدگی رهبری حزب شود.
لنین در نامه خود به کنگره اظهار داشت که استالین بسیار بی ادب است و باید از سمت دبیر اول برکنار شود. رهبران حزب، که ویژگی های استالین را به عنوان یک کارگر در نظر گرفتند، این کار را نکردند.
پس از مرگ لنین، استالین توانست یک «تروئیکا» با دو تن از تأثیرگذارترین اعضای دفتر سیاسی، LB Kamenyev و GEZinoviev تشکیل دهد. آنها با هم توانستند LDTrotsky و حامیانش را شکست دهند.
دهه 1930
جمعسازی
از آغاز دهه 1930، ادغام مزارع روستایی به کلخوزهای متمرکز (کلخوز در زبان روسی به معنی مزرعه جمعی) – جمع آوری اجباری مزرعه انجام شد. الغای حق زمین نتیجه حل «مسئله طبقاتی» بود. همچنین زمانی که بر اساس ملاحظات اقتصادی، کلخوزهای بزرگ به دلیل ترکیب ماشین آلات و تقسیم کار می توانستند کارآمدتر کار کنند. دهقانان به اصطلاح گولاگ در آن زمان، صرف نظر از اینکه مخالف جمعیسازی بودند یا نه، بدون محاکمه در اردوگاههای کار اجباری کار میکردند یا به نقاط دورافتاده سیبری و شرق فرستاده میشدند.
صنعتی شدن استالین به سرمایه و تجهیزات زیادی نیاز داشت که از صادرات گندم و سایر محصولات به خارج از کشور به دست می آمد. مزارع جمعی مقدار زیادی از محصولات کشاورزی برای برنامه ریزی شده بود که به دولت داده شود. به گفته برخی از مورخان، این طرح ها بود که شد. منجر به قحطی های گسترده در سال های 1932-1933
توسعه اقتصادی
صنعتی شدن مجبور شد توسعه صنایع سنگین را از مناطق پایه آغاز کند، اما بازارها نتوانستند محصولات مورد نیاز روستاها را تامین کنند.
عرضه عادی تولید شهرها مختل شد، مالیات بر کالاهای کشاورزی به صورت نوع بود و در سال 1924 با پول جایگزین شد. بن بست به وجود آمده بود: برای بازگرداندن تعادل، سرعت بخشیدن به صنعتی شدن ضروری بود، برای توسعه سریع صنعت، میزان تولیدات روستا، کالاهای صادراتی و نیروی کار باید افزایش می یافت، و برای این، تولید نان و کالای آن باید افزایش می یافت، نیاز به محصولات صنایع سنگین (ماشین آلات، ماشین آلات) در روستاها ایجاد می شد.
غلبه بر این نوع دشواری تنها پس از نوسازی ریشه ای کشاورزی قابل حل بود. در تئوری، این می تواند به سه روش انجام شود. اولی « اصلاحات استولیپ ادامه » به شکلی جدید، حمایت از قدرت رو به رشد گولاگ ها ، طبقه بندی دهقانان به کشاورزان بزرگ و پرولتاریا، و هدایت منابع اصلی روستا به نفع آنها. دوم حذف منابع (GULAG) اقتصاد سرمایه داری و ایجاد مزارع بزرگ مکانیزه جمعی است. راه سوم – توسعه تدریجی مزارع دهقانی منفرد و تحکیم آنها با سرعت “طبیعی” – به هر حال خیلی دیر انجام می شود. پس از توقف تولید نان در سال 1927، باید گامهای قاطعی برداشته میشد (قیمتها باثبات، بازار بسته و حتی سرکوب)، و کمبود نان دیگری در سالهای 1928-1929، حل سریع این مشکل را ضروری کرد.
در سال 1929، اقدامات اضطراری انجام شده در حین عرضه، قبلاً غیرعادی تلقی می شد و تا سال 1300 به قیام منجر شد. در سال 1929 در همه شهرها (در سال 1928 فقط در برخی شهرها) کارت نان معرفی شد.
ایجاد کشاورزی در روستاها از طریق تقسیم روستائیان به طبقات با اصول ایدئولوژیک شوروی مطابقت نداشت. یک دوره جمع آوری گذرانده شد. این منجر به نابودی GULAGS به عنوان یک “طبقه” شد.
دومین سوال مهم انتخاب روش صنعتی سازی است. بحث درباره این موضوع دشوار و طولانی بود و نتیجه بحث سرنوشت آینده دولت و جامعه را رقم زد. برخلاف روسیه در آغاز قرن، سرمایه گذاران خارجی در اتحاد جماهیر شوروی به عنوان منبع مهم مالی وجود نداشتند و اتحاد جماهیر شوروی می توانست صنعتی شدن را صرفاً و منحصراً با هزینه منابع داخلی خود توسعه دهد. گروه های بانفوذ ( عضو دفتر سیاسی N.I. Bukharin، رئیس شورای کمیسرهای خلق ، رئیس A.I. Rykov، و MPTomsky UМПИС (ВЦССП)) طرفدار جمع آوری سرمایه و روش “مسالم آمیز” توسعه به لطف سیاست اقتصادی جدید بودند . NEP). I. V. Stalin – روش تسریع شده. دیدگاه استالین غالب شد.
جنگ جهانی دوم
» که توسط کشورهای غربی در سال 1938 امضا شد، که چکسلواکی و پتانسیل صنعتی غنی آن را به هیتلر داد، آدولف هیتلر ” با در پاسخ به « توافقنامه مونیخ در 23 آگوست 1939، استالین پیمان عدم تجاوز در ضمیمه های مخفی پیمان مولوتوف-ریبنتروپ (که فقط در پایان قرن بیستم منتشر شد) ” امضا کرد. اتحاد جماهیر شوروی و آلمان خود توافق کردند که اروپای شرقی را به حوزه های نفوذ تقسیم کنند. در نتیجه تمام «گناه» امضای این پیمان بر دوش کشورهای غربی گذاشته شد، کشورهایی که خواهان ایجاد جبهه ضد نازی نبودند و سیاست «آرامش» آلمان را در پیش گرفتند.
پیش از این پس از جنگ، بیانیه رسمی گفته بود که “پیمان” با هدف طولانی کردن شروع جنگ امضا شده است. در نهایت، او هیتلر را مجبور کرد در دو جبهه بجنگد و در واقع ابتدا به انگلستان حمله کرد. بنابراین، متفقین اتحاد جماهیر شوروی مجبور به کمک به شدند. با این حال، به گفته مورخ دیمیتری ولکوگونوف ، این پیمان بیشتر تهاجمی بود تا تدافعی، در حالی که رابرت کانکوست معتقد است که استالین و هیتلر نزدیکی روانی رژیم های تحت رهبری دلیل اصلی انعقاد پیمان بود. جنبه های اقتصادی این پیمان را نمی توان نادیده گرفت. شرط اصلی رهبری شوروی اعطای اعتبار به اتحاد جماهیر شوروی بود. قرض گرفتن وام از یک دشمن احتمالی قبل از جنگ یک پدیده تاریخی منحصر به فرد است، اما استالین موفق به انجام آن شد. در نتیجه، اتحاد جماهیر شوروی 200 میلیون مارک آلمانی با 4.5٪ برای یک دوره 7 ساله دریافت کرد. این وجوه برای مقاصد سرمایه گذاری استفاده شد: تجهیزات، ماشین آلات و ماشین آلات از آلمان خریداری شد که بیشتر آنها در نهایت در جنگ علیه آلمان استفاده شد.
درست یک هفته پس از امضای پیمان در اول سپتامبر، هیتلر به لهستان از غرب حمله کرد. در 17 سپتامبر، اتحاد جماهیر شوروی به بهانه دفاع از اوکراینیها و بلاروسها به شمال لهستان حمله کرد و بخش شرقی این کشور (اکنون غربی اوکراین و بلاروس غربی ) را اشغال کرد. همچنین باید گفت که در زمان حمله یک پیمان عدم تجاوز بین لهستان و اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت. در همان سال، طبق توافقی که بین اتحاد جماهیر شوروی و لتونی ، لیتوانی و استونی منعقد شد ، گروه کوچکی از ارتش شوروی به این کشورها اعزام شد (در سال 1940، این کشورها با تصمیم پارلمان های خود به اتحاد جماهیر شوروی پیوستند). را تحت قرارداد شوروی و رومانی کمی بعد، اتحاد جماهیر شوروی بیسارابیا ، که رومانی به طور یکجانبه در آوریل 1918 ضمیمه کرد (در RSFSR نقض معاهده 1918 با ) اشغال کرد. این قلمرو SSR مولداوی اعلام شد . بخشی از جمعیت این مکان ها به دلیل تشدید روابط بین المللی به مناطق مرکزی منتقل شدند.
در ماه مه 1941، استالین شورای کمیسرهای خلق را مسئولیت ریاست بر عهده گرفت.
1941، در 22 ژوئن تهاجم رایش سوم خود را علیه اتحاد جماهیر شوروی آغاز کرد. جنگ بزرگ میهنی آغاز شد. به گفته برخی از مورخان، استالین به ناحق گزارش های اطلاعاتی مبنی بر اینکه آلمان نازی قصد حمله داشت را نادیده گرفت. برخی دیگر فکر می کنند که اطلاعات در این مورد کافی نبود و استالین دلیلی داشت که این اطلاعات را اطلاعات نادرست تلقی کند (بعضی از مورخان غیرمنتظره بودن حمله آلمان به اتحاد جماهیر شوروی را با حمله ژاپن به پرل هاربر مقایسه می کنند). در هنگام حمله در هر صورت، استقرار ارتش سرخ ضعیف بود، زیرا مرزها به سمت غرب کشیده شده بود، نیروها در مرز ضعیف بودند و کاملاً برای دفاع آماده نبودند. این شرایط و همچنین آموزش ضعیف پرسنل و مدیریت بد بود که باعث شد هیتلر در مرحله اول جنگ بر اتحاد جماهیر شوروی برتری پیدا کند و او توانست در مدت کوتاهی از دفاع شوروی عبور کند و منطقه را محاصره و نابود کند. نیروهای مهم ارتش سرخ و همچنین بلاروس ، او توانست پریبالتیکا ، اوکراین و RSFSR بخش های غربی را تصرف کند.
پس از چند ماه، ارتش سرخ در زمستان 1941 مسکو دفاع خود را تضمین کرد و آلمانی ها را در نزدیکی متوقف کرد. تا آن زمان، شرکت های صنعتی قبلاً به شرق منتقل شده بودند. به جای قربانیان “پاکسازی” 1937، نسل جدیدی از سربازان ظاهر شدند – ژوکوف ، کونیف ، واسیلیفسکی و قربانی “پاکسازی” سال 1937، که از زندان آزاد شد، روکوسفسکی .
