رضاشاه پهلوی خوب یا بد؟

رضا شاه پهلوی ( تلفظ شده [ɾeˈzɒː ˈʃɒːh-e pæhlæˈviː] ؛ در اصل رضا خان [3] ( رضا خان ) ؛ ۱۵ مارس ۱۸۷۸ – ۲۶ ژوئیه ۱۹۴۴، یک وزیر نظامی ایرانی بود که به عنوان وزیر نظامی شناخته می شد. جنگ و نخست وزیری ) و شاه اول خاندان پهلوی دولت شاهنشاهی ایران و پدر آخرین شاه ایران . مجبور به کناره گیری او از 15 دسامبر 1925 سلطنت کرد تا اینکه در 16 سپتامبر 1941 در اثر تهاجم انگلیس و شوروی به ایران شد. رضاشاه در طول سلطنت خود اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیاری را انجام داد که در نهایت پایه و اساس دولت مدرن ایران را پی ریزی کرد. از این رو او را بنیانگذار ایران مدرن می دانند. [4] [5] [6]

در 14 سالگی به تیپ قزاق ایرانی پیوست و در ارتش نیز خدمت کرد. در سال 1911 به درجه ستوان یکم ارتقا یافت، در سال 1912 به درجه سروانی ارتقا یافت و در سال 1915 سرهنگ شد. در فوریه 1921 به عنوان رهبر کل تیپ قزاق مستقر در قزوین به سمت تهران حرکت کرد و پایتخت را تصرف کرد . وی با انحلال دولت، ضیاءالدین طباطبایی را به عنوان نخست وزیر جدید منصوب کرد. اولین نقش رضاخان در دولت جدید، فرماندهی کل ارتش و وزیر جنگ بود.

دو سال پس از کودتا، سیدضیاء با حمایت مجلس ملی مطیع ایران، رضا پهلوی را به نخست وزیری ایران منصوب کرد. در سال 1925، رضا پهلوی با تصمیم مجلس مؤسسان ایران به سلطنت قانونی ایران منصوب شد. مجلس احمد شاه قاجار ، آخرین شاه سلسله قاجار را برکنار کرد و قانون اساسی 1906 ایران را اصلاح کرد تا رضا پهلوی به عنوان شاه ایران انتخاب شود. او سلسله پهلوی را تأسیس کرد که تا سرنگونی در سال 1979 در جریان انقلاب ایران ادامه یافت . [7]

در بهار 1950، پس از مرگ وی به نام رضا شاه بزرگ ( رضا شاه بزرگ ایران توسط مجلس شورای ملی ) معرفی شد . [8] [9] [10]

میراث او تا به امروز بحث برانگیز است. مدافعان او ادعا می‌کنند که او یک نیروی اساسی برای اتحاد و نوسازی ایران بوده است، در حالی که مخالفان او ادعا می‌کنند که سلطنت او اغلب مستبدانه بوده است، با شکست او در مدرن‌سازی جمعیت بزرگ دهقانان ایران، در نهایت نزدیک به چهار دهه بعد، بذر انقلاب ایران را کاشت که به پایان رسید . 2500 سال سلطنت ایران . [11] [12] علاوه بر این، اصرار او بر قومی ناسیونالیسم و وحدت گرایی فرهنگی، همراه با قبیله زدایی اجباری و بی تحرکی ، منجر به سرکوب چندین گروه قومی و اجتماعی شد. اگرچه او ایرانی مازندرانی تبار بود [13] [14] [15] [16] دولت او سیاست گسترده فارسی سازی را در تلاش برای ایجاد ملتی واحد، متحد و عمدتاً همگن، مشابه مصطفی کمال آتاتورک سیاست در پیش گرفت. ترکی شدن در ترکیه پس از سقوط امپراتوری عثمانی . [17] [18]

زندگی اولیه

موزه رضا شاه پهلوی، خانه محل تولد او، سوادکوه ، مازندران

رضا شاه پهلوی در سال 1878 در شهر آلاشت در شهرستان سوادکوه سرگرد استان مازندران از فرزند عباسعلی خان و همسرش نوش آفرین به دنیا آمد. مادرش یک مهاجر مسلمان گرجی از گرجستان (در آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود )، [21] [22] مهاجرت کرده بودند که خانواده‌اش به ایران قاجار که مجبور به واگذاری تمام سرزمین‌های خود در قفقاز شد. پس از جنگهای روسیه و ایران چند دهه قبل از تولد رضاشاه. پدرش مازندرانی بود ، هفتم سوادکوه در هنگ مأمور شد و در محاصره هرات در سال 1856 خدمت کرد . [24] [25] عباسعلی به طور ناگهانی درگذشت 26 نوامبر 1878، زمانی که رضا به سختی 8 ماه داشت. پس از مرگ پدر، رضا و مادرش به خانه برادرش در تهران نقل مکان کردند. او در سال 1879 دوباره ازدواج کرد و رضا را به عمویش سپرد. در سال 1882، عمویش به نوبه خود رضا را نزد یکی از دوستان خانوادگی خود، امیر تومان کاظم خان، افسر بریگاد قزاق ایرانی فرستاد، که در خانه او اتاقی برای خود داشت و فرصتی داشت تا با فرزندان کاظم خان نزد معلمانی که در آنجا به تحصیل پرداختند. به خانه آمد [26] پیوست هنگامی که رضا شانزده ساله بود، به تیپ قزاق ایرانی . در سال 1903، زمانی که او 25 ساله بود، گزارش شده است که او نگهبان و خدمتکار سرکنسول هلند فریدولین مارینوس کنوبل بوده است .

او همچنین در ارتش شاهنشاهی خدمت کرد . فعالیت اولیه او به عنوان یک سرباز خصوصی به فرماندهی شاهزاده عبدالحسین فرمان فرما آغاز شد . فرمان فرما خاطرنشان کرد که رضا پتانسیل بالایی داشت و او را به مدرسه نظامی فرستاد و در آنجا درجه گروهبان توپخانه را گرفت. در سال 1911، او در مبارزات بعدی به خوبی از خود صحبت کرد و به درجه ستوان یکم ارتقا یافت. مهارت او در کار با مسلسل او را به درجه ای معادل کاپیتان در سال 1912 رساند. در سال 1915، او به درجه سرهنگ ارتقا یافت. سابقه خدمت سربازی او در نهایت او را به کمیسیونی به عنوان سرتیپ در بریگاد قزاق ایرانی رساند . او آخرین افسر فرمانده تیپ و تنها فرمانده ایرانی در تاریخ آن بود که به این سمت رسید و سرهنگ روسی وسوولود استاروسلسکی را که رضاشاه در سال 1918 به او کمک کرده بود، بریگاد را به دست گرفت.

برگزید در نوامبر 1919 نام خانوادگی پهلوی را که بعداً نام خاندانی شد که خود تأسیس کرد.

به قدرت رسیدن

بازدید سال 1921

رضا پهلوی پشت مسلسل

پس از انقلاب روسیه ، ایران به میدان جنگ تبدیل شده بود. در سال 1917، بریتانیا از ایران به عنوان سکوی پرشی برای راه اندازی یک لشکرکشی به روسیه به عنوان بخشی از مداخله خود در جنگ داخلی روسیه در کنار جنبش سفید استفاده کرد . اتحاد جماهیر شوروی با الحاق بخش‌هایی از شمال ایران پاسخ داد و جمهوری سوسیالیستی شوروی ایرانی را ایجاد کرد . شوراها امتیازات تحقیرآمیزتری از دولت قاجار گرفتند که احمدشاه اغلب قادر به کنترل وزرای آن نبود. تا سال 1920، دولت تقریباً تمام قدرت خود را در خارج از پایتخت خود از دست داده بود: نیروهای بریتانیا و شوروی کنترل بیشتر سرزمین اصلی ایران را اعمال کردند.