به محض شروع جنگ، استالین رئیس کمیته دفاع دولتی، کمیسر دفاع خلق و فرمانده عالی نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی شد. 25 مرداد 1330 در فرمان شماره 270 ستاد فرماندهی معظم کل قوا مورخ آمده است: «فرماندهان و کارگران سیاسی که در حین نبرد علائم خود را برداشته و به طرف دشمن رفته و یا به دست آنها اسیر شده اند، باید سخت تلقی شوند. فراریان و خانواده هایشان سوگند نظامی را زیر پا گذاشتند و مانند خانواده فراریانی که کشور را فروختند به زندان محکوم شوند.» سربازان شوروی که از محاصره خارج شدند یا از اسارت بازگشتند به اردوگاه های تصفیه فرستاده شدند و پس از آن اکثریت قریب به اتفاق به ارتش بازگشتند. پس از جنگ، تمام سربازان شوروی آزاد شده از اردوگاه های آلمانی توسط NKVD بازرسی شدند. برخی از آنها در اتحاد جماهیر شوروی دستگیر و محکوم شدند .
در آغاز جنگ، آلمانیهای پوولژیایی به سیبری و آسیای مرکزی منتقل شدند و در سال 1944، تاتارهای کریمه و برخی از مردم قفقاز (و همچنین ترکهای آخیسکا ) از مکانهای خود تبعید شدند.
با وجود نفرت ایدئولوژیک بین آنها، رهبران اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیای کبیر و ایالات متحده موفق به ایجاد یک ائتلاف ضد هیتلر شدند و در سال 1944 جبهه دوم باز شد. استالین در چندین دیدار در سطوح بالا توانست خود را به عنوان یک دیپلمات با کفایت و مصمم نشان دهد.
در طول جنگ، استالین عنوان “قهرمان اتحاد جماهیر شوروی” را دریافت کرد، دو بار نشان ” پیروزی (Pobeda) ” و درجه یک “نشانه سووروف” را دریافت کرد. در 6 مارس 1943 به استالین درجه “مارشال اتحاد جماهیر شوروی” اعطا شد و در 27 ژوئن 1945 عنوان ویژه ” ژنرالیسمو اتحاد جماهیر شوروی ” به او اعطا شد. حتی پس از پایان جنگ، استالین ریاست ادارات نظامی را بر عهده داشت (تا فوریه 1946 – کمیسر دفاع خلق و تا مارس 1947 – وزیر نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی).
پس از جنگ
پس از جنگ، کشور در مسیر توسعه اقتصادی سریع و احیای زمین های عمدی سوخته قرار گرفت. خودسری راهزنان پس از جنگ توسط استالین با اقدامات قاطع ریشه کن شد.
آزاد شدند و بعداً پیمان ورشو را ایجاد شدند که کشورهای اروپای شرقی پس از جنگ، رژیمهای طرفدار کمونیست در تشکیل دادند. پس از جنگ، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا بین خاور دور درگیری در منجر به جنگ کره شد .
در اواخر دهه 1940، ایدئولوژی دولت گرایی بزرگ (مبارزه با جهان وطنی) قوی تر شد. در اوایل دهه 1950، کشورهای اروپای شرقی فرآیندهای یهودستیزی وجود داشت که سر و صدای زیادی در و بعداً در اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کرد.
علم و آموزش
طبق دستورات استالین، یک تجدید ساختار عمیق در علوم اجتماعی، به ویژه علوم انسانی انجام شد. تدریس تاریخ میهن در مدارس متوسطه و عالی از سر گرفته شد.
هر ساله (از سال 1941) با هدف تشویق چهره های علم، فناوری و فرهنگ جایزه استالین تأسیس شد . توسعه علم در زمان استالین را می توان به عنوان یک خیز دانست. ایجاد شبکه ای از موسسات تحقیقات علمی بنیادی و کاربردی، دفاتر طراحی و آزمایشگاه ها در مدارس عالی، شرایطی را برای تحقیقات همه جانبه ایجاد کرد. دانشمندان به نخبگان واقعی کشور تبدیل شده اند. نام فیزیکدانان Kurchatov، Landau، Tamm، ریاضیدانان Keldysh، خالق فناوری فضایی Korolyov، طراح هواپیما توپولف در سراسر جهان شناخته شده است. استالین توجه بیشتری به زمینه های علم و فناوری پیشرفته ای داشت که اتحاد جماهیر شوروی را به مرحله جدیدی از توسعه می برد. تنها در سال 1946 استالین شخصاً شصت سند مهم مربوط به توسعه فناوری و علم اتمی را امضا کرد. از سال 1952، کامپیوترهای محلی شروع به ایجاد کردند. نتیجه این تصمیمات نه تنها ایجاد زرادخانه هسته ای کشور بود، بلکه ساخت اولین نیروگاه هسته ای جهان به نام Obninsk NPP (1954) و اولین یخ شکن هسته ای جهان در سال 1957 بود. کشتی “لنین” به آب انداخته شد و توسعه بعدی صنعت انرژی آغاز شد.
اما این را نیز باید گفت که مدیریت مرکزی فعالیت علمی به توسعه نیافتگی زمینه های علمی مغایر با ماتریالیسم دیالکتیکی انجامید. حوزه های عمده تحقیقات علمی، مانند ژنتیک و سایبرنتیک ، “شبه علم بورژوایی” اعلام شد. این امر منجر به دستگیری و تیراندازی بسیاری از دانشمندان برجسته شوروی شد. ، که خود استالین به آن علاقه مند بود در زیست شناسی طاسی ، مطالعه جدید زبان در زبان شناسی زمینه های شبه علمی مانند ، در واقع توسط دولت در زمان استالین حمایت می شد.
پرستش شخصیت استالین
تبلیغات شوروی یک شخصیت نیمه الهی «رهبر و معلم بزرگ» در اطراف استالین ایجاد کرد. شهرها، کارخانه ها، مزارع جمعی و تجهیزات نظامی به نام استالین و اطرافیانش نامگذاری شدند. نام او همراه با مارکس ، انگلس و لنین ذکر شد. آهنگ های ستایش در مورد او ساخته شد و نام او حتی در متن سرود 1944 اتحاد جماهیر شوروی گنجانده شد.
پس از انتقاد از کیش شخصیت، نویسنده مشهور م. شولوخوف در مورد کیش شخصیت استالین گفت: بله، واقعاً کیش وجود داشت … اما شخصیت نیز وجود داشت!
داستانهایی درباره استالین
خروشچف ادعا کرد که بلافاصله پس از حمله آلمان، استالین با ترس وحشتناک به باغی در نزدیکی عقب نشینی کرد و به هیچ تماسی پاسخ نداد، اما مورخان مدرن این نسخه را رد می کنند.
چرچیل نقل قول منسوب به – “استالین با سنگریزه از روسیه استقبال کرد و او را با سلاح اتمی فرستاد” (گاهی اوقات در متنی گسترده تر ترجمه می شود) – فقط در مطبوعات شوروی دهه 1980 وجود دارد، نسخه اصلی انگلیسی این نقل قول یافت نشد. در مجموعه آثار چرچیل. چرچیل در مورد استالین چند کلمه ستایش کرد، اما این در طول جنگ بود. آخرین سخنان چرچیل در تمجید از استالین، به طور متناقض، در جنگ سرد سخنرانی معروف فولتون او بود که آغاز را بشارت می داد. بعداً چرچیل هیچ چیز مثبتی در مورد استالین نگفت.
در سال 1956 سندی منتشر شد و به طور گسترده در کشورهای اروپایی توزیع شد. ظاهراً این سند توسط اداره پلیس در سال 1913 تهیه شده است و نامه ای محرمانه از یک مأمور پلیس مخفی – ژوگاشویلی – در مورد استالین است. مطالعات علمی (از جمله مطالعات انجام شده توسط مخالفان استالین) ثابت کرده است که این جعلی بوده است.
زندگی شخصی و مرگ استالین
در سال 1904، استالین با اکاترینا سوانیدزه ازدواج کرد، اما سه سال بعد، همسرش بر اثر سل درگذشت. یاکوف، تنها پسر آنها، در طول جنگ جهانی دوم توسط آلمانی ها اسیر شد . در یکی از نسخه های مشهور در این باره و همچنین در سینمای شوروی “جنگ” و “رستگاری” ایوان استادنیوک، آلمانی ها به استالین پیشنهاد می کنند پسرش را با فیلد مارشال فردریش پاولوس مبادله کند و در پاسخ استالین می گوید: “من انجام می دهم. یک فیلد مارشال را با یک سرباز عوض نکنید.” در سال 1943، یاکوف در زاکسنهاوزن، اردوگاه نظامی آلمان، هنگام تلاش برای فرار مورد اصابت گلوله قرار گرفت. یاکوف سه بار ازدواج کرد و پسرش یوگنی حتی در دهه 1990 درگیر سیاست روسیه بود (نوه استالین در میان نامزدهای بلوک آنپیلوف بود). این خط مستقیم مردانه ژوگاشویلی هنوز هم وجود دارد.
در سال 1919 استالین برای دومین بار ازدواج کرد. همسر دوم او نادژدا الیلویوا، یکی از اعضای CPSU (b) است. او در سال 1932 در اتاق خود در کرملین خودکشی کرد (رسماً به عنوان یک مرگ ناگهانی نشان داده شده است). استالین از ازدواج دوم خود دو فرزند داشت: سوتلنا و واسیلی. پسرش واسیلی افسر نیروی هوایی در جنگ بزرگ میهنی در سمت های مختلف فرماندهی شرکت کرد و پس از جنگ رهبری پدافند هوایی مسکو (سپهبد) را بر عهده گرفت و پس از مرگ استالین دستگیر شد. او اندکی پس از آزادی در سال 1960 درگذشت. 1967 6 مارس دهلی دختر استالین سوتلانا الیلویوا در از سفارت ایالات متحده در درخواست پناهندگی سیاسی کرد و در همان سال به ایالات متحده نقل مکان کرد. آرتیوم سرگئیف (پسر انقلابی فقید فئودور سرگیف – “رفیق آرتیوم”) تا 11 سالگی در خانواده استالین بزرگ شد.
همچنین، پسر نامشروع استالین، کنستانتین کوزاکوف، در زمان مهاجرت او به دنیا آمد. استالین با او تماسی نداشت.
1953 استالین در 5 مارس بر اثر خونریزی مغزی درگذشت. همچنین چنین نسخه ای وجود دارد که لاورنتی بریا یا NS خروشچف با کمک نکردن به او باعث مرگ او شدند.
در 5 مارس 1953، در مراسم وداع با استالین، تعداد زیادی از مردم می خواستند با او خداحافظی کنند. تعداد دقیق کسانی که در آن زمان جان باختند هنوز مشخص نیست، اما تعداد کشته شدگان بسیار زیاد بود. همچنین مشهور است که یکی از کسانی که در بسابس درگذشت، شماره 1422 را دریافت کرد. شماره گذاری فقط برای آن دسته از اجساد انجام شد که بدون کمک بستگان یا دوستان قابل شناسایی نبودند.