در اواخر سال 1920، شوروی در رشت با «نیروی چریکی متشکل از 1500 جنگلی ، کرد ، ارمنی و آذربایجانی » که توسط ارتش سرخ شوروی تقویت شده بود، آماده لشکرکشی به تهران شد . این امر، همراه با ناآرامی های مختلف دیگر در کشور، «بحران سیاسی حاد» را در پایتخت ایجاد کرد. [29]

تصویر رضا پهلوی در دوران وزیر جنگ

در 14 ژانویه 1921، فرمانده نیروهای انگلیسی در ایران، ژنرال ادموند “تینی” آیرونساید ، رضاخان را که رهبری گردان تبریز را بر عهده داشت، به رهبری کل تیپ ارتقا داد. [30] حدود یک ماه بعد، رضاخان، تحت هدایت بریتانیا، گروهان 3000 تا 4000 نفری خود از تیپ قزاق مستقر در نیارک ، قزوین و همدان را به تهران هدایت کرد و پایتخت را تصرف کرد . او با اجبار انحلال دولت قبلی، خواستار ضیاءالدین طباطبایی نخست وزیری شد. [31] اولین نقش رضاخان در دولت جدید به عنوان فرمانده ارتش ایران بود که با پست وزیر جنگ ترکیب شد . او لقب سردار سپه ( به فارسی : سردار سپاه ) یا فرمانده کل ارتش را به خود اختصاص داد که تا زمان شاهنشاهی به آن شهرت داشت. قراردادی مذاکره کرد در حالی که رضاخان و تیپ قزاقش امنیت تهران را تامین می کردند، فرستاده ایران در مسکو با بلشویک ها برای خروج نیروهای شوروی از ایران . ماده چهارم معاهده دوستی روسیه و ایران به شوروی اجازه می‌داد تا به ایران حمله کند و آن را اشغال کند، در صورتی که معتقد بودند نیروهای خارجی از آن به عنوان منطقه‌ای برای تهاجم به خاک شوروی استفاده می‌کنند. [32] همانطور که شوروی ها این معاهده را تفسیر کردند، اگر حوادث ایران تهدیدی برای امنیت ملی شوروی باشد، می توانستند حمله کنند. تنش‌های زیادی را بین دو ملت ایجاد می‌کرد این معاهده تا زمان تهاجم انگلیس و شوروی به ایران، . [ نیازمند منبع ]

کودتای 1921 تا حدی با کمک دولت انگلیس صورت گرفت که می خواست نفوذ بلشویک ها به ایران را متوقف کند، به ویژه به دلیل تهدیدی که برای متصرفات انگلیس در هند ایجاد می کرد . گمان می رود که انگلیسی ها برای سپاه رضا «مهمات، آذوقه و پول» تهیه می کردند. در 8 ژوئن 1932، گزارش سفارت بریتانیا حاکی از آن بود که انگلیسی ها علاقه مند بودند به رضاشاه کمک کنند تا یک قدرت متمرکز ایجاد کند. [33] ژنرال آیرونساید گزارشی از وضعیت به دفتر جنگ بریتانیا داد و گفت که یک افسر ایرانی توانا فرماندهی قزاق ها را بر عهده دارد و این “بسیاری از مشکلات را حل می کند و ما را قادر می سازد که با صلح و افتخار حرکت کنیم”. [34] [35] [36] [37]

رضاخان بقیه سال 1921 را صرف تامین امنیت داخلی ایران کرد و به تعدادی از شورش هایی که علیه دولت جدید به راه افتاد پاسخ داد. [38] از بزرگترین تهدیدات برای دولت جدید، جمهوری سوسیالیستی شوروی پارسی که در گیلان تأسیس شده بود و کردهای خراسان بودند . [39] [ تأیید لازم است ]

سرنگونی قاجاریه

رضاخان پشت سر احمدشاه قاجار با عبدالحسین فرمان فرما در سمت چپ رضاخان

رژه نظامی در تهران به مناسبت تاجگذاری رضا شاه در سال 1926م

از ابتدای انتصاب رضاخان به عنوان وزیر جنگ، تنش با ضیاءالدین طباطبایی که در آن زمان نخست وزیر بود، روز به روز افزایش یافت. [32] استعفا داد ضیاءالدین طباطبایی به اشتباه محاسبه کرده بود که وقتی رضاخان به عنوان وزیر جنگ منصوب شد، از سمت خود به عنوان رئیس بریگاد قزاق ایرانی و رضاخان به جای لباس نظامی، لباس غیرنظامی به تن خواهد کرد. [32] این محاسبه اشتباه ضیاءالدین طباطبایی نتیجه معکوس داشت و در عوض برای افرادی که رضاخان را مشاهده می کردند، از جمله نمایندگان مجلس، آشکار شد که او (و نه ضیاءالدین طباطبایی) صاحب قدرت بود. [40]

تا سال 1923، رضاخان تا حد زیادی موفق شده بود که داخل ایران را از هرگونه تهدید داخلی و خارجی حفظ کند. پس از بازگشت به پایتخت، او به نخست وزیری منصوب شد و همین امر باعث شد احمدشاه ایران را به مقصد اروپا ترک کند و در آنجا (ابتدا داوطلبانه و سپس در تبعید) تا زمان مرگش باقی بماند. [41] مجلس را به اعطای اختیارات دیکتاتوری به رضاخان واداشت که به نوبه خود سبک های نمادین و افتخارآمیز جناب اشرف و حضرت اشرف را در 28 اکتبر 1923 در اختیار گرفت. کابینه در تهران به سازماندهی برنامه های خود برای نوسازی و اصلاح کمک کند. [42]

تا اکتبر 1925، او موفق شد مجلس را برای خلع و تبعید رسمی احمدشاه تحت فشار قرار دهد و او را به عنوان شاه بعدی ایران منصوب کند. او در ابتدا قصد داشت کشور را جمهوری اعلام کند ، همانطور که آتاتورک معاصرش در ترکیه انجام داده بود، اما در برابر مخالفان بریتانیا و روحانیون این ایده را رها کرد. [43]

مجلس که به عنوان مجلس مؤسسان (پادشاه) ایران اعلام کرد ایران شاه تشکیل شد، او را در 12 دسامبر 1925 بر اساس قانون اساسی 1906 . [44] سه روز بعد، در 15 دسامبر، سوگند شاهنشاهی خود را اداء کرد و بدین ترتیب اولین شاه خاندان پهلوی شد . رضاشاه تاجگذاری خیلی دیرتر در 25 آوریل 1926 انجام شد. در همان زمان بود که پسرش محمدرضا پهلوی منصوب شد به ولیعهدی . [45]

حکومت به عنوان شاه

تاجگذاری رضا شاه پهلوی

در حالی که شاه هیچ تز یا سخنرانی عمده ای از خود به جای نگذاشت، اصلاحات او نشانگر تلاش برای ایرانی بود که – به گفته محقق اروند آبراهامیان – «عاری از نفوذ روحانیون، قیام های عشایری و اختلافات قومی» در ایران باشد. از یک سو، و از سوی دیگر شامل «موسسات آموزشی به سبک اروپایی، زنان غربی فعال در خارج از خانه، و ساختارهای اقتصادی مدرن با کارخانه‌های دولتی، شبکه‌های ارتباطی، بانک‌های سرمایه‌گذاری، و فروشگاه‌های بزرگ» خواهد بود. [46] گفته می‌شود که رضا از مشارکت سیاسی و مشورت با سیاستمداران یا شخصیت‌های سیاسی پرهیز کرده و در عوض شعار «هر کشوری نظام حکومتی خودش را دارد و کشور ما یک نظام تک‌نفره» است را پذیرفته است. همچنین گفته می شود که او در برخورد با زیردستان یا شهروندان، مجازات را به پاداش ترجیح می داد. [47]

گفته می شود که سلطنت رضاشاه از «دو دوره متمایز» تشکیل شده است. از سال 1925 تا 1933، چهره‌هایی مانند عبدالحسین تیمورتاش ، نصرت‌الدوله فیروز و علی‌اکبر داور و بسیاری دیگر از ایرانیان تحصیل‌کرده غرب برای اجرای طرح‌های مدرنیستی، مانند ساخت راه‌آهن، سیستم قضایی و آموزشی مدرن و تحمیل تغییر در لباس های سنتی و آداب و رسوم سنتی و مذهبی. در نیمه دوم سلطنت او (41-1933) که شاه آن را «حکومت یک نفره» توصیف کرد، شخصیت‌های قوی مانند داور و تیمورتاش حذف شدند و سیاست‌ها و برنامه‌های سکولاریستی و غربی که قبلاً آغاز شده بود، اجرا شد. [48]

نوسازی

رضا شاه در مراسم افتتاحیه دانشگاه تهران . دانشکده پزشکی

در طول شانزده سال حکومت رضاشاه، پیشرفت‌های بزرگی مانند پروژه‌های بزرگ راه‌سازی و راه‌آهن ماوراءالنهر ایجاد شد، آموزش‌های نوین مطرح شد و دانشگاه تهران ، اولین دانشگاه ایرانی، تأسیس شد. [49] دولت از آموزش اروپایی برای بسیاری از دانش‌آموزان ایرانی حمایت کرد [ نیاز به منبع ] تعداد کارخانه‌های صنعتی مدرن در زمان رضاشاه 17 برابر شد (به استثنای تأسیسات نفتی)، و تعداد مایل‌های بزرگراه از 2000 به 14000 افزایش یافت. [50]

رضا شاه ایستگاه راه آهن را افتتاح کرد

همزمان با نوسازی ملت، رضاشاه در زمان بیداری زنان (1936-1941) حاکم بود. این جنبش به دنبال حذف چادر از جامعه کارگری ایران بود. حامیان معتقد بودند که حجاب مانع ورزش و توانایی زنان برای ورود به جامعه و کمک به پیشرفت کشور می شود. این حرکت با مخالفت آخوندها از سوی نهادهای مذهبی مواجه شد. موضوع بی حجابی و بیداری زنان با قانون ازدواج 1330 و دومین کنگره زنان شرق در تهران در سال 1932 پیوند خورده است.

رضاشاه اولین پادشاه ایرانی در 1400 سال بود که با نماز خواندن در کنیسه به یهودیان هنگام بازدید از جامعه یهودی اصفهان احترام گذاشت . اقدامی که عزت نفس یهودیان ایرانی را افزایش داد و رضاشاه را پس از کوروش کبیر به دومین رهبر محترم ایرانی تبدیل کرد . اصلاحات رضاشاه مشاغل جدیدی را به روی یهودیان گشود و به آنها اجازه داد تا محله یهودی نشین را ترک کنند . [51] اما این دیدگاه را می توان با این ادعا که حوادث ضدیهود در سپتامبر 1922 در بخش هایی از تهران توطئه رضاخان بود، رد کرد.

او عکاسی از جنبه های عقب مانده ایران مانند شتر را ممنوع کرد و لباس روحانیت و چادر را به نفع پوشش غربی ممنوع کرد.

مجلس و وزرا

سخنرانی رضا شاه در مجلس ایران، 1939م

انتخابات مجلس در زمان شاه دموکراتیک نبود. [54] رویه عمومی این بود که “با کمک فرمانده پلیس، فهرستی از نامزدهای پارلمانی برای وزیر کشور تهیه شود. سپس وزیر کشور همان اسامی را به فرماندار کل استان منتقل کرد. … ] لیست را به شوراهای نظارتی انتخاباتی که توسط وزارت کشور برای نظارت بر آراء بسته بندی شده بود، تحویل داد. [55]

رضاشاه تعدادی از وزرای خود را بی اعتبار و حذف کرد. وزیر دربار شاهنشاهی او عبدالحسین تیمورتاش به فساد، رشوه، سوء استفاده از مقررات ارزی و برنامه ریزی برای سرنگونی شاه متهم و محکوم شد. وی در سال 1932 از سمت وزیر دربار برکنار شد و در سپتامبر 1933 در حالی که در زندان بود در شرایط مشکوکی درگذشت . در اردیبهشت 1339 به اتهامات مشابهی محکوم شد و در ژانویه 1938 در زندان درگذشت. علی اکبر داور وزیر دادگستری وی نیز مظنون به اتهامات مشابهی بود و در فوریه 1937 خودکشی کرد. حذف این وزرا ایران را «محروم» کرد. به گفته مورخ کوروش غنی، «از پویاترین چهره‌های او… و بار حکومت به‌شدت بر دوش رضاشاه افتاد». [56] [57]

جایگزینی ایران با ایران

رضا شاه در پرسپولیس

در دنیای غرب ، پارس (یا همزادان آن) از نظر تاریخی نام رایج ایران بوده است . در سال 1935، رضاشاه از نمایندگان خارجی و جامعه ملل خواست تا در مکاتبات رسمی از اصطلاح ایران («سرزمین آریایی‌ها » ) که توسط مردم بومی آن استفاده می‌شود، استفاده کنند. از آن زمان، در دنیای غرب، استفاده از کلمه «ایران» بیشتر شده است. این امر همچنین کاربرد نام ها را برای ملیت ایرانی تغییر داد و صفت رایج برای شهروندان ایرانی از فارسی به ایرانی تغییر کرد . در سال 1959، دولت شاه محمدرضا پهلوی ، پسر و جانشین رضاشاه پهلوی، اعلام کرد که هر دو «پرشیا» و «ایران» می‌توانند رسماً به جای یکدیگر استفاده شوند، با این وجود، استفاده از «ایران» همچنان به «پرشیا» ادامه داد، به ویژه در غرب. اگرچه زبان غالب و رسمی کشور، زبان فارسی نمی‌دانستند بود، بسیاری خود را قومی فارس ، در حالی که «ایرانی‌ها» ارجاع بسیار خنثی‌تر و متحد‌کننده‌تری به همه اقوام ایران داشتند. علاوه بر این، «پارس» (معروف به محلی پارس ) گاهی اوقات از نظر جغرافیایی گیج کننده بود زیرا نام یکی از استان های مهم فرهنگی ایران نیز بود. [58] به عنوان ایران نامیده می شد اگرچه (در داخل) این کشور در بسیاری از تاریخ خود از زمان امپراتوری ساسانیان ، بسیاری از کشورها از جمله دنیای انگلیسی زبان این کشور را به نام ایران می شناختند که عمدتاً میراث یونانیان باستان نام هخامنشیان است. امپراتوری _ [59]