جسد مومیایی نشده استالین در مقبره لنین که در سالهای 1953-1961 “مقبره وی. 1961، در در 30 اکتبر کنگره بیست و دوم CPSU، تصمیم گرفته شد که “نقض فاحش اراده لنین توسط استالین… نگهداری جسد او را در مقبره غیرممکن می کند.” 1961، 31 اکتبر تا 1 نوامبر در شب جسد استالین از مقبره خارج شد و در دیوار کرملین به خاک سپرده شد. بعداً یک بنای یادبود بر فراز قبر ساخته شد (نویسنده مجسمه نیم تنه MV Tomsky است).
جوایز
به استالین عناوین افتخاری قهرمان کار سوسیالیستی (1939) و قهرمان اتحاد جماهیر شوروی (1945) اهدا شد. دو دستور “پیروزی” (1943، 1945)، سه دستور پرچم سرخ، سه دستور لنین (1939،؟، 1945)، سواره نظام درجه 1 از نشان سووروف.
منابع
- یوسیف استالین // Brockhauz Ensiklopediyası (alm.) . / ویرایش: مؤسسه کتابشناسی و FA Brockhaus ، Knowledge Media Verlag
- یوزف استالین // دانشنامه بزرگ کاتالانا (گربه) . گروه دایره المعارف ، 1968.
- Stalin Iosif Vissarionovich // دایره المعارف Bolshaya sovetskaya (روسی) : [در 30 جلد]. / pod ed. آ. م. پروخوروف ویرایش سوم. مسکو : دایره المعارف شوروی ، 1969.
- Bibliothèque nationale de France شناسه BnF (fr.) : پلت فرم اطلاعات باز. 2011.
- http://news.bbc.co.uk/1/hi/world/europe/10412097.stm .
- http://www.ducksters.com/biography/joseph_stalin.php .
- ایوسف استالین // دایره المعارف بزرگ شوروی : [در 30 جلد] (ویرایش سوم). M .: دایره المعارف شوروی. فصل ویرایش: A. M. Prokhorov . 1969-1978 .
- I.A. Krasilnikov. جبهه مرکزی ناشناخته وقایع نگاری مستند از 24 ژوئیه تا 26 اوت 1941. جبهه مرکزی ارتش سرخ و گروه ارتش “مرکز” آلمان. – مسکو: “اطلاعات”، 2015. – S. 514. – 664 p., ill. با. – شابک 978-5-903676-32-3 . – شابک 978-5-903676-32-3 .
_
- تمیز کردن عالی
پیوندهای خارجی
- برای اولین بار در 64 سال، تصاویری از مراسم خاکسپاری استالین بایگانی شد 11-03-2017 در ماشین راه انداز (eng.)
- جوزف استالین: بیوگرافی کوتاه (انگلیسی)
- بیوگرافی استالین در spartacus-educational.com (eng.)
Sovet İttifaqı Marşalları |
Kliment Voroşilov • Mixail Tuxaçevski • Aleksandr Yeqorov • Semyon Budyonnı • Vasili Blyuxer • Semyon Timoşenko • Qriqori Kulik • Boris Şapoşnikov • Georgi Jukov • Aleksandr Vasilevski • İosif Stalin • İvan Konyev • Leonid Qovorov • Konstantin Rokossovski • Rodion Malinovski • Fyodor Tolbuxin • Kirill Meretskov • Lavrenti Beriya • Vasili Sokolovski • Nikolay Bulqanin • Hovannes Baqramyan • Sergey Biryuzov • Andrey Qreçko • Andrey Yeryomenko • Kirill Moskalenko • Vasili Çuykov • Matvey Zaxarov • Filipp Qolikov • Nikolay Krılov • İvan Yakubovski • Pavel Batitski • Pyotr Koşevoy • Leonid Brejnev • Dmitri Ustinov • Viktor Kulikov • Nikolay Oqarkov • Sergey Sokolov • Sergey Axromeyev • Semyon Kurkotkin • Vasili Petrov • Dmitri Yazov |
فهرست 100 شخصیتی که در تاریخ مورد مطالعه قرار گرفته اند (کتابخانه کنگره)
این مقاله الزامات دایره المعارفی را تردیدهایی وجود دارد که برآورده نمی کند .
مرتبط با موضوع مقاله را لطفاً برای تأیید دایرهالمعارفی ، منابع بیطرفانه و قابل اعتماد اضافه کنید. اگر چنین منابعی ذکر نشده باشد، مقاله ممکن است ادغام شود، هدایت شود یا حذف شود.
|
این مقاله باید ویکیپ شود .
لطفاً مقاله را مطابق با دستورالعمل های کلی ویکی پدیا و ویرایش قالب بندی کنید.
|
برخی از اطلاعات این مقاله نسبت داده نشده است.
برای اطلاعات دقیق تر، می توانید صفحه بحث در فرم مناسب به مقاله اضافه کنید و مقاله را ببینید و منابع را ویکی پدیا را غنی کنید.
|
فهرستی از 100 شخصیتی که در تاریخ بیشتر مورد مطالعه قرار گرفته اند – بر اساس داده های کاتالوگ های کتابخانه کنگره ایالات متحده [1] در اوایل سال 2008. این فهرست بر اساس تعداد تک نگاری های اختصاص یافته به این افراد تهیه شده است.
- کارل مارکس (مارکس) (1818-1883) – فیلسوف آلمانی، 3180
- امانوئل کانت (کانت) (1724-1804) – فیلسوف آلمانی، بنیانگذار فلسفه آلمانی نئوکلاسیک، 2005.
- ولادیمیر لنین ، اولین دولت سوسیالیستی جهان ، 1970. اتحاد جماهیر شوروی (لنین) (1870-1924) – انقلابی روسیه، بنیانگذار و اولین رهبر
- آبراهام لینکلن (لینکلن) (1809-1865) – رئیس جمهور ایالات متحده، 1933.
- آدولف هیتلر (هیتلر) (1889-1945) – سیاستمدار آلمانی، 1773.
- فردریش هگل (هگل) (1770-1831)، فیلسوف آلمانی، 1654.
- زیگموند فروید (فروید) (1856-1939) – روانشناس اتریشی، بنیانگذار علم روانکاوی، 1537.
- مهاتما گاندی (گاندی) (1869-1948) – متفکر و شخصیت عمومی هندی، 1487.
- فردریش نیچه (نیچه) (1844-1900)، فیلسوف آلمانی، 1468.
- مارتین لوتر (لوتر) (1483–1546)، روحانی آلمانی، 1390.
- توماس آکویناس (1225-1274)، فیلسوف و متکلم ایتالیایی، 1382.
- مارتین هایدققر (هایدگر) (1889–1976)، فیلسوف آلمانی، 1300.
- افلاطون (Πλάτων) (427–347 قبل از میلاد)، فیلسوف یونانی،
- ارسطو (384–322 ق.م)، یونان فیلوسوفو، 1227.
- مائو تسه تونگ (毛泽东، مائو تسه تونگ) (1893-1976) بنیانگذار و اولین رهبر جمهوری خلق چین، 1150 بود.
- جورج واشنگتن (واشنگتن) (1732-1799)، رئیس جمهور ایالات متحده، 1124.
- جوزف استالین (1879-1953)، دولتمرد اتحاد جماهیر شوروی، 1108.
- کریستف کلمب (کلمبو، کولون) (1451؟-1506) – مسافر جنوایی در خدمت اسپانیایی، 1092.
- ناپلئون بناپارت (ناپلئون) اول (1769-1821) – امپراتور فرانسه، 1002.
- فرانکلین روزولت (روزولت) (1882-1945)، رئیس جمهور ایالات متحده، 988.
- آگوستینوس اورلیوس (354-430)، فیلسوف و متکلم، 950.
- ریچارد واگنر (واگنر) (1818-1883)، آهنگساز آلمانی، 840.
- کارل گوستاو یونگ (یونگ) (1875-1961)، روانشناس سوئیسی، 826.
- ولفگانگ آمادئوس موتزارت (موتسارت) (1756-1791)، آهنگساز اتریشی، 759.
- یوهان ولفگانگ گوته (گوته) (1749-1832)، نویسنده آلمانی، 758.
- توماس جفرسون (جفرسون) (1743-1826)، رئیس جمهور ایالات متحده، 755.
- رنه دکارت (دکارت) (1596-1650)، فیلسوف فرانسوی، 755.
- ژان ژاک روسو (روسو) (1712-1778)، نویسنده و متفکر فرانسوی، 735.
- بنجامین فرانکلین (فرانکلین) (1706-1790)، دانشمند و سیاستمدار آمریکایی، 709.
- تئودور روزولت (روزولت) (1858-1919)، رئیس جمهور ایالات متحده، 708.
- لودویگ ویتگنشتاین (ویتگنشتاین) (1889-1951)، فیلسوف اتریشی و بریتانیایی، 694.
- لودویگ ون بتهوون (بتهوون) (1770-1827)، آهنگساز آلمانی و اتریشی، 689.
- لئو تولستوی (۱۸۲۸–۱۹۱۰)، نویسنده روسی، ۶۸۱.
- سورن کیرکگارد (کیرکگارد) (1813-1855)، متفکر دانمارکی، 679.
- ادموند هوسرل (هوسرل) (1859-1938)، المان فیلوسوفو، 659.
- وودرو ویلسون (ویلسون) (1856-1924)، رئیس جمهور ایالات متحده، 641.
- سقراط (Σωκράτης) (469-399 ق. م)، متفکر یونانی، 601.
- یوهان سباستین باخ (۱۶۸۵–۱۷۵۰)، آهنگساز آلمانی، ۵۹۹.
- شارل دوگل (دگل) (1890-1970)، رئیس جمهور فرانسه، 594.
- فردریش انگلس (انگلس) (1820-1895)، فیلسوف آلمانی، 584.
- جان کندی (کندی) (1917-1963)، رئیس جمهور ایالات متحده، 572.
- بندیکت اسپینوزا (اسپینوزا) (1632-1677)، فیلسوف هلندی، 568.
- آلبرت انیشتین (اینشتین) (1879-1955)، فیزیکدان آلمانی و آمریکایی، 553.
- ماکس وبر (وبر)، ماکس (1864–1920)، فیلسوف آلمانی، 546.
- لئوناردو داوینچی (لئوناردو داوینچی) (1452-1519)، دانشمند و هنرمند ایتالیایی، 536.
- وینستون چرچیل (چرچیل) (1874-1965) – نخست وزیر سابق بریتانیا، 533.
- پابلو پیکاسو (پیکاسو) (۱۸۸۲–۱۹۷۳)، هنرمند اسپانیایی، ۵۱۳.
- دوم İoann Pavel (جان پل دوم) (1920-2005)، پاپ رم،
- عیسی ( Ἰησοῦς Χριστός؛ ) (5 و غیره باشد – 30 باشد و غیره)، دین مسیحیت را تبعید کرد،
- کارل بارت (بارث) (1886-1968)، متفکر آلمانی، 492.
- رابیندرانات تاگور (1861-1941)، نویسنده هندی، 488.
- جان کالوین (کالوین) (1509-1564)، روحانی سوئیسی، 483.