حمایت و مخالفت

حمایت از شاه اساساً از سه منبع تأمین می شد. “ستون” مرکزی ارتش بود، جایی که شاه کار خود را از آنجا آغاز کرده بود. بودجه دفاعی سالانه ایران از سال 1926 تا 1941 بیش از پنج برابر شد. افسران بیش از سایر کارمندان حقوق بگیر حقوق می گرفتند. بوروکراسی دولتی مدرن و توسعه یافته جدید ایران منبع دیگر حمایت بود. ده وزارتخانه غیرنظامی آن 90000 کارمند دولتی تمام وقت را استخدام می کردند. [60] حمایت تحت کنترل دربار سلطنتی شاه به عنوان «ستون» سوم عمل می‌کرد. این توسط ثروت شخصی قابل توجه شاه که با فروش اجباری و مصادره املاک ایجاد شده بود، تأمین می شد و او را به “ثروتمندترین مرد ایران” تبدیل می کرد. رضاشاه پس از کناره گیری از سلطنت، «حساب بانکی حدود سه میلیون پوند استرلینگ و املاکی به وسعت بیش از 3 میلیون جریب برای وارث خود باقی گذاشت». [61]

مخالفت با شاه نه از طرف طبقه بالای زمینی که از طرف «طوایف، روحانیون و نسل جوان روشنفکر جدید. قبایل بار سنگین نظم جدید را متحمل شدند». [62]

درگیری با روحانیت

رضاشاه با امن‌تر شدن سلطنت او، در بسیاری از مسائل با روحانیون و مسلمانان مؤمن ایران درگیر شد. در مارس 1928، او با تجاوز به حرم حرم ، قم حضرت فاطمه معصومه (س) یک روحانی را که با عصبانیت همسر رضاشاه را به دلیل افشای موقت صورتش یک روز قبل در حین زیارت قم توصیه کرده بود، مورد ضرب و شتم قرار داد. [63] در دسامبر همان سال، او قانونی وضع کرد که به موجب آن همه (به استثنای فقهای شیعه که امتحان صلاحیت خاصی را گذرانده بودند) ملزم به پوشیدن لباس های غربی می کرد. [64] این امر خشم مسلمانان مؤمن را برانگیخت، زیرا شامل کلاهی لبه‌دار بود که مانع از آن می‌شد که مؤمنان پیشانی خود را در هنگام نماز طبق قوانین اسلامی بر زمین لمس کنند. [65] شاه همچنین زنان را به کنار گذاشتن حجاب تشویق کرد . وی اعلام کرد که معلمان زن دیگر نمی توانند با پوشش سر به مدرسه بیایند. یکی از دختران او یک رویداد ورزشی دختران را با سر بدون پوشش مرور کرد. [65]

فرماندهان نظامی نیروهای مسلح ایران، مقامات دولتی و همسرانشان در مراسم بزرگداشت لغو چادر . (1936)

دینداران همچنین از سیاست هایی که اجازه اختلاط جنسیت ها را می داد، خشمگین شدند . زنان مجاز به تحصیل در کالج های حقوق و پزشکی بودند، [65] و در سال 1934 قانونی جریمه های سنگینی را برای سینماها، رستوران ها و هتل هایی که درهای خود را به روی هر دو جنس باز نمی کردند تعیین کرد. [66] پزشکان مجاز به تشریح بدن انسان بودند. عمومی را او مراسم عزاداری به یک روز محدود کرد و مساجد را ملزم به استفاده از صندلی به جای نشستن سنتی در کف مساجد کرد. [67]

در اواسط دهه 1930، حکومت رضاشاه باعث نارضایتی شدید روحانیون شیعه در سراسر ایران شده بود. [68] در سال 1935 قیام در حرم امام رضا در مشهد آغاز شد . بسیاری از بازاریان و روستائیان در پاسخ به یک روحانی که بدعت‌های «بدعت‌گرایانه» شاه، فساد و مالیات‌های سنگین مصرف‌کننده را محکوم می‌کرد، با سر دادن شعارهایی مانند «شاه یزید جدید است» به حرم پناه بردند . چهار روز کامل پلیس و ارتش محلی از تجاوز به حرم خودداری کردند. این بن بست زمانی پایان یافت که نیروهایی از آذربایجان ایران وارد حرم شدند و وارد حرم شدند [69] و ده ها نفر را کشتند و صدها نفر را مجروح کردند و نشان دهنده یک گسست نهایی بین روحانیون و شاه بود. [70] حتی برخی از روحانیون مشد شغل خود را ترک کردند، مانند مفاتیح حرم حسن مظلومی که بعداً برجسته نام گرفت و اظهار داشت که نمی خواهد به دستور سگ گوش دهد. از سال 1925 تا 1941 ثبت نام “دانش آموزان الهیات در مدارس سنتی” – تقریباً معادل سطح سنی مدارس متوسطه – از 5984 به 785 کاهش یافت. [71]

شاه تغییرات بحث برانگیز خود را در پی این حادثه با فرمان کشف حجاب ممنوع کرد تشدید کرد و چادر را و به همه شهروندان اعم از فقیر و غنی دستور داد تا همسران خود را بدون پوشش سر به فعالیت های عمومی بیاورند. [72]

روابط خارجی و نفوذ

رضا شاه با کمال آتاتورک رئیس جمهور ترکیه مصطفی

رضاشاه آغازگر تحول در امور خارجی نیز بود. او برای متعادل کردن نفوذ انگلیس با سایر خارجی ها و به طور کلی برای کاهش نفوذ خارجی در ایران تلاش کرد.

یکی از اولین اقدامات دولت جدید پس از ورود به تهران در سال 1921، پاره کردن معاهده با اتحاد جماهیر شوروی بود . بلشویک ها سیاست خارجی تهاجمی روسیه امپراتوری را محکوم کردند و قول دادند که هرگز در امور داخلی ایران مداخله نکنند، اما در صورتی که قدرت دیگری از ایران برای حمله به روسیه شوروی استفاده کرد، این حق را برای خود محفوظ نگه داشتند که موقتاً آن را اشغال کنند. [ نیازمند منبع ]

در سال 1934 او یک سفر رسمی دولتی به ترکیه رئیس جمهور ترکیه ملاقات کرد داشت و با مصطفی کمال آتاتورک . در این دیدار رضا شاه به زبان آذربایجانی و آتاتورک به ترکی صحبت کردند . [73] [74] [75 ] [76] [77] [78]

در سال 1931، او از اجازه امپریال ایرویز پرواز در حریم هوایی ایران امتناع ورزید، در عوض این امتیاز را به هواپیمایی لوفت هانزا متعلق به آلمان داد . در سال بعد، 1932، او با لغو یک جانبه امتیاز نفتی که به ویلیام ناکس دارسی (و شرکت نفت انگلیس و ایران ) اعطا شده بود، انگلیسی ها را غافلگیر کرد، که قرار بود در سال 1961 منقضی شود. این امتیاز به ایران 16 درصد خالص را اعطا کرد. سود حاصل از عملیات نفتی APOC شاه 21 درصد می خواست. انگلیسی ها این اختلاف را به جامعه ملل بردند . با این حال، قبل از تصمیم گیری توسط اتحادیه، شرکت و ایران مصالحه کردند و امتیاز جدیدی در 26 آوریل 1933 امضا شد. [79]

او قبلاً مشاوران آمریکایی را برای توسعه و پیاده سازی سیستم های مالی و اداری به سبک غربی استخدام کرده بود. ، اقتصاددان آمریکایی بود در میان آنها آرتور میلسپا که به عنوان وزیر دارایی کشور فعالیت می کرد. رضاشاه همچنین از ایتالیا کشتی‌هایی خرید و ایتالیایی‌ها را اجیر کرد تا پیچیدگی‌های جنگ دریایی را به سربازانش بیاموزند. او همچنین صدها تکنسین و مشاور آلمانی را برای پروژه های مختلف وارد کرد. رضاشاه با توجه به دوره طولانی اطاعت ایران از اقتدار انگلیس و روسیه، مراقب بود که از دادن کنترل بیش از حد به یک کشور خارجی اجتناب کند. او همچنین اصرار داشت که مستشاران خارجی توسط دولت فارس به کار گرفته شوند تا در برابر قدرت های خارجی پاسخگو نباشند. این بر اساس تجربه او با انگلیسی-فارسی بود که تحت مالکیت و اداره دولت بریتانیا بود .

کتیبه این عکس چنین است: اعلیحضرت شاهنشاهی – رضا شاه پهلوی – شاهانشاه ایران – با بهترین آرزوها – برلین، 12 مارس 1936 – آدولف هیتلر .

در مبارزات خود علیه نفوذ خارجی، او تسلیم قرن نوزدهم در برابر اروپایی ها را در سال 1928 لغو کرد. بر اساس آن، اروپایی ها در ایران از این امتیاز برخوردار بودند که به جای قوه قضائیه ایران، تابع دادگاه های کنسولی خود باشند. حق چاپ پول از بانک شاهنشاهی بریتانیا به بانک ملی ایران (بانک ملی ایران) و همچنین اداره سیستم تلگراف، از شرکت تلگراف هند و اروپایی به دولت ایران منتقل شد. جمع آوری گمرک توسط مقامات بلژیکی. او سرانجام میلسپا را اخراج کرد و خارجی ها را از اداره مدارس، مالکیت زمین یا سفر در استان ها بدون اجازه پلیس منع کرد. [80]

همه ناظران موافق نیستند که شاه نفوذ خارجی را به حداقل رساند. یک شکایت از برنامه توسعه او این بود که خط راه آهن شمال-جنوب که ساخته بود غیراقتصادی بود و فقط به انگلیسی ها خدمت می کرد که در جنوب ایران حضور نظامی داشتند و خواهان انتقال نیروهای خود به شمال به روسیه بودند. طرح دفاع استراتژیک آنها در مقابل، رژیم شاه آنچه را که منتقدان معتقدند یک سیستم راه‌آهن شرقی-غربی قابل توجیه اقتصادی است، توسعه نداد. [81] [a]

در 21 مارس 1935، او با صدور فرمانی از نمایندگان خارجی خواست که از اصطلاح ایران در مکاتبات رسمی استفاده کنند، زیرا پارس اصطلاحی است که برای کشوری به کار می رود که به عنوان ایران در زبان فارسی شناخته می شود . اما بیشتر از دیگران به مردم ایران نسبت داده می شد، زیرا ایران به معنای “سرزمین آریایی ها” است. این حکمت این تصمیم همچنان مورد بحث است .

که از سیاست‌های فرصت‌طلبانه بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی شاه خسته شده بود، ارتباط خود را با سفارتخانه‌های خارجی محدود کرد. روابط با اتحاد جماهیر شوروی قبلاً به دلیل سیاست های تجاری آن کشور که در دهه های 1920 و 1930 بر ایران تأثیر نامطلوب داشت، بدتر شده بود. شاه در سال 1932 با لغو قراردادی که شرکت نفت انگلیس و ایران نفت ایران را تولید و صادر می کرد، انگلیس را آزار داد. اگرچه در نهایت یک قرارداد جدید و بهبود یافته امضا شد، اما خواسته های ایران را برآورده نکرد و احساس بدی را در دو طرف ایجاد کرد.

رضاشاه برای مقابله با نفوذ بریتانیا و شوروی، شرکت تجاری آلمان را در ایران تشویق کرد. در آستانه جنگ جهانی دوم ، آلمان بزرگترین شریک تجاری ایران بود. [84] آلمانی ها موافقت کردند که کارخانه فولادی را که او آرزو داشت و شرط پیشرفت و مدرنیته می دانست به شاه بفروشند. سیاست خارجی رضاشاه که عمدتاً شامل بازی اتحاد جماهیر شوروی در برابر انگلستان بود، با تهاجم آلمان به اتحاد جماهیر شوروی در سال 1941 شکست خورد و منجر به تبدیل شدن آن دو قدرت به متحدان ناگهانی در مبارزه با قدرت‌های محور شد. به دنبال تضمین تداوم تدارکات برای بریتانیا و به منظور تضمین مسیر تامین برای نیروهای شوروی با مواد جنگی، دو متحد مشترکاً در اوت 1941 تهاجم غافلگیرانه ای را آغاز کردند . رضاشاه که غافلگیر شده بود، به ضرب گلوله و از نظر دیپلماتیک منزوی شده بود، تصمیم گرفت در برابر تهاجم انگلیس و شوروی مقاومت نکند و به نیروهایش دستور داد تا قبل از موافقت با کناره گیری از تاج و تخت به نفع پسرش، تسلیم شوند. رضاشاه سپس به تبعید رفت و ایران تا سال 1946 تحت اشغال متفقین باقی ماند. [85]

سالهای بعدی سلطنت

رضاشاه در دفتر کارش (کاخ سبز) در مجموعه کاخ سعدآباد ، 1941م

دوران سلطنت شاه گاهی به دوره هایی تقسیم می شود. تمام تلاش‌های ارزنده سلطنت رضاشاه یا در دوره 1925-1938 تکمیل شد و یا تصور شد، دوره‌ای که او برای به دست آوردن مشروعیت لازم برای تحکیم این سلطنت مدرن، به کمک اصلاح‌طلبان نیاز داشت. [ نیاز به نقل از ] به ویژه، عبدالحسین تیمورتاش با کمک فرمان فرما ، علی اکبر داور و تعداد زیادی از ایرانیان تحصیلکرده مدرن، در تدبیر اجرای بسیاری از اصلاحات مورد نیاز پس از انقلاب نافرجام مشروطه 1905-1911 مهارت نشان داد. حفظ و ارتقای میراث تاریخی کشور، ارائه آموزش عمومی، ساخت راه آهن سراسری، لغو قراردادهای کاپیتولاسیون و ایجاد بانک ملی، همه از زمان هیاهوی انقلاب مشروطه مورد حمایت روشنفکران قرار گرفته بود.

سالهای پایانی سلطنت وی به نهادینه سازی نظام آموزشی ایران و نیز صنعتی شدن کشور اختصاص داشت. او می‌دانست که نظام سلطنت مشروطه در ایران پس از او باید بر اساس مشارکت جمعی همه ایرانیان استوار باشد و ایجاد مراکز آموزشی در سراسر ایران امری ضروری است.