- ژان پل سارتر (سارتر) (1905-1980)، نویسنده و فیلسوف فرانسوی – 479.
- چارلز داروین (داروین) (1809-1882)، زیست شناس بریتانیایی – 468.
- میکل آنژ (میکل آنژ) (1475–1564)، نقاش، مجسمه ساز، معمار، شاعر ایتالیایی — 465.
- ویلیام شکسپیر (شکسپیر) (1564-1616)، نمایشنامه نویس و شاعر بریتانیایی – 454.
- رامبراند (رامبراند) (1606-1669)، نقاش هلندی – 452.
- الکساندر پوشکین (1799-1837)، شاعر و نویسنده روسی – 443.
- گوتفرید لایبنیتس (لایبنیتس) (1646-1716)، دانشمند و فیلسوف آلمانی – 442.
- فردریک شوپن (شوپن) (1810-1849)، آهنگساز لهستانی و فرانسوی – 441.
- دنگ شیائوپینگ (鄧小平 ، دنگ شیائوپینگ) (1904–1997)، سیاستمدار چینی – 440.
- دیوید یام (هیوم) (1711-1776)، Britaniya filosofu – 436.
- تیلارد دو شاردن (۱۸۸۱–۱۹۵۵)، دانشمند و متفکر فرانسوی – ۴۳۵.
- فئودور داستایفسکی (1821-1881)، نویسنده روسی – 431.
- دانته آلیگری (دانته) (1265-1321)، کاتب ایتالیایی – 427.
- ژان پیاژه (پیاژه) (1896-1980)، روانشناس سوئیسی – 420.
- گوتاما بودا (563-483 قبل از میلاد؟) – بنیانگذار بودیسم – 411.
- . دیویی، جان (1859-1952)، فیلسوف آمریکایی – 387
- رونالد ریگان (ریگان) (1911-2004)، رئیس جمهور ایالات متحده – 383.
- بلز پاسکال (پاسکال) (1623-1662)، دانشمند و متفکر فرانسوی – 381.
- مصطفی کمال آتاتورک (آتاتورک) (1881-1938)، رئیس جمهور ترکیه – 379.
- نیکولو ماکیاولی (ماکیاولی) (1469-1527)، متفکر ایتالیایی – 372.
- ژاک لاکان (لاکان) (1901-1981)، روانشناس فرانسوی – 365.
- ماکسیم گورکی (1868-1936)، نویسنده روسی – 365.
- دوایت آیزنهاور (آیزنهاور) (1890-1969)، رئیس جمهور ایالات متحده – 359.
- ولتر (ولتر) (1694-1778)، نویسنده و متفکر فرانسوی – 359.
- میشل فوکو (فوکو) (1926-1984)، فیلسوف فرانسوی – 350.
- آنتونیو گرامشی (گرامشی) (1891-1937)، متفکر و سیاستمدار ایتالیایی – 344.
- جان لاک (لاک) (1632-1704)، فیلسوف بریتانیایی – 343.
- آنری برکسون (برگسون) (1859-1941)، فیلسوف فرانسوی – 341.
- کنفوسیوس (孔夫子، کنگ فوزی) (551–479 قبل از میلاد) – فیلسوف چینی – 335.
- گالیله گالیله (گالیله) (1564-1642)، دانشمند ایتالیایی – 332.
- توماس هابز (هابز) (1588-1679)، فیلسوف بریتانیایی – 330.
- فرانسیسکو گویا (گویا) (1746-1828)، نقاش اسپانیایی – 328.
- گوس (شری آرویند، گوس) (1872-1950)، متفکر هندی – 320.
- جورج واکر بوش (بوش) (متولد 1946)، رئیس جمهور ایالات متحده – 312.
- یورگن هابرماس (هابرماس) (р.1929)، فیلسوف آلمانی — 308.
- ویکتور هوگو (هوگو) (1802-1885)، نویسنده فرانسوی – 307.
- میخائیل گورباچف (متولد 1931)، رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی – 306.
- اسکندر مقدونی (اسکندر کبیر) (Ἀλέξανδρος ὁ Μέγας) (356–323 پ.م.)، پادشاه مقدونیه و آسیا – 303.
- یوهان گوتلیب فیشته (فیشته) (1762-1814)، فیلسوف آلمانی – 295.
- والت ویتمن (ویتمن) (1819-1892)، شاعر آمریکایی – 294.
- ارنستو چه گوارا (1928-1967) – انقلابی آرژانتینی – 294.
- ژاک دریدا (دریدا) (1930-2004)، فیلسوف فرانسوی – 291.
- آرتور شوپنهاور (شوپنهاور) (1788-1860)، فیلسوف آلمانی – 289.
- دزیدریوس اراسموس (اراسموس) (1469-1536)، متفکر هلندی – 287.
- فردریش شیلر (شیلر) (1759-1805)، نویسنده آلمانی – 277.
- Benedetto Kroce (Croce) (1866-1952)، فیلسوف ایتالیایی – 275.
- اونوره دو بالزاک (بالزاک) (1799-1850)، کاتب فرانسوی – 271.
- فردریش شلینگ (شلینگ) (1775-1854)، فیلسوف آلمانی – 270
ولفگانگ آمادئوس موتزارت
ولفگانگ آمادئوس موتزارت | |
---|---|
صدقه یوهان کریزوستوم ولفگانگ گوتلیب موتزارت | |
اطلاعات کلی | |
نام تولد | یوهانس کریزوستوم ولفگانگوس تئوفیلوس موتسارت |
تاریخ تولد | 27 ژانویه 1756 [1] [2] […] |
محل تولد |
|
تاریخ مرگ | 5 دسامبر 1791 [1] [2] […] (35 ساله) |
محل مرگ |
|
علت مرگ | بیماری سرطان، نارسایی کلیه |
محل دفن |
|
تابعیت |
|
همسر |
|
فرزندان |
|
پدر او | لئوپولد موتسارت [6] |
مادرش | آنا ماریا موتزارت |
اطلاعات نوازنده | |
فعالیت | آهنگساز ، مدرس موسیقی [d] ، پیانیست ، نوازنده ، نوازنده ارگ [d] ، نوازنده ویولن |
سالها فعالیت | 1761-1791 |
ژانرها | موسیقی مجلسی، اپرا، سمفونی، موسیقی مذهبی، آثار برای کوارتت و غیره. |
آلات موسیقی | ارگ ، کلاویکورد [d] ، هارپسیکورد ، پیانو ، ویولن ، آلتو ، پیانو ، ارگ [d] |
عضویت |
|
جوایز | |
رسانههای مرتبط در ویکیبار |
ولفگانگ آمادئوس موتزارت ( alm. Wolfgang Amadeus Mozart ؛ 27 ژانویه 1756 [1] [2] […] ، سالزبورگ ، اسقف اعظم سالزبورگ [d] ، امپراتوری مقدس روم [4] [5] […] – 5 دسامبر 1791 [ 1 ] [2] […] ، وین ، دوک نشین اتریش ، امپراتوری مقدس روم [4] [5] […] ) برجسته اتریشی آهنگساز اروپایی موسیقی کلاسیک ، یکی از تأثیرگذارترین نمایندگان است.
موتزارت علاوه بر آهنگسازی، ویولن، نوازنده ارگ و رهبر ارکستر ماهری نیز بود . نویسنده
به گفته وی، این آهنگساز نابغه توانایی های خارق العاده ای مانند حس موسیقیایی خارق العاده، به خاطر سپردن موسیقی هایی که می شنید و بداهه نوازی داشت.
بیش از 600 اثر او سمفونیک، کنسرت ، مجلسی، پیانو ، کر در بلندترین ژانرهای موسیقی کلاسیک مانند قرار گرفته است. آثار او بخشی جدایی ناپذیر از رپرتوار کنسرت های معتبرترین ارکسترهای جهان است.
فهرست 100 شخصیتی که در طول تاریخ بیشتر مورد مطالعه قرار گرفته اند در .
زندگی
ولفگانگ آمادئوس موتزارت امپراتوری مقدس روم بود در خانواده لئوپولد و آنا ماریا پرتل موتزارت در شهر همنام سالزبورگ اتریش به دنیا آمد که در آن زمان بخشی از . موتزارت همچنین یک خواهر به نام «نانرل» ماریا آنا داشت که از او جان سالم به در برد. موتزارت یک روز پس از تولدش در کلیسای سنت روپرت غسل تعمید داده شد. در این مراسم نام لاتین جوآنس کریزوستوموس ولفگانگوس تئوفیلوس موتزارت به نوزاد داده شد . موتزارت ترجیح داد خود را «ولفگانگ آمادئوس موتزارت» بنامد.
پدر موتزارت، لئوپولد موتزارت کاخ اسقف اعظم سالزبورگ ، معاون کاپل مایستر و آهنگساز بود. او همچنین یک معلم با تجربه بود و در سال تولد پسرش اثری با عنوان “Versuch einer gründlichen Violinschule” در مورد اجرای ویولن منتشر کرد .
زمانی که دخترش نانرل هفت ساله بود، لئوپولد شروع به آموزش کیبورد به او کرد. ولفگانگ سه ساله از این ساز موسیقی شگفت زده می شود. خواهرش بعداً گفت: “در چهار سالگی پدرمان به او یاد می داد که یکی دو قطعه را روی کیبورد بنوازد تا او را سرگرم کند. در سن پنج سالگی، خودش شروع به سرودن قطعات کوچک کرد و پدر ما با حیرت آنها را یادداشت کرد. چنین کارهای اولیه شامل آندانته (K. 1a) و Allegro در C (K. 1b) بود.”
اگرچه زندگی نامه نویس موتزارت، مینارد سولومون، به فرزندان لئوپولد وفادارانه آموزش می داد، اما ولفگانگ کوچک تصمیم گرفت فراتر از آنچه پدرش به او آموخته بود، برود. پدرش نمیتوانست جلوی اشکهایش را بگیرد زیرا از استعداد خارقالعاده ذاتی نوزادش و خلاقیتهای او خوشحال بود. در نتیجه پدرش در برابر استعداد الهی نوزادش از آهنگسازی دست کشید. و خود را وقف آموزش زبان و سایر دروس به فرزندانش می کند.
1762–1773: سالهای سفر
در دوران کودکی موتزارت، خانواده سفرهای متعددی به اروپا انجام دادند و لئوپولد موتزارت استعداد فرزندانش را در این سفرها نشان داد. اولین تظاهرات از این دست در کاخ انتخاباتی باواریا در مونیخ برگزار می شود. کنسرت بعدی در آن سال وین در کاخ سلطنتی در و پراگ برگزار شد. تورهای طولانی کنسرت دقیقاً سه سال و نیم به طول انجامید و خانواده مونیخ ، مانهایم ، پاریس ، لندن ، لاهه برد و پاریس را به کاخ های سلطنتی . بازگشت – هنگام بازگشت به وین ، خانواده موتزارت از شهرهای زوریخ و دونوشینگن نیز عبور کردند. موتزارت در این سفرها با نوازندگان زیادی آشنا شد و با آثار آنها آشنا شد. یکی از این دیدارهای به یاد ماندنی لندن در ملاقات با یوهان سباستین باخ بود. خانواده موتزارت در پایان سال 1767 به وین بازگشتند و تا دسامبر 1768 در اینجا ماندند. در این سفر موتزارت به آبله مبتلا شد، اما پدرش به شدت با واکسینه شدن پسرش مخالفت کرد و آن را خواست خدا دانست.
سالزبورگ پس از یک سال اقامت در ایتالیا ، در سال های بعد سه سفر به می روند. اما این بار فقط موتزارت و پدرش به سفر می روند. این بازدیدها از دسامبر 1769 تا مارس 1771، از آگوست تا دسامبر 1771 و از اکتبر 1771 تا مارس 1773 به طول انجامید. اولین سفر به ایتالیا یادآور سفرهای اولیه است. توانایی و استعداد موتزارت به عنوان یک نوازنده و به سرعت در حال رشد بود که آهنگساز هدف از این بازدیدها نشان دادن قبلاً وارد دوران نوجوانی خود شده بود. موتزارت با سی بی مارتینی در بولونیا معروف ملاقات می کند و در آکادمی فیلورمونیکا پذیرفته می شود. رم او کتاب Miserere گرگوریو آلگرینی را در کلیسای سیستین دید و آن را حفظ کرد و بعداً روی کاغذ کپی کرد. با این کار، موتزارت واتیکان اولین سرعت غیرقانونی شدیدترین اثر حفاظت شده را منتشر می کند. [7]
در میلان، Mitridate Re di Ponto اپرای موتزارت با موفقیت را اجرا کرد. پس از این اپرا، موتزارت دستور نوشتن اپرا را دریافت کرد. بازگشتند تا اپرای Ascano in Alba (1771) و Lucio Silla (1772) را بسازند و نمایش دهند لئوپولد و ولفگانگ دو بار از سالزبورگ به میلان .
موتزارت در پایان آخرین سفر خود به ایتالیا ، کانتاتا انفرادی “Exsulate jubilate”، K. 165 را نوشت.
1773–1777: کاخ سالزبورگ
موتزارت پس از آخرین سفر خود به ایتالیا (13 مارس 1773)، سالزبورگ به عنوان نوازنده دربار توسط شاهزاده اسقف اعظم هیرونیموس کولردو، قاضی استخدام شد. موتزارت سالزبورگ دوستان و ستایشگران زیادی را در در بسیاری از ژانرهای موسیقی جمع کرد. او سمفونیها ، سوناتها ، کوارتتهای زهی، سرنادها و گاهی اوقات آثار اپرا مینویسد . آثار او که در این دوره اولیه خلق شده اند، هنوز اجرا می شوند. به عنوان مثال، بین آوریل و دسامبر 1775، موتزارت میل به نوشتن کنسرتو ویولن را داشت و پنج کنسرتو از این قبیل ساخت که هر یک از کنسرتوهای قبلی بی نقص تر بودند. سه تای آخر آنها (ک 216، ک 218، ک 219) شماره های اصلی رپرتوار محسوب می شوند. کنسرتو پیانوی مسطح K. 271 E کشف موسیقی کلاسیک با قطع غیرمنتظره ارکستر در آغاز توسط تکنواز در نظر گرفته میشود.
با این حال، موتزارت به تدریج تصمیم گرفت سالزبورگ را ترک کند و به دنبال کار در جای دیگری باشد. به نظر می رسد دلیل این امر حقوق کم 150 فلورینی او باشد. علاوه بر این، موتزارت اپرا عاشق نوشتن بود و سالزبورگ در بهترین حالت فرصتهای نادری را فراهم کرد. وضعیت با بسته شدن تئاتر کاخ در سال 1775 بدتر شد. دیگر سالنهای تئاتر شهر برای گنجایش گروههای مسافر بسیار کوچک بودند.
دو بازدید طولانی مدت اقامت طولانی آنها را در سالزبورگ قطع کرد : ولفگانگ و لئوپولد از 14 ژوئیه تا 12 سپتامبر 1773 از وین و از 6 دسامبر 1774 تا مارس 1775 مونیخ بازدید کردند . اگرچه هر دو سفر ناموفق بود، موتزارت مونیخ اپرای خود “La finta giardiniera” را با موفقیت زیادی در به نمایش گذاشت.
1777–1778: سفر به پاریس
در 23 سپتامبر 1777، موتزارت به تور دیگری رفت، این بار با همراهی مادرش. این بار این تور مونیخ ، مانهایم و پاریس شامل شهرهای بود. موتزارت در مانهایم با اعضای ارکستر مانهایم ملاقات کرد که در آن زمان بهترین ارکستر اروپا به شمار می رفت. او همچنین عاشق آلویسا وبر، دختر یکی از خانواده های موسیقی شهر می شود. از اینجا، موتزارت به پاریس می رود و در آنجا به جستجوی کار ادامه می دهد. اما سفر به پاریس با شکست مواجه می شود ( ورسای اما به او به عنوان نوازنده ارگ در پیشنهاد می شود، اما آن را رد می کند زیرا این کار را دوست ندارد). یکی دیگر از پیامدهای ناخوشایند سفر او به پاریس ، بیماری و مرگ مادرش است. در راه بازگشت به سالزبورگ ، موتزارت دوباره تصمیم می گیرد در مونیخ قبلاً روی صحنه اپرا بماند و با آلویزا که اجرا کرده است، ملاقات می کند. اما این بار دختر هیچ علاقه ای به موتزارت نشان نمی دهد. روزهای ناخوشایند موتزارت در سالزبورگ پس از این دیدارها ادامه یافت.
این سوال پیش می آید که چرا موتزارت با وجود تمام استعدادهایش نتوانست در سفرهایش کاری پیدا کند؟ به گفته مینارد سولومون ، مشکل ناتوانی موتزارت در توافق بر سر این موضوع با پدرش بود. بنابراین، پدرش اصرار داشت که موتزارت حقوقی دریافت کند که بتواند تمام خانواده را تامین کند و موتزارت به این فکر افتاد که به عنوان یک موسیقیدان آزاد در یکی از شهرهای بزرگ کار کند و تا زمانی که برای یک شغل مهم ضروری تلقی می شد، دوستی با خانواده های اشرافی را حفظ کند. هایدن توانست از این استراتژی با موفقیت استفاده کند. ظاهراً نقشه لئوپولد و جوانی موتزارت به او اجازه تحقق این آرزوها را نداد.
1781: وین
در ژانویه 1781، اپرای موتزارت Idomeneo با موفقیت زیادی در مونیخ به صحنه رفت. در مارس همان سال، آهنگساز به وین دعوت شد. در همین حال، شاهزاده سالزبورگ، جایی که موتزارت زمانی در آنجا کار می کرد، در مراسم تاجگذاری امپراتور جوزف دوم شرکت می کند. با توجه به موفقیت خود در مونیخ، او از رفتار اسقف اعظم با او به عنوان یک خدمتکار، و به ویژه از ممنوعیت کنتس تون از اجرای برنامه در مقابل امپراتور، که مهمان اوست، خشمگین است (به طوری که سود او از این ملاقات به تنهایی نصف شده است. از آنچه در سالزبورگ به دست آورد). در ماه می، این بحث شدیدتر می شود. موتزارت میخواهد کارش را رها کند، اما قبول نمیشود. با این حال، در ماه بعد، او سرانجام از کار خود آزاد شد. اما این در یک مورد نسبتاً ناخوشایند اتفاق می افتد. بنابراین، موتزارت به شیوه ای تحقیرآمیز توسط کنت آرکو، پیشخدمت اسقف اعظم، از کاخ اخراج شد. در این بین موتزارت به احتمال رفتن به وین و گرفتن حقوق خوب در آنجا فکر می کند.
اسقف اعظم بخش دردناک اختلاف با این است که پدرش از اسقف اعظم حمایت می کند. به هر قیمتی شده، پدرش اصرار دارد که موتزارت به محل کار سابق خود بازگردد و با اسقف اعظم آشتی کند. وولفگانگ با همان لجاجت بر عقاید خود پافشاری می کند و اعلام می کند که آینده اش را به تنهایی و در خود وین ادامه خواهد داد. این اختلاف با فرار موتزارت از چنگ اسقف اعظم و امتناع از خواسته های پدرش برای بازگشت به پایان می رسد. سولومون، زندگی نامه نویس موتزارت، این اقدام را “گامی انقلابی” توصیف می کند و می نویسد که این گام تأثیر زیادی در زندگی آینده او خواهد داشت.
سالهای اولیه در وین
ورود موتزارت به وین بسیار موفق است. او ابتدا به عنوان یک پیانیست ظاهر شد و در 24 دسامبر 1781 با موزیو کلمنتی در یک مسابقه پیانو که در کاخ امپراتوری برگزار شد به رقابت پرداخت و خیلی زود خود را به عنوان یک پیانیست ماهر ثابت کرد. موتزارت همچنین به عنوان آهنگساز به دستاوردهای بزرگی دست یافت. بین سالهای 1781 و 1782 او Die Entgührung aus dem Serail اپرای را نوشت. این اثر در 16 ژوئیه 1782 روی صحنه رفت و موفقیت زیادی برای نویسنده به ارمغان آورد. این اثر به زودی در مناطق آلمانی زبان اروپا اجرا شد و شهرت موتزارت به عنوان آهنگساز را بیشتر کرد.
در همین حال، موتزارت با خانواده وبر زندگی می کند، خانواده ای که از مانهایم به وین در نزدیکی اوج درگیری خود با اسقف اعظم کلرادو نقل مکان کردند. رئیس خانواده، فریدوپلین وبر، درگذشت و خانواده وبر با اجاره خانه های خود زندگی می کردند. آلویزا که عشق موتزارت را نپذیرفت، با بازیگری به نام جوزف لانگ ازدواج کرد. موتزارت این بار به کنستانزیا، سومین دختر خانواده وبر علاقه مند شد. این زوج در 4 اوت 1782 با رضایت پدرش لئوپولد ازدواج کردند. کنستانس از موتزارت شش فرزند داشت. فقط دو نفر از نوزادان زنده مانده اند: کارل توماس (1784-1858) و فرانتس خاویر ولفگانگ (1791-1844). دومی خودش آهنگساز می شود.
در سالهای 1782-1783، موتزارت با اصرار بارون گوتفرید ون سوئیت، که صاحب اکثر نسخههای خطی آثار موسیقیدانان باروک بود، با آثار باخ و هندل آشنا شد. مطالعه موتزارت از آثار این آهنگسازان ابتدا بر تقلید او از ژانر باروک و بعداً در کشف سبک شخصی خود تأثیر گذاشت. گذرگاههای فوگال در « فلوت جادویی » ( Die Zauberflote ) و در پایان سمفونی شماره 41 نمونههایی از این دست هستند.
در سال 1783، ولفگانگ و کنستانز از خانواده موتزارت در سالزبورگ دیدن کردند. اما این سفر با شکست مواجه می شود. بنابراین، لئوپولد و نانرل در بهترین حالت نسبت به کنستانس ملایم هستند. با این حال، بازدید از سالزبورگ به توده در سی مینور خاطر آهنگسازی مراسم ، یکی از زیباترین قطعات مذهبی موتزارت به یاد میآید. اگرچه کار به پایان نرسید، اما در سالزبورگ روی صحنه رفت و کنستانزیا در اولین نمایش این اثر اجرا کرد.
مدتی پس از بازگشت به وین، موتزارت با هایدن آشنا شد و این دو آهنگساز بزرگ به زودی با هم دوست شدند. هایدن وقتی موتزارت به وین می آمد با هم ملاقات می کرد و در یک کوارتت با هم می نواختند. هایدن در سال 1781 اپوس 33 شش رباعی موتسارت به هایدن تقدیم شده است (K. 387، K. 421، K. 428، K. 458، K. 464، و K. 465) و گفته می شود که در پاسخ به نوشته شده است. هایدن پس از گوش دادن به سه قطعه آخر این کوارتت برای اولین بار، خطاب به پدر موتزارت گفت: “من در پیشگاه خداوند صمیمانه به شما می گویم که پسر شما با استعدادترین آهنگسازی است که تا به حال دیده یا شنیده ام. هیچ کس نمی داند”.
در طول سال های 1782-1785، موتزارت مجموعه ای از کنسرتوهای پیانو نوشت که در آنها به عنوان تک نواز اجرا کرد. او برای هر فصل کنسرت سه تا چهار کنسرت می نویسد. به دلیل فضای محدود در تئاتر شهر، اتاق نشیمن و رستوران خانه آپارتمانی را که برای کنسرت در نظر گرفته نشده، اما کاملاً بزرگ هستند را به عنوان محل ملاقات سفارش می دهد. در آن زمان کنسرت ها در وین بسیار مد بود و موسیقی هایی که موتزارت برای این گونه کنسرت ها می ساخت را می توان بهترین آثار او دانست. سولومون انتقال موتزارت به یک ژانر عالی موسیقی و کمال آن را با ایجاد رابطه ای هماهنگ بین آهنگساز-نوازنده پرشور و تماشاگران خوشحال در این کنسرت ها تضمین کرد.
موتزارت و کنستانس با پول بالایی که از کنسرتهایش به دست میآورد، سبک زندگی مجللی را پیش میبرند. آنها به آپارتمانی با اجاره 460 فلورین نقل مکان می کنند. موتزارت همچنین یک پیانوی خوب به ارزش 900 فلورین و یک میز بیلیارد به ارزش 300 فلور از شخصی به نام آنتون والتر خریداری می کند. موتزارت همچنین پسرش کارل توماس را به یک مدرسه شبانه روزی گران قیمت فرستاد و شروع به نگه داشتن خدمتکاران در خانه کرد. بنابراین، خانواده جوان بیش از حد هزینه می کنند و تا حدی به این دلیل، موتزارت های جوان نمی توانند مشکلات مالی سختی را که خانواده در سال های آینده با آن مواجه می شوند، تحمل کنند.
در 14 دسامبر 1784، موتزارت فراماسون شد و به عنوان عضو لژ ” Zur Wohltätigkeit ” (موسسه خیریه) پذیرفته شد. فراماسونری در سالهای باقی مانده موتزارت نقش مهمی ایفا کرد. او در بسیاری از جلسات جامعه شرکت می کند، دوستان ماسونی زیادی پیدا می کند و گاهی اوقات موسیقی ماسونی می سازد.
1786–1787: بازگشت به اپرا
« Die Entführung aus dem Serail علیرغم موفقیت اپرای « Der Schauspieldirektor »، موتزارت به ندرت به این ژانر روی می آورد، به جز دو اپرای ناقص و تک پرده » در سال های بعد. در عوض، او بیشتر بر نواختن پیانو و آهنگسازی کنسرتو تمرکز کرد. با این حال، در اواخر سال 1785، او از کنسرت های پیانو فاصله گرفت و ” Lorenzo da Ponte فعالیت اپرا خود را با لیبرتو ” آغاز کرد. در سال 1786، اپرای ” ازدواج فیگارو ” با موفقیت در وین به صحنه رفت. این کار در پراگ نیز موفقیت بزرگی دارد. موفقیت کار در پراگ منجر به سفارش اپرای ” دا پونته ” و در نتیجه اپرای “دون جیووانی” شد. عاشقان اپرا در پراگ اولین نمایش این اثر را در سال 1787 دوست داشتند و این اثر یک سال بعد با موفقیت در وین اجرا شد. هر دو اپرا از مهم ترین آثار موتزارت به شمار می روند و اساس رپرتوار اپرای زمان ما را تشکیل می دهند. پیچیدگی موسیقایی این اپراها هم برای مخاطبان و هم برای اجراکنندگان در اولین اجراهایشان با مشکل مواجه شد.
در دسامبر 1787، موتزارت تحت حمایت یک نجیب زاده شغل دائمی گرفت. امپراطور جوزف دوم پس از مرگ آهنگساز اتاق دربار، گاک، موتزارت را به عنوان آهنگساز اتاق خود منصوب می کند. اما این کار تمام روز نبود. اگرچه موتزارت سالانه تنها 800 فلورین دستمزد دریافت میکرد، اما این فقط به او نیاز داشت که برای رقصهای سالانه که در Redoutensaal برگزار میشد، رقص بسازد. موتزارت به کنستانزیا شکایت کرد که حقوقی که دریافت میکند برای کاری که انجام میدهد بسیار زیاد است، اما برای کاری که میتواند انجام دهد بسیار کم است. با این کار، این منبع اندک درآمد تأیید می کند که خانواده جوان در سال های آینده به چه میزان نیاز خواهد داشت. آرشیو کاخ نشان می دهد که قصد واقعی امپراتور صرفاً جلوگیری از خروج موتزارت از وین و جستجوی کار در جای دیگر بوده است.
در همین حال، به طور دقیق تر، در سال 1787، لودویگ ون بتهوون با آرزوی ملاقات با موتزارت به مدت دو هفته به وین آمد. شواهد مربوط به آنچه در این جلسه اتفاق افتاد بسیار مورد مناقشه است و حداقل سه فرضیه ذکر شده است: موتزارت به بتهوون گوش داد و او را تحسین کرد. موتزارت از بتهوون به عنوان یک دانش آموز امتناع می ورزد، یا بتهوون – آنها هرگز ملاقات نمی کنند.
1788–1790
|
سمفونی شماره 40 (1788)
8:14
|
آیا در خواندن این فایل مشکل دارید؟ مراجعه کنید به کمک رسانه . |
در سال 1791، موتزارت ” La Clemenze di Tito در 6 سپتامبر در اولین نمایش اپرای ” که در جشن تاجگذاری امپراتور در پراگ اجرا شد، بیمار شد. او می تواند برای مدتی از عهده وظایف خود برآید. موتزارت اولین نمایش فلوت جادویی را در 30 سپتامبر رهبری می کند . با این حال، بیماری او از 20 نوامبر بدتر شد. او اکنون مجبور است در رختخواب بگذراند، از کف، درد و استفراغ شدید رنج می برد.
در این زمان، موتزارت توسط همسرش کنستانس، خواهر کوچکترش سوفی و پزشک خانواده توماس فرانتس کلوز مراقبت می شد. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد او در چنین وضعیت شدید بیماری خود سعی در تکمیل مرثیه داشته است. اما صحبت در مورد اینکه او آن را به زوسمایر دیکته می کند قابل قبول به نظر نمی رسد.
موتزارت در 5 دسامبر ساعت 1 بامداد درگذشت. تشییع جنازه او به شرح زیر است: “موتزارت در 7 دسامبر مطابق با سنت های رایج در وین در آن زمان ، در یک قبر مشترک در قبرستان سنت مارک در حومه شهر به خاک سپرده شد. طبق آداب و رسوم برگزاری مراسم بعداً یان (در سال 1856) نوشت که سالیری، زوسمایر، ون سویتن و دو نوازنده دیگر نیز در مراسم تشییع جنازه حضور داشتند. اینکه می گویند روز تشییع برفی و کولاک خواهد بود اشتباه است. آن روز آرام و ملایم بود.
علت مرگ موتزارت به طور قطعی مشخص نشده است. سوابق رسمی مرگ او علائم بیماری را به عنوان ” Hitziges Frieselfieber ” (“تب حاد میلیاری”، اشاره به بثورات به رنگ دانه های ارزن توصیف می کند. چنین توصیفی برای تعیین علت بیماری کافی نیست. ده ها فرضیه به عنوان علت مطرح شده است: تریچینلوز، نقرس، مسمومیت، و یک بیماری نادر کلیوی. روش درمان مانند خون ریزی بیماران که در طب آن زمان رایج بود را نیز از عوامل تسریع کننده مرگ می دانند. اما رایج ترین روایت این است که موتزارت بر اثر روماتیسم حاد درگذشت. بنابراین، موتزارت در کودکی سه یا چهار بار به رماتیسم مبتلا شد. همچنین مشخص شده است که روماتیسم عود کننده است و هر حمله با عوارض جدی مانند عفونت شدید و آسیب به دریچه های قلب همراه است.
تشییع آرام موتزارت به هیچ وجه نشان دهنده موقعیت او به عنوان آهنگساز در جامعه نیست. پس از مرگ او، کنسرت های یادبود در وین و پراگ جمعیت بیشتری را به خود جلب کرد. در واقع، پس از مرگ او، شهرت آهنگساز به طور بی سابقه ای افزایش می یابد. سولومون می نویسد که در این دوره «شوق بی سابقه ای» برای آثار موتزارت وجود داشت. بیوگرافی این آهنگساز در حال تولید است و نویسندگان برای تکمیل آثار ناتمام او با هم رقابت می کنند.
1791
آخرین سال زندگی او با بهره وری زیاد و احیای شخصی مشخص شد. در این سال، موتزارت تعداد زیادی اثر موسیقی خلق کرد: “فلوت جادویی”، آخرین کنسرتو پیانو (K. 595 در B flat)، کنسرتو کلارینت (K. 622)، آخرین کوارتت زهی از سری کوارتت زهی. (K. 614 در E flat)، آواز کلیسایی Ave verum corpus (K. 618) و Requiem (K. 626) که نتوانست آنها را تمام کند.
در سال 1790، وضعیت مالی او که باعث نگرانی های شدید او شده بود، به آرامی شروع به بهبود کرد. بر اساس برخی منابع ، برخی از افراد ثروتمند مجارستانی و هلندی که هنر او را دوست داشتند، گهگاه به او وعده پرداخت هزینه سالانه در ازای موسیقی هایی که او برای آنها می ساخت، می دادند. موتزارت احتمالاً با فروش موسیقی رقصی که در زمان آهنگساز مجلسی در دربار سلطنتی ساخته بود، سود زیادی به دست آورد. او همچنین قرض گرفتن از پوخبرگ را متوقف کرد و شروع به بازپرداخت بدهی های خود کرد.
موتزارت از نمایش موفق «فلوت جادویی» و کانتاتای کوچک ماسونی K. 623 که اندکی قبل از مرگش نوشت، بسیار خوشحال شد.
درگذشت 27 ژانویه 1796
بر اساس آخرین تحقیقات، علت مرگ ولفگانگ آمادئوس موتزارت آنتونیو سالیری نبود، بلکه یک بیماری باکتریایی بود.
ظاهر آهنگساز و حقایق جالب
ظاهر موتزارت توسط تنور مایکل کلی در خاطراتش چنین توصیف شده است: «مردی با قد بسیار کوتاه، بسیار لاغر و رنگ پریده، با موهای ضخیم، ظریف و رنگ روشن، که کمی کوتاه شده بود». نیمچک که اولین زندگی نامه نویس او بود، نوشت: “هیچ چیز خارق العاده ای در ظاهر بیرونی او وجود ندارد… او کوتاه قد است و به جز چشمان درشتش هیچ نشانه ای از نبوغ در چهره اش دیده نمی شود.” صورتش به دلیل آبله ای که در کودکی به آن مبتلا شده بود کک و مک شده بود. او دوست داشت لباس های شیک بپوشد. کلی در یکی از تمریناتش از او به یاد می آورد: «او با شنل تمشکی رنگ و کلاه طلایی بر سر داشت با ارکستر روی صحنه تمرین می کرد. کنستانزیا بعداً در مورد صدای خود چنین گفت: “صدای او تنور بود، هنگام صحبت کمی ملایم و هنگام خواندن نازکتر بود. اما وقتی نگران چیزی یا نیاز بود، صدایش را بلند می کرد و آن را موثر می کرد.”
موتزارت بسیار سخت و سخت کار کرد. او در حین ساخت موسیقی، طرح هایی می ساخت، اما این طرح ها باقی نمانده است. پس از مرگ او، کنستانس همه آنها را نابود می کند.
موتزارت بیلیارد از بازی و رقصیدن لذت می برد. بلبل، سار، سگ و اسب هم برای سرگرمی نگه می داشت.
موتزارت در مرکز زندگی موسیقی وین زندگی می کرد و با افراد بی شماری ارتباط برقرار می کرد. در میان آنها نه تنها نوازندگان همکار، بلکه چهره های تئاتر، بومیان سالزبورگ که به وین نقل مکان کرده بودند، و خانواده های اشرافی متعدد، از جمله خود امپراتور جوزف دوم، حضور داشتند. به گفته سولومون، نزدیکترین دوستان او گوتفرید ژانکین، کنت آگوست هاتسفلد و زیگموند باریسانی بودند. علاوه بر این، خوانندگان فرانتس خاویر گرل و بندیکت شاک، هایدن و ایگناز لتگب نوازنده شیپور نیز کاملاً به موتزارت نزدیک بودند (موتسارت همیشه هدف شوخی های عجیب اما دوستانه موتزارت بود).
نامه های پسر عموی موتزارت ماریا آنا تکلا با موتزارت و خواهرش نانر پر از شوخی های زشت هنوز باقی مانده است. این نامه ها علاقه شدید او را به این نوع طنزهای زننده به ویژه در دوران کودکی نشان می دهد. حتی قانون او ” Leck meim Arsch ” مضمونی اسکاتولوژیک دارد.
آثار، سبک موسیقی و نوآوری ها
مانند هایدن، موسیقی موتزارت نمونه بارز موسیقی کلاسیک محسوب می شود. موسیقی موتزارت دوره گذار از موسیقی غولپیکر سبک به سبک جدیدی را در بر میگیرد که عناصر کنترپانک معمول دوره باروک اواخر را در خود جای داده است. پیشرفت در سبک شخصی خود موتزارت با تغییراتی که در سبک کلاسیک به طور کلی رخ داده است مقایسه می شود. علاوه بر این، به عنوان آهنگساز همه کاره، تقریباً در همه ژانرها مانند سمفونی، اپرا، کنسرتوهای سولو، موسیقی مجلسی از جمله کوارتت زهی و کوئنتت زهی و سونات پیانو نوشت و آهنگسازی کرد. اگرچه همه این ژانرها جدید نیستند، کنسرتوهای پیانو به تنهایی توسط موتزارت ساخته شدند. او همچنین مقدار زیادی موسیقی مذهبی و همچنین موسیقی رقص، آهنگهای مختلف، سرنا و سایر قطعات سرگرمکننده نوشت.
در موسیقی موتزارت می توان ویژگی های اصلی سبک کلاسیک مانند درک، تعادل و شفافیت را مشاهده کرد. نمایش ساده در سی مینور کنسرتو پیانو شماره 14 ، K.491 ، G مینور سمفونی شماره 40 در ، K. 550 ظرافت در موسیقی او تا حدودی عظمت استثنایی و خارق العاده آثار بزرگ او مانند و “Don Giovanni” را پنهان می کند. . چارلز روزن (1997) می نویسد: “تنها با شنیدن خشم و اشتیاق در قلب موسیقی موتزارت می توانیم اولین گام را به سوی درک کامل ساختار موسیقی موتسارت و عظمت آن برداریم. به طرز متناقضی، تحلیل سطحی شومان از سمفونی در گ مینور. به ما این امکان را می دهد که استعداد موتزارت را بهتر درک کنیم. ایجاد می کند. در انواع سرودهای عذاب و وحشت در موسیقی موتزارت چیزی وجود دارد که به طرز غیرقابل فهمی شور جسمانی دارد.” موتزارت به خصوص در ده سال آخر زندگی خود سبکی از هارمونی رنگی را آشکار کرد که برای آن زمان کمیاب به حساب می آمد. کوارتت دیسونانت محبوب هایدن، K. 465، در معرفی آرام خود جای خود را به اشاره ای لحظه ای از سبکی و دلپذیری خود می دهد.
موتزارت در تقلید از موسیقی که برای اولین بار از دوران کودکی خود می شنید، استعداد داشت. به لطف تجربه نادری که در طول سفرهایش به دست آورد، سبک آهنگسازی منحصر به فردی را ایجاد کرد. در سفرش به لندن، باخ را ملاقات کرد و به موسیقی او گوش داد. در سفرهایش به پاریس، مانهایم و وین، موسیقی بزرگترین آهنگسازان آن زمان را شنید و به ارکستر بینظیر مانهایم نیز گوش داد. در سفرهایش به ایتالیا با اوورتور و اپرا ایتالیایی آشنا شد که بعدها تأثیر زیادی در خلاقیت او گذاشت. هم در لندن و هم در ایتالیا، سبک گالانت در آن زمان به دلیل موسیقی ساده و سبک، علاقه بیش از حد به آهنگ آهنگ، تأکید بر کلیدهای تونیک، غالب و فرعی، عبارتهای متقارن و ساختار کاملاً مشخص آن مد بود. این سبک در واکنش به پیچیدگی های موسیقی باروک متأخر پدید آمد و منجر به شکل گیری سنت های موسیقی کلاسیک پس از آن شد. تعدادی از سمفونی های اولیه موتزارت اورتور ایتالیایی بودند. دیگر آثار اولیه تقلیدی از آثار باخ و معمولاً آثاری به شکل دوتایی دایرهای مشخصه آهنگسازان وینی آن زمان است. متمایزترین ویژگی موسیقی موتزارت توالی هارمونی یا تونالیته است که منجر به آهنگسازی در کلیدهای غالب و تونیک می شود. این سکانس هارمونیک عمدتاً از ژانر باروک است من. اس باخ از آثار گرفته شده است. اما موتزارت سکانس را طوری تغییر میدهد که آهنگ در نیمه قویتر، به عبارت دیگر، در اولین ضرب از میزان به پایان میرسد. آشنایی موتزارت با سبکهای فریگی مانند در بخشهایی از این دست مشهود است.
همانطور که موتزارت به بلوغ رسید، از عناصر سبک باروک در موسیقی خود استفاده کرد. به عنوان مثال، مقدمه سمفونی شماره 29 او در ماژور (K. 201) از یک موضوع اصلی مشابه نقطه مقابل و آزمایش هایی با طول عبارت نامنظم استفاده می کند. او تحت تأثیر هایدن، در رباعیهای خود که پس از سال 1773 سروده شده است، از پایانهای فوگال استفاده میکند. (“طوفان و استرس”) که نویدبخش آمدن دوران جوانه زدن رمانتیک است، مانند هایدن، تأثیر فاز Sturm und Drang به وضوح در آثار موتزارت احساس می شود. سمفونی شماره 25 در گی مینور (K 183) یکی از زیباترین آثار اوست که به این سبک نوشته شده است.
موتزارت در طول زندگی حرفه ای خود تمرکز خود را از موسیقی دستگاهی به اپرا تغییر داد و بالعکس. او مجموعهای از اپراها مانند «ازدواج فیگارو»، « دون جیووانی یا کوزی فن توت » را به سبک اپرا بوفو، و «ایدومونئو و سینگسپیل» به سبک اپرا سریال نوشت « Die Zauberflöte که احتمالاً » در میان آنها قرار دارد. بهترین. او در اپراهای بعدی خود از تغییرات ظریف در آلات موسیقی، ارکستراسیون و ظرافت های لحن برای بیان حالات روانی و عاطفی و تغییرات چشمگیر استفاده کرد. در اینجا، دستاوردهای او در اپرا و آهنگسازی دستگاهی به هم می رسند. ترکیب پیچیده ارکستری که او در سمفونیها و کنسرتهایش به کار میبرد، به عنوان ابزاری کلیدی در تنظیمهای ارکستری اپرا و بیان لحظات روانشناختی در اپراهایش عمل میکند.
“دوئت آینه ای” موتزارت برای دو نوازنده ویولن ساخته شد. برای نواختن، دو نوازنده ویولن روبه روی هم می ایستند و نت ها را بین آنها قرار می دهند. از آنجایی که آنها با نتها از طرف مقابل روبرو میشوند، هر ویولننواز نقش خود را با پایانهای جداگانه شروع میکند، در نیمه راه، و دوباره دور. نتیجه یک بداهه زیبا است.
اثر
مشهورترین شاگرد موتزارت احتمالاً یوهان نپوموک هومل، یکی از نوازندگان انتقالی بین دوران کلاسیک و رمانتیسم بود. موتزارت در دوران کودکی او را به مدت دو سال تحت مراقبت خود قرار داد.
با این حال، او با آثار خود تأثیر بیشتری بر آهنگسازان بعدی گذاشت. پس از مرگ او، آثار او منبع اصلی مطالعه برای هر آهنگساز کلاسیک شد.
لودویگ ون بتهوون یکی از بزرگترین آهنگسازانی است که از موسیقی موتزارت بهره برده است. بتهوون در سال های نوجوانی با آثار موتزارت آشنا شد و در سال 1787 با آرزوی ملاقات با موتزارت به وین رفت. محققان برخی از آثار بتهوون را با آثار موتزارت مقایسه کردند و به شباهت هایی پی بردند. به عنوان مثال، چارلز روزن پیشنهاد می کند که کنسرتو پیانو موتزارت در سی مینور (K. 491) الگوی کنسرتو سوم بتهوون بوده است. با کوئنتت پیانوی خود (K.452) بتهوون Op.16 و کوارتت زهی در ماژور (K. 464) اپیوس بتهوون. 18. خیر. 5 راز را با هم مقایسه می کند. نقشی که چهلمین سمفونی موتزارت در سمفونی پنجم بتهوون ایفا کرد، در کتاب طراحی شخصی بتهوون نیز نشان داده شده است. بتهوون همچنین آهنگ هایی برای کنسرتو پیانوی موتزارت در د مینور، K. 466 ساخت.
بسیاری از آهنگسازان با نوشتن مجموعه ای از تغییرات بر اساس طرح های موتزارت به او ادای احترام کرده اند. بتهوون چهار سری از این قبیل را نوشت (Op. 66, WoO 28, WoO 40, WoO 46). فردریک شوپن ” از اپرای “Don Giovanni” تغییراتی را برای پیانو سولو (1827) بر روی ” Là ci darem la mano نوشت و ماکس ریزر مجموعه ای از “واریاسیون ها و فوگ ها در نقشه های موتسارت” (1914) را بر اساس طرح واریاسیون ها نوشت. در سونات پیانو K. 331. پیتر ایلیچ چایکوفسکی سوئیت شماره 4 خود را برای ارکستر در گام مینور “Mozartiana” به آهنگساز بزرگ تقدیم کرد.
آثار موتزارت اغلب در سبک های پاپ مدرن و دیگر ژانرهای موسیقی استفاده می شود.
کاتالوگ Köxel
آثار موتزارت در کاتالوگ کوچل گردآوری شده است. در این کاتالوگ ترتیب زمانی، هر اثر با شماره خاصی به نام شماره کاتالوگ کوچل مشخص می شود. اولین ویرایش کاتالوگ کوچل در سال 1862 توسط لودویگ فون کوچل تکمیل شد. از آن زمان، کاتالوگ بارها و بارها منتشر شده است، البته تا زمانی که تاریخ و تالیف تک تک آثار مشخص شده باشد.
موتزارت در داستان
نویسندگانی که در ژانر بلستریستکال مینوشتند، زندگی موتزارت را منبع هنری ارزشمندی میدانستند و به طور گسترده به آن علاقه داشتند. تنش هایی که ظاهراً بین موتزارت و سالیری وجود داشت موضوع مورد توجه ویژه بوده است. [8] قتل موتزارت توسط سالیری خط اصلی داستان در نمایشنامه الکساندر پوشکین “موتسارت و سالیری” و اپرای نیکلای ریمسکی-کورساکوف به همین نام بود. با این حال، محققان اشاره کرده اند که این دشمنی ادعایی بین موتزارت و سالیری هرگز وجود نداشته است.
نمایشنامه «آمادئوس» اثر پیتر شفر که درباره زندگی یک آهنگساز نابغه نوشته شده است، توجه دوستداران او را به خود جلب می کند. اندکی بعد یک فیلم تلویزیونی بر اساس داستان اثر ساخته می شود. شفر در این اثر بی ادبی رفتار موتزارت و ویژگی های مرموز موسیقی او را ارائه می کند. اینکه موتزارت در بستر مرگ به سالیری موسیقی دیکته کرد، کاملاً نتیجه تخیل نویسنده است.
حقایق جالب
- موتزارت از رد و ایتالیایی ها می ترسید. مسموم شدن توسط
منابع
مراجع در این مقاله باید با استفاده از الگوهای مرجع مناسب ذکر شوند.
|
- Bibliothèque nationale de France شناسه BnF (fr.) : پلت فرم اطلاعات باز. 2011.
- Wolfgang Amadeus Mozart // RKDartists (nid.) .
- RKDartists (nid.) .
- موتزارت ولفگانگ آمادئوس // دایره المعارف بزرگ شوروی (روسی) : [v 30 vol.]. / pod ed. آ. م. پروخوروف ویرایش سوم. مسکو : دایره المعارف شوروی ، 1969.
- http://www.oxfordreference.com/view/10.1093/oi/authority.20110803100213606 .
- ریمان جی. موتزارت (روس.) . // فرهنگ لغت موسیقی : ترجمه از نسخه پنجم آلمانی / ویرایش. یو دی انگل ، ترجمه. B. P. Yurgenson Moscow : انتشارات موسیقی P. I. Yurgenson ، 1901.T. 2. S. 877-882.
- «Kaizen.az — نوازندگان بزرگ: ولفگانگ آمادئوس موتزارت» . در 2021-09-25 بایگانی شده . تاریخ استفاده: 05/09/2011 .
- “Kayzen.az — نوازندگان بزرگ: موتزارت (موتزارت) – آهنگساز نابغه” . در 2021-09-25 بایگانی شده . تاریخ استفاده: 2011-09-09 .
استالین پسر جوزف بساریون (جوگاشویلی)
سالهای زندگی: 21 دسامبر 1879 – 5 مارس 1953
سالهای مدیریت: 1922-1953
شخصیت سیاسی و نظامی دولت شوروی.
دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد (بلشویک ها) از سال 1922.
رئیس دولت شوروی از سال 1941 (رئیس شورای کمیسرهای خلق از سال 1941، رئیس شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی از سال 1946)
ژنرالیسیمو اتحاد جماهیر شوروی از سال 1945.
دبیر کل کمیته مرکزی CPSU.
جوگاشویلی، پسر ایوسب بساریونی، در 21 دسامبر 1879 در شهر گوری، استان تفلیس به دنیا آمد. پدر و مادر او اکاترین (ککه) گلادزه و بساریون جوگاشویلی بودند.
در سال 1888، جوزف وارد مدرسه الهیات گوری شد. در سال 1894، ایوسب جوگاشویلی با موفقیت از مدرسه الهیات فارغ التحصیل شد و در همان سال در مدرسه علمیه ارتدکس تفلیس (1894-1899) ثبت نام کرد.
در سال 1895، ایلیا چاوچاوادزه، نویسنده و چهره عمومی گرجی، که به عنوان پدر ملت شناخته می شود، اشعار ایوسب جوغاشویلی را با نام مستعار «سوسلو» در روزنامه «ایوریا» منتشر کرد و آینده شعری بزرگی را برای او پیش بینی کرد. در سال 1912، یاکوب گوگباشویلی، نویسنده، شعر معروف سوسلو “صبح” را در اولین کتاب درسی دانش آموزان گرجی، “زبان مادری” گنجاند.
از سال 1895 تحت تأثیر مارکسیستهای روسی مقیم ماوراء قفقاز در جنبش انقلابی شرکت کرد.
در سال 1898، ایوسب جوگاشویلی به عضویت اولین سازمان سوسیال دمکراتیک گرجستان “گروه سوم” درآمد. ایوسب جوگاشویلی به دلیل حضور در محافل مارکسیستی از کلاس فارغ التحصیلی حوزه علمیه اخراج شد.
در سال 1901، همراه با انقلابی معروف لادو کتسخوولی، اولین روزنامه گرجستانی حزب سوسیال دمکرات، “نبرد” را منتشر کرد، یک چاپخانه غیرقانونی را سازمان داد و اعلامیه هایی را چاپ کرد.
او عضو کمیته RSDMP باتومی و تفلیس شد. او با نام مستعار حزب “استالین”، “کوبا” کار می کرد. نام خانوادگی جوگاشویلی از کلمه قدیمی گرجی “jugha” به معنای “فولاد” گرفته شده است و به این ترتیب نام مستعار “استالین” را توضیح می دهد، جایی که “stal” در زبان روسی به معنای “فولاد” است (stal) و پایان “in” بسیار رایج بود. در میان بلشویک ها، از جمله ولادیمیر لنین استفاده می شود (Лен-ин). در مورد نام مستعار “کوبا” – بر اساس شخصیت یکی از داستان های نویسنده گرجی الکساندر کازبیگی گرفته شده است.
در 5 آوریل 1902 استالین به عنوان یکی از سازمان دهندگان تظاهرات کارگران باتومی دستگیر شد. در طول فعالیت های انقلابی خود، هفت بار دستگیر شد، شش بار به سیبری تبعید شد، پنج بار موفق به فرار شد.
در سال 1905، ایوزب جوگاشویلی نماینده اولین کنفرانس حزب شد و در آن زمان با لنین ملاقات کرد.
در سال 1912، در خلال کنفرانس ششم RSDMP روسیه، جوزف استالین به کمیته مرکزی و دفتر روسیه کمیته مرکزی پیوست. اولین شماره روزنامه “پراودا” با مشارکت فعال کارگر حزب “کوبا” ایجاد شد. در این دوره، ایوزب ژوگاشویلی در حال تبدیل شدن به ایوسب استالین است. اولین اثر علمی او “سوسیال دموکراسی و مسئله ملی” (مارکسیسم و مسئله ملی) با این نام مستعار منتشر شد.
در سال 1913 جوزف استالین در سن پترزبورگ دستگیر و به سیبری (تبعید تورخان) تبعید شد.
پس از انقلاب فوریه در سال 1917، جوزف استالین به پتروگراد بازگشت. او دوباره به عضویت دفتر کمیته مرکزی برگزیده شد و در تحریریه روزنامه «پراودا» قرار گرفت. او همزمان ریاست کمیته مرکزی و کمیته سن پترزبورگ بلشویک ها را بر عهده داشت.
در ماه مه 1917 استالین به عضویت شورای سیاسی کمیته مرکزی انتخاب شد. وی شخصاً در قیام مسلحانه مهرماه و تدارک انقلاب شرکت داشت. اندکی بعد به اولین دولت شوروی پیوست و سمت کمیسر خلق در امور ملی را برعهده گرفت.
در سال 1918، جوزف استالین به عضویت شورای نظامی انقلابی جمهوری و شورای دفاع کارگران و دهقانان منصوب شد.
در سال 1922، جوزف استالین دبیر کل کمیته مرکزی شد.
از آغاز جنگ در سال 1941، استالین ریاست کمیته دفاع ایالتی را بر عهده داشت، رئیس شورای کمیسرهای خلق اتحاد جماهیر شوروی، فرمانده عالی کل قوا، کمیسر دفاع خلق اتحاد جماهیر شوروی شد.
در 27 ژوئن 1945، ژوزف استالین عنوان ژنرالیسیموی اتحاد جماهیر شوروی را دریافت کرد.
در 5 مارس 1953 استالین بر اثر سکته مغزی (خونریزی در مغز در نتیجه فشار خون بالا) درگذشت. در 9 مارس جسد او در مقبره کنار لنین به خاک سپرده شد.
در 31 اکتبر 1961، جسد استالین از مقبره خارج شد و در نزدیکی دیوار کرملین به خاک سپرده شد.