ملاقات رضاشاه با مقامات در کاخ سعدآباد ، 1940م

رضاشاه تلاش کرد با همسایگان خاورمیانه ای ایران، به ویژه ترکیه ، یک اتحاد منطقه ای ایجاد کند . مرگ آتاتورک در سال 1938 و به دنبال آن شروع جنگ جهانی دوم اندکی پس از آن، مانع از تحقق این پروژه ها شد. [86]

مجلس با احکام او موافقت کرد، [87] مطبوعات آزاد سرکوب شد و حبس سریع رهبران سیاسی مانند مصدق، قتل عده ای مانند تیمورتاش، سردار اسعد ، فیروز، مدرس، ارباب کیخسرو و خودکشی داور تضمین شد. هر گونه پیشرفت به سوی دموکراسی‌سازی، مرده‌زایی و مخالفت سازمان‌یافته با شاه، غیرممکن است. رضاشاه با طبقه متوسط ​​شهری، مدیران و تکنوکرات ها با مشت آهنین برخورد کرد. در نتیجه صنایع دولتی او کم‌مولد و ناکارآمد باقی ماندند. [88] بوروکراسی از هم پاشید، زیرا مقامات دموکراسی را ترجیح می‌دادند، زمانی که هر کسی را می‌توانستند حتی به خاطر نافرمانی از هوس او به زندان ببرند. [۸۹] او زمین‌هایی را از قاجارها و رقبای خود مصادره کرد و به املاک خود گرفت. فساد در دوران حکومت او ادامه یافت و حتی نهادینه شد. پیشرفت به سوی مدرنیزه شدن ناچیز و منزوی بود، زیرا تنها با تأیید شاه امکان پذیر بود. [90] سرانجام شاه برای حفظ قدرت کاملاً به ارتش و پلیس مخفی وابسته شد. در مقابل، این ارگان های دولتی به طور منظم تا 50 درصد از درآمد عمومی موجود را برای اطمینان از وفاداری خود بودجه دریافت می کردند. [89]

اگرچه اشراف زمین دار در دوران رضاشاه بیشتر نفوذ خود را از دست دادند، رژیم او نه از جانب آنها یا اعیان بلکه از جانب ایران مخالفت هایی را برانگیخت: “اقوام، روحانیون و نسل جوان روشنفکر جدید. قبایل بار سنگینی را متحمل شدند. ترتیب جدید.” [91]

جنگ جهانی دوم و کناره گیری اجباری

رضا شاه و ولیعهد محمدرضا در قطار

در اوت 1941، قدرت های متفقین ، انگلستان و اتحاد جماهیر شوروی حمله کردند و آن را اشغال کردند به ایران بی طرف بدون اعلان جنگ . در 28 تا 29 اوت، وضعیت نظامی ایران در هرج و مرج کامل بود. متفقین بر آسمان ایران تسلط کامل داشتند و بخشهای وسیعی از کشور در دست آنها بود. شهرهای بزرگ ایران (مانند تهران) بارها مورد حملات هوایی قرار گرفتند. در خود تهران، تلفات خفیف بود، اما نیروی هوایی شوروی اعلامیه‌هایی را بر فراز شهر پرتاب کرد و به مردم درباره بمباران گسترده آینده هشدار داد و از آن‌ها خواست قبل از متحمل شدن ویرانی قریب‌الوقوع تسلیم شوند. منابع آب و غذای تهران با کمبود مواجه شده بود و سربازان از ترس کشته شدن آنها توسط شوروی پس از دستگیری فرار کردند. خانواده سلطنتی (به جز شاه و ولیعهد) که با فروپاشی کامل مواجه شدند، به اصفهان گریختند . [92]

فروپاشی ارتشی که رضاشاه برای ایجاد آن وقت و تلاش زیادی صرف کرده بود، تحقیرآمیز بود. بسیاری از فرماندهان ایرانی رفتار ناتوانی از خود نشان دادند، برخی دیگر مخفیانه با انگلیس همدردی کردند و مقاومت ایران را خراب کردند. ژنرال های ارتش به طور مخفیانه برای بحث در مورد گزینه های تسلیم ملاقات کردند. هنگامی که شاه از اقدامات ژنرال ها مطلع شد، سرلشکر احمد نخجوان را با عصا مورد ضرب و شتم قرار داد و درجه او را از درجه بدنی محروم کرد. نزدیک بود نخجوان درجا مورد اصابت گلوله شاه قرار گیرد، اما با اصرار ولیعهد به جای آن به زندان فرستاده شد. [93]

رضا شاه در تبعید

شاه به علی منصور، نخست وزیر طرفدار انگلیس او که را مسئول تضعیف روحیه ارتش می دانست، دستور استعفا داد و ، ، نخست وزیر سابق، جایگزین او شد محمدعلی فروغی .

رضاشاه ظرف چند روز به ارتش دستور توقف مقاومت داد و با انگلیس و شوروی وارد مذاکره شد. [95] فروغی نسبت به رضاشاه ناکارآمد بود، زیرا قبلاً سال‌ها قبل به دلایل سیاسی مجبور به بازنشستگی شده بود و پدر شوهر دخترش با جوخه تیراندازی اعدام شد. فروغی زمانی که وارد مذاکره با انگلیسی ها شد، به جای مذاکره برای یک راه حل مساعد، تلویحاً گفت که هم او و هم مردم ایران می خواهند از حکومت شاه «رهایی» شوند. [94] انگلیس و فروغی توافق کردند که برای خروج متفقین، ایران باید وزیر آلمان را اخراج کند و کارکنان او تهران را ترک کنند. آلمان، ایتالیا، مجارستان و رومانی هیئت های بسته خواهند شد. و تمام اتباع آلمانی باقیمانده (شامل همه خانواده ها) به مقامات بریتانیا و شوروی تحویل داده می شدند. آخرین دستور به معنای حبس تقریباً قطعی یا در مورد کسانی که به شوروی تحویل داده شده است، مرگ احتمالی است. رضاشاه در آخرین خواسته خود متوقف شد و به جای آن تصمیم گرفت اتباع آلمانی را مخفیانه از کشور خارج کند. تا 18 سپتامبر، بیشتر اتباع آلمانی از طریق مرز ترکیه فرار کرده بودند. [96]

در پاسخ به سرپیچی شاه، ارتش سرخ در 16 شهریور برای اشغال تهران حرکت کرد. بسیاری از مردم (به ویژه ثروتمندان) از ترس اعدام توسط کمونیست ها از شهر گریختند. رضاشاه در نامه‌ای به دست فروغی، کناره‌گیری با ورود شوروی به شهر در 17 شهریور، خود را اعلام کرد. انگلیسی ها می خواستند سلسله قاجار را به قدرت بازگردانند، اما وارث احمدشاه قاجار پس از آخرین مرگ شاه قاجار در سال 1930، حمید حسن میرزا ، یک تابع انگلیسی بود که فارسی صحبت نمی کرد . در عوض (با کمک فروغی)، ولیعهد محمدرضا پهلوی سوگند یاد کرد که شاه ایران شود. [94]

انگلیسی‌ها راه نجات شاه را گذاشتند: [97]

آیا اعلیحضرت با مهربانی به نفع پسرش، وارث تاج و تخت، کناره گیری می کند؟ ما نظر بالایی نسبت به او داریم و جایگاه او را تضمین خواهیم کرد. اما اعلیحضرت نباید فکر کنند راه حل دیگری وجود دارد.

تهاجم انگلیس و شوروی در پاسخ به رضا به دلیل رد درخواست اخراج ساکنان آلمانی که می‌توانستند پالایشگاه آبادان را تهدید کنند، تحریک شد. رضاشاه در ادامه درخواست متفقین برای اخراج اتباع آلمانی مقیم ایران را رد کرد و استفاده از راه آهن را برای متفقین رد کرد. با این حال، طبق گزارش‌های سفارت بریتانیا از تهران در سال ۱۹۴۰، تعداد کل شهروندان آلمانی در ایران – از تکنسین گرفته تا جاسوس – بیش از یک هزار نفر نبود. [98] به دلیل اهمیت استراتژیک آن برای متفقین، ایران پس از آن توسط وینستون چرچیل “پل پیروزی” نامیده شد. [99]

مجسمه پاهای رضاشاه بعد از مجسمه اصلی پس از انقلاب 1357 تخریب شد

رضاشاه توسط انگلیسی های متجاوز مجبور به کناره گیری به نفع پسرش محمدرضا پهلوی شد که در 16 سپتامبر 1941 به جای پدرش شاه بر تخت نشست.

منتقدان و مدافعان

منتقدان اصلی رضاشاه به اصطلاح «روشنفکران جدید» بودند که اغلب در اروپا تحصیل کرده بودند و شاه برای آنها «نه یک دولت ساز [100] بلکه یک «استبداد شرقی» بود… نه یک اصلاح طلب، بلکه یک پلوتوکرات تقویت کننده نظام جک چکمه ای طبقه بالای زمین؛ نه یک ناسیونالیست واقعی، بلکه یک قزاق که توسط تزارها آموزش دیده و توسط امپریالیست های بریتانیا به قدرت رسیده است». [101] مدافعان او عبارتند از احمد کسروی ، روشنفکر معاصر و مورخ نهضت مشروطیت، که به شدت از مشارکت رضاشاه در محاصره تبریز 1909 انتقاد کرده بود . [102] وقتی مسئولیت ناخوشایند ایفای نقش وکیل مدافع گروهی از افسران متهم به شکنجه زندانیان سیاسی را پذیرفت، اظهار داشت; “روشنفکران جوان ما نمی توانند سلطنت رضاشاه را درک کنند و نمی توانند قضاوت کنند. آنها نمی توانند زیرا آنها بسیار جوان بودند و نمی توانند شرایط آشفته و ناامید کننده ای را که از آن خودکامه ای به نام رضاشاه به وجود آمد به یاد بیاورند.” [103] [104]

کلارمونت اسکراین ، کارمند دولتی بریتانیایی که رضاشاه را در سفر سال 1941 به موریس بریتانیا همراهی کرد ، در کتاب خود با عنوان جنگ جهانی در ایران می نویسد : «رضا شاه پهلوی که پس از مرگش در سالنامه کشورش «بزرگ» نام داشت، در واقع اگر بود. نه بزرگترین، به هر حال یکی از قوی ترین و تواناترین مردانی که ایران در تمام دو هزار و نیم تاریخ خود تولید کرده است. [105]

در دوران تبعیدش به موریس بریتانیا ، جایی که هفت ماه در آن ماند، در شاتو وال اوری در موکا ماند و بعداً بر اثر حمله قلبی در آفریقای جنوبی درگذشت. شاتو وال اوری هنوز دارایی ایران است، البته در وضعیتی فرسوده و دولت ایران از فروش آن به دولت موریس امتناع می‌کند [106]

مرگ

تشییع جنازه رضا شاه در تهران

مقبره رضا شاه در ری ، تهران ، ایران

رضاشاه نیز مانند پسرش پس از او در تبعید درگذشت. پس از حمله انگلستان و اتحاد جماهیر شوروی به ایران و اشغال آن در 25 اوت 1941، انگلیسی ها پیشنهاد کردند که در صورت موافقت رضاشاه به زندگی در تبعید، خانواده او را در قدرت نگه دارند. رضاشاه از سلطنت کناره‌گیری کرد و نیروهای انگلیسی به سرعت او و فرزندانش را به موریس بردند ، [107] جایی که او در شاتو وال‌دوری در جاده Bois-Cheris در محله موکا پورت لوئیس زندگی می‌کرد . [108] فرستادند متعاقبا، او را به دوربان و سپس به خانه‌ای در خیابان یانگ شماره 41 در پارک تاون محله ژوهانسبورگ ، آفریقای جنوبی، [109] جایی که در 26 ژوئیه 1944 به دلیل بیماری قلبی که از آن شکایت کرده بود درگذشت. خیلی سال. پزشک شخصی او با گفتن اینکه او از سوء هاضمه مزمن رنج می برد و نه بیماری قلبی، روحیه پادشاه را در تبعید تقویت کرده بود. او در سال های آخر عمرش با رژیم غذایی برنج ساده و مرغ آب پز زندگی می کرد. [110] او در هنگام مرگ شصت و شش سال داشت.

بردند پس از مرگ، جسد او را به مصر و در آنجا مومیایی کردند و در مسجد سلطنتی الرفاعی قاهره (همچنین محل دفن آینده پسرش، محمدرضا پهلوی تبعیدی ) نگهداری کردند. [110] در ماه مه 1950، بقایای جسد به ایران منتقل شد [111] جایی که مومیایی کردن آن برداشته شد و در مقبره ای که به افتخار او در شهر ری ، در حومه جنوبی پایتخت، تهران ساخته شده بود، به خاک سپرده شد. مجلس ایران بعداً لقب «بزرگ» را به نام او اضافه کرد. گزارش هایی وجود داشت که در 14 ژانویه 1979، اندکی قبل از انقلاب ایران ، بقایای جسد به مصر منتقل و در مسجد الرفاعی در قاهره به خاک سپرده شد. [110] اما در سال 2015 در مستندی از تهران تا قاهره ، عروسش، شهبانو فرح ، مدعی شد که بقایای بقایای مرحوم رضاشاه در شهر ری باقی مانده است.

پس از انقلاب 1357 و در دوره دولت موقت ایران ، ایران با یک سری تجاوزات به دست یک اوباش افراطی به رهبری روحانی صادق خلخالی مواجه شد . در جریان این هیاهو که در سراسر کشور اتفاق می‌افتد، هر گونه ساخت و ساز و یا حتی با استناد به نام شاه و خانواده‌اش ویران شد. این شامل تخریب مقبره رضاشاه نیز بود، اما نتوانستند جسد او را پیدا کنند. [112]

در سال ۲۰۱۸، یک جسد مومیایی شده که گمان می‌رود متعلق به رضاشاه باشد، در مجاورت آرامگاه سابق وی در تهران پیدا شد. [113] [114] یکی از مقامات گفت که جسد متعلق به رضاشاه است و در همان منطقه دفن شده است. [115]

اصلاحات و مبانی

اسکناس 500 ریالی ایران با تصویر رضا شاه

در دوره رضاشاه، تعدادی از مفاهیم جدید بین سالهای 1923 و 1941 مطرح شد که برخی از این تغییرات، دستاوردها، مفاهیم و قوانین مهم عبارتند از:

  • سرکوب موفقیت آمیز جنبش های تجزیه طلبانه و اتحاد مجدد ایران تحت یک دولت مرکزی قدرتمند.
  • بنیاد اولین نظام قضایی ایران .
  • تأسیس اولین نظام ملی بهداشت و درمان و بیمارستان های دولتی در سراسر کشور.
  • استقرار مجدد ایران ژاندارمری و شهربانی به منظور اجرای قانون و نظم.
  • تأسیس راه آهن ترانس ایران که دریای خزر را به خلیج فارس متصل می کند . [116]
  • ملی کردن جنگل ها و جنگل های ایران
  • ایجاد ارتش مدرن ایرانی.
  • ایجاد اولین ایستگاه های رادیویی ایران.
  • تأسیس موزه ملی ایران .
  • بازسازی اماکن تاریخی ایران از جمله آرامگاه فردوسی و حافظ .
  • برگزاری جشن هزاره فردوسی به مناسبت هزارمین سالگرد تولد فردوسی به عنوان منجی زبان فارسی و هویت ایرانی.
  • ایران ایجاد فرهنگستان زبان و ادب فارسی به منظور پاسداری از زبان رسمی ایران.
  • اولین کاوش های علمی در تخت جمشید ، پایتخت باستانی امپراتوری هخامنشی ، به ابتکار رضا شاه انجام شد. ارنست هرتسفلد و اریش اشمیت به نمایندگی از مؤسسه شرقی دانشگاه شیکاگو کاوش‌هایی را برای هشت فصل انجام دادند که از سال 1930 شروع شد و سایر مکان‌های مجاور را نیز شامل شد.
  • ایجاد اولین بانک ملی ایران به نام بانک ملی ایران و سایر بانک های ایرانی مانند بانک سپه و بانک کشاورزی . [117]
  • ایجاد اولین دانشگاه در ایران که به دانشگاه تهران معروف است .
  • انتقال و اعطای بورسیه تحصیلی کامل برای دانشجویان ایرانی به کشورهای اروپایی جهت تحصیل در خارج از کشور.
  • ریشه کن کردن فساد در کارمندان دولت، پرداخت به موقع دستمزدها تا مردم مجبور به اتکا به رشوه نباشند.
  • ایجاد اولین نظام ملی مدارس و کتب درسی در ایران. قبل از رضاشاه پهلوی، مدرسه اسلامی و قرآن تنها شکل تحصیل در دسترس بود.
  • تأسیس اولین مهدکودک و مدرسه ناشنوایان ایرانی.
  • ایجاد سازمان پیشاهنگی ایران .
  • ایجاد شناسنامه و شناسنامه برای همه ایرانیان. [118]
  • ایجاد اولین کارخانه هواپیماسازی ایران با مجوز خرید از آلمان .
  • ساخت اولین فرودگاه ایران به نام فرودگاه مهرآباد .
  • تغییر واحد پول ایران از تومان به ریال .
  • بازیابی تقویم فارسی و تبدیل آن به تقویم رسمی ایران.
  • کشف حجاب ( بی حجابی ). رضاشاه در 8 ژانویه 1936 فرمانی مبنی بر ممنوعیت هرگونه حجاب ( روسری و چادر ) صادر کرد، فرمانی که به سرعت و با قاطعیت اجرا شد. [119] [94] [120] [121] [122] دولت همچنین بسیاری از انواع لباس های سنتی مردانه را ممنوع کرد. [123] [124] [125]
  • در جهان غرب، پارس (یا یکی از همزادان آن) از نظر تاریخی نام رایج ایران بود. در سال 1935، رضاشاه از نمایندگان خارجی خواست تا در مکاتبات رسمی از اصطلاح ایران، نام تاریخی کشور که توسط مردم بومی آن استفاده می‌شود، استفاده کنند.
  • بازسازی شهرهای قدیمی
  • الغای برده داری.
  • لغو حرمسرا .

خانواده و زندگی شخصی

رضا شاه و فرزندانش (از چپ به راست: محمدرضا، شمس و اشرف)، دهه 1920

رضاشاه در سال 1894 برای اولین بار با مریم سوادکوهی که پسر عمویش بود ازدواج کرد.

  • شاهزاده همدمسلطنه پهلوی (1903–1992)

همسر دوم رضاشاه نیمتاج آیروملو، بعدها تاج الملوک (1896-1982) بود. این زوج در سال 1916 ازدواج کردند و زمانی که رضاخان به سلطنت رسید، ملکه تاج الملوک همسر رسمی او بود. آنها با هم چهار فرزند داشتند:

  • شاهزاده شمس پهلوی (1917-1996)
  • محمدرضا شاه پهلوی (1919-1980)
  • شاهزاده اشرف پهلوی (1919–2016)
  • شاهزاده علی رضا پهلوی (۱۹۲۲–۱۹۵۴).

سومین همسر رضاشاه توران امیرسلیمانی (1905-1995) از سلسله قاجار بود . این زوج در سال 1922 ازدواج کردند اما در سال 1923 طلاق گرفتند و با هم صاحب یک پسر شدند:

  • شاهزاده غلامرضا پهلوی (1923–2017)

چهارمین و آخرین همسر رضاشاه، عصمت دولتشاهی (1905-1995) از خاندان قاجار بود. او در سال 1923 با رضاشاه ازدواج کرد و او را تا تبعید همراهی کرد. عصمت همسر مورد علاقه رضاشاه بود که در کاخ مرمر اقامت داشت . این زوج پنج فرزند داشتند:

  • شاهزاده عبدالرضا پهلوی (1924–2004)
  • شاهزاده احمدرضا پهلوی (1925-1981)
  • شاهزاده محمود رضا پهلوی (1926–2001)
  • شاهزاده خانم فاطمه پهلوی (1928–1987) [126]
  • شاهزاده حمیدرضا پهلوی (1932–1992). [127]

فهرست نخست وزیران

  • محمدعلی فروغی ( دوره اول ) (1 نوامبر 1925 – 13 ژوئن 1926)، همکار/دوست نزدیک رضاشاه (پیش از پادشاه شدن)، احتمالاً نخست وزیر مورد علاقه رضاشاه نیز بوده است.
  • مستوفی الممالک ( ترم ششم ) (13 ژوئن 1926 – 2 ژوئن 1927)
  • مهدی قلی هدایت (2 ژوئن 1927 – 18 سپتامبر 1933)
  • محمدعلی فروغی ( دوره دوم ) (18 سپتامبر 1933 – 3 دسامبر 1935)
  • محمود جم (3 دسامبر 1935 – 26 اکتبر 1939)، فریدون جم، پسر محمود جم ، با دختر رضاشاه، شاهزاده شمس ازدواج کرد . 1937
  • احمد متین دفتری (26 اکتبر 1939 – 26 ژوئن 1940). رضاشاه او را از سمت خود برکنار کرد و در سال 1940 به جرم جاسوسی از انگلستان و وینستون چرچیل از طرف آدولف هیتلر و آلمان نازی زندانی کرد .
  • علی منصور (26 ژوئن 1940 – 27 اوت 1941)

عناوین، سبک ها و افتخارات

پس از سرنگونی سلسله قاجار و شاهنشاه شدن ایران، به تمامی ادارات ایران دستور داد تا او را با نام خانوادگی و لقب خود «رضا شاه پهلوی» خطاب کنند. [128] در بهار 1950 پس از تأسیس مجلس شورای ملی به وی لقب «رضا شاه بزرگ» داده شد. [9] [10]

افتخارات

  • چکسلواکی: قلاده درجه 1 سفارش شیر سفید (1935)
  • دانمارک: شوالیه نشان فیل (20 ژانویه 1937) [130]
  • سوئد: شوالیه نشان سلطنتی سرافیم (10 نوامبر 1934)

دانلود:

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